eitaa logo
بازگشت || محمدامین رضایی
2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
474 ویدیو
54 فایل
طلبه درس خارج دوست دار فقه، عدالت و کتاب #اندیشه_متفکران_انقلاب #آرمان_های۵۷ #نقد_سرمایه_داری سوال، انتقاد، پیشنهاد: @R_m_am ♦️اینستاگرام: ‏instagram.com/M_amin_rezai1 ♦️تویتر: twitter.com/m_amin_rezai ویراستی virasty.com/m_amin_rezai
مشاهده در ایتا
دانلود
📚صبح جمعه مان را چگونه آغاز کردیم؟ با مطالعه برای جلسه که فعلا جمعه ها ساعت۱۵ برقرار است. چون باران که به درخت و سبزی ها زندگی می‌دهد این معارف به قلب انسان شور و زندگی می بخشد. به تعبیر مولوی: شاد باش و فارغ و آمن که من آن کنم با تو که باران با چمن 🔻اگر شما هم میخواید به جمع مثنوی خوانی به صورت مجازی ملحق بشید پیام بدید به @Of_andisheh تا به گروه اضافه بشید. تنها شرط شرکت منظم در جلسات است. ✍ @m_amin_rezai
🌱فردا آغاز امامت حضرت حجت عج و شروع سال تحصیلی حوزه هاست. ما را سرباز امام زمان عج می نامند درباره سربارهای چون خودم که همین جز مصادیق غربت اوست. شیرینی گرفتم برای جشن کوچکی درخانه، بعد از مدتی تبلیغ، مسافرت و زیارت از فردا شبانه روز بر دروس طلبگی متمرکز هستم. به خودم که رجوع میکنم به اندازه سر سوزنی از انتخاب این راه پشیمان نیستم 🌱میگویند: در این راه چیزی به شما نمی‌رسد و دارایی نداری! اگر دارایی را چند تکه آهن و سنگ و آجر بدانیم البته، اما هیهات که دارایی فقط این باشد؛ آنکس که آرمانی بلند بر سر و عشقی عمیق بر دل دارد و آتشی سرتا سر وجودش را فراگرفته چه کم دارد؟! به خودم که رجوع میکنم سلول سلولم شهادت می‌دهد که بدون ذره ای تردید من عاشقانه این مسیر طلبگی را دوست دارم. 🌱 به دوستان طلبه ام میگویم: فراموش نکنیم، حواسمان باشد ما بی پشتوانه و بی هویت نیستیم، ما قدم بر مسیری گذاشتیم که هزاران فقیه، حکیم، عارف و مصلح در آن قدم گذاشتند و عمرشان را وقف کردند. طلبگی حقیقت هویت است. رنج ها و ملامت ها میگذرند آنچه می ماند علم است و عشق است و حرکت، پس بسم الله... ✍ @m_amin_rezai
🔻پنج شنبه ها از شنبه هم شلوغ ترم، صبح ها کلاس های مدرسه حوزوی راهبری حل مسائل انقلاب بعدنماز ظهر یه ارائه-مباحثه دارم با تعداد از طلبه ها درباره نسبت بین مساله های امروز جامعه ایران در نسبت با تراث فقهی- روایی ما و مساله سرمایه داری، بعدش میرم ارائه کتاب تنبیه الامه، کلا میریم توی فضای تاریخ مشروطه و فقه سیاسی و آزادی، جمهوریت و...میام خونه شب هم مثنوی خوانی داریم. به مغزم حق میدم بگه: چته؟ دنبالی چی هستی حالا :)) 📚اینجا دارم درباره تبعات" کالایی کردن" همه چیز توضیح میدم، مایکل سندل در کتاب" چیز را با پول نمی‌توان خرید؟" دو عامل استحاله ارزش های واقعی جامعه و تحقق بی عدالتی- شکاف طبقاتی را ذکر میکنه، رفقا ذهنشون درگیر شده و هی ایده طرح می‌کنند که چطور میشه با استفاده از ظرفیت‌های جامعه مثل هییت و...علیه تهاجم فرهنگی جامعه سرمایه داری با "کالایی سازی ارزش ها"مقابله کرد ✍ @m_amin_rezai
