خدایا🌱
تو مرا
آرامش دادی
رشد دادی
آبرو دادی
محبوبیت دادی
مقبولیت دادی
همهی اینها را وقتی به من عنایت کردی، که ذرهای لیاقت چنین ارمغانهایی را نداشتم.
تو روزی به من این ارزشمندی را دادی که استحقاقشان را نداشتم که هیچ؛ استحقاق محرومیت و محدودیت و فقر را داشتم. این را بخاطر گناهان و خطایا و بدیهایم میگویم.
اما تو روزی که هیچ استحقاقی و هیچ نسبتی با قرب و رحمتت نداشتم، اینهمه از من پذیرایی کردی.
من یادم نمیرود که تو نسبت به من #لطف داشتی نه #عدل .
#حکمت
@mhmm110
پیرمرد میگفت:
خیلیها حق مرا گرفتند و بردند و خوردند
اما عیبی ندارد؛ همهی این بیانصافی ها و ظلم ها را تحمل کردم تا بجایش شبها خواب کعبه را ببینم و در بهشت همسایه مولا علی باشم و سحرگاهان، شیخمفید مرا برای نمازشب بیدار کند.
پ.ن: وی علاقهی خاصی به شیخمفید دارد و چندین بار به دیدار او مشرف شدهاست.
#حکمت
@mhmm110
جهانگیر🌿
جهانگیر، برادر کوچک هیمن و برادر بزرگ هورتن، نوجوان ۱۲ سالهای که اهل "نامانلو" بود ولی بخاطر تصمیم پدر به روستای غریبه آمده بودند. پسر دوم خانواده و بلندنظر؛ پیشانی بلندش از افق بلندی که آرزو کردهبود، نشان داشت.
آرام و بیسروصدا و زیرزیرکی مرا هرشب رصد میکرد ولی بهانهای برای محبت و دوستی پیدا نمیکرد. شب ششم محرم بود که او را دیدم تنها به مسجد آمده و برادر و پدر نیستند. پیشدستی کردم و تا مرغ از قفس نپریده خودم باب دوستی را باز کردم و از پدر و برادرش سؤال کردم. جوابی کوتاه و سنجیده و مختصر داد که بازهم طبیعی بود؛ در عین اشتیاقش به دوستی با من، ولی سر به پایین انداختهبود و جواب را کاملا بدون هیچ توضیحی مطرح کرد که: آنها به روستای پدریمان رفتهاند.
میدانستم که او به این زودی ها انس نمیگيرد و به این راحتی محبت خود ابراز نمیکند؛ روحهایی که مستقل تربیت شدهاند و عزتنفس خط قرمز آنهاست، به این راحتی ها اجازه نمیدهند کسی به ساحت آنها نزدیک شود و باب انس را باز کند؛ هرچند که کمال اشتیاقش را در دوستی با خودم میدیدم.
نتیجه آن گپوگفت چنددقیقهای آن شد که شب هفتم که به من پناه آورد؛ او در عالم بچگی خود با دیگران دعوایش شدهبود و تنها پشتیبانش، برادربزرگش هیمن را نداشت. هر لحظه احساس خطر میکرد ولی مراقب بود نقطهضعف نشان ندهد و با حفظ آرامش ظاهری، کنار من نشست.
اینجا بود که اضطرار خود را به موجودی مانند من فهمیدهبود و در کنار من احساس آرامش میکرد. و همینجا بود که جهانگیر بنای رفاقت را بهپا کرد و ساحتش را برای من شکست و مانع ها را برای دیدن من و ابراز دوستی برداشت.
همان شب دربارهی زندگی صحبت کرد و دربارهی علاقههایش و عزتنفسی که او را به دعوا و خطرکردن و قهر با دوستانش کشاندهبود.
او به بهانهی پناه پیش من آمد غافل از آنکه این پناهگرفتن، راهی برای رفاقت برایش بازکرد:)
#تجربه
#تبلیغمحرم
@mhmm110
•قلبمن•
با انسانها باید زندگی کنی و در قلب زندگی با آنها، خدا را نشانشان دهی؛ که او در قلب زندگیهامان جای دارد هرچند نفهمیم.
