یادمه اوایل که #آقابهروز برای دفاع از حرم #حضرت_زینبسلاماللهعلیها میرفتن سوریه و میومدن هرکس ازشون میپرسید کجا بودین میگفت کرمانشاه توی آشپزخونه کار میکنم....
هرکس ام میفهمید که مشرف میشن سوریه باز زیر بار نمیرفت و میگفت ما لیاقت نداریم بریم سوریه که....
حالا اگه زیر بارم میرفت میگفت اونجا ما برای رزمنده ها غذا میپزیم و اینطور چیزا...
حتی یادمه سرش زخم شده بود و ما هم میدونستیم تو جنگ این اتفاق افتاده ولی #آقابهروز در جواب اینکه چه اتفاقی افتاده ؟
جواب میدادن توی آشپزخونه دیگ خورده بهش..
بچه ها هم باور میکردناااا...
یه سری ازش پرسیدم آقابهروز چرا اینطوری میگی:
گفتن اونی که باید بدونه خودش میدونه ،چرا باید همه بدونن؟!
#شهید_بهروز_واحدی
#شهدا
╭🦋
╰┈➤
چه شرافت دارد !
اشکهای پُر از بغض جامانده از سفرت
به همه شرافتهای دنیای رنگارنگ من...
🔹در سالهای دفاع مقدس، بسیار بودند نوجوانانِ شیردلی که برای اعزام به جبهههای جنگ، هر ترفندی را به کار میبستند اما به دلیل کمی سن و سال، از همرزمان خود جا میماندند و در نهایت، گریه بود و دلی شکسته و عزم و همتی دیگر برای دور زدنِ متصدیانِ اعزام و رسیدن به رفقای سبقت گرفته..و چه با شکوه بود آن اشکها و صورتهای پریشان...
تصویری که پیش رو دارید، برشی از همان شرافتِ اشکآلود است. نوجوانی که لباس خاکی بر تن کرده و مهیای اعزام است، اما تنها اشکهایش را هدیه قدمهای برادر یا رفیقِ مسافر خود میکند.. و آیا گریهای شریفتر از این برای یک مرد میتوان سراغ گرفت؟
#جامانده
#بزرگ_مرد_کوچک
#جنگ_به_روایت_تصویر
#شهدا
╭🦋
╰┈➤
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺#تلاوت_قرآن /
آقای وحید حسنزاده