#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌷سال ۸۴ از طریق یکی از دوستانم که مرا دعوت به هیئت باب الحوائج کرد با علی آقا آشنا شدم، خصوصیات #اخلاقی او سبب شد تا جذب او شوم ..
🌷اگر علی آقا شب و روز در راه دین کار میکرد هرگز #خسته نمیشد، علی آقا به معنای واقعی کلمه مجاهد فی سبیل الله، خستگی ناپذیر و #مسئولیت_پذیر بود...
🌷او دغدغه دین داشت، #امر_به_معروف را در تمام برنامههایش مد نظر داشت و از هر نظر ممتاز و به معنای واقعی کلمه مرد اقدام و عمل بود...در وصیت نامه علی آقا اشاره شد که در این راه چه دغدغههایی داشت و چه خون دلهایی خورده، علی آقا اگر کاری را شروع میکرد برای اتمام آن شبانه روزی پای کار میایستاد...
🌷علی آقا مظلوم ترین و مخلص ترین بسیجی بود که هیچ کس او را نشناخت...علی آقا عاشق زیارت عاشورا و مناجات حضرت علی (علیه السلام) بود، بر سر مزار #شهدای_گمنام مینشست و مناجات حضرت علی(علیه السلام) را میخواند...
🌷شهید گریه ندارد اما من میگریم، نه برای شهادت علی آقا که لایق شهادت بود بلکه برای خود میگریم که چنین همنشین و دوستی را از دست دادم ..
#شهید_مدافع_حرم_علی_جمشیدی
#راوی_دوستان_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#ریحانه
تو متروی تهران 🚋 بودم.
و اکثر خانمها #حجاب بدی داشتن ...
احساس کردم نــ👀ـگاههای سنگینشون به طرف منه...اما...
به جای ترس و #خجالت، سریع بسمالله گفتم و شروع کردم بحث محصولات #تراریخته و مضراتش رو براشون تعریف کردم🍟🧀🍕🌭
دیدم کمکم همه علاقهمند شدن دارن گوش میدن. منم نظر پزشکهای کارشناس رو درباره تراریختهها گفتم و با معرفی سایتهاشون، بحث رو به سمت دشمن شناسی و راههای نفوذ دشمن و صحبتهای سران اسراییل کشوندم 😎 و آخرشو وصل کردم به #جنگ_نرم و نفوذ فرهنگی و رخنه حتی تو نوع پوشش و آرایش زنهای ایرانی💅👄
متوجه شدم دوستانی که توی بحث بودن حالا دارن به خودشون میان😏
تازه فهمیده بودن چه رودستی از دشمنای این مملکت خوردن!!
یواش یواش مانتوهاشون رو می کشیدن پایین تا شاید بلندتر به نظر بیاد و یا شالهاشون رو میکشیدن جلو👗👖👠
وجالب تر اینکه خیلی از اون خانمها گفتند که کمتر خانم #چادری این طور ما رو قانع کرده بود 🙃
پ.ن :شروع غیرمستقیم، بهترین راه برای #امر_به_معروف تو جمعهای غیرمتعهد به حجابه ... 👌
به خصوص اگر از ماجراهای واقعی کمک بگیرید.✌️
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعــــلــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
💢دیروز وقتی از آسانسور بیرون اومدم،
چشمم به دختر طبقه بالاییمون افتاد.
سلام و علیکی کردیم ...
چنان نجابت و محجوبیتی تو رفتارش هست که جای هیچ گونه ... !
اما با تمام #نجابت و #ادب و تواضعش ظاهر باحجابی نداره!🙁
دلم نیومد بیتفاوت از کنار این همه #لطافت و #نجابت بگذرم.
بعد از احوالپرسی گفتم: چقدر من شما رو دوست دارم💓☺️
نگاهم کرد و آروم گفت: دل با دل راه داره💞
منم شما رو مثل مادرم دوست دارم😊
بهش گفتم: رفتار زیبا و وقارت خیلی دوست داشتنیه ...🌸
اونم گفت: برام دعا کنید تا همونطور که منو میبینید باشم ...