وقتی که انسانها میبینند تو کنار آنها هستی ولی خودت را گم نکردهای و دستت در دستان خداست، باورشان میشود که:
خدا هست.
خدا قلب زندگی است.
خدا هنوز هم که هنوز است حواسش به زندگیها هست.
وقتی که درد تو، نشاندادن خدا در قلب زندگیها شد؛
چه بالای منبر به خطابه بنشینی
چه در کنار کودکان به بازیِ "یککلاغچهلکلاغ" مشغول باشی
چه زیر آفتابِ مزرعهی چغندرِ حاجعلی صبوری، به آبیاری مشغول باشی
چه همراه نوجوانان روستا به کوهنوردی بروی و روستاگردی کنی
چه همراه محمد، یونجه کوبی کنی
و چه اینکه مشغول چیدن سیبهای باغ حاجعلی باشی
به لطف خودش، میتوانی او را در لحظهلحظهی زندگیها نشاندهی
میتوانی در نیمهشبهای بینظیر روستا، و در چشمکهای ستارگان و غروب ماه و صدای حیواناتِ شببیدار، لطف و رحم و بزرگی خدا را ببینی و نشان دیگران دهی.
#تجربه
#تبلیغمحرم
@mhmm110
با عزم رفتن
از غصه و غم
هم میتوان رهتوشه برداشت
هم میتوان آسوده پر زد
_________________________________________
نوشتههای سنگ مزار یک استاد
هدایت شده از حسن ضرّابی
18.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👀 به #عاشورا درست نگاه کن
🔸 نگاه #جزیرهای، پایه و بنیان بسیاری از مشکلات اساسی در مواجهه ما با پدیده های مختلف است. نگاهی که منشأ تحریف، تفسیر به رأی و مصادره به مطلوب میشود.
➕ راهکار، #کلان_نگری است. نگاه به همه ابعاد و زوایای یک واقعه
🔥 عاشورای تاریخ، کلان نگری به پدیده عاشورا را میآموزاند. پرداختن به جزئیات مهم واقعه #عاشورا که تاکنون بسیار کم به آن پرداخته شده.
لینک ثبت نام:
https://qasasschool.ir/shop/%d8%af%d9%88%d8%b1%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/
«توضیحات تکمیلی، داخل ویدیو»
-----------------------------------------------------
امتیازات شرکت در دوره:
1⃣ پاسخگویی به سوالات مکتوب تاریخی به صورت دائمی (سوالات پیامی)
2⃣ جلسات توضیحی بیشتر از مقدار دوره برای دانشجویان (توضیح و تبیین بیشتر جلسات دوره)
3⃣ یک جلسه خصوصی پرسش و پاسخ به صورت حضوری و مجازی برای هر کدام از اعضای دوره (کسانی که تو شهر استاد هستند حضوری، بقیه مجازی)
4⃣ قرار گرفتن در لیست مدرسین و مبلغین آینده مدرسه و اولویت دهی به دانشجویان دوره
منتظر حضورتان هستیم 😊
✅ @hassan_zarabi
نوشته های من
👀 به #عاشورا درست نگاه کن 🔸 نگاه #جزیرهای، پایه و بنیان بسیاری از مشکلات اساسی در مواجهه ما با پدی
یک دوره خوب و به درد بخور برای علاقمندان به زوایای مجهول و مبهم تاریخ؛ پیشنهاد میکنم این دوره رو تجربه کنین که به هزینهش میارزه چون به دو استادش خیلی خیلی مطمئنم و میدونم بهرهها براتون داره
البته این دوره برای عزیزانی پیشنهاد میشه که یه دور با تاریخ توضیحی توصیفی عاشورا آشنایی پیدا کردهباشند؛ لذا این دوره رو تهیه کنین و بعد از آشنایی با تاریخ توصیفی عاشورا، استفاده کنین.
