eitaa logo
موسسه منهاج عشق آباد
490 دنبال‌کننده
523 عکس
80 ویدیو
28 فایل
موسسه فرهنگی قرآن وعترت منهاج عشق آباد https://eitaa.com/m_menhaj @m_menhaj
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد رجب زاده: محمد رجب زاده: داستانهای ائمه: امام مهدی (عج): مژده یزدگرد به ظهورمنجی ابن عيّاش در كتاب «مقتضب الاثر»از «نوشجان بن بود مردان» نقل كرده كه چون ايرانيان در جنگ «قادسيه» شكست خوردند، و يزدگرد از كشته شدن «رستم فرّخ‏زاد» سردار لشكرش و عدالت عرب مطلع گشت و دانست كه پنجاه هزار تن از سپاهش در نبرد با مسلمين كشته شده ‏اند. در حالى كه با كسانش عزم فرار داشت در ايوان كاخ خود ايستاد و گفت: هان اى ايوان! درود من بر تو باد! آگاه باش! هم اكنون از تو روى بر ميتابم تا وقتى كه من يا مردى از فرزندان من كه هنوز زمان وى نزديك نشده و موقع آمدن او فرا نرسيده است، برگرديم. سليمان ديلمى ميگويد: خدمت امام جعفر صادق عليه السّلام رسيدم و عرض كردم:قربانت گردم مقصود يزدگرد از «يا مردى از فرزندان من» چيست؟ حضرت‏ فرمود: او مهدى صاحب الزمان است كه بفرمان خدا قيام خواهد كرد. و او ششمين فرزند من و اولاد دخترى يزدگرد است. او از فرزندان يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر وى ميباشد. « ميدانيم كه شاه زنان دختر يزدگرد معروف به« شهربانو» مادر امام زين العابدين( ع) است». منبع: مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، محمد باقر مجلسی، علی دوانی ،تهران: 1378 ،صص397-398. ☘☘ گرفته شده از پایگاه موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیه السلام
✨﷽✨ ✅تلنگر ✍پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد. یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند. از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟ مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟ و قبلا به من گلایه نکردی. 💕مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی 🦋🌹🦋🌹
یا ضامن آهو: محمدجعفر خیاطی عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر... امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می‌کرد... آن هم نه در کلاس،در خانه... دور از چشم همه اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم... نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم... فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من... به جز من که از خودم غلط گرفته بودم... من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم... بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم... مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره‌ی هم کلاسی‌هایم دیدنی بود... آن ها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند... اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود... فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم... زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه‌ی امتحانمان دست معلم می‌افتد... آن روز چهره‌مان دیدنی ست... آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می گیریم... تا می‌توانی غلط‌های خودت را بگیر قبل از این که غلطت را بگیرند. 🌹🌹🌹 امام علي عليه السلام فرموده اند: « عباد الله ! زنوا انفسكم قبل ان توزنوا و حاسبواها من قبل ان تحاسبوا » ترجمه: اي بندگان خدا! خود را بسنجيد قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد ، و به حساب خود رسيدگي كنيد پيش از آنكه به حسابتان رسيدگي كنند. نهج البلاغه/ خطبه ۹۰
