👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
نگرشی کاملا منحرف و محرّف به واقعهی عظیم #عاشورا که متاسفانه برای نخستینبار آنهم به قلم یکی از طلاب حوزهی علمیه به نگارش درآمده است.
فرماندهای نفوذی و تحت تهدید است که ناچار برای زنده ماندن، باید عکسالعملی نشان دهد و هیچ برنامه و هدفی برای انجام و هیچ حرفی برای گفتن ندارد! در این داستان، امام حتی برای یاران خود هم هدف و چرایی حرکت را روشن بیان نمیکند. راوی داستان که کسی است به نام #ضحاک و در آخرین لحظه امام را تنها میگذارد، او از خواننده میخواهد منصفانه قضاوت کند که حق داشته امام را رها و تنها بگذارد و از کربلا بگریزد یا نه؟!
با توجه به اینکه مخاطبان داستان، عموما جوانان و نوجواناناند و داستان جای مناسبی برای طرح مباحث تاریخی و تحلیلهای وابسته به آن نیست، آیا نمیتوان این داستان را تحریف مویرگی واقعهی عاشورا و خدشه در باورهای اعتقادی عموم مردم دانست؟
مطابق روایات و زیارات وارده، امام، ولایت تکوینی و تشریعی بر کل عالم خلقت دارد و همهی موجودات تحت امر او فرمان میبرند. گرچه امام در ظاهر خانهنشین باشد و به مسند حاکمیت هم نرسد، اما #امامت او بر جهان وجود سیطره دارد. تمام گفتار و رفتار و حرکاتش برای شیعیانش حجت است و کار بیهوده نمیکند و در تمام امور و حرکات و سکنات، مأمور خدای یگانه است.
آیا جز این است که حرکت امام از #مدینه تا #مکه و از مکه تا کربلا، حرکتی برنامهریزیشده برای افشای ماهیت اسلام تحریفشده و جداشده از ریشه بود؟ هر دانشآموز دبستانی نیز در روضهها و پای منبرها شنیده و یا خوانده که حرکت امام برای پرهیز از تن دادن به بیعت اجباری با خلیفهی خودخواندهی فاسقی بود که جامعه را با عنوان «جانشینی پیامبر خدا» فریب داده بود. حرکت امام آنگونه که خود فرموده، حرکتی بوده آگاهانه و عالمانه برای اصلاح دین جدش رسول خدا و احیای دوبارهی اسلامی که رو به نابودی رفته بود و از آن جز نام و نشانی هیچ نمانده بود.
امام، امام هدایت عالمیان است و اینگونه نیست که تحت امر کس دیگری باشند وبدون اذن الهی، بیاراده و تدبیر کاری انجام دهد و تحت حکومت مقتدری ناچار به انجام ماموریتهای مختلف باشد!
جدای از همهی اینها، چرا در داستانی که مدعی است واقعهی کربلا را روایت کرده، هیچ اثری از حضور بنیهاشم و همراهان همیشگی یا حتی تازهرسیده نیست؟! حضرت اباالفضل العباس، آیا تنها سقای این کاروان کوچک بوده است؟ کجاست نافذالبصیره بودن عباس؟ کجاست کنشهای الهی این قهرمان همیشهی تاریخ که برای ماندن در رکاب ولیّ معصوم، اماننامهی دشمن را زیر پا میگذارد و ماندن و قطعهقطعه شدن را بر رفتن و زیستن ترجیح میدهد؟ کجاست خطبههای غرای امام، روشنگریها و سخنان مسیر و مقصد امام که چراغ روشن همیشهی تاریخ است؟ کجاست تلاشهای خستگیناپذیر امام تا آخرین لحظات برای نجات اخروی لشکریانی که برای ریختن خونش صف کشیدهاند و با هم رقابت میکنند؟
خوانندهای که جملات امام را میخواند و او را در حد یک یاغی میبیند، چگونه در پایان داستان قضاوت کند که حق با یزید نبوده است؟
تاریخ و سیره و روایات شیعی و سنی، حادثهی کربلا را عمیق و دقیق توصیف کردهاند. حادثهای که با مدیریت الهی امام روندی جانپرور و تاریخساز دارد. حادثهای که پس از عاشورا نیز فاز دیگری از عمل امامت در آن آغاز میشود که با آن، دشمنان دین رسوا میشوند و دوباره ندای اسلام راستین در پایتخت انحراف(شام) طنینانداز میشود. و همهی اینها در نگاه نویسندهی کتاب، هم مغفول مانده و هم تحریف شده است!
ادامه نقد👇👇👇👇👇👇👇‼‼