بوسه از کنج لب یار نخوردهاست کسی
ره به گنجینه اسرار نبردهاست کسی
من و یک لحظه جدایی ز تو، آنگاه حیات؟
اینقدر صبر به عاشق نسپردهاست کسی
لب نهادم به لب یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمردهاست کسی
ریزش اشک مرا نیست محرک در کار
دامن ابر بهاران نفشردهاست کسی
آبِ آیینه ز عکس رخ من نیلی شد
اینقدر سیلی ایام نخورده است کسی
غیر از آنکس که سر خود به گریبان بردهاست
گوی توفیق ازین عرصه نبردهاست کسی
داغ پنهان مرا کیست شمارد #صائب؟
در دل سنگ شرر را نشمردهاست کسی
#صائبتبریزی
🦋🕯🥀eitaa.com/M0hmal