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع) حديث اول ابونصر بزنطي نقل مي کند که در نامه ابو الحسن الرضا عليه السلام به فرزندش ابو جعفر امام جواد عليه السلام را ديدم. در آن نامه چنين آمده بود: فرزندم ابو جعفر! شنيده ام كه هنگام خروج از منزل ، غلامان و خدمتكارانت تو را از درب كوچك منزل بيرون مي برند تا از تو به کسي خيري نرسد. اين كار به خاطر پستى و تنگ چشمى آنان است. از تو درخواست مى كنم و تو را به آن حقّى كه بر گردنت دارم سوگند مى دهم كه ورود و خروج تو، هميشه از درب بزرگ باشد. و چون خواستي بر مركب سوار شوى همراه خود مقدارى طلا و نقره بردار و هر كس دست مسألت دراز کرد، او را از عطاى خود بهره مند ساز. اگر از عموهايت كسى درخواست احسان کرد ، كمتر از پنجاه دينار طلا عطا مكن ، و بيشتر از اين مبلغ به اراده و ميل تو است. اگر از عمه هايت كسى درخواست احسان کرد ، كمتر از بيست و پنج دينار طلا تقديم مكن ، و بيشتر از اين مبلغ به اراده و ميل تو است. من با اين توصيه و سفارش مى خواهم كه خداوندعزّ و جلّ قدر و منزلت تو را رفيع سازد. در راه خدا انفاق كن و مبادا از تنگدستي ترس داشته باشى. حديث دوم (2)اسماعيل بن عباس هاشمى گفت : روز عيدى خدمت حضرت جواد عليه السلام رفتم و به آن جناب از تنگى معاش شکايت کردم. آن حضرت مصلاى خود را بلند کرد و از خاك سبيكه اى از طلا برداشت، يعنى خاك به بركت دست آن حضرت طلا شد ، و بـه مـن عـطـا كـرد. آن را به بازار بردم، شـانـزده مثقال بود. سوم روياي صادقه (3)شيخ احمد بن علي بن احمد نجاشي ، معروف به ابن کوفي ، که نزد شيعه و سنّي ، ثقه و راستگوست ، در آخر ماه ربيع الاول سال442 در بغداد نقل مي کند: حسن محمّد بن جعفر تميمي اين داستان را از جانب دوستش ابوالوفاي شيرازي براي من نقل نمود: من در دست ابوعلي الياس ، حاکم کرمان، با سختي اسير بودم. موکّلين من به من گفتند که ابوعلي الياس، قصد قتل مرا کرده است. مضطرب شدم و با توسّل به ائمه عليهم السلام با خداوند مناجات کردم. وقتي شب جمعه شد و از نماز فارغ شدم ، خوابيدم. در خواب رسول خدا صلّي الله عليه وآله را ديدم که مي فرمايند: در مقاصد دنيوي به من ، به دخترم و دو پسر من متوسّل نشو ،‌ مگرآنکه به دنبال رضوان الهي و طاعت خداوند باشي. سپس حضرت در مورد هر يک از ائمه عليهم السلام سفارشي کردند تا آنجا که در مورد حضرت جوادالائمه عليه السلام فرمودند: و اما در مورد محمّد بن على عليهما السلام ، به سبب او نزول رزق را از خداى تعالى در خواست کن.[3] چهارم بخشي از يک دعا (4)مرحوم شيخ سليمان صهرشتي در کتاب قبس المصباح ، دعايي را جهت توسّل به ائمّه اطهار عليهم السلام نقل مي کند که در بخشي از آن چنين آمده است: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى ابْنَتِهِ وَ عَلَى ابْنَيْهَا وَ أَسْأَلُكَ بِهِمْ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ وَ تُبَلِّغَنِي بِهِمْ أَفْضَلَ مَا بَلَّغْتَ أَحَداً مِنْ أَوْلِيَائِكَ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ... اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ إِلَّا جُدْتَ بِهِ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَى مَنْ وَسِعَكَ ، وَ وَسَّعْتَ عَلَيَّ رِزْقَكَ ، وَ أَغْنَيْتَنِي عَمَّنْ سِوَاكَ َ، وَ جَعَلْتَ حَاجَتِي إِلَيْكَ وَ قَضَاهَا عَلَيْكَ ، إِنَّكَ لِمَا تَشَاءُ قَدِيرٌ.[4] پنجم کلام محدث قمي (5)مرحوم محدّث قمي در منتهي الآمال مي نويسد: علما روزها را دوازده ساعت بخش كرده اند و هر ساعتى را به امامى نسبت داده اند و ساعت نهم روزها متعلق به حضرت جواد عليه السلام است ... و تـوسـل بـه آن حـضرت در اين ساعت براى وسعت رزق نافع است ، و شايسته است كه در توسل به آن حضرت اين دعا را بخواند: اَللّهـُمَّ اِنـّى اَسـْئَلُكَ بـِحـَقِّ وَلِيِّكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِي عليه السلام اِلاّ جُدْتَ بِهِ عَلَىَّ مِنْ فـَضـْلِكَ ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَىَّ مِنْ وُسْعِكَ ، وَ وَسَّعْتَ بِهِ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ، وَ اَغْنَيْتَنى عَمَّنْ سـِواكَ ، وَ جـَعـَلْتَ حـاجـَتـى اِلَيـْكَ وَ قَضاها عَلَيْكَ ، اِنَّك لِما تَشاَّءُ قَديرٌ. بعضى گفته اند اين دعا بعد از هر نماز به جهت اداء دين مجرب است.