〰〰〰〰〰〰
♻️دیدم وقتشه که #امر_به_معروف کنم ...👌
🔅با لبخند گفتم:
دخترم، حتما خدا شما رو بخاطر نجابت و ادبت خیلی دوست داره💖
با این همه ادب به بندگان خدا، اگه نسبت به دستور خالقمون هم ادب و تواضع داشته باشی دیگه نور الا نور میشه👌😍
ازم به دل نگیری گلم، ولی واقعا حیفه که این زیبایی به راحتی در معرض دید #نامحرم قرار بگیره⚡️😔
《امیدوارم به زودی این محجوبیت زیبا در رفتارت، ظاهرت رو هم پوشش بده》😊
👈سعی کن دینداری رو به سبک خدا بپسندی و دستوراتش رو به روش خودش انجام بدی✅
نه برای دل خودت یا مطابق سلیقهی مردم🚫
🍃 #حجاب خواست خداست،
پس با کمی مبارزه با نفست بهش لبیک بگو ...
〰〰〰〰〰〰
سرش رو پایین انداخت و گفت: سعی میکنم، برام دعا کنید🙏
نگاهش کردم و با گرمی گفتم: احسنت، انشاءالله عاقبت بخیر بشی دخترم✨
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
🔻 #معروف_به_خطر ❗️
#فطرت_پاک
بنده یه پسر ۴ ساله دارم، با هم سوار مترو شده بودیم ... 🚈
👸یه خانومی که کنار ما ایستاده بود ، شروع کرد به بازی کردن با پسرم ...
⚠️پسرم اخم کرد و بهش گفت: شما زشتی😧
یه دفعه همه برگشتن سمت ما👀
خانم گفت: چیکار کنم باهام دوست بشی؟
گفت خوشگل شو!! 😇
همه واگن توجهشون به ما جلب شده بود ، 😳 خودم تعجب کرده بودم ، ولی چیزی نگفتم.
اون خانم گفت: عزیزم چیکار کنم خوشگل شم؟ 🤔
پسرم گفت مثل مامانم شو ، لبخند رو لبای خانومه خشک شد. 😕
یه نگاهی به من کرد ، بهش لبخند زدم 🙂 و گفتم شما از من زیباتری اما خب فطرت بچه که پاکه این طوری دوست داره!
(به گردی صورتم اشاره کردم)
حواسم بود که چند نفر خودشونو جمع کردن ، خانومه هم به طور مصنوعی دستشو برد سمت شالش ، پسرم گفت گوشوارتو بکن زیر روسریت! 😟
اونقدر حیرت انگیز بود فضا که همه متعجب بودن.
یه دختری اون طرف تر با لج پیاده شد و گفت: بچه هاشونم کردن گشت ارشاد ، حال آدمو به هم میزنن ؛ 😒 اما کسی دیگه چیزی نگفت.
خانومه که خودشو جمع کرده بود به پسرم گفت حالا باهام دوست میشی؟! 🙃
پسرم به من گفت: مامان منو بشون رو پات این خانومه بشینه خسته نشه.
خانومه دلش ضعف رفته بود. 😍
نشست و نازش کرد.
پسرم گفت جا بهت دادم منو دعا کن. 📿
بهش گفتم تو مترو و اتوبوس به هر کس جا بدیم برامون دعا میکنه ، اینو به همه خانوما میگه...
خانومه گفت تو باید برای من دعا کنی🙏 و بهش شکلات داد. 🍬
فهمیدم حالش عوض شد ، راستش خودم هم بغض کرده بودم... 😢
📖منبع: کتاب «از یاد رفته،جلد ۲»
• مجموعه خاطرات #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر، ص۸۲ و ۸۳
• کاری از جنبش حیا
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
🔁رابطه دوطرفهای بین #عفت و #غیرت وجود داره ...