🔻یکی از اقوام خونه ش را قم فروخته رفته یکی از روستاهای قم( ورجون) سبک سنتی یک خونه بزرگ درست کرده، دعوت کرد شام هم به ما دیزی سنتی داد؛ بنظرم در ایران مقاومت ها علیه شهرسازی مدرن جدی شده یکی از علل اصلی عدم ناسازگاری بین این نوع از سبک معماری و ساختمان سازی با روحیه انسان مسلمان ایرانی پایبند به رسوم و سنت هاست؛ آسیب های این نوع از ساختمان سازی و شهرسازی را هر روز شاهدیم. اگر چه غالبا به اجبار می پذیرند اما در گوشه کنار به وضوح شاهد مقاومت هایی برای بازگشت به زیست اصیل سنتی ایرانی هستیم، ایده "بازگشت به روستا" از دل این روحیه سنت گرا و همچنین زندگی گران در کلان شهرها و تبعات حاشیه نشینی رقم می‌خورد. ✍ @m_amin_rezai
☑️ امروز اول سخنرانی م پیرامون سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در دانشگاه فرهنگیان اصفهان گفتم: بخاطر حجم درس هایم معمولا در طول هفته خیلی توفیق شرکت در جلسات خارج از قم را ندارم لکن دو چیز موجب شد اینجا بیایم. 🔻۱: از ابتدای فعالیت تبلیغیم از میان انواع مخاطب دانشگاه فرهنگیان و دانشجومعلم ها اهمیت ویژه ای داشتند چون شما با کار بزرگ ساختن انسان سرکار دارید! 🔻۲:هر وقت حالم خوب نیست "اصفهان درمانی" یکی از راه حل هاست، این اغراق نیست، این شکوه و اصالت و این هنر دست انسان مسلمان ایرانی عجیب انسان را از تشویش ها خارج و به آرامش نزدیک می‌کند. ✍ @m_amin_rezai
بعد از مدتها دست به قلم شدم، در این زمانه که آب و نان اصالت دارد و شعر کمتر خریدار دارد، خصوصا که ذهن هم پریشان باشد و بخواهی دردنامه هم بنویسی! بخشی از غزلی نوپا که شاید کودکی استوار شد لبریز درد و بلائیم، در ما غمی شعله دارد چون جنگلی غرق آتش...ای کاش باران ببارد مانند غزه غریبم، در این هیاهوی عالم خسته،مقاوم، پر از درد، این درد در ما که کارد؟ این حال محزون و غمگین، این بی قراریِ ممتد! پایان این قصه غُصه است، این غُصه پایان ندارد... ✍ @m_amin_rezai
🔻هر بار میروم روستا صبح ها که خوابیم مادرم بلند میشود می‌رود گوسفندها را علف میدهد، شیرشان را میدوشد و‌‌‌‌... عصرها که می آیند با کلی زحمت داخل آغل می‌کند و..‌. با دست خودش در تنور نان میپزد، علاوه بر کار خونه که برعهده اوست در کشاورزی و زرشک پاک کردن هم پای پدر کمک می‌کند و..‌‌. 🔻مادرم شش کلاس بیشتر سواد ندارد اما بارها گفته ام من او را جز عاقل ترین زنانی میدانم که در اطرافم دیدم که بعضا دکتری دارند و... نه چون مادر من است بلکه چون بر اصول انسانی حرکت میکند. 🔻متن قبلی روی نکته درستی دست گذاشته، eitaa.com/m_amin_rezai/4174 در فضای سیاست گذاری، در مناسبات رسمی در مثل همین سخنرانی ها مقابل رهبرانقلاب جای زنان روستایی مثل مادر من اصلا نیست، اساسا در نگاه بخشی از روشنفکران و حتی سیاست گذاران انقلابی که در تهران برای ما تصمیم می‌گیرند اساسا هزاران زن روستایی بزرگ جز زنان موفق ایرانی-اسلامی به حساب نمی آیند تا تریبونی به آنها داده شود یا دعوت شوند کسی درد و حرف شان را بشنود. به قول آن دیالوگ:ما زیر پونس نقشه هستیم. 🔻خواستم یک نمونه ملموس مثال بزنم بدانید بین فضای رسمی حکمرانی با میدان چقدر فاصله است 📸 من و مادر در حال جمع کردن انبار آغل گوسفندان ✍ @m_amin_rezai
🔻میگند دیروز بوده، این یک تصویر از کار ما، شب پنجشنبه ای :) 🔹محتویات روی میز: تنبیه الامه میرازی نائینی،مستند آیت الله خوییی، قواعد فقه سیاسی تازه خریدم درباره یکی از قواعد فقهی اجتماعی دنبال یک متن شسته و رفته بودم؛ لپ تاب هم مقاله ای که برای یکی از مجله ها مینویسم درباره مصلحت و عدالت 🔻بعضی دوستان لطف دارند میگند باید اگر انتخابات ثبت نام میکردی، هر چی فکر کردم دیدم احساس وظیفه کردنم نمیاد، اگر ثبت نام کرده بودم تازه اگر ما را هم مثل بعضی مستقل ها رد نمی‌کردند! الان باید دنبال دغدغه لیست، ستاد رقابت، چپ و راست کردن می بودیم :)) پولم که نداریم مجبور بودیم بگیم ستاد ما قلبهای شماست :) 🔸 الان یه گوشه نشستیم کتاب مون می‌خونیم و درسمون میدیم، شیرین عسل مون را میخوریم :)) بعضی ها هم یک نفس راحت میکشند والا :) ✍ @m_amin_rezai
پدربزرگم نامش بود. هر وقت ماه رجب می آید من بی اختیار به یاد او می افتم. آن پیرمرد زحمتکش؛ فقر و رنج روزگار او را به هجرت وادار میکند. با اهل و عیالش با الاغ میروند به کربلا، چند ماه توی راه بودند! به کربلا که میرسند در یکی از رواق های حرم حضرت ابولفضل ع ساکن میشوند. آنجا کارگری میکرده؛ دخترش همان جا به دنیا اومده، حدود ۵ سال کربلا ساکن بودند و بعدش بعضی شهرهای ایران یکی از اقوام میگفت: گاهی با دست اشاره میکرد همه این ساختمان ها را من ساختم( یعنی داخلش کار کردم) واقعش من همیشه به این افتخار کردم که اجدادم از توده مردم بودند، از طبقات پایین جامعه، من اگر هم به جایی برسم این نتیجه تلاش خودم باشد نه در امتداد ثروت و شهرت اجدادم ✅ من خیلی او را یاد نمیدهم اما به شهادت خیلی ها او آدم کثیر البکائی بود! بسیار گریه میکرد آن هم با صدای بلند؛ اشک خصوصا وقتی در راه بندگان خوب خدا باشد نتیجه قلب صاف است و روح تمیز و وسیله تقرب و اتصال است به آسمان! انسان های صاف و ساده قدیمی اینگونه بودند اقتضائات روزگار مدرن غالبا انسان ها را کدر میکند و روح اگر کدر شد اشک انسان هم خشک میشود! این تیکه صوت بخشی از تعزیه روستای ماست، پیرمردی اذان میگوید اگر دقت کنید یک صدای زمینه دارد، گریه بلند یک پیرمرد(https://eitaa.com/m_amin_rezai/2968) که با شنیدن اذان هم اینگونه ناله میکند، این پیرمرد پدر بزرگ من است! همان کربلایی رجب، من از او فقط یاد دارم وقتی برایش سوره های قران میخواندم تشویقم میکرد. ✅ دوست دارم در همه آن سالها که در جوار قبر ابی اعبدالله ع زندگی میکرده در میان اشک هایش یک بار هم در کنار ضریح آرزو کرده باشد شبیه طلبه های نجفی از نسلش عالمانی هم باشند؛ نمیدانم چنین آرزویی کرده یا نه ولی من تلاش میکنم چنین نوه ای باشم برای آن پیرمرد رنج دیده کثیر البکا؛ برای او و اجدادم که بخاطر علقه های دینی نام زیبای رجب را برایش برگزیدند. برای شادی روح همه اموات خصوصا آن پیرمرد با صفا، کربلایی رجب فاتحه ای را بخوانید. ✍ @m_amin_rezai
📸خراسان جنوبی، هوای بهاری-بارانی روستاهای شهرستان زیرکوه با دست­های شاعرانه­ ی تو، بر دفتری که خالی است خواهم نوشت ای نام تو تغزل دیرینم در باران.... ✍شاعر عشق و غزل، حسین منزوی @m_amin_rezai
🔻عجیب بود هیچ شور و روحی در نمایشگاه کتاب نیافتم! منی که تجربه هر سالم در نمایشگاه کتاب در حد اضافه شدن یک جان بود هیچ شوقی نگرفتم! فقط این لوکیشن مناسب بود برای یک عکس خوب :) 📚این چهار کتاب را هم خریدم برای خالی نبودن از عریضه، البته احتمال داره یک دفعه دیگه هم برم. @m_amin_rezai