[5] (6)سيد هبة الله راوندي در مجموع الرائق ، دعايي را براي سفر کردن نقل مي کند که در بخشي از آن چنين آمده است: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ وَلِيِّكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْجَوَادِ إِلَّا جُدْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ ، وَ تَفَضَّلْتَ عَلَيَّ مِنْ وُسْعِكَ ، وَ وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ ، وَ أَغْنَيْتَنِي عَمَّنْ سِوَاكَ ، وَ جَعَلْتَ حَاجَتِي إِلَيْكَ وَ قَضَاءَهَا عَلَيْكَ ، فَإِنَّكَ لِمَا تَشَاءُ قَدِيرٌ.[6] ---------------------------------------------------------------------------------------- [1] - الكافي، ج 4، ص43/بحارالانوار،ج50، ص102 به نقل
از عيون اخبارالرضا و کافي [2] - بحار الأنوار ، ج 50 ، ص 49 به نقل از خرائج/الخرائج،ج 1،ص383 [3] - بحارالأنوار، ج 94 ،ص32- 33 به نقل از قبس المصباح/ نقل مشابه: بحارالأنوار، ج 94 ،ص 35 [4] - بحارالأنوار ج 94 ص 34 به نقل از قبس المصباح [5] - منتهي الآمال، ج2،باب11،فصل2،ص372-373 [6] - مستدرك الوسائل، ج 8 ،ص 134 منبع : پایگاه عرفان – حسین انصاریان
هدایت شده از شفا و حاجات
🔹خانه ی بی قرآن ✅ امام صادق عليه السلام: 🔵خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمى شود و از خدا ياد نمى گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می آید: ⚫️بركتش كم شده،(دائم مشکل مالی دارند.) ⚫️فرشتگان آن را ترك مى كنند(رحمت و فیض خاص خداوند به آن خانه نازل نمی شود.) ⚫️ شياطين در آن حضور مى يابند. (نزاع و جدال در آن خانه زیاد است.) 🌹خواندن قرآن در خانه این 👆سه گرفتاری را برطرف می کند. 📚كافى، ج 2، ص 499، ح 1. 💠 @shefavahajat
🚨 و مادر 💠 مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی . گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.  سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم. 🎙خبرگزاری دانشجویان ایران ✍ 🚨تخریب‌چی، کانال اخبار خاص 🆔 @takhribchi110 🆔 @takhribchi110
✅دلیل نیاز به مذهب 🔶 استاد 💠در برابر این سؤال ، که آیا مذهب ضرورت دارد و لزومی دارد ، باید پرسید برای چه و در کجا و در چه زمینه ای ؟ برای این زندگی مُرفه و منظم و حیوانی ، نه فقط مذهب ضرورت ندارد که عقل و فکر هم لازم نیست؛ چون در کندو؛ غریزه ی زنبور ، نظم و عدالت و رفاه را عهده دار شده است ، اما برای زندگی انسانی و شکوفا شدن استعداد ها ؛ هم به مذهب نیاز هست و هم به اندیشه و فکر . 💠 درست مثل این که بپرسی آیا جنین به دست و پا و چشم و گوش و زبان احتیاج دارد ؟ آیا این ها برای او ضرورت دارد ؟ جواب این است که برای چه و در کجا ؟ در محدوده ی رحم ، نه دست و پا و زبان می خواهد و نه شش و شکم و معده . او در رحم به بیش از جفتش نیاز ندارد اما برای زندگی بیرون از این محدوده نه تنها به این همه که به ابزار و وسایل دیگری هم نیازمند است و به نیروهای عظیمی احتیاج دارد 💠همان طور که از سرمایه های عظیم انسان از عقل و فکر و وجدان و آزادی او کشف می کنیم که زندگی انسان محدود به این محدوده ها نیست ؛ از آن جا که انسان بی نهایت استعداد دارد ناچار بی نهایت ادامه دارد و برای این زندگی گسترده به مذهب و به رهبری و قانون گذاری نیاز می افتد 📚 (ص ۵٨) 🌿 @einsad
شاه کلید عاقبت بخیر... حجت الاسلام عالی
جزئیات مسابقه را اینجا ببینید https://al-falah.ir/
🔴 دحوالارض 🔴 (روز جمعه ۲۵ ذالقعده) امام رضا (ع) فرمودند : روزی است که زمین از زیر کعبه گسترده شده است و حضرت ابراهیم و عیسی در این روز متولد شده اند و هر کس این روز را روزه بگیرد چنان است که شصت ماه را روزه داشته باشد و در روایت دیگر آمده است که فرمود : ☀ در این روز حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد فرمود‌ . و در روایت دیگر آمده است که : روزه این روز کفاره هفتاد سال است و هر کس این روز را روزه بدارد و شبش را بعبادت بسر آورد ، برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزه دار این روز هر چه در زمین و آسمان است استغفار کند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است. 🌸 در کتاب شریف مکیال المکارم در قسمت اوقات تاکید شده برای دعای فرج ، سه دلیل بر اهتمام به دعا برای مولایمان حضرت صاحب العصر و الزمان (عج) و درخواست زودتر رسیدن فرج آنجناب از خداوند خالق منان آورده شده است : 1⃣ روزی است که خداوند در مانند آن وعده فرموده که آنحضرت را ظاهر گرداند. 2⃣ در چنین روزی رحمت گسترش می یابد و دعا مستجاب میشود. 3⃣ این روزی است که خدای تعالی بر ما نعمت داده ، این که زمین را گسترانیده تا زندگی کنیم و سکونت نماییم و از هر چه در آن است بهره ببریم و این جز به برکت مولایمان نیست. پس مومن در این روز از نبود مولایش غمگین و اندوهش تجدید و غصه اش تشدید می گردد . حال که مومن امامش را از جانش عزیزتر و از اولاد و از خاندان خویش بیشتر دوست می دارد ، دعای خالصانه خود را به برطرف شدن غم و اندوه مولایش اختصاص میدهد و هر گاه متوجه این مهم شد ، در دعا مسامحه و سهل انگاری نخواهد کرد. ♦اکنون که عظمت این روز را دریافتیم با روزه گرفتن ، استغفار هر چه در زمین و آسمان است را شامل حال خود کنیم و ان شاالله پاکیزه و بخشیده شده به درگاه پروردگار مهربان رفته و برای سلامتی و فرج مولای غریبمان دست به دعا برداریم و از دعای ( الهی عظم البلا ء ) غافل نشویم و نسبت به توان و همت خود این دعا را مرتب تکرار نماییم. و آخرین نماز روز یکشبه ماه ذالقعده را هم نیز به نیت ظهور بخوانیم. امید که درهای رحمت الهی باز و فرج (مهدی آل محمد) محقق شود.😭😭😭 دوستان خود را در این ثواب عظیم شریک کنید . 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
ذکر خدا .اثرات آن ☘☘☘ امام صادق (ع)، فرمود: چیزی نیست مگر آنکه برای آن حدی است که بدان پایان پذیرد جز ذکر خدا که پایانی ندارد، خدا عزوجل فریضه هائی واجب کرده است و هر که آنها را انجام دهد همان حد و پایان آنها است، و ماه رمضان است و هر که آنها را روزه دارد همان حد و پایان آن است، و حج را واجب کرده است و هر که حج کرد به پایان آن رسیده جز همان ذکر خدا، به راستی که خدا عزوجل به اندک از آن راضی نشده و برای آن پایانی مقرر نکرده است، سپس این آیه را خواند (۴۲ سوره احزاب) : «ای کسانی که ایمان آوردید! یاد کنید خدا را بسیار و تسبیح گوئیدش در بامداد وپسین » پس فرمود: خدا برای آن حدی مقرر نکرده که در آن به پایان رسد، فرمود (ع): پدرم بسیار ذکر خدا می کرد، من به همراه او میرفتم و او ذکر خدا میگفت، با ذکر خدا غذا می خوردم و او ذکر خدا می گفت، و هر اینه که با مردم در گفتگو بود و آنی از ذکر خدا باز نمی داشت و من می دیدم زبانش به کامش چسبیده بود و می فرمود:«لا ﷲ الا ﷲ»و شیوه اش بود که ما ها را جمع می کرد و دستور می داد به ذکر خدا تا آفتاب می زد و هر کدام ما که قرائت قرآن می دانستیم، دستور به قرائت می داد و هر کدام که قرائت نمی دانستیم، او را دستور به ذکر می داد در هر خانه قرآن خوانده شود وذکر خدا عزوجل گرددبرکتش فزون شود و فرشته ها در آن در آیند وشیاطین از آن دوری گزینند وبرای اهل آسمان بدرخشندچنانچه ستاره های فروزان برای اهل زمین می درخشند و هر آن خانه که