🔰چیزی شبیه #تولی و #تبری؛
تولی: دوست داشتن اولیای خدا
تبری: دشمن بودن با دشمنان خدا
♻️هر چقدر فردی خودش رو بیشتر از #گناه دور کنه، نفرت و واکنشش نسبت به #زشتی و #گناه هم بیشتر میشه💯
👈یعنی نمیشه کسی #ایمان داشته باشه اما در مقابل گناه سکوت کنه و بیتفاوت باشه❗️
و این معناش اینه که ترک گناهش هم از ایمان نبوده.
⚠️حتما دیدید یا میشناسید خانمهای محجبهای رو که در عین باحجابی، از #بیحجابی دفاع میکنن!! و حتی با #امر_به_معروف هم مخالفن😐
‼️یا مردهایی که به ظاهر اهل تدین هستن ولی نسبت به #ناموس شون حساس نیستن😒
💠امام علی علیهالسلام فرمودن :
«پاکدامنی مرد، به اندازه غیرت اوست»*
📖*نهج البلاغه، حکمت۴۷
#رابطه_عفت_و_غیرت
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
⭕️ قول لیّن و برخورد نرم
#تمثیلهای_خدایی
🔸 برف،️ اگر تند و شلاقی بباره، روی زمین نِمیشینه.
🔸 برف وقتی روی زمین میشینه که آرام و نرم بباره.
🔸حرف هم مثل برفه.❄️
اگر به قول قرآن کریم، نرم و ملایم باشه، به دل میشینه و دلنشینه.
☝️به همین خاطر، خداوند به موسی و هارون فرمود حالا که پیش فرعون میرید، باهاش خیلی نرم حرف بزنید:
🕋 اذْهَبٰا إِلیٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغیٰ، فَقُولاٰ لَهُ قَوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشیٰ (طاها/43و44)
👈 ای موسی، تو و برادرت هارون، به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است. اما به نرمی با او سخن بگوئید، شاید متذکر شود یا از خدا بترسد.
👈 یعنی اگر تند و خشن حرف بزنید، به دل سنگ او نمیشینه.
🔹 حتی در بعضی از روایات آمده که موسی مامور بود، فرعون رو با بهترین نامش صدا کنه، شاید در دل تاریکش اثر بگذاره.
#خوشرویی
☝️ هر مکتبی باید جاذبه داشته باشه. لذا برای نفوذ در قلوب مردم، نخستین دستور قرآن برخورد ملایمه.
حالا این یه سنگ محک.
خودمون کلاه خودمون رو قاضی کنیم.👇
🔸 حتی با فرعون باید به نرمی سخن گفت، حالا برخورد ما با دیگران، برای جذب مردم به دین خدا، چگونه است؟
🔸 جاهایی که لازم باشه، چجوری #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر میکنیم؟
🔸 با نحوه برخوردمون چند نفر رو به دین علاقمند کردیم؟
🔸 اصلاً چرا راه دور بریم. برخوردمون با نزدیکان خودمون چگونه است؟ با پدر و مادر، زن و بچه، دوستان و همکاران، همسایگان و اقوام و ...؟
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
📛بیحرمتی به ارزشهای دینی، ترویج بی بند و باری و مفاسد اخلاقی و گسترش روز افزون #بیحجابی و #بدحجابی در جامعه اسلامی عفت عمومی رو جریحه دار کرده ...
