eitaa logo
❤️❤️دوستی با شهدا❤️❤️
6هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
5هزار ویدیو
10 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Khoda Ashegh Bandashe.mp3
3.67M
🎧زمانی که خدا عاشق بنده اش می شود 🎙️شهید ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️سردار شهید قجه ای،قهرمان راه آزادی خونین شهر 🌺شهید قجه ای، قهرمانی که راه آزادی خونین شهر را هموار کرد. 🌸سردار شهید حسین قجه ای در سال ۱۳۳۷ در زرین شهر به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۳از شانزده سالگی وارد عرصه مبارزات سیاسی شد. وی از قهرمانان رشته کشتی آزاد در وزن 48 کیلوگرم بود و در سال1356 بر سکوی قهرمانی کشوری ایستاد و بعد از آن تصمیم گرفت برای دفاع از کشور در میدان بزرگ دفاع مقدس با حریفانش زور آزمایی کند. 🌹سردار شهید حسین قجه ای فرمانده گردان سلمان در عملیات بیت المقدس بود که کلید فتح خرمشهر نام گرفت. وی ۱۵ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به همراه گردان سلمان در حاشیه جاده اهواز خرمشهر بود که پس از یک هفته مقاومت ،در محاصره گاز انبری دو تیپ عراقی گرفتار شد . شهید قجه ای با اصابت ترکش به ناحیه سر و گردن به درجه رفیع شهادت رسید و در گلستان شهدای زرین شهر به خاک سپرده شد.🌷 🪴سردار شهید حسین قجه ای🕊 . .
سرباز عراقی رو به نوجوان ایرانی ڪه تازه اسیر شده بود ڪرد و به حالت تمسخر گفت: خمینی سن سربازی را پایین آورده؟ نوجوان با غرور پاسخ داد: خیر؛ امام‌خمینی سن عاشقی را پایین آورده است ... ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌷وقتي اولين بار با محرم همكلام شدم ايشان به من گفت كه دوست دارم همسرم با خدا باشد. نمازهايش را سر وقت بخواند و الگوي اول زندگي مشتركمان حضرت علي‌(ع)‌ و حضرت فاطمه(س)‌ باشد و ان شاءالله تمام خصوصيات اين بزرگواران را در زندگي‌مان پياده كنيم. ✍راوی همسر شهید "شهیدمدافع حرم محرم علی پور" ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌷شهید‌ مرتضی‌ آوینی: ما نه از رفتن آنها، که از ماندن خویش دلتنگیم....! ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
💢 سن و سالی نداشتند...اما پخته بودند. نه کلاسی بود و نه تیپ رسمی و نه کت و شلواری ... نه میز و صندلی بود و نه اتاق جلسه ای... نه اسمی بود و نه رسمی و نه غروری ... نه بالا نشینی بود و نه چشمی دنبال لنز دوربینی...♨️ زیر آتیش ؛ وسط درگیری دور هم جمع‌ می‌شدند و با توکل بر خدا ، تصمیمی می‌گرفتند و بلافاصله در کارزار خط مقدم حرف را به عمل تبدیل می‌کردند. و تا آخرین نفس برای ملت و مملکت خودشون می ایستادند...( 📝احمدی اتویی) . 📷 عملیات والفجر هشت _ 📆 ۱۳۶۴ _رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ویژه ۲۵ کربلا ( سردار محمد حسن قاسمی طوسی_سردار بیژن نیکوکار_سردار موسی احمدی_سردار سید علی دوامی و .....) . ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
📌 معلم شهیدی که روز ششم شروع جنگ آسمانی شد 🔷️ محمدرضا معلم بود و شش روز بعد از شروع جنـگ بشهادت رسید. خوابـش رو دیـدم. ◇ بغلـش کـردم و گفـتـم: «ســراغ مـا رو نمی گیـری؟!» چیـزی نگفـت. 🔸️ گفتم:«تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم!» 🔻 گفت: « فقـط یـه مطلـب میگـم؛ ما شهـدا شبـهای جمـعه، همـگی میریم خـدمت آقـا سیـدالشـهـدا (ع) » 📚 خـط عاشـقی/ حسین کـاجی فـرمانده عملیات سپـاه همـدان ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 سیاست جالب حافظ اسد در زمان جنگ ایران و عراق به نقل از صدام حسین ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 دیدنی ترین مکالمه بسیم با ناوهای جنگی آمریکایی 🔷️ یک پاسدار غیور که سوار بر یک قایق موتوری جنگی است خطاب به ناو آمریکایی می‌گوید: اینجا آب های ایران و باید فارسی صحبت کنی ◇ به سرعت آبهای کشور ایران را ترک کنید و در غیر این‌صورت سخت ترین برخورد با شما خواهد شد. 🔻 فرمانده ناو آمریکایی به زبان فارسی: ما با گردش به راست به سمت آب های بین المللی در حال چرخش هستیم. 🔸️ یک نفر به چند نفر که می‌گویند این است ، باید ضرب المثل را تغییر داد یک قایق به یک ناو ... ...
با لباس ِ جهـاد هر کاری عبادت است و چه زیبا روزهایشان، وقـفِ خــدا بود... ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
🌴 🌷آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود. طبق معمول به احترام سادات بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم مرخصی و تا عصر برمی‌گردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. 🌷عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم می‌کنم. هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟ به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود.... 🌷بعد ادامه داد: این برگه مرخصی، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلاً منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ‌ی او، خودم هم بغضم گرفت. 🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهید محمدرضا تورجی زاده (راوی: رزمنده دلاور سید احمد نواب) ━━━━⪻🍃🌼🍃⪼━━━ «» 📲join ➣ @lover_shohada ❤️ 🔹نشر_صدقه _جاریست🔹