eitaa logo
•سی‌و‌دو | فیاض•
5.1هزار دنبال‌کننده
336 عکس
646 ویدیو
12 فایل
بَرٰاۍِ‌حَـرفْ‌هٰاێِ‌مَـݩ سـے‌و‌دۅحَـرفْ‌هَـݦ ڪَݦ‌ اَسـټ...! سـے‌و‌دۅ...✎ اکانت ادمین: @Chanel32chanel32 ــ فوروارد یا ذکرِ منبع بهتره!✨
مشاهده در ایتا
دانلود
بارونِ ارومیه...
بر گردنِ ما همیشه حق دارد عشق!
چون ‌که خیلی زیاااد دوستون داریم و نظرتون برامون اهمیت داره؛ لطفا راجع‌به هشتگ هر پیشنهاد یا انتقادی دارید، بفرمایید. دونه‌به‌دونه‌یِ نظرات خونده میشه!🤓
از این‌که حالا بدون هیچ مقاومتی می‌تونم دستت رو ببوسم خوشحالم😍
"پارت اول" از مسافرت که برگشتم ساعت چهار صبح بود. با همه‌یِ خستگی بیدار موندم تا اذون صبح... چون فکر می‌کردم اگه بخوابم با این حجم از خستگی ممکنه خواب بمونم و نمازم از دست بره. بعد از نماز دیگه نتونستم بیدار بمونم و بیهوش شدم. ساعت هشت صبح بیدار شدم و از اون‌جایی که مادرم همسایه‌مون هستند، رفتم عرض سلام و ادبی داشته باشم. +مامان جانم... مامان بانو... خواهرم درحالی که نگرانی در چهره‌اش موج میزد گفت نیستند! بیشتر از جواب، نگرانی و آشفتگی چشماش برام سوال شد؟! +کجان؟ _امممم.... سکوتش دلم رو تکون داد. با نگاهم منتظر جواب بودم. -راستش دیروز افتادن از بلندی و دستشون شکست. دکتر گفت باید عمل بشن و پلاتین.... اشکم ناخودآگاه ریخت. احساس کردم چقدر دلم می‌خواست الان اینجا بودن و بغلشون می‌کردم. با تماس و پیگیری متوجه شدم درحال آماده شدن برای رفتن به اتاق عمل هستن و بیمارستان همراه قبول نمیکنن... "پارت دوم" عصر برادرم زنگ زد مادر توی بخش اومده و حالش خوبه... کلی دلم شاد شد و ازش خواستم من امشب رو بمونم پیششون. و به سرعت آماده شدم و نفهمیدم چه جوری رسیدم بیمارستان. دست مادرم در گچ و آتل بود و ب شدت درد داشت. بغضم رو قورت دادم و شوخی میکردم باهاشون. دستش رو می‌بوسیدم و نمی‌تونست مثل همیشه ممانعت کنه... از این‌که بدون مقاومتش می‌تونم دستش رو ببوسم خدارو شکر کردم و از اینکه الان حالشون بهتره و دردشون کمتر... قدر پدر و مادرتون رو خیلی بدونید!! دست و پای پدر و مادرتون رو ببوسید و شکرگزار این نعمت باشید.♥️ 📝
هیچ‌چیز به اندازه‌یِ دیشب که باهم گریه کردیم نمی‌تونست حالمو خوب کنه...
گل‌دون کوچولویِ من با دیدن دست مادربزرگش بغض کرده بود. خودم هم که تمام مدتی ک بیمارستان بودم مراقب چشام بودم خیس نشن فرصت رو غنیمت شمردم و دختر کوچولویِ مهربونم رو بغل کردم و دوتاییمون زدیم زیر گریه...💔🌧 بعدش احساس کردم سبک شدم. حال دوتاییمون خیلی خوب شد. 📝
چون گفتین ردپاها مبهم هست و توضیح بدم براتون نوشتم‌شون... 😅☝️
ممنونم از همه‌یِ عزیزانی که نظر خودشون رو گفتند. یه نکته در مورد تو پیام‌ها زیاد بود. این‌که خیلی‌ها از مبهم بودنش می‌گفتند که به‌روی چشم سعی می‌کنم از این به بعد به فهم بهتر و شفاف‌سازیش کمک کنم. بسیار سپاسگزارم بابت حس خوبی که منتقل می‌کنید و شرکت می‌کنید در نظرسنجی‌ها تا ما به کمک شما در سی‌ودو بتونیم بهتر عمل کنیم.🌻🌿
طبق قوانین حقوقی، شرعی و عرفی ما، تأمین معاش به عهده‌ی مرد است؛ و نفقه‌ی زن چه شاغل باشد (درآمدی داشته باشد) و چه نباشد، به عهده‌ی شوهر است؛ و هیچ وظیفه‌ی قانونی، برای زن در مورد تأمین مخارج خانواده در نظر گرفته نشده است. 🖇
چقد زلال بودین شماها...
آبـی تر از آنیـم که بی‌رنـگ بمیـریـم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم ما آمده بودیم تا مرز رسیدن همراهِ تو فرسنگ‌به‌فرسنگ بمیریم! ما را بکُش و مُثله کن و خوب بسوزان لایق که نبـودیم در این جنگ بمیـــریم یک جرأت پیداشدن و شعر چکیدن بس بود که با آن غزل آهنگ بمیریم پای طلب و شوق رسیدن همه حرف است بد خاطره‌ای نیست، اگر لنگ بمیریم... تقصیر کسی نیست که این‌گونه غریبیم شاید که خدا خواسته دل‌تنگ بمیریم... فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد در غیرت ما نیست که از سنگ بمیریم هرگز نکنم شکوه و ناله نه گلایه الحق که در این دایره خون‌رنگ بمیریم ☕️
این‌که اولین برداشت‌مون تو قضاوت آدم‌ها منفی هست نشون میده قلب‌مون مریضه! "اللهم ارزقنا قلب سلیم..."
4_5994625046327332434.mp3
4.91M
دیـدی‌ چطــور تمومِ‌ دل‌خوشیم‌ و ازم‌ گرفتند؟ حیدر و این همه غـم؟ یا رَبِّ ارحم🖤 🔉
این شام صبح گَردد و این شب سحر شَود
حال دلم کنارتون بهارشد.
سیزی چوخ ایستیرم
بیاین از امروز سعی کنیم ذوق کسی رو کور نکنیم.
4_6030501445021733229.mp3
5.99M
سهم نور امروزمون؛               تقدیم به شما...💛
چرا آشفته می‌خواهی خدایا خاطرِ ما را..؟
بیداریِ بین‌الطلوعین نـور است و فیــض بسیــار بــزرگی می‌باشــد و اگــر سالك قبـل از اذان صبــح بیــدار باشــد و نماز شب نیز بخواند نــور علی نـــور است. اگــر به علتـی اقبال نداشت لاأقل سعـی کند در سحـر بیــدار باشد؛ چرا که نفسِ بیــداری شب موجب تنویر قلب و دل سالک می شود. -نورمجرد