👈درد اینجاست که سکوت من و شما باعث گستاخی #دشمن و گسترش روز افزون #فساد دختر و پسرهای فریب خورده شده ...⚡️
🔺اینها حاصل بیتفاوتی و نتیجه فراموشی فریضه #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر من و شماست، که باعث غربت و مظلومیت مظاهر دین در #جامعه_اسلامی شده و قلب نازنین امام زمان رو به درد آورده💔
💠امام صادق علیهالسلام فرمود:
«هر گاه مردم مسلمان در برابر رفتار زشتی که در میانشان صورت میگیرد، دم فرو بندند و برای تغییر آن تلاش ننمایند بزودی پروردگار کیفر و مجازات خود را شامل حال آنان سازد»*
📚منابع:
کتاب «حجاب عزت است یا اسارت؟»، جلد۲
نویسنده: محمدصادق ذبیحی
*بحارالانوار ۷۸/۱۰۰
قرارگـــاهفرهـــنــگۍبــاقــراݪــــعــــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
⚠️چه بر سر برخی از بانوان #عفيف ایران اسلامیمون اومده که حتی در محضر معصومین عزیز که شاهد و ناظر بر اعمال و رفتار ما هستن (و بارها در احادیث از پاداش فراوان کسانی که با #معرفت و #ادب زیارتشون کنن یاد کردن) هم حرمت نگه نمیدارن! و با پوشش غیرعفیفانه شون قبح شکنی می کنند⁉️😞
👈وقتش نشده که هم ما و هم مسئولین فکری اساسی بکنیم برای تغییر این وضعیت و کمک به حفظ حرمت بقاع متبرکه؟؟
🔰 #یک_قرار 🔰
♻️بیایم از این به بعد قبل از رفتن به #زیارت به فکر ایدهای برای؛
• ترویج #عفاف و #حجاب فاطمی
• #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر
• و توصیه به حفظ #ادب_زیارت
به بانوان #بدحجاب در اماکن مذهبی باشیم ... تا بیش از این شاهد چنین حرمت شکنیهایی حداقل در محضر معصومین علیهالسلام نباشیم☝️
📖منبع:
کتاب «حجاب عزت است یا اسارت؟»، جلد۲
نویسنده: محمدصادق ذبیحی
قرارگـــاهفرهــنــگۍبــاقــراݪــــعــــلــــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
#معروف_به_خطر❗️
رفته بودیم پارک. تا نشستیم، زن و مردی هم اومدن، وسایلشونو کنار ما بساط کردن و نشستن ...
وضعیت #حجاب اون زن اصلا مناسب نبود. محسن هم نسبت به این مورد خیلی حساسیت داشت، میدیدم که عذاب میکشه😞💘
دستفروشی اومد سراغ ما که پلاستیک فریزر میفروخت. محسن بهش گفت: «این پلاستیکا رو بده به این خانم تا حجابش رو درست کنه!»
دستفروش اومد سراغ من. محسن دوباره بهش گفت: «مگه نشنیدی؟ ببر بده به این آقا تا به خانمش بگه حجابش رو درست کنه»
خانمش زد بهش که؛ تو چیکار داری؟ میخوای شر درست کنی؟
اما با همین حرف محسن زن روسریشو جلو کشید و لحظاتی بعد هر دو بلند شدن و از اونجا رفتن.
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
📖منبع: کتاب «زیر تیغ»، ص۱۶۰
خاطرهای از شهید حججی از زبان یکی از دوستانش(صادقیان)
قرارگــاهفرهـــنــگۍبــاقــراݪــــعــــلــــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
#لطف_خدا
🔸مدتی پیش سوار بر ماشین حدود ساعت ۲ بعد از ظهر بود که خانمی رو دیدم با ظاهر نامناسب و #آرایش_غلیظ با دوتا بچه کوچیک؛ یکی به بغل یکی به دست...
ترمز زدم...
- پرسیدم: کجا میری؟
آدرسو داد...
💥خودمم خسته و کوفته و گرسنه از کلاس برمیگشتم و خانواده هم منتظر که برم براشون ناهار آماده کنم!😫😫
📌شیطونه میگفت ولش کن بابا! تا سر خیابون بردیش بذار خودش میره... ولی دیدم خیلی وضع ظاهریش خرابه😔 با خودم گفتم سوار ماشین کی بشه اونم با دوتا بچه... گفتم تو راهم امر به معروفش کنم که موهاشو بپوشونه...
