🌹امام باقر عليہ السلام ميفرمایند:
💠ما دَخَڸَ قَلبَ امرِىًء شَيءٌ مِڹَ الڪِبرِ إلاّ نَقَصَ مِڹ عَقلِہِ مِثڸُ ما دَخَلَہُ مِڹ ذلِڪَ، قَڸَّ ذلِڪَ أو ڪَثُرَ💠
❌ذرّه اے از تڪبّر بہ دروڹ دڸ ڪسي راه نيافت، مگر آڹ ڪہ بہ هماڹ اندازه از خردش ڪم شد، اندڪ باشد يا بسيار...❗️
📚 حلية الأولياء ج ۳ ص ۱۸۰
📚 بحارالأنوار ج ۷۸ ص ۱۸۶ ح ۱۶
🌺
🍃🌺 @masjed_gram
1_51615423.mp3
1.73M
🌸 #میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا (س)
💐الهی بانوی کرم
💐همیشه سایه ات رو سرم
#سرود 👏🏻
#پیشنهاد_دانلود 👌🏻
#سید_مجید_بنی_فاطمه 🎤
🎉💚| @masjed_gram
#انتخاب_همسر
💠بانوی گل!! دخترم:
ازدواج رسیدن به تکامل و آرامش در کنار مردی است که دوستش داری
انتظار نداشته باش با ازدواج مشکلات وجود نخواهد داشت
گمان نکن ورود به خانه بخت یعنی ورود به بهشت
تغییر زندگی و هر تحول دیگری مشکلات خودش را دارد
زمانی طعم خوشبختی واقعی را خواهی چشید
که مشکلات و تفاوت ها را طبیعی ببینی
دست در دست مردی که عاشقت هست و تو عاشقش هستی
مشکلات را یک به یک حل کنید و هیچ چیز را بزرگتر از واقعیت خودش جلوه ندهید
مرد زندگیت را عاشقانه عیب پوشی کنی
مثل مادری که فرزندش را در آغوش میکشد می بوسد و میگوید : که کمکت میکنم
کنارت هستم
باورت دارم
تو عزیزترینی
اشتباهت از دوست داشتنم کم نمیکند ❤️❤️
🌺✨🌺✨❤️✨🌺✨🌺
💍 @masjed_gram
#ریحانه
#گفتگو
📌هدف از #آرایش⁉️
🔻خانمی رو دیدم که آرایش غلیظی داشت ...
رفتم کنارش، سلام و علیکی کردم و
➕گفتم: ببخشید میشه یه سوال بپرسم؟
➖گفت: بفرمائید!
➕گفتم: شما برای چی آرایش کردید؟😊
➕گفت: خیلی خوشم میاد. همین!
➕با لبخند گفتم:
• عزیزم اگه خوشت میاد و آرایشت برای دل خودته، خب تو خونه آرایش کن😉
• اگه نه؛ برای مردمه، با این کار دیگران رو به #گناه میندازی و خودتم تو گناه اونا شریک میشی ...😱
• اگرم برای خداست که خدا اینطور دوست نداره🚫 فقط در حال #نماز دوست داره ... اونم به شرطی که نامحرمی نباشه❌
➖گفت: خب وقتی همه آرایش میکنن، من یکی آرایش نکنم؟؟😒
➕گفتم: خواهر گلم وقتی خدا ازت چیزی خواسته دیگه کاری به حرف و عمل مردم نداشته باش و طبق سلیقهی خدا و امام زمانت عمل کن ...👌😉
به فکر آخرتت باش... نتیجهی اعمالت رو از خدا میگیری نه مردم☝️
#پویش_حجاب_فاطمے
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🌹پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در توصيف خردمند ـ فرمودند:
خوبى اندك ديگران را زياد مى بيند و خوبى هاى بسيار خود را اندك مى شمارد
رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ـ في صِفَةِ العاقِلِ ـ :
يَستَكثِرُ قَليلَ الخَيرِ مِن غَيرِهِ، و يَستَقِلُّ كَثيرَ الخَيرِ مِن نَفسِهِ
📚ميزان الحكمه جلد7 صفحه 54
🌺
🍃🌺 @masjed_gram
💠ممنون از همه ی کسانی که در مسابقه شرکت کردند
جملات همه زیبا بود😍
به خاطر اینکه افراد زیادی در مسابقه شرکت کرده بودند
دیگه ما ۳ نفر رو به عنوان برنده انتخاب کردیم
🔸جوایز عزیزان بعد از اهدا در کانال گذاشته میشه😉
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
پنجمین روز شهادت پدرم یڪی اومد در خونہ .
