.
پدرش براش بارانے خریده بود.اماعلے نمے پوشید. هرڪارے ڪردم نپوشید.... مے گفت: این پسر بیچاره نداره ، منم نمے پوشم...
پسرهمسایه مون رو مے گفت. پدرش رفتگر بـود ونداشت بـراے بچه هـاش بارانے بخره. علے هم نمے پوشید.....
#شهید_علے_صیاد_شیرازے
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🕊گروه فرهنگے شهید ابراهیم هادے🕊
#پایان_مأموریت_هیئتے_شہـادت_است
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ ڪمیݪ [شہید ابـراهیم هادے]
🌻|درایـتا
https://eitaa.com/m_kanalekomeil
🌻|در واتساپ
[1]
https://chat.whatsapp.com/DjHvq5l3T4y6g1c6x3w0df
[2]
https://chat.whatsapp.com/
GeMQKfvBTPO4sltpB6OphM
[3]
https://chat.whatsapp.com/LAjPbrfSmOsFZUbLgZwGaE
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
شرایط روزه داری شهید صیاد شیرازی در آمریکا
🔷️ ماه مبـارک رمضـان افتاده بود وسط دوره آموزشی ما توی آمریکا. من دوره نقشـه خوانی می دیدم و صیـاد دوره هـواسنجی بالـستیک.
🔹 از یک روزنـامه محـلی زمان هـای طلـوع و غـروب خورشـید را نوشتـه بـود و لحظـه اذان
صبـح و مغـرب را محاسبـه کـرده بود.
🔸 توی اتـاق خـودش سحـری را آماده می کـرد.
بعد می آمد دنبال من. در را که می زد از خواب می پـریدم. وقتی در را باز می کـردم نبـود!
نمی دانم این فاصله صد و پنجاه متر را چطور می دوید. تا می رسیدم، سفـره پهـن بود.
می گفت: «زود باش! فقط یک ربـع وقت داریم.»
🎙 راوی: محمد کوششی
📚 خدا می خواست زنده بمانی
بقلم فاطمه غفاری/ نشر روایت فتح
#شهید_علی_صیاد_شیرازی