#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔹بعد از جنگ وقتی برای بازدید از منطقه حرکت می کردیم و به #شلمچه می رسیدیم دیگر نیازی به خواندن مصیبت نبود🚫! #سید رو به قبله می نشست و به افق خیره می شد، اشک در #چشمانش حلقه می زد، بعد به شدت گریه می كرد😭. نگاه به #چهره_سید خیلی در انسان تأثیر گذار بود👌.
🔸رضا علیپور می گفت: «بعد از آنكه سید از #زیارت خانه خدا🕋 برگشت برای گفتن زیارت قبولی رفتیم منزلشان🏡.» سید گفت: «وقتی رفتم توی سرزمین #عرفات، یک جایی خلوت كردم. اول بینی ام را روی خاک گذاشتم و خاک را #بوییدم، می دانی چه بویی را حس كردم⁉️» گفتم: «نه.»
🔹با حال عجیبی ادامه داد: «من #بوی_شلمچه را احساس كردم. بعد هم خیلی گریه كردم😭، اطرافم كسی نبود. #داد_میزدم، گریه كردم. می گفتم آقا من لایق نیستم❓ می خواهم برای یک بار هم كه شده، حتی به صورت #ناشناس شما را ببینم، آن قدر گریه كردم كه اطراف سرم كاملاً خیس شده بود.» آری👌، سید همه جا به یاد شلمچه بود.
🔸علیپور می گفت: «یک شیشه عطر خوشبو😌 از #شهیدسیدعلی_دوامی به سید مجتبی رسیده بود.» آقا سید در مراسم ازدواج رفقا💍 كه دعوت می شد به آن ها می گفت: «این شیشه عطر سوغات سید علی است كه از #مشهد آورده، حیفم می آید كه فقط خودم از آن استفاده كنم. در این روز مبارک به یاد سید علی و تشرف او به #حرم_امام_رضا (ع) شما را هم معطر می كنم☺️.»
🔹سید حتی در این لحظه ها هم از #یاد_یاران شهیدش غافل نبود🚫 و با این كار به دیگران هم یادآوری می كرد.
#شهید_سیدمجتبی_علمــدار
🕊|🌹 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠شهید علمدار و آزادسازی شلمچه (عملیات کربلای پنج)
🔰خیلی ها سید را از برنامه
#روایت_فتح شناختند.
🌷او در این برنامه به ویژگیهای #شلمچه پرداخت و گفت:
« شلمچه خودش خیلی چیزها دارد که بگوید.
این خاطرات را باید از دل #شلمچه شنید، نه از زبان ما. نمی دانم ولی فکر می کنم شلمچه از جمله جاهاییست که همه آمدند، ۱۴ نور پاک آمدند، انبیاء، اولیا، و ...همه آمدند.
🌷شب عملیات، ۴ کیلومتر #آب_گرفتگی بود. رسیدیم به ساحل شلمچه. موقعیت طوری شد که گفتند: باید بزنید به آب.
#سرمای_آب از یک طرف، #مین و موانع از طرف دیگر.
🌷 بعضی از بچه ها به دلیل سردی آب، #سنگ_کوب کردند! دونفر از بچه ها که قد بلندتری داشتند تفنگ را روی دوش می گذاشتند تا آنهایی که قد کوتاهتری داشتند آن را بگیرند و به #خشکی برسند.
🌷وقتی به #ساحل رسیدیم از دور، نور چراغ های شهر #بصره دیده می شد. آن نور همه را به خود جذب کرد.
🌷برای یک لحظه وقتی بچه ها وارد ساحل شلمچه شدند و آن نور را دیدند، فکر کردند رسیده اند #کربلا، فکر می کردند رسیده اند به #اباعبدالله (ع).
🌷اصلا بو و #عطر_خاصی داشت؛ زمینش، هوایش، همه چیزش، انرژی خاصی به بچه ها می داد.
بچه ها در شلمچه سوال اولشان این بود: "از اینجا تا کربلا چقدر راه است؟میگن شلمچه به #کربلا نزدیکه، برای همینه که اینجا بیشتر بوی #امام_حسین (ع) رو میده ."
🌷می توانم به تعبیر دیگری بگویم، خاک شلمچه، نه به همان قداست، اما بوی خاک چادر #حضرت_زهرا (س) را می داد.
🌷تربت شلمچه بوی تربت #اباعبدالله (ع) را می دهد.
خاکش هم رنگ خاک تربت اباعبدالله (ع) است. چند روز پیش شخصی #تربت_اباعبدالله (ع) را برایم آورده بود..
هرکدام از بچه هایی که شلمچه رفته بودند آن را بو کردند، #بدون_استثنا گفتند: این خاک بوی شلمچه را می دهد، بوی جبهه را می دهد.
🌷فکر نمی کردم روزی شلمچه #زیارتگاه شود. ماشینهای مدل بالا می آمدند و از صبح تا غروب در شلمچه می ماندند، زیارت می کردند، نماز می خواندند،
بچه ها بازی می کردند و...
آخرهم که می خواستند بروند مقداری خاک برمی داشتند و می رفتند.»
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰کارش این بود که دست بچه ها رو تو دست #شهدا می ذاشت سال 93 در #شلمچه بود دیدم که با پای برهنه👣 زیر تیغ آفتاب☀️ با چه عشقی از زائرین پذیرایی می کرد.
🔰گفتم : #سید چرا این همه به خودت سختی می دی؟ برو زیر #سایه وایسا،می خندید😄 خنده هایی از ته دلـ❤️
🔰 تمام 15 روز #شلمچه پا برهنه بودکف پاهاش تاول♨️ زده بود #صورتش سیاه سیاه شده بود
🔰سید تو همه مناطق پا برهنه می
رفت جالب بود حتی در #پادگان هم پابرهنه بود؛می گفت : ممکنه زیر پامون #پیکرشهیدی🌷 باشه ناخواسته توهین بشه ...❌
🔰هرسال عید می رفت راهیان نور💫 ،می گفتم : #سید اونجا چه خبره ؟چی کار می کنی ؟ بابا بچسب به خانواده، دید و بازدید و ... چقدرمی ری تو اون بیابون ها😕 ...
🔰لبخندی زد😄 و گفت : #مرتضی تو هنوز نمی دونی، همه زندگی من اونجاست ، #بهشت من اونجاست😍
🔰 در ثبت نام راهیان نور خیلی تلاش می کرد بار #اولی_ها رو ببره، خیلی هم هواشون رو داشت می گفت : حتما بشینید پای صحبتهای راوی🎤.
🔰بعد از #راهیان_نور هم باز بچه ها رو زیر نظر داشت👀 می دید با کی رفیق هستند کجا می رند⁉️دوست داشت #نتیجه کارش رو ببینه که بچه ها از دست نزند🚫
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
#راوی_دوست_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram