کانال در آرزوی شهادت
💖 #اخلاق_شهدایی 💖 تـوی محل ڪـار ده ساعـت ڪار میڪرد ، اما هفت ساعـت بہ عنـوان ساعت ڪاری میـزد . م
💖 #اخلاق_شهدایی 💖
همیشہ توی جیبش یہ زیارت عاشورا داشت
ڪار هر روزش بود 👌
بعد هر نماز باید زیارت میخوند
حتی اگہ خستہ بود
حتی اگہ حال نداشت و🙂 یا خوابش میومد
شده بود تند میخوند ، ولی میخوند
تازه فهمیدم داستان سلام هاش بہ آقا امام حسین (علیه السلام) چی بود 😔 .
#شهید_مدافع_حرم 🕊
#شهید_علی_عابدینی 🌸
🌹 @love_shahid 🌹
🇮🇷در آرزوی شهادت🇮🇷
کانال در آرزوی شهادت
📖 #خاطرات_شهدا ♥️ پرستار بہ صورت رنگ پریده و لب های ترڪ خورده مجروح حاج احمد متوسلیان نگاه ڪرد و بع
📖 #خاطرات_شهدا 🌸
🗣 #هر_ڪجا_هستید_اذان_بگوییــد ♥️
می گفت : «بچہ مسلمان باید محڪم باشد .»
ایشان دستور داده بودند ڪه وقت ظهر هر ڪجا بودند باید اذان بگویند .
یڪ روز رو بہ من ڪرد و گفت : «شما اذان می گویید؟»
گفتم : «نہ آقا، خجالت می ڪشم .»
ایشان گفت : «یڪ سوال از تو دارم ؛ شما چہ می فروشید ؟» گفتم : «خیار ، بادمجان ، ڪدو و...»
آقا پرسید : «آیا داد هم می زنی؟» گفتم : «بله آقا»
گفت : «می شود یڪی از آن فریادها را هم اینجا بزنی؟»
گفتم : «نہ آقا ، خجالت می ڪشم ؛ آخر آقا من ڪه جنس ندارم .» حالا اگر سر ڪار بودم و مثلا خیار داشتم می گفتم خیار یہ قرون ؛ اما اینجا ڪه چیزی ندارم .
گفت : «آهان بگو من دین ندارم ! یڪ جوان با این هیبت و توانایی و قدرت ، خجالت می ڪشد فریاد بزند الله اڪبر ، اشهد ان لا اله الا الله ، من شهادت می دهم ڪه خدا از همه بالاتر است ! خجالت می ڪشی این ها را بگویی؟! آن وقت خجالت نمی ڪشی با این همہ عظمت ، داد بزنی : خیار یہ قرون؟!»
🌹 #شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
✍ نشر مطلب بہ مناسبت 27 دیماه
🌸 #سالروز_شهادتشان
🌹 @love_shahid 🌹
🇮🇷در آرزوی شهادت🇮🇷
دوستان خود را نیز دعوت نمایید ...
بارها متوجہ میشدم ڪه همسرم نیمہ شب از خانہ خارج شده بعد از نماز صبح بہ منزل باز میگردد .
ابتدا خود را بہ خواب زده ، فڪر میڪردم بہ دنبال مأموریتهای سپاه شبها از خانہ بیرون میرود .
یڪ شب طاقتم تمام شد و خیلی آرام مؤدبانہ گفتم : " دلم میخواد بدونم شبها ڪجا میری؟"
وقتی متوجہ شد ڪه من نیز میدانم ڪه شبها از خانہ خارج میشود با خونسردی تمام گفت : امشب با هم میریم .
نیمہ شب پتویی برداشتہ بہ اتفاق از خانہ خارج شدیم .
یك راست بہ گلستان شهدا رفت .
ڪنار قبر " شهید اسدالله باغبان " پتو را پهن ڪرد و مشغول خواندن نماز شد .
✍ بہ روایت همسر #شهید_ابوالحسن_حسنی
🌹 بہ یاد نمازهای شب عارفانہ و عاشقانہ شهدا ... #التماس_دعا
🌹 @love_shahid 🌹
🇮🇷در آرزوی شهادت🇮🇷
کانال در آرزوی شهادت
💕 #کمی_مثل_شهدا 💕 همیشہ همسرداری اش خاص بود ؛ وقتی می خواستیم با هم بیرون برویم ، لباس هایش را می
💕 #کمی_مثل_شهدا 💕
🌸 #همسرانه 🌸
جمعہ بہ جمعہ با دوستاش می رفت ڪوهنوردی 👌
یہ بار نشد ڪه دست خالی برگرده . همیشہ برام گلهای وحشی زیبا یا بوتہ های طلایی میاورد . 😍
معلوم بود از میون صد تا شاخہ و بوتہ بہ زحمت چیده .🌸
بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع ڪنم . 😔
دیدم گوشہ اتاقش یہ بوتہ خار طلایی گذاشتہ بود ڪه تازه بود .
جریانش رو پرسیدم .
گفتند : از ارتفاعات لولان عراق آورده بود .
شڪ نداشتم ڪه برای من آورده بود . 😊
✍ بہ روایت همسر #شهید_حسن_آبشناسان
🌹 @love_shahid 🌹
🇮🇷در آرزوی شهادت🇮🇷
کانال در آرزوی شهادت
💖 #اخلاق_شهدایی 💖 همیشہ توی جیبش یہ زیارت عاشورا داشت ڪار هر روزش بود 👌 بعد هر نماز باید زیارت م
💖 #اخلاق_شهدایی 💖
« اگر ڪسی او را نمی شناخت ؛
هرگز باور نمی ڪرد ڪه با فرمانده ی لشڪر مقدس امام حسین (ع) روبروست ." »
«نماز جماعت ظهر تمام شد . جعبہ شیرینی را برداشت . چون وقت تنگ بود ؛ سریع خودش بہ هر نفر یڪی می داد و می رفت سراغ بعدی .»
« رسید بہ " حاج حسین خرازی" .
چون فرمانده بود ڪمرش را بیشتر خم ڪرد و جعبہ را پایین آورد .»
ّ« رنگ حاجی عوض شد . با اخم زد زیر جعبہ و گفت : "خودت مثل بقیه یڪی بده " »
✍ #شهید_حاج_حسین_خرازی بہ نقل از آقای مرتضوی
🌹 @love_shahid 🌹
🇮🇷در آرزوی شهادت🇮🇷
24.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ڪلیپی از #شهید_جهاد_مغنیه (فرزند برومند فرمانده دلاور جبهہ مقاومت ، شهید عماد مغنیه )
او در سن 23 سالگی در منطقہ قنیطره سوریہ ، مورد اصابت موشڪ بالگرد اسرائیلی قرار گرفت .
#سالگرد_شهادتشان 🌸
🌹 @love_shahid 🌹
🇮🇷در آرزوی شهادت🇮🇷