چندتا والیپپر قشنگ واستون آوردم حال کنین😊
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
استوری الهام چرخنده در مورد داستان دروغین ازدواجش در فضای مجازی
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
من همان شاهد شیرازم و نتوانی یافت
در همه شهر به شیرینیِ من، شیدایی...
تا نه از گریه شدم کور بیا ورنه چه سود
از چراغی که بگیرند به نابینایی
شهریارا چه غم از غربت دنیای تن است
گر برای دل خود ساخته ای دنیایی
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
امام علے (ع) در فراق حضرت زهرا (س):
جان من با آه و ناله هایش در اندرون من زندانی است. .
ای ڪاش جان من هم با ناله ها از بدنم خارج شود.
بعد از تو خیری در زندگی نیست
#فاطمیه
#حضرت_زهرا (س)
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
حضرت علی (ع) رابطهی عاطفی خود را با حضرت زهرا (س) تشبیه به یڪ جفت ڪبوتر میکند :
.
.
ما همانند دو ڪبوتر در یڪ آشیانه بودیم ڪه از نشاط، سلامت و جوانی برخوردار بودیم
.
.
(ڪافی.ج۳) .
#حضرت_زهرا (س)
#فاطمیه
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
♥️امام علی (ع) در مورد همسرشون ،حضرت زهرا(س)،چنین می گفتند:
.....هرگاه به او نگاه میڪردم غم و اندوههایم برطرف میشد» .
✨بحارالانوار .ج۳
#حضرت_زهرا (س)
#فاطمیه
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
.
تازه بچهها از آب و گل در آمده بودند، تازه زندگیشان داشت سروسامان میگرفت، منتظر بودند...منتظر آقاسیدمحسن...چندبار توی خلوتهای مادر دختری دست زینب را گذاشته باشد و لگد زدنهای آقا سید را چک کردهاند و دوتایی نخودی خندیدهاند و دل فرشتهها ضعف رفته باشد خوب است؟ چند بار توی آفتاب رقیق مدینه لباسهای آقاسیدمحسن را پهن کردهاند و چهارتایی با برادرها قربان صدقهاش رفتهاند،؟ کسی چه میداند، خدارحمی محمد گفته بود: اذیتشان نکنید گفته بود جان من و جان اینها، سرش را که گذاشت علی مشغول کفن و دفن و اسمع افهم و لانعلم منه الاخیرا بود که هسته مرکزی کودتا تشکیل جلسه داد، خودشان بریدند و دوختند، صورتجلسه نوشتند و مصوبه را امضا کردند و خلاص... حالا تو بگو غدیر تو بگو مباهله تو بگو لیله المبیت توی کتشان نرفت. که دیوار حاشا بلند است. جهان قرار بود به سمت و سوهای خوبی برود، بیشرفها کاری کردند که از آن جلسه به بعد هرگناهی هرکجای جهان اتفاق میافتد یک رونوشتش فاکتور میشود توی پرونده آنها، اولین گناه هم قتل عام میلیونها بچه سیدی که پدربزرگشان قرار بود آقاسیدمحسن باشد. بگذریم رفیق...
.
منتظر نیکان که بودیم، یک روز صبح گفت: میشود با خودت کلید ببری؟ گفتم: همه دلخوشیام این است زنگ بزنم صدایت بپیچد توی افاف، بگویم : منم ... بگویی: خوشآمدی... گفت: بیهوا زنگ خانت میخورد یکهو هول میکنم دلم میلرزد، تپش میگیرم، زانوهایم تا شد به اشک، ترسیده و پشیمان گفت؛ حرف بدی زدم ببخش!؟ گفتم: نه یاد خانمی افتادم که چهل نفر بیهمهچیز، عربدهزنان ریختند دم در خانهشان و هیزم آوردند... ای بابا... ای بابا... چه غلطها که نمیکنم من... این قلم و خیال کجاها که نمیرود، خفه آقا حامد خفه ...ما کجا و ریحانهی مصطفی کجا... ما کجا و هستی علی ، خلاص آقا خلاص من دیگر چشمهایم نمیبیند، کلمهها توی اشک خمیری و به هم ریختهاند، من میروم نزدیک ضریح یک امین الله بخوانم شما خودتان با روضههای امشب یک خاکی توی سرتان بکنید، من همینقدر بلد بودم، ببخشید.
هنگام ثمردادنمان بود خزان شد...
✍️حامدعسکری
نظرات شما 👉
#فاطمیه
#حضرت_زهرا (س)
♥️➣ @loveshqq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟ :(
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧
غم انگیزترین داستان کوتاه رو #نیما_یوشیج گفته اونجا که میگه:
دیدمش
گفتم منم!
نشناخت او ...
♥️➣ @loveshq
〇عاشقانههایپاڪ⇧