یڪ آقای #روشن_دلی بود .
گفتیم : «بفرمایید»
مرد نابینا گفت : «عباس شهید شده؟» 😔
گفتیم : «بله»
گفت : «من ڪسی را ندارم ، من یڪ هفتهای هست ڪه #حمام نرفتم ، این شهید من را هر هفتہ روزهای #جمعه ڪول میڪرد و بہ حمام میبرد و لباسهام را میشست و بدون چشم داشت میرفت »
#شهید_عباس_بابایی
🕊|🌹 @masjed_gram
#ولادت_حضرت_فاطمهالزهرا(س)
💛|بـزمـی بـه حریـم ڪـبریا برپـا شـد
💕|ڪـوثـر زخدا به مصطفی اعطا شد
💛|یڪ قطره زآب ڪوثر افتاده به خاڪ
💕|صـد شـاخه گُل محـمدی پیـدا شد
#ولادت_باسعادت_حضرت_زهرا(س)
#و_روزمادر_برشماعاشقان_مبارک😍
#ویژه_پروفایل
🎉💚| @masjed_gram
1_7870652.mp3
5.16M
❣ #سه_شنبه_هاے_جمڪرانی
همہ هسٺ
آرزویـم
ڪہ ببینـم از تـو
رویـی 😍
دعاے #توسل امشب فراموش نشود❤️
#اللہـم_عجـل_لولیڪ_الفـرجــ
🎤 #حاجمهدیمیرداماد
•🎙• @masjed_gram
1_51867375.mp3
3.96M
🌸 #میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا (س)
💐به جلال و عزت خدا قسم
💐نگاهت داره خدایی می کنه
#سرود 👏🏻
#پیشنهاد_دانلود 👌🏻
#سید_رضا_نریمانی 🎤
🎉💚| @masjed_gram
#ریحانه
🔆 #چراغ_راه_هدایت
💫خود قرآن نور است و یک سوره داریم به نام نور ، در سوره نور یک آیه وجود دارد به نام آیه نور، خداوند در آنجا میفرماید:
«اللَّه نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوهٍ»
در روایات کمشکات یعنی: "زهرا سلام الله علیها"😍
✳️خیلی عجیب است برای تمام اهلبیت حتی آقا رسول الله لفظ نور استفاده شده اما برای حضرت زهرا"سلام الله علیها" لفظ #چراغ استفاده شده است.
اصلا زهرا یعنی درخشنده.
میگوید؛ در آن چراغ دو مصباح است (مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ) که در روایت داریم مراد حسنین "علیهمالسلام" هستند.
🔅مصباح آن فانوسی است که باعث میشود نور خوب پخش شود✨
میگوید؛ از زهرا دو مصباح به وجود میآید، یعنی واسطه خلقت؛ حضرت زهرا"سلام الله علیها" بوده ... و این شأن عجیب و غریبی دارد که درک نمیشود !
💚معصوم فرموده: او مثل یک کوهسار است که ما چشمهها از او جاری شدهایم، میگوید ما حجت خدا بر مردم هستیم و او حجت خدا بر ما است .
" #استاد_رائفیپور"
💠 #ولادت_باسعادت_حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها_و_روز_مادر_مبارک_باد🌸🍃
قرارگــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_نهم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ کلید در را باز کرد و وارد خانه شد ،با دیدن کفش های ز
﴾﷽﴿
#رمان ❤️
#قسمت_دهم
❂○° #پلاک_پنهان °○❂
صغری با صدای بلند و متعجب گفت:
ــ چی؟سمانه می خواد ازدواج کنه؟
سمیه خانم نگاهی به پسرش می اندازد و می گوید:
ــ فعلا که داره فکراشو میکنه،اگه دیر بجنبیم ازدواج هم میکنه
کمیل که سنگینی نگاه مادر و خواهرش را دید،سرش را بالا آورد و گفت:
ــ چرا اینجوری نگام میکنید؟
ــ یعنی خودت نمیدونی چرا؟
ــ خب مادرِ من ،میگی چیکار کنم؟
صغری عصبی به طرفش رفت و گفت:
ــ یکم این غرور اضافه و مزخرف رو بزار کنار ،بریم خواستگاری سمانه ،کاری که باید بکنی اینه
کمیل اخمی کرد و گفت:
ــ با بزرگترت درست صحبت کن،سمانه راه خودشو انتخاب کرده،پس دیگه جایی برای بحث نمیمونه
از جایش بلند می شود و به اتاقش می رود.
