eitaa logo
موسسه منهاج عشق آباد
493 دنبال‌کننده
554 عکس
101 ویدیو
30 فایل
موسسه فرهنگی قرآن وعترت منهاج عشق آباد https://eitaa.com/m_menhaj @m_menhaj
مشاهده در ایتا
دانلود
*حکایتی بسیاااار زیبااا* آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود و هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبدالجبار براى تفرج و سیاحت، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید. زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى (مرغ مرده) افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت. عبدالجبار با خود گفت: «بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد.» در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم! مادر گفت: «عزیزان من! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم.» عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: «سیده اى است، زن عبدالله بن زیاد علوى، که شوهرش را حجاج ملعونها کشته است. او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.» عبدالجبار با خود گفت: «اگر حج می خواهى، این جاست . »  بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز کرد و به زن داد. عبد الجبار آن سال به ناچار در کوفه ماند و حج نرفت و به سقایى مشغول شد . هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت. مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد. چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر آورد و گفت: «اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات، ده هزار دینار به من وام داده اى، تو را مى جویم. اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان!» عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.  عبدالجبار حیران در این داستان مانده بود که در این هنگام آوازى شنید: «اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد، انا لا نضیع اجر من احسن عملا.» *♥️🍂*
📗 از توجّهات امام زمان علیه‌السّلام استخوان سیاه سفید می‌شود🔻 🌱 آقای حاج احمد موسی الرضا فرمودند: شخصی به نام آقا مجتبی، پای ایشان سیاه شده بود، به دکتر پروفسور عدل مراجعه می‌کند، بعد از عکسبرداری و آزمایش دکتر دستور می‌دهد که باید عمل شود و پای ایشان قطع گردد، پدر آقا مجتبی از دکتر تقاضا می‌کند که یک روز مهلت بدهید تا من کارهایم را انجام دهم 🍃 از بیمارستان به طرف مسجد مقدّس جمکران حرکت می‌کند، وارد شهر قم و مسجد مقدس جمکران می‌شود، نماز تحیّت مسجد و نماز صاحب الزمان را می‌خواند دست به دعا برمی‌دارد و برای شفای فرزندشان دعا می‌کند و از امام زمان علیه‌السّلام می‌خواهد که به حق فاطمه زهرا علیها السّلام عنایتی فرماید تا پای جوانش قطع نشود، بعد از دعا و راز و نیاز به درگاه خداوند احدیت از مسجد مقدس جمکران به طرف تهران حرکت می‌‌کند، 🍃 وقتی وارد بیمارستان می‌شود فرزندش می‌گوید: بابا کجا بودی از دیروز. می‌گوید: پسرم رفته بودم مسجد مقدس جمکران برای شفای شما دعا کنم، تا اینکه دکتر بالای سر مریض می‌آید، دستور می‌دهد مجتبی را به اطاق عمل ببرند، پدر مجتبی می‌گوید: آقای دکتر خواهش می‌کنم یک عکس دیگر از پای ایشان بردارید، بعداً عمل کنید. 🔹 دکتر قبول می‌کند، وقتی عکس را می‌آورند دکتر نگاه می‌کند با تعجّب می‌گوید: چه کردی که استخوان سیاه را سفید نمودی، در حالی که پدر مجتبی گریه می‌کرد‌ گفت: بخدا قسم هر چه هست از ناحیه صاحب الزّمان علیه‌السّلام و مسجد مقدس جمکران است. 📚 تجلّی‌گاه، ص 143؛ ملاقات با امام زمان علیه‌السّلام در مسجد مقدّس جمکران، ص 172، 173‍
انتظارِشیرین.....mp3
2.43M
آقای مهربانم سلام... درجغرافیایی که حتی پروانه ها هم از کودکان بیشتر عمر می کنند شما بگویید من چه شعری بنویسم؟! تعجیل در امر فرج زمزمه می کنیم اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن... راهبُرد(مرتضی تیجانی )👇 https://eitaa.com/rahbordmortezatejany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای مهربانم سلام عزیزترازجانم سلام... بوی بال فرشته می آید این نفسهای آخر دیو است سیلیِ محکمی زدیم اما هدف بعدمان،فتح تلاویو است با تمام ایرادها اما مانده است انقلاب پاینده اندکی صبر، صبح نزدیک است بی‌گمان مال ماست آینده تعجیل در امر فرج زمزمه می کنیم اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن... راهبُرد(مرتضی تیجانی )👇 https://eitaa.com/rahbordmortezatejany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای مهربانم سلام... بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور که صبر میوۀ شیرین‌تر از ظفر دارد در آستان ولا، جای ناامیدی نیست بهشت پاک اجابت هزار در دارد دل شکسته بیاور، که با شکسته‌دلان نسیم مهر خدا، لطف بیشتر دارد بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است که شام خسته‌دلان مژدۀ سحر دارد صفا بده دل و جان را به شوق روز وصال مسافرِ دل ما، نیّت سفر دارد زمین چو پُر شود از عدل، آسمان‌ها را شمیم غنچۀ نرگس، ز جای بردارد بخوان دعای فرج را، زِ پشت پردۀ اشک که یار، چشم عنایت به چشم تر دارد دهند مژده به ما از کنار خیمۀ سبز که آخرین گل سرخ از شما خبر دارد مراقبت بکن از دل، که یوسف زهرا زِ پشت پردۀ غیبت به ما نظر دارد برآر دست دعایی، که دست مهر خدا حجاب غیبت از آن ماه‌روی بردارد غروب و دامنۀ نور آفتاب و شفق بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد تعجیل در امر فرج زمزمه می کنیم اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن... راهبُرد(مرتضی تیجانی )👇 https://eitaa.com/rahbordmortezatejany
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای مهربانم سلام... آجرک الله فی مصیبت اُمِّک فاطمه(سلام الله علیها ) 🏴〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به زیر بیرق دارالبکای مادرتان عزا گرفته ام آقا برای مادرتان نشسته ام که بریزم شبیه قطره ی اشک تمام هستی خود را به پای مادرتان نوشته اند برای همه دعا می کرد نیازمند دعایم، دعای مادرتان تمام عالم از این روضه رزق می گیرند شدند عالم امکان گدای مادرتان به زیر چادر زهراست آنچه که خیر است و روضه اش شده دارالشفای مادرتان به این امید که ام الحسن شفا گیرد قنوت بسته ام آقا برای مادرتان شنیده ام که نمازش شده است بی جوهر شنیده ام که گرفته صدای مادرتان نبوده اجر رسالت، حکایت کوچه نبوده صورت نیلی، سزای مادرتان دوباره شد شب جمعه خدا کند برسم به روضه خوانی کرببلای مادرتان دوباره می رسد از مضجع شریف حسین صدای زمزمه ی وای وای مادرتان حسین در دل گودال؛ آمده زینب و بوسه زد به گلویش، به جای مادرتان تعجیل در امر فرج زمزمه می کنیم اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن... راهبُرد(مرتضی تیجانی)👇 https://eitaa.com/rahbordmortezatejany