- تو فکر بودم که خودش بعد از چند ثانیه پرسید: خانم شما #بسیجی هستید؟!
- گفتم: بله قبلا خیلی فعالیت داشتم تو بسیج ولی الان مشغلم زیاد شده دیگه نمیتونم برم!
بعد؛ از کلاسهای بسیج براش گفتم که چقدر خوبه و میتونه شرکت کنه و...
- بعد از کمی صحبت که زمینه رو مناسب دیدم گفتم: عزیزم شما خودتون #خوشگل هستید دیگه احتیاج به این همه #آرایش ندارید!
- گفت: همسرم بهم خیانت کرده؛ مجبورم قشنگ بگردم! اونم دوست داره و ازم میخواد اینطوری باشم...
- گفتم: عزیزم در حکم #خدا فقط باید حرف خدا رو گوش بدی و حرف همسرت در این زمینه نباید برات اهمیت داشته باشه.
- گفت: شیک میپوشم که همسرم به خانوم دیگهای نگاه نکنه!!!
- گفتم: مگه نمیتونی تو خونه شیک بپوشی؟! اونجا بهترین باش برای همسرت نه تو خیابون!!! هر نگاهی که یه #مرد_نامحرم به تو بندازه مطمئن باش همسرت هم یک نگاه به زن نامحرم دیگه میکنه... برای این که همسرت رو به دست بیاری باید #عفیف و #پاکدامن باشی نه این که دل مردهای غریبه رو ببری و اونا رو به زندگیشون سرد کنی... تو مادر دوتا دختر هستی. تو الگوی بچه هات میشی. دوست داری چند سال دیگه دخترات تو سنین #نوجوانی همین تیپ رو بزنن و بایه #پسر دوست بشن؟؟!!
- گفت: واااای نه!!😱
- گفتم: ولی تو با این تیپ و آرایش داری اینو بهشون مستقیم یا غیر مستقیم یاد میدی!
- گفت: آره یه موقعهایی خودمم #عذاب_وجدان میگیرم ولی چاره ای ندارم!!!
- گفتم: چارهات فقط گوش کردن به حرفهای خداست... تو حرف خدا رو گوش بده؛ ببین به چه آرامشی میرسی. تو خدا رو از خودت #راضی نگهدار؛ خدا هم یه کار میکنه محبتت تو دل شوهرت چندین برابر بشه و بهت #وفادار بمونه... عزیزدلم تو داری #نگاه مردا رو میدزدی، اونوقت توقع داری خانمهای بیرون نگاه شوهرتو ندزدن⁉️
همه رو تأیید میکرد و با حالت حزن به حرفهام گوش میکرد...😔😔
رسیدیم به مقصد!
- گفت: شک ندارم که خدا شما رو سر راهم قرار داده که این حرفها رو بهم بزنی!! شمارتو بهم میدی تا بیشتر باهات حرف بزنم؟!
- گفتم: بله عزیزم صد البته!
- شمارمو بهش دادم و بهش گفتم: از همین الانم شروع کن! موهاتو کامل بپوشون!
موهاشو پوشوند و با #مهربانی و #محبت با هم خداحافظی کردیم...
الان چند روزه هی بهم پیامک محبت آمیز میده و با هم گپ میزنیم...
امروزم بهش زنگ زدم و کلی با هم صحبت کردیم...
- بهم گفت: تو آبجی منی...
♻️برنامهریزی کردم که بیشتر باهاش صحبت کنم و حسابی بتونم باهاش صمیمی بشم و به لطف خدا کمکش کنم تا راه درست رو در پیش بگیره...
✅ سه نکته از این خاطره:
1⃣ همه این افرادی که سر راهمون قرار میگیرن، شک نکنید که یک #نعمت و لطفی از جانب خداوند هستن و خداوند این #توانایی رو در ما دیده که بتونیم با #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر براش بندگی کنیم ...