سمیه خانم اخمی به صغری می کند؛
ــ نتونستی چند دقیقه جلوی این زبونتو بگیری؟
ــ مگه دروغ گفتم مامان،منو تو خوب میدونیم کمیل به سمانه علاقه داره،اما این غرور الکیش نمیزاره پا پیش بزاره
ــ منم میدونم ولی نمیشه که اینجوری با داداشت صحبت کنی،بزرگتره،احترامش واجبه
بلند شد و به طرف اتاق کمیل رفت،ضربه ای به در زد و وارد اتاق شد،با دیدن پسرش که روی تخت خوابیده بود و دستش را روی چشمانش گذاشته بود،لبخندی زد و کنارش روی تخت نشست.
ــ کمیل ،از حرف صغری ناراحت نشو،اون الان ناراحته
کمیل در همان حال زمزمه کرد:
ــ ناراحت باشه،دلیل نمیشه که اینطوری صحبت کنه
سمیه خانم دستی در موهای کمیل کشید؛
ــ من نیومدم اینجا که در مورد صغری صحبت کنم،اومدم در مورد سمانه صحبت کنم
ــ مـــا مــــان ،نمیخواید این موضوعو تموم کنید
ــ نه نمیخوام تمومش کنم،من مادرم فکر میکنی نمیتونم حس کنم که تو به سمانه علاقه داری
کمیل تا خواست لب به اعتراض باز کند سمیه خانم ادامه داد؛
ــ چیزی نگو،به حرفام گوش بده بعد هر چی خواستی بگو
کمیل دیگه کم کم داره ۳۰ سالت میشه ،نمیگم بزرگ شدی اما جوون هم نیستی،از وقتی کمی قد کشیدی و فهمیدی اطرافت چه خبره،شدی مرد این خونه،کار کردی،نون اوردی تو این خونه ،نزاشتی حتی یه لحظه منو صغری نبود پدرتو حس کنیم ،تو برای صغری هم پدری کردی هم برادری.
نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
ــ از درست زدی به خاطر درس صغری ،صبح و شب کار می کردی،آخرش اگه تهدید های اقا محمود و داییت محمد نبود که حتی درستو نمی خوندی،من سختی زیاد کشیدم ،اما تو بیشتر.
مسئولیت یک خانواده روی دوشت بود و هست،تو برای اینکه چیزی کم نداشته باشیم ،از خودت گذشتی ،حتی کمک های آقا محمود و محمد را هم قبول نمی کردی.
اشک هایی را که بر روی گونه هایش چکیده بودند را پاک کرد و با مهربانی ادامه داد:
ــ بعد این همه سختی ،دلم میخواد پسرم آرامش پیدا کنه،از ته دل بخنده،ازدواج کنه ،بچه دار بشه،میدونم تو هم همینو میخوای،پس چرا خودتو از زندگی محروم میکنی؟؟چرا خودتو از کسی که دوست داری محروم میکنی؟
صدای نفس کشیدن های نامنظمـ پسرش را به خوبی می شنید که بلافاصله صدای بم کمیل در گوشش پیچید:
ــ سمانه انتخاب خودشو کرده،عقایدمون هم باهم جور در نمیاد ،من نمیتونم با کسی که از من متنفر هستش ازدواج کنم
ــ تنفر؟؟کمیل میفهمی داری چی میگی؟سمانه اصلا به تو همچین حسی نداره.
الانم که میبینی داره به این خواستگار فکر میکنه به خاطره اصرار خالت فرحناز هستش. بیا بریم خواستگاری،به زندگیت سرو سامون بده،
باور کن سمانه برای تو بهترین گزینه است
✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری
----------------------------------------------------
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیست 😉
هر شب از ڪانال☺️👇🏻
📚❤️| @masjed_gram