eitaa logo
عـاشـقـانـه هـای پـاڪ♥️
18.4هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
60 فایل
﷽ـ 🎥🎶🖼📝 ویترین آثار موشن و تدوین: @stmoha 👤ادمین: 📞 سلام محمدم: @kh_mohammads72 تبلیغات: @tabasd
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻همکار محترم جناب آقای… دوست عزیزم سرکار خانوم… همسایه خوب و محترمم جناب آقای… بستگان و قوم و خویشان محترم… برادر بسیار عزیزم… خواهر بسیار مهربانم… خاله‌ها و دایی‌های بزرگوارم… عمه‌ها و عموهای بزرگوارم… 🔹ایام عید نزدیک است تورم و گرانی زندگی همه را دچار مشکل کرده است، این چیزی نیست که آن را مخفی کنیم و با هم رو دربایستی داشته باشیم. قیمت آجیل نجومی است. قیمت یک کیلو میوه درجه یک سرسام آور است. جعبه شیرینی از خود شیرینی گران تر شده. تهیه خیلی از خوراکی ها در توان خرید خیلی از خانواده‌ها نیست. 🔸عیدهای ساده گذشته را هم به یاد داریم، من دوست دارم و می‌خواهم با اعضای خانواده ام در ایام عید به خانه شما بیایم و دوست دارم شما هم مثل سال‌های قبل برای دید و بازدید به خانه من بیایید و این سنت دیرینه بسیار زیبا و قشنگ کم رنگ و فراموش نشود؛ 🔹پس باید با خود عهد ببندیم که از خرید اقلام گران و پر هزینه صرف نظر کنیم. چرا؟ تا من و اعضای خانواده ام که به خانه پر مهر و محبت شما می آییم شرمنده نباشیم. از شما انتظار دارم که سفره فخر داشتن در گرانی را جلوی من و خانواده ام پهن نکنید، تا من هم جلوی خانواده ام خجالت زده نباشم و خانواده ام شرمنده نشوند. 🔸یادت باشد اگر برای دید و بازدید عید به خانه شما آمدم و سفره‌ات رنگین بود، از دو حالت خارج نیست؛ یا از داشتن است یا نداشتن که داشتنش با این شرایط فخر فروشی ندارد و نداشتنش ریا کاری است... 🔹پس عزیزم تو خودت باش؛ ساده باش! من در کنار شما با یک پذیرایی ساده و بدون تشریفات راحتم و به من خوش می گذرد. دنبال خریدهای گران سفره عید نباش، بگذار همه با هم در ایام عید شاد باشیم. شیرینی زندگی در کنار هم و با هم بودن است. سختی‌های زندگی را با سختگیری‌های بیجا سخت تر نکنیم! 🔺عید امسال را ساده برگزار کنیم (لطفا با دیگران به اشتراک بگذارید)🙏 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
سر پیری اگر معرکه ای هم باشد من تو را ، باز تو را ، باز تورا میخواهم ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
زن و شوهر هردوشون میلیاردرن، بعد یه حلقه خیلی ساده واسه نامزدی شون گرفتن بعد دختر اقدس خانوم معتقده خواستگار سربازش، حتما باید حلقه ۱۲ میلیونی بگیره ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
یادی هم بکنیم از اون آدمی که یه روزی بودیم! :-! ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