2⃣ از ظاهر افراد #قضاوت نکنیم! بعضیها واقعا با یه #تلنگر منتظر برگشت به سمت خدا هستن و چه خوبه که این تلنگر از جانب ما باشه؛ که ما هم ثوابی از این موهبت برده باشیم...
3⃣ سعی کنیم حرف شیطونو اصلا گوش ندیم!! چون هی به من میگفت بذارش سر خیابون! بذار خودش بره... که اگه اینطوری میشد دیگه با هم دوست نمیشدیم...
قرارگــاهفرهـــنــگۍبــاقــراݪــــعــــلــــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#حجاب
🔸 #سیزده_بدر🔸
1⃣گفتن ،۱۳ بدر حق حضور در هیچ پارکی حتی اتراق در حاشیه ی پارک ها رو هم ندارید❌...
گفتم :چرا گیر دادن به جامعه و هرروز یه جا رو تعطیل و قرنطینه میکنن❓
➖خب واضحه، چون با حضور تو تفرجگاهها،#ویروس_کرونا رو سطوح میمونه و شیوع بیشتری تو اجتماع پیدا میکنه و با رعایت نکردن یه نفر، بیماریش گریبان گیر سایر افراد جامعه میشه❗️...
➖حالا بهتر معلوم شد موقع #امر_به_معروف وقتی میگن چرا به #حجاب گیر میدید❓این همه #گناه بزرگ دیگه وجود داره❓دلیلش چیه...
✅چون #بی_حجابی در ملاءعام و فضای عمومی، گناه و جرم ه...
💯کوچکی و بزرگی گناه یه مسئله ست؛
اما علنی و ظاهری بودن اون هم مسئله ای دیگه..بخاطر همینه که وظیفه داریم گناه علنی رو تذکر بدیم،چون رو سایر افراد جامعه تاثیر سوءمیذاره ✔️
قرارگـــاهفرهنـــگۍبــاقــراݪــعـــلــــومـ
🌿eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
🔻 #معروف_به_خطر ❗️
"دوستی با جنس مخالف"
عصر یکی از روزها بود. 🌗 ابراهیم از سر کار به خانه می آمد. وقتی وارد کوچه شد برای یه لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد که با دختری جوان مشغول صحبت بود. 🗣
پسر تا ابراهیم را دید بلافاصله از دختر خداحافظی کرد و رفت. 🚶
میخواست نگاهش به نگاه ابراهیم نیفته. 😥
چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد. این بار تا اون پسر خواست از دختر خداحافظی کنه ، متوجه شد که ابراهیم در حال نزدیک شدن به آنهاست. دختر سریع به طرف دیگر کوچه رفت و ابراهیم در مقابل پسر قرار گرفت.
ابراهیم شروع کرد به سلام و علیک کردن و دست دادن. 🤗 پسر ترسیده بود😥 اما ابراهیم مثل همیشه لبخندی بر لب داشت. ☺️
قبل از این که دستش رو از دست اون جدا کنه با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد و گفت : ببین ، تو کوچه و محله ما این چیزها سابقه نداشته ، من تو و خانوادت را کامل می شناسم ، تو اگر واقعاً این دختر می خوای من با پدرت صحبت میکنم که ....
پسر پرید تو حرف ابراهیم و گفت : تو رو خدا به بابام چیزی نگو ، من اشتباه کردم ، غلط کردم ، ببخشید و...🙈
ابراهیم گفت: نه! منظورم رو نفهمیدی ، ببین ، پدرت خونه بزرگی رو داره ، تو هم که تو مغازه اون مشغول کار هستی ، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت میکنم که ان شاءالله بتونی با این دختر ازدواج کنی ، دیگه چی میخوای ؟😃
جوان که سرش را پایین انداخته بود خیلی خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خیلی عصبانی میشه.😱
ابراهیم جواب داد: پدر با من ، حاجی را من میشناسم. آدم منطقی و خوبیه.✅
جوان هم گفت : نمی دونم چی بگم.