در آن قرآن نخوانندوذکر خدا نگویند، برکتش کم شود وفرشته ها از آن دوری گزینند وشیاطین در آن حاضر شوند. ومحققا رسول خدا (ص) فرموده است: آیا به شماخبر ندهم از بهترین کارهای شما که درجه ی بلندتری است برای شما و در نزد خداوند شما بهتر شما را پاک دامن می کند واز پول طلا و نقره برای شما بهتر است و خوب تر از آن است که به دشمن خود برخورید و با آنها نبرد کـنید و از آنها بکشید و کشته شوید؟! عرض کردند: یا رسول الله! چرا، فرمود: آن بسیار ذکر خدا کردن است، سپس فرمود: مردی نزد پیغمبر (ص) آمد وعرض کرد: بهترین اهل مسجد کیست؟ فرمود: آنکه بسیارذکر خدا کند و رسول خدا(ص) فرمود: به هر که زبان گویای به ذکر خدا داده شده است خیر دنیاواخرت به او داده شده است و در تفسیر قول خدا تعالی (۶سوره مدثر): «ومنت مگذار که کار بیشتری کردی » فرمود: آنچه کار خوب برای خدا کردی آن را بیش مشمار. اصول کافی ج۶ص۱٠۳ح۱
هدایت شده از 
امیرالمؤمنین عليه السلام:🌷 حُسنُ التَّدبيرِ يُنمي قَليلَ المالِ، وسوءُ التَّدبيرِ يُفني كَثيرَهُ برنامه ريزى درست، دارایی اندک را افزايش مى دهد؛ و برنامه ريزى نادرست، ثروت بسيار را نابود می کند. 🌴🌴🌴 غررالحکم حدیث ۴۸۳۳ ♻️ ♻️
درمراسمی همزمان با آغاز بکار کارگروه ازدواج صحیح و آسان نهاد امامت جمعه بخش دستگردان و درسالروز پیوند آسمانی مولای متقیان حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها به 5 نفر ازهمشهریان عزیز که مهریه آنان تا 15 سکه بهار آزادی می باشد و در سالهای 98 و 99 ازدواج نموده اند به قید قرعه هدایایی تقدیم میشود ♦️زوج های گرامی لطفاً نام نام خانوادگی و میزان مهریه به شماره 09151172729 پیامک فرمایید ♦️ضمناً به کسانیکه بهترین جمله را در مورد سنت ازدواج آسان پیامک کنند به قید قرعه هدایایی تقدیم خواهد شد 🌷[نهاد امامت جمعه بخش دستگردان ]🌷 ┏━━━🇮🇷🇮🇷━━━┓ @dastgerdan_namaz
خیلی قشنگه با حوصله بخونید 👇👇 داستان حضرت حبیب بن مظاهر چیست؟ وچه شدکه به اومقام ثبت زیارت زائران امام حسین علیه السلام دادند؟ زمانی که امام حسین علیه السلام کودکی خردسال بود ؛؛حبیب جوانی بیست ساله بود اوعلاقه شدیدی به امام حسین داشت به طوری که هرجا امام حسین(ع) می رفت این عشق وعلاقه او را به دنبال محبوب خود میکشید پدر حبیب که متوجه حال پسر شد از او پرسید: چه شده که لحظه ای از حسین(ع) جدانمی شوی ؟حبیب فرمود: پدر جان من شدیدا" به حسین علاقه دارم واین عشق وعلاقه مرا تاجایی می کشاند که در عشق خودفنا میشوم مظاهر پدر حبیب رو به پسرکرد و گفت: حبیب جان آیا آرزویی داری؟حبیب فرمو.:بله پدرجان چیست؟ حبیب عرض کرد اینکه حسین مهمان ماشود. پدر موضوع علاقه حبیب به امام حسین(ع) علیه السلام را با مولای خود علی علیه السلام در میان گذاشت و از ایشان دعوت کردکه روزی مهمان آنها شوند،امام علی علیه السلام مهمانی حبیب را با جان و دل قبول کرد روزمهمانی فرا رسید حال و روز حبیب وصف نشدنی بود و برای دیدن حسین(ع) آرام و قرار نداشت بربالای بام خانه رفت واز دور آمدن حسین را به نظاره نشست سرانجام لحظه دیدار سر رسید از دور حسنین را به همراه پدر دید درحالی که سراسیمه ازبالای پشت بام پایین می آمد پای حبیب منحرف شد و از پشت بام به پایین افتاد پدر خود را به او رساند ولی حبیب جان دربدن نداشت پدرحبیب که نمی خواست مولایش را ناراحت ببیند بدن حبیب را در گوشه ای ازمنزل مخفی کرد و آرامش خود را نگه داشت امام علی علیه السلام از اینکه حبیب به استقبال آنها نیامده بود تعجب کرد فرمود:مظاهر با علاقه ای که ازحبیب نسبت به حسین دیدم در تعجبم که چرا او را نمی بینم ؟! پدر عذرخواهی نمود،گفت: او مشغول کاری است. امام دوباره سراغ حبیب را گرفت وحال او را جویا شد اما این بارهم پدرحبیب همان جواب راداد امام اصرار کرد که حبیب را صدا بزنند در این هنگام مظاهر از آنچه برای حبیب اتفاق افتاده را شرح داد امام فرمود بدن حبییب رابرای من بیاورید بدن بی جان حبیب را مقابل امام گذاشتن تا چشم امام به بدن حبیب افتاد اشکهایش سرازیر شد رو به حسین(ع) کردوفرمود:پسرم این جوان به خاطرعشقی که به شما داشت جان داد حال خود چه کاری در مقابل این عشق انجام می دهی؟ اشکهای نازنین حسین(ع) جاری شد دستهای مبارکش را بالا برد و از خدا خواست به احترام حسین(ع) و محبت حسین(ع) حبیب را بار دیگر زنده کند در این هنگام دعای حسین مستجاب شد و حبیب دوباره زنده شد. امام علی علیه السلام رو به حبیب کرد و گفت: ای حبیب به خاطرعشقی که به حسین(ع) داری خداوندبه شما کرامت نمود واین مقام رفیع را به شما داد که هرکس پسرم حسین(ع)را زیارت کند نام او را در دفتر زائران حسین(ع) ثبت خواهی کرد. به همین جهت در زیارت حبیب این چنین گفته شده سلام برکسی که دو بار زنده شد ودو بار از دنیا رفت🌴 💠ای حبیب تو را به عشق حسین(ع)قسم میدهم که هرکس این داستان را نشر دهد نام او را در دفترزائران حسین(ع) ثبت کن🤲 📚منابع: امام حسین(ع) نوشته ایت الله محمدی ری شهری طریحی خوارزمی الامال 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
💠 موضوع : میخوای برکت به زندگیت بیاد ... 🎙 سخنرانی استاد مهدی دانشمند 🎥 💠
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ شيطان هم مانند جارچيان دنيابراى جمع كردن مردم به زير پرچم خود طبل مى زند، طبلى دارد كه هر وقت مى خواهد مردمرا از ياد خدا غافل كند و هر دسته اى را به هر راهى كه مى خواهد بكشاند، دوال(324)را محكم بر طبل مى زند. وقتى صداى آن بلند شد مردم هر چند مشغول نماز ودعا، جماعت و جمعه ، يا در مسجد و تكيه باشند، كار خود را رها كرده و با عجله خودرا به زير پرچم آن ملعون مى رسانند. در حديثى وارد شده : كه پيغمبرى از پيغمبران الهى در مسجد با خداى خود مناجات مى كرد و مى گفت : خداوندا! از تو مى خواهم كه شيطان را با سيمايش به من نشان دهى تا او را ببينم و برنامه و كار او را بشناسم . از خداوند فرمان رسيد كه : اى پيامبر! از مسجد بيرون رو او را خواهى ديد. وقتى آن پيغمبر از مسجد بيرون آمد، ابليس را ديد كه بر در مسجد ايستاده در حالى كه پرچمى دردست ، و طبلى به گردن دارد و تيرى به كمر بسته است . آن پيغمبر فرمود:اى ملعون ! آنها چيست ؟گفت : اى پيامبر خدا! من هر روز با اين وضع به در مسجد مى آيم و يكى از ياران خود را به داخل مسجد مى فرستم تا وقتى مردم سلام نماز را مى دهند، در د ل ايشان وسوسه كند. در اين هنگام من دوال را بر طبل مى زنم و سه مرتبه به آواز بلندندا مى دهم . نداى اول اين است كه : ((الطمع الطمع ))چون اين ندا به گوش ‍ جمعى از مردم طمع كار رسد، در همان ساعت روى از نماز بگردانند و در دل خود گويند: اگر ديگر اين جا توقف كنيم از فلان كار و فلان معامله باز مى مانيم ! پس زود بيرون آمده و به زير پرچم من جمع مى شوند. چون هنگام مرگ ايشان رسد از اين تير زهرآلود به شكم ايشان مى زنم تا در شك و شبهه افتند وبدون ايمان و بدون توبه از دنيا بروند. نداى دوم من اين است كه : مى گويم : ((الحرص الحرص ))پس ‍ هر كه در دل اوحرص دنيا باشد با خود مى گويد: اگر بيش از اين توقف كنم ، ديگران خريد و فروش كنندو سود زيادى برند، ولى من از آن محروم مى شوم ! پس زود از مسجد بيرون مى آيند و زيرپرچم من جمع مى شوند. آواز سوم من اين است كه : ((المنع المنع ))چون اين صدا به گوش مردم رسدبخيلان در دل خود گويند: اگر بيش از اين در مسجد درنگ نماييم ، ممكن است فقيرى داخل شود و از ما چيزى بخواهد. با اين وسوسه زودتر خود را به بيرون از مسجد رسانده و به زير پرچم من مى آيند . در اين هنگام من به ايشان مى گويم : خوش آمديد، شما از ياران و لشكريان ماييد. ولى آنان كه در جاى خود نشينند و تعقيب نماز بخوانند، از بندگان خالص خدا خواهند بود كه حق تعالى درباره آنها فرمود: الاعبادك منهم المخلصين ((شيطان به خدا گفت : تمام بندگان را گمراهمى كنم - مگر بندگان مخلص ‍ را)) پس اى مؤمنان بعد از نمازاندكى در جاى خود به تعقيبات بپردازيد و زود از مسجد فرار ننماييد و فريب شيطان رانخوريد و مخالفت با خدا را نكنيد كه دنيا به كسى وفا نكرده و بى اعتبارى آن بر همه معلوم است . تو رادنيا همى گويد شب و روز كه هان از صحبتم پرهيز، پرهيز مده بر خود فريب رنگ و بويم كه هست اين خنده من گریه آميز