مدتی بعد امیلی درخواست کرد که در صورت امکان یک روز برای ملاقات با فاطمه به منزلمان بیاید. برای شام دعوتش کردیم. وقتی رسید فاطمه به گرمی از او استقبال کرد. نشستند و مشغول صحبت شدند. فاطمه بعضی کلمات و اصطلاحات را بلد نبود و گاهی برای فهمیدن حرف های امیلی یا گفتن جملاتش از من کمک می گرفت. مشغول خوردن کیک و چای بودند و همانطور که صدایشان را می شنیدم خودم را به کارهایم مشغول کردم. امیلی گفت : _ میتونم ازت یه سوالی بپرسم؟ + بله، حتما. بپرس؟ _ از اینکه رضا نمیذاره به مردها نزدیک شی و بهشون دست بزنی ناراحت نمیشی؟ فاطمه خندید و گفت : + نه. اتفاقا وقتی که میبینم رضا من رو فقط برای خودش میخواد عشقم بهش بیشتر میشه. البته رضا منو مجبور نمیکنه نزدیک مردها نشم! چون میدونه خودم به این مساله تمایلی ندارم کمکم میکنه تا چیزی برخلاف خواسته ام پیش نیاد. _ راستش زندگیتون کمی برای من عجیبه. نمیفهمم تو که چهره ای به این زیبایی داری چرا وقتی میری بیرون از خونه انقدر خودت رو می پوشونی؟ فکر می کردم شاید مشکل یا بیماری خاصی داشته باشی. اما الان که از نزدیک دیدمت فهمیدم نه تنها هیچ مشکلی نداری بلکه واقعا یک زن شایسته ای. + ممنون از لطفت. خب جواب این سوالت کمی پیچیده ست. اما دلیلش اینه که ما توی باورهامون به "حجاب" معتقدیم. البته این فقط مختص دین ما نیست، توی ادیان دیگه هم بهش توصیه شده. _ ولی من به رضا هم گفتم که به هیچ دینی اعتقاد ندارم. یعنی باور داشتن به هر دینی از نظرم خرافه است. همه ی حرفهای پیامبرها شعار بوده. واقعیت زندگی آدم ها خیلی غم انگیزتر از دنیای رویایی اونهاست. من هرگز چیزی درباره ی امیلی به فاطمه نگفته بودم. اما خودش از حرف هایش فهمید زندگی سختی داشته. گفت : + نمیخوام وارد حریم خصوصیت بشم، ولی میتونم بپرسم که آیا توی زندگیت شکست خوردی؟ _ بله. بارها و بارها. یعنی بجز چند باری که شانس آوردم بقیه ی زندگیمو شکست خوردم. امیلی بغضش گرفت و چشمانش پر از اشک شد. فورا با آستینش اشکهایش را پاک کرد و ادامه داد : _ چند ساله هیچ خبری از مادرم ندارم. آخرین باری که دیدمش روزی بود که منو از خونه ش بیرون کرد. چند ماه بعد وقتی رفتم سراغش از اون خونه رفته بود. دیگه هیچوقت پیداش نکردم. + پدرت چی؟ پدرتم از دست دادی؟ _ پدر! هه... من حتی نمیدونم پدرم کیه... فاطمه دستش را گرفت و با ناراحتی گفت : + متاسفم. سکوت کرد و ادامه داد : + من میدونم تحمل شکست ها و رنج ها چقدر سخت و دردناکه، ولی ما آدم ها خودمون دنیای خودمونو میسازیم. تو از من درباره ی حجابم پرسیدی. حالا که میگی به هیچ دینی اعتقاد نداری من جور دیگه ای برات توضیح میدم. تو تحصیلکرده ای و حتما میدونی که همه ی موجودات انرژی دارن. بیا فرض کنیم تمام مردهای دنیا الکتریسیته ی مثبت و تمام زن های دنیا الکتریسیته ی منفی ساطع می کنن، و قطعا همیشه دو قطب مخالف همدیگرو جذب می کنن. حجاب میتونه یک مختل کننده برای این میدان مغناطیسی باشه. اینجوری یک زن از بین مردهای اطرافش فقط برای همسرش جاذبه ایجاد می کنه و دیگه اتفاقاتی رخ نمیده که طی اون یک امیلی دیگه بدنیا بیاد و هرگز نفهمه پدرش کی بوده... _ پس چرا فقط زن ها باید رنج پوشوندن خودشونو تحمل کنن. این یه تبعیض جنسیتیه! + البته فقط زن ها نیستن که باید حجاب داشته باشن. مردا هم باید بخشی از پوشش خودشونو رعایت کنن. ولی خب این درسته که زن ها باید بیشتر به حجاب مقید باشن. و قطعا هم این یک تبعیض نیست! با هر دین و تفکری اگه بخوای عادلانه قضاوت