بعد هم خداحافظی کرد و رفت.🚶
شب بعد از نماز 📿، ابراهیم تو مسجد با پدر اون جوان شروع به صحبت کرد.
اول از ازدواج گفت و اینکه اگه کسی شرایط ازدواج داشته باشه و همسر مناسبی پیدا کنه باید ازدواج کنه.❤️
در غیر این صورت اگر به حروم بیفته باید پیش خدا جوابگو باشه.👿
حالا این بزرگترها هستند که باید جوان ها رو تو این زمینه کمک کنند.💪
حاجی حرف های ابراهیم را تایید کرد اما وقتی حرف از پسرش زده شد اخماش رفت تو هم.😠
💢 ابراهیم پرسید: حاجی اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نیفته ، اون هم تو این شرایط جامعه ، کار بدی کرده ؟ 🤔
حاجی بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه!
فردای اون روز مادر ابراهیم با مادر اون جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد...
یک ماه از این قضیه گذشت ، ابراهیم وقتی از بازار بر میگشت شب بود.🌚
آخر کوچه چراغانی شده بود. 🎊🎉
لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بسته بود.
رضایت به خاطر اینکه یک دوستی شیطانی را به پیوند الهی تبدیل کرده بود. 😇
این ازدواج هنوز هم پابرجاست و این زوج زندگیشان را مدیون برخورد خوب ابراهیم با این ماجرا می دانند.🌹
📚 منبع: کتاب «از یاد رفته،جلد ۲»
• مجموعه خاطرات #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر، ص ۳۹ و ۴۰ و ۴۱
قرارگـــاهفرهنـــگۍبــاقــراݪــعـــلــــومـ
🌿eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#ریحانه
🔺 #معروف_به_خطر❗️
✨تذکری از جنس غیرت✨
چند روز پیش داشتم تو خیابان انقلاب راه میرفتم 🚶 که به پاساژ مهستان برسم.
یه خانم و آقای داشتند با هم میرفتند.👫 وضعیت حجاب خانم خیلی بد بود؛ 😓 طوری که تو خیابون همه داشتند نگاهش می کردند.👀
آن آقا هم که همراهش بود ورزشکار و هیکلش هم مثل بادی بیلدینگ کارا بود.
با خودم گفتم بگم یا نگم!🤔 تو همین فکر بودم که گفتم فوقش یه کتک مفصل میخورم ولی باید تذکر بدم.😊
اون آقا رو صدا کردم و بهش گفتم: حجاب این خانم که همراه شماست اصلا مناسب نیست لطفاً بهشون بگید حجابشونو درست کنند. 😶
اومدم که رد بشم و برم ، اون آقا گفت: به تو ربطی داره اصلا؟ بزنم صورتتو داغون کنم؟! آخه تو فضولی به درد نخور!! 😡
خلاصه من پیش خودم گفتم من که کتک خوردم بزار تذکرمو بدم.
بهش گفتم: از اونجایی که من ناموس خودم حساسیت دارم خیلی بهم برخورد مردای نامحرم دارند از روی شهوت به این خانم که همراه شماست نگاه میکنند و به خودم اجازه ندادم بی تفاوت از کنار شما رد شم و این شد که بهتون گفتم. 😇
قیافه آقای اصلا یه جوری شد انگار یه پارچه آب یخ بریزی رو سرش!! 🙁
من از کنارش رد شدم و رفتم که یهو دیدم صدا میکنه و میگه وایسا کارت دارم! رسید بهم؛ باهام روبوسی کرد 😙 و گفت: خیلی مردی!! هنوزم آدمهایی هستند که مردم را مثل ناموس خودشون میدونند و بعدم تشکر کرد و رفت به اون خانم گفت حجابتو درست کن. ✅
📚 منبع: کتاب «از یاد رفته،جلد ۲»
• مجموعه خاطرات #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر، ص ۳۳ و ۳۴
قرارگـــاهفرهنـــگۍبــاقــراݪــعـــلــــومـ
🌿eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