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم   حضرت علامه عسکری می گفتند:در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم مفید واقع نشد مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجه من پرداختند. این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه اطبای کاظمین مایوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند.  همین که نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق احساس سنگینی کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است. بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم. گفت چه می کنی چه می کنی من دکترم  نسخه ای را تهیه کرد که ابدا مؤثر واقع نشد و من لحظات آخر عمرم را سپری می کردم. تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد.با لباس سفید و بسیار زیبا پس از آن پنج تن علیهم السلام حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام به ترتیب وارد شدند. و همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند. در این حال که من به صورت ظاهرا بیهوش افتاده بودم دیدم مادرم پریشان شده و از پله های مسافرخانه بالای بام بالا رفته و رو به گنبد حضرت موسی بن جعفر کرده و عرض کرد: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟ حاشا و کلا (البته این مناظر را ایشان با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر آنها به هم بسته وبدن افتاده وعازم ارتحال است.) همین که مادرم با حضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بود دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند. و به رسول خدا عرض کردند:خواهش میکنم تقاضای مادر این سید را بپذیرید. حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید.خداوند به واسطه توسل مادرش عمر او را تمدید کرده است ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر. مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: چرا این کار را کردی ! من داشتم با پیامبر امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم  منبع : معاد شناسی علامه طهرانی ره ج 1   اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم  
🌷🌺🌼🌹🌺🌷 اول ذی الحجه سالروز ازدوا ج بهترین عروس و داماد خلقت ( حضرت علی و فاطمه علیهما السلام ) مبارک باد سن ازدواج امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) علماى شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفته ‌اند.[۸]اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت در زمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است.[۹]همچنین سن امیر مؤمنان (ع) 21 سال و 5 ماه بوده است.[