کنی باید اینو بپذیری که قدرت خودداری زن ها بیشتر از مرد هاست. یه حقوقدان فرانسویم گفته که "قوانين طبيعت حکم مي کنه زن خوددار باشه!" یعنی طبیعتاً و ذاتاً زن ها بیشتر از مردها میتونن توی این مساله جلوی خودشونو بگیرن. پس رعایت حجاب و دشواریهاشم به نسبت برای زن ها راحت تر از مردهاست. از اینکه میدیدم فاطمه استدلال های محکمی برای اعتقاداتش دارد لذت می بردم. بعد از دو ساعت بحث و گفتگو شام خوردیم. امیلی هم که حسابی با فاطمه دوست شده بود تا پاسی از شب ماند و بعد رفت. پس از رفتنش پیشانی فاطمه را بوسیدم و گفتم : _ اگه تا آخر عمرم سجده ی شکر بجا بیارم بازم نمیتونم از خدا برای داشتن نعمتی مثل تو تشکر کنم. شیرین ترین روزهای زندگی ام را کنار فاطمه سپری می کردم. گاهی زمانی که مشغول کار بود یواشکی نگاهش می کردم و از دیدنش لذت می بردم. فاطمه رویایی ترین دختر روی زمین بود. هم عاقل بود و هم عاشق. از لطافت مثل برگ گل و از صلابت مثل کوه می ماند. این تضادهایی که از هرکدامش بجا استفاده می کرد مرا عاشق تر از قبل کرده بود. هر روز که از زندگی مان می گذشت عشقم به او بیشتر و بیشتر می شد... ✍🏻 نویسنده: فائزه ریاضی 🖍ویرایش: @Bipelak2 ⚛ : @loveshq
مدتی بعد امیلی درخواست کرد که در صورت امکان یک روز برای ملاقات با فاطمه به منزلمان بیاید. برای شام دعوتش کردیم. وقتی رسید فاطمه به گرمی از او استقبال کرد. نشستند و مشغول صحبت شدند. فاطمه بعضی کلمات و اصطلاحات را بلد نبود و گاهی برای فهمیدن حرف های امیلی یا گفتن جملاتش از من کمک می گرفت. مشغول خوردن کیک و چای بودند و همانطور که صدایشان را می شنیدم خودم را به کارهایم مشغول کردم. امیلی گفت : _ میتونم ازت یه سوالی بپرسم؟ + بله، حتما. بپرس؟ _ از اینکه رضا نمیذاره به مردها نزدیک شی و بهشون دست بزنی ناراحت نمیشی؟ فاطمه خندید و گفت : + نه. اتفاقا وقتی که میبینم رضا من رو فقط برای خودش میخواد عشقم بهش بیشتر میشه. البته رضا منو مجبور نمیکنه نزدیک مردها نشم! چون میدونه خودم به این مساله تمایلی ندارم کمکم میکنه تا چیزی برخلاف خواسته ام پیش نیاد. _ راستش زندگیتون کمی برای من عجیبه. نمیفهمم تو که چهره ای به این زیبایی داری چرا وقتی میری بیرون از خونه انقدر خودت رو می پوشونی؟ فکر می کردم شاید مشکل یا بیماری خاصی داشته باشی. اما الان که از نزدیک دیدمت فهمیدم نه تنها هیچ مشکلی نداری بلکه واقعا یک زن شایسته ای. + ممنون از لطفت. خب جواب این سوالت کمی پیچیده ست. اما دلیلش اینه که ما توی باورهامون به "حجاب" معتقدیم. البته این فقط مختص دین ما نیست، توی ادیان دیگه هم بهش توصیه شده. _ ولی من به رضا هم گفتم که به هیچ دینی اعتقاد ندارم. یعنی باور داشتن به هر دینی از نظرم خرافه است. همه ی حرفهای پیامبرها شعار بوده. واقعیت زندگی آدم ها خیلی غم انگیزتر از دنیای رویایی اونهاست. من هرگز چیزی درباره ی امیلی به فاطمه نگفته بودم. اما خودش از حرف هایش فهمید زندگی سختی داشته. گفت : + نمیخوام وارد حریم خصوصیت بشم، ولی میتونم بپرسم که آیا توی زندگیت شکست خوردی؟ _ بله. بارها و بارها. یعنی بجز چند باری که شانس آوردم بقیه ی زندگیمو شکست خوردم. امیلی بغضش گرفت و چشمانش پر از اشک شد. فورا با آستینش اشکهایش را پاک کرد و ادامه داد : _ چند ساله هیچ خبری از مادرم ندارم. آخرین باری که دیدمش روزی بود که منو از خونه ش بیرون کرد. چند ماه بعد وقتی رفتم سراغش از اون خونه رفته بود. دیگه هیچوقت پیداش نکردم. + پدرت چی؟ پدرتم از دست دادی؟ _ پدر! هه... من حتی نمیدونم پدرم کیه... فاطمه دستش را گرفت و با ناراحتی گفت : + متاسفم. سکوت کرد و ادامه داد : + من میدونم تحمل شکست ها و رنج ها چقدر سخت و دردناکه، ولی ما آدم ها خودمون دنیای خودمونو میسازیم. تو از من درباره ی حجابم پرسیدی. حالا که میگی به هیچ دینی اعتقاد نداری من جور دیگه ای برات توضیح میدم. تو تحصیلکرده ای و حتما میدونی که همه ی موجودات انرژی دارن. بیا فرض کنیم تمام مردهای دنیا الکتریسیته ی مثبت و تمام زن های دنیا الکتریسیته ی منفی ساطع می کنن، و قطعا همیشه دو قطب مخالف همدیگرو جذب می کنن. حجاب میتونه یک مختل کننده برای این میدان مغناطیسی باشه. اینجوری یک زن از بین مردهای اطرافش فقط برای همسرش جاذبه ایجاد می کنه و دیگه اتفاقاتی رخ نمیده که طی اون یک امیلی دیگه بدنیا بیاد و هرگز نفهمه پدرش کی بوده... _ پس چرا فقط زن ها باید رنج پوشوندن خودشونو تحمل کنن. این یه تبعیض جنسیتیه! + البته فقط زن ها نیستن که باید حجاب داشته باشن. مردا هم باید بخشی از پوشش خودشونو رعایت کنن. ولی خب این درسته که زن ها باید بیشتر به حجاب مقید باشن. و قطعا هم این یک تبعیض نیست! با هر دین و تفکری اگه بخوای عادلانه قضاوت کنی باید اینو بپذیری که قدرت خودداری زن ها بیشتر از مرد هاست. یه حقوقدان فرانسویم گفته که "قوانين طبيعت حکم مي کنه زن خوددار باشه!" یعنی طبیعتاً و ذاتاً زن ها بیشتر از مردها میتونن توی این مساله جلوی خودشونو بگیرن. پس رعایت حجاب و دشواریهاشم به نسبت برای زن ها راحت تر از مردهاست. از اینکه میدیدم فاطمه استدلال های محکمی برای اعتقاداتش دارد لذت می بردم. بعد از دو ساعت بحث و گفتگو شام خوردیم. امیلی هم که حسابی با فاطمه دوست شده بود تا پاسی از شب ماند و بعد رفت. پس از رفتنش پیشانی فاطمه را بوسیدم و گفتم : _ اگه تا آخر عمرم سجده ی شکر بجا بیارم بازم نمیتونم از خدا برای داشتن نعمتی مثل تو تشکر کنم. شیرین ترین روزهای زندگی ام را کنار فاطمه سپری می کردم. گاهی زمانی که مشغول کار بود یواشکی نگاهش می کردم و از دیدنش لذت می بردم. فاطمه رویایی ترین دختر روی زمین بود. هم عاقل بود و هم عاشق. از لطافت مثل برگ گل و از صلابت مثل کوه می ماند. این تضادهایی که از هرکدامش بجا استفاده می کرد مرا عاشق تر از قبل کرده بود. هر روز که از زندگی مان می گذشت عشقم به او بیشتر و بیشتر می شد... ✍🏻 نویسنده: فائزه ریاضی 🖍ویرایش: @Bipelak2 ⚛ : @loveshq
باهات ﭼﻬﺎﺭ ﮐﻠﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﺣﺴﺎﺏ دارم! 💞ﻣﻦ 💞ﻋﺠﯿﺐ 💞ﺩﻭﺳﺘﺖ 💞ﺩﺍﺭﻡ 😍 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