رفقای دوستداشتنی حوزوی پایههای یک و دو هم با مشورت استاد راهنماشون اینجور دوره ها رو دنبال کنند.
|کُجاباشَم|
یکی از اساسیترین سؤالاتی که باید از خودم بپرسم، اینست که الان، امروز و در این شرایط، کجا به من نیاز دارند و حضور من در کجای این عالم و این انقلاب و حوزه علمیه، ضرورت و اولویت و فوریت دارد؟
در جلسهای بودم و دو جمع جدا از هم تشکیل شده بود؛ جمع دانشجویان فرهیخته ولی مشتاقی که #مسئله داشتند و شاید لحظهلحظه حضورم در بین آنها، برای خودم و آنها بهره داشت؛ حتی گپوگفت هایم با آن عزیزان، تحکیم روابط بود خیلی از مسائل آنها را با همین گپوگفت ها حل میکردم. جمع دوم طلبههایی بودند که با بزرگترشان، رفیق خودم، سجاد عزیز آمدهبودند و بزم ما را نورانی کردند که نه از من مطالبهای داشتند و نه انتظار حضور مرا داشتند.
اگر اولی را رها میکردم، ظلم به خدا و ظلم به خودم و ظلم به چشمهای منتظری بود که چشم یاری قلبی از من داشتند و نمیتوانستم تنهایشان بگذارم. اما جمع دوم خود استاد داشتند و از شدت حرفهایی که شنیدهبودند و مطالعاتی که داشتند، اشباع بودند و چشمهاشان از دیدن من سیر بود.
به هردو جمع علاقه داشتم ولی امان از علاقههایی وظیفه نیستند و پرداختن به آنها تو را از واجبات زندگیت بازمیدارند.
چه جای درنگ بود که کنار قلبهایی بمانم که برایشان سودی داشتم و از من مطالبهی کمک داشتند و برای هرکدامشان انبوهی از مسائل دربارهی جهانشان شکل گرفته که یا من میتوانستم حل کنم یا میتوانم دستشان را به دست اهلی برسانم.
#تجربه
@mhmm110
「تقابل」
در کجای خاورمیانه یا غربِآسیا زندگی میکنی؟
مصر؟
باورت میشود که روزی بوده که بنیاسرائیل از فشار و استخفاف و استضعاف، جانشان به لب آمده باشد و کوتهنظرانشان زبان به ناشکری و کفر و خوبانشان زبان به آرزوی مرگ گشودهباشند؟
چنین روزی بودهاست؛ و فقط خاطراتش برای ما نقل شدهاست. امروز چه نامی از یکهتاز آزادی و بزرگی و توحیدِ آنروزها، موسی کلیمالله در ذهن من و تو ماندهاست؟
و چه نام و نشانی از فرعون داریم جز بیچارگی و ذلت و جهالت؟
امروز نه خبری از استضعافها و تحقیرهای او هست و نه خبری از استکبار او و نه از قلدریها و قدرتنماییها و زورگوییهایش.
فرعون، امروز تمام شدهاست.
موسی، امروز قهرمان میدان تقابل میان سحر و اعجاز، تقابل میان استکبار و عبودیت، و تقابل میان حق و باطل است.
#حکمت
#تدبر
#تقابل۱
@mhmm110
پیرمرد میگفت:
خیلی ناراحتم و درمانده؛ دیشب نماز شبم قضا شده.
لحظهای جا خوردم و خجالتزده شدم؛ وای بر من که در کنار مردی نشستهام که ترک مستحباتش او را درمانده و ناراحت کرده.
این مرد بخاطر مستحبی که ترک کرده، مغموم و غصهدار است و تو بخاطر:
دلهایی که شکستهای
امیدهایی که برباد دادهای
سرمایههایی که سواندهای
عمری که تلف کردهای
واجبهایی که ترک کردهای
و اولویتهایی که کنارشان کذاشتهای
آنی و کمتر از آنی خجل و شرمسار و ناراحت و درمانده نشدهای.
چه دنیایی که بیسوادهای بامعرفت بر کرسی هدایت باسوادان بیمروت مینشینند و ناراحتی ها و درماندگیهایشان، درس و حکمت میشود.
#حکمت
#تبلیغمحرم
@mhmm110
#اطلاعیه
🔰دوره ۵ روزه سطحمقدماتی معرفتشناسی
🔰از شنبه هفته آینده پنجم شهریور ماه
🔰مجازی و آفلاین
🔰بهمراه راهبری و پشتیبانی آنلاین
🔰برگزاری جلسه پرسش و پاسخ برای ساکنین قم
🔴مدرس: محمدحسین مطهری
🔴جزئيات بیشتر با پیام به آیدی @shif_tehh