🌷🌺🌼🌹🌺🌷 خواستگاران حضرت زهرا علیهاالسلام آنچه مسلّم است،این است که حضرت زهرا(سلام الله علیها)خواهان بسیار داشته اند. زیرا از طرفی پدر ایشان چه قبل و چه بعد از بعثت از مردان شریف و بزرگ عرب و قریش بوده اند و از طرف دیگر شخصیت خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) شخصیتی بسیار والا و بزرگ بود. پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.[۱۱] ابن شهر آشوب در از دیگر خواستگاران حضرت اسم می برد.او می نویسد: عبدالرحمان بن عوف و عثمان بن عفان كه هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند برای خواستگاری، خدمت رسول خدا رسیدند. عبدالرحمان عرض كرد یا رسول الله! اگر فاطمه(علیهاالسلام) را به من تزویج كنى، حاضرم یكصد شتر سیاه آبى چشم كه بارهایشان پارچه‎هاى كتان اعلاى مصرى باشد و ده هزار دینار، مهریه‎اش كنم.عثمان نیز اظهار داشت: یا رسول الله من هم به همین مهر حاضرم و بر عبدالرحمان برترى دارم زیرا زودتر مسلمان شده‎ام. پیغمبر از سخن آنان سخت خشمناك شد و براى آن كه بفهماند به مال آنها علاقه ندارد و داستان ازدواج، داستان خرید و فروش و مبادله‎ى ثروت نیست، مشتى سنگ ریزه برگرفت و به جانب عبدالرحمان پاشید و فرمود: تو خیال مى‎كنى من بنده‎ى پول و ثروتم و بوسیله‎ى ثروت خودت بر من فخر و مباهات می‎ كنى و مى ‎خواهى بوسیله پول ازدواج را بر من تحمیل كنى؟[۱۲] در جایی دیگر آمده است :دختر پیغمبر(ص) خواستگارانی داشت؛ امّا پدرش از میان همه پسر عموهای خود، علیّ بن ابی طالب(ع) را برای شوهری او برگزید و به دخترشان فرمودند:«تو را به کسی به زنی می دهم که از همه نیکو خوی تر و در مسلمانی پیش قدم تر است.»[۱۳]
🌷🌺🌼🌹🌺🌷 خواستگاری حضرت علی (ع) از حضرت زهرا (س) در روایات شیعه و سنی آمده است که عمر و ابوبکر که از ازدواج با حضرت زهرا نومید شده بودند، امیرالمومنین را گفتند: تو به خواستگاری او برو![۱۴] در جایی دیگر روایت شده اصحاب و انصار رسول خدا(ص) با سعد معاذ رئیس قبیله اوس به گفتگو پرداختند و آگاهانه دریافتند که جز حضرت علی علیه السلام کسی شایستگی ازدواج با حضرت زهرا علیهاالسلام را ندارد و نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز به غیر او نیست. از این رو دسته جمعی در پی حضرت علی علیه السلام رفتند و سرانجام او را در باغ یکی از انصار یافتند که با شتر خود مشغول آبیاری نخل ها بود. آنان روی به علی کردند و گفتند: اشراف قریش از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستگاری کرده اند و پیامبر در پاسخ آنان گفته است که کار زهرا منوط به اذن خداست و ما امیدواریم که اگر تو (با سوابق درخشان و فضایلی که داری) از فاطمه خواستگاری کنی پاسخ موافق بشنوی و اگر دارایی تو اندک باشد ما حاضریم تو را یاری کنیم.[۱
🌷🌺🌼🌹🌺🌷 چگونگی خواستگاری حضرت علی علیه السلام ضحاک بن مزاحم نقل می کند،از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم: یا رسول الله فاطمه ی زهراء را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، این تقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد، شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم.[۱۶] پیامبرخدا،نزد فاطمه علیها السلام رفت. فاطمه علیها السلام از جا برخاست و رداى پدر را گرفت و كفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پاى او را شُست و سپس نشست . پس پیامبر خدا به او فرمود: «اى فاطمه!» . پاسخ داد: بلى ، چه مى خواهى ، اى پیامبر خدا؟ فرمود : «على بن ابى طالب ، كسى است كه خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى كرده است . چه نظرى دارى؟» . فاطمه علیها السلام ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا ، كراهتى در چهره اش ندید . پس برخاست ، در حالى كه مى گفت: «اللّه اكبر! سكوت او [نشانه]رضایت اوست». پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور كه خداوند ، این دو را براى هم پسندیده است .[۱۷]
ادامه دارد
🌷🌺🌼🌹🌺🌷 دارایی امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه از حضرت زهرا (س) به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند و با لبی خندان گفتند: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر. فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم.[۲