خونه تکونی آقایون! مرد: عزیزم اون چهارپایه رو بیار +عزیزم روزنامه بده بهم +عزیزم شیشه شورو بده دستم +عزیزم چهارپایه رو بگیر نیوفتم زن:عزیزم بیا پایین خودم پاک میکنم😐 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. #عشق یعنی: . یه #حلقه تو دستمون💍 یه حلقه دور قلبمون💞 یه حلقه دور بازومون💜 . . #قسمت_همه_مجردامون 💝 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . به معنای واقعی خوش به حالشون 😭😭❤💙 . . ان شالله همشون خوشبخت بشن❤️💝 . . کیا اردوی ازدواج دانشجویی حرم امام رضا(ع) رفتن؟ :-) . . میدونستین لازم نیست هر دو نفرتون دانشجو باشین؟ یکیتون دانشجو باشه حله☺ . یا امام رضا قسمت مجردامونم بکن . ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا اول همسرشو بده بعد بچه ها رو بده بعد هم کنار هم خوشبخت و عاقبت بخیر بشیم آمیییین ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
🔹ایشون وانسا ترامپ هستند. عروس خانواده ترامپ! تو صفحه اجتماعیش ننوشته "عروس ترامپ، فعال سیاسی، حامی حقوق زنان، مدل لباس یا هرچیز دیگه..." فقط نوشته مادر ۵ فرزند و اینکه بچه‌هام زندگی من هستند! به فاصله سنی بچه هم دقت کنید... 🔸اون وقت سلبریتی‌های ما هم بچه‌شون سگ و گربه است؛ خیلی هم به این کارشون افتخار می‌کنند😐 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جز سِر عشق، هر چه بگویی بطالت است . . . #سعدی آقاتونو اینجوری ببرید خرید😍😅 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار تا دست خدا حافظی اش را بفشارم 💠فاضل نظری ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
☁️ تو بوی عید میدی؛ بوی سرکه ی سفره هفت سین، که صبح اول فروردین میپیچه توی خونه! تو به رنگ قرمزِ ماهی تنگ بلوری، که دل آدم قنج میره وقتی نگاهش میکنه! تو زمزمه ی یا مقلب القلوبی، که به حَوِّل حالنا الی اَحسَنِ الحال میرسه... اصلا تو طعم خوش سمنوی بازاری، که لحظه های آخر، درست دَمِ تحویلِ سال پا به سفره میذاری..! تو حتی از تنت عطر شکوفه میچِکه .. تو خودِ عیدی ... خودِ بهاری! بیا و هرسال، هر روز، هر لحظه تحویل شو به من... #سبا_ولیزاده ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
اعمال شب لیلة الرغائب رجب نام نهری در بهشت است، از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر. هرکسی یک روز از رجب را روزه بگیرد ، از آن نهر خواهد نوشید. #التماس_دعا ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
. . این پستو بفرس واسشون💝 #برا_سال_جدید_چه_دعایی_کنمت #چه_آرزویی_کنمت_بهتر_از_این ... #واسه_همدیگه_بهترینارو_بخوایم ❤️😘 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
🌸 ❣ اکرم (ص) می‌فرمایند: 🍃هرگاه يك نفر دعا مى‌ كند، براى همه كند؛ زيرا اين دعا به اجابت نزديكتر است.🌿 📚بحارالانوار، ج۹۰، ص۳۱۳🍃 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز «دوران مجردی» در محضر رهبر انقلاب خونده شد .. همه را شکل یار می‌بینم پیرزن را نگار می‌بینم! عالیه شعرش 👌😂 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
