حرفهای غلطی که نباید بهم زده میشد و یا باید کسی میبود که ازم دفاع کنه در برابر اون حرفها و این اتفاق نیوفتاد...
امیدوارم روزی برسه که از این زخمها بهبود پیدا کنیم.
فردا که برسه، من فقط یک ماه با کنکور و همینطور با ۱۸ سالگی فاصله دارم. ترسناکه.
کتابهایی که میخونم رو نصفه رها میکنم.
نقاشیهام سه چهار ماه طول میکشه تکمیل بشه.
یه فیلم دو ساعته رو یکی دو روز طول میکشه تا کامل ببینم. سریالهام ماهها طول میکشه تا تمومشون کنم.
انگار یه چیزی توی وجودم از بین رفته...
انگار هیچی برام نمونده. هیچ جونی، هیