صبح روز عاشورا
فرمان میرسد خیمهها را به همدیگر نزدیکتر کنید.
به شکل نعل اسب دور تا دور خیام را خندق حفر کرده و آن را پر از هیمه و خار و خس میکنند و آتش میزنند تا حمله از پشت سر را دفع کنند.
امام چشمان خود را بر هم مینَهَد و دست بر آسمان بلند کرده دعا میکند:
خدایا تویی پناه من در هر غم و اندوه...
تویی مایهی امید من در هر پیشآمد سخت...
تویی ملجأ من در حوادث ناگوار...
همیشه تو بودهای که به داد من رسیدهای و کوههای غم را از سر راهم برداشته و از طوفان غم نجات دادهای.
عاشقانههای امام حسین...
عاشقان را بر سر خود حکم نیست
هر چه فرمان تــــو باشد آن کنند...
- شب دوم، ادامه دارد...
#مشقعشق📝
- شب سوم، ادامه دارد...
•کاری از بچههای باصفای جزیرهی بینهایت•
#مشقعشق📝
- شب سوم، ادامه دارد...
•کاری از بچههای باصفای جزیرهی بینهایت•
#مشقعشق📝
سلام و مهر
از الان تا ساعت ۲۰ کاملا در دسترس شما هستم
و پاسخگوی تماسهاتون☺️
اگه کسی حرفی یا سوال و پیشنهادی داره تا ساعت ۸ امشب درخدمتم
#بگوشم
•سیودو | فیاض•
سلام و مهر از الان تا ساعت ۲۰ کاملا در دسترس شما هستم و پاسخگوی تماسهاتون☺️ اگه کسی حرفی یا سوال و
خوشحال شدم از تماسهاتون✋🏼
ببخشید اگ پشت خط منتظر بودید
سعی میکنم هر وقت بتونم با هشتگ بگوشم شنونده ی حرفها و درد ودلها و غر زدنهاتون😅 باشم♥️🌿
الهی طَيِّبْ بِقَضَائِكَ نَفْسِي، وَ وَسِّعْ بِمَوَاقِعِ حُكْمِكَ صَدْرِي، وَ هَبْ لِيَ الثِّقَةَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَكَ لَمْ يَجْرِ إِلَّا بِالْخِيَرَةِ
«خدایا، مرا به قضا و قدر خود دلخوش و سینهام را در چیزهایی که مقدر نمودهای فراخ کن و اعتماد و تکیهگاهی به من ببخش تا با آن اقرار کنم که قضا و قدر تو جز به نیکی روان نگشته».
•صحیفهسجادیه•
#فــراز💌
- شب چهارم، بخش اول، ادامه دارد...
•کاری از بچههای باصفای جزیرهی بینهایت•
#مشقعشق📝
- شب چهارم، بخش دوم، ادامه دارد...
•کاری از بچههای باصفای جزیرهی بینهایت•
#مشقعشق📝
- شب چهارم، بخش سوم، ادامه دارد...
•کاری از بچههای باصفای جزیرهی بینهایت•
#مشقعشق📝
دستورالعمل آن است که از خود و خودرأیی دست برداری. جان من به لب آمد از گفتن اینکه راه نجات و خلاص، در استغراقِ ذکر الهی و تفکر در معرفت نفس و خودشناسی است. و ذکر و فکر، خود راهنمای تو باشد.
#بیقرار
زهیر باش دلم!
تا به کربلا برسی ...
به کاروان شهیدان نینوا برسی ...
چه کسی فکرش را میکرد زهیری که از هواداران عثمانی بود؛ شهید راهِ حسین بشه؟
یک ملاقاتِ با حسین دلش را چنان آتش زد که بیشتر از این تاب دوری از امامش را نداشت و پا به رکاب ایشان گذاشت.
به راستی که عاقبتِ به حسین رسیدن را چه زیبا به رُخِ تاریخ کشید.
-شب ششم، ادامه دارد...
#مشقعشق📝
با ذوق جلو اومد ...
+معلم ریاضیمو دیدم!
-چه تصادفی!
+اوهوم... برم چایخونه لیوان بچینم،
بعدا تعریف میکنم برات.
با سرعت بر میگرده سمتِ چایخونه...
تعهدِ خدمت در لباسِ خدمتِ اباعبدالله (ع) مانع از این میشه که زمانی رو صرفِ تعریف کردنِ حس و حالش کنه!
چقدر دلم چای خواست!
از دستِ خادمانِ خالصِ شما...☕️
•*•*•*•*•
لحظههایِ عمرِ من
در داخل هیأت گذشت؛
در تمام سال مجنــــونم ، محــرّم بیشتر...
#روزنوشت📝
دل زنده میشود
به امیدِ وفایِ یار ...
بُریرِ خُضَیرِ هَمْدانی از همان اول
در مسیر علی بود.
جفا نکرده بود، تماماً وفاداری بود و اطاعت...
درست از همان وقتی که فهمید حسین،
عزیز دلش راهی دیار بلا شده...
خود را از همان ابتدای راه به مولایش رسانده بود و تا آخر راهش به پای امامش ماند
و حسن عاقبت نصیبش شد.
چه خوش سرگذشتی داشتی آقایِ بریر خُضیر همدانی!!
-شب هفتم، ادامه دارد...
#مشقعشق📝
4_5908877669235167646.mp3
5.29M
سهم نور امروزمون؛ تقدیم به شما💛
#یهحبهنور✨
#سورهقلم
#روزنوشت📝
عشق یعنی دقیقا همین شبی که احساس ضعف دارم و دلم آسمون میخواد خدا یکی از فرشتههاش رو مأمور کنه و یهویی بهم پیام بده...
دخترایی از جنسِ عشق!
پی نوشت:
خدا همیشه هست و گاهی توسط بندههای خوبش غافلگیرت میکنه!
هو سمیع الصیر....
خیلیها یاد دارند
وقتی به یک غریبه میرسند، لبخند بزنند.
اما هنـر این است که؛
وقتی به کسانی که برایت تکراری شدهاند میرسی، احترام بگذاری و لبخـند بزنی،
حتی اگر حال و حوصله نداشته باشی!
#ازنو🧩