یه بار میخاستم برم خواستگاری با سرعت داشتم لایی میکشیدم که پلیس منو گرفت گفت مگه داری سر میبری گفتم جناب سروان ادکلن زدم گفت خوب حالا چیکار کنم گفتم اگر دیر برسم بوش میپره،خودش افتاد جلوم با آژیر تا سر قرار اسکورتم کرد. ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
‌☁️ در راسته‌ی عطر فروشان، امشب در بین هزار شیشه‌ی مشک و گلاب می‌پرسم؛ دستمال عطر آگینی از نفس او چند؟ #محمدعلی_سپانلو ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
دارم آبجی‌شو دعوا می‌کنم؛ اومده بغلم میگه: « مامان من دوشِت دالم، از دست من خوشحالی؟ » 💬 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
ما مسلمان هستیم .. ما را بوداییان در برمه.. مسیحیان در اروپا .. هندوها در کشمیر .. یهودیان در فلسطین .. بوکوحرام در آفریقا ‌.. و آمریکایی ها در همه جای زمین میکشند.. اما باز هم ما تروریست هستیم .. !! #NewZealandMosqueShooting #نیوزلند ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧
❤💙 فروردین: می دمد صبح و کله بست سحاب الصبوح الصبوح یا اصحاب در کارت عجله نداشته باش و اصرار نکن. اگر می خواهی به مقصود برسی باید مشکلات زیادی را پشت سر بگذاری. این در بسته وقتی باز می شود که حقوق دیگران را رعایت کنی. غم خوردن سودی ندارد. با گذشت زمان به مراد خود خواهی رسید. اردیبهشت: دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی. از کاری که کرده ای بسیار نادم و پشیمانی. با شکست مواجه شده ای و فکر می کنی دیگر کسی تو را دوست ندارد و مورد احترام نیستی. اما مرور زمان همه چیز را دست می کند. مطمئن باش این شکست مقدمه ای است برای پیروزی بزرگ انشاالله. خرداد: ساقیا برخیز و درده جام را خاک بر سر کن غم ایام را یا علی بگو و از جا بلند شو، تلاش کن. تنبلی را کنار بگذار و غم ایام را مخور. مشکلات مادی تو حل می شود. بدنامی دامنت را نمی گیرد. نفس اماره ی خود را از بین ببر و راز دل خود را به کسی نگو. تو به دلارام خودت می رسی. صبر داشته باش و مقاومت کن تا روزی به کام دلت برسی. تیر: بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع اوضاع به این صورتی که هست نمی ماند. فردای روشنی هم در پیش است. مراقب دنیای پر از نیرنگ و فریب اطرافت باش و از کنار آنها بگذر. هر چه می خواهی از خدا بخواه چرا که فقط اوست که مظهر لطف است و حیله ندارد و می تواند تو را به مقصد برساند. مرداد: نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد نوید فتح و پیروزی خیلی زود به شما داده می شود و آنقدر خوشحال می شوید مثل اینکه بهشت و یک حوری به شما بخشیده اند. بخت با شماست و این بخاطر سجده در مقابل معبود الهی می باشد همیشه از خدا اطاعت کنید تا به پادشاهی برسید. شهریور: از دیده خون دل همه بر روی ما رود بر روی ما ز دیده چه گویم چه ها رود درد دل زیادی داری که نمی توانی به هر کسی بگویی. رو به سوی معشوق خود می کنی ولی او هم صدای دل شما را نمی شنود و رو بر می گرداند و از بی تفاوتی همه دل تنگ هستی. خودت فردی پاک دل هستی به خدایت توکل کن و بدان اگر خدا بخواهد مراد دلت را خواهد داد. کپی فقط با جایز است💙 ♥️➣ @loveshq 〇عاشقانه‌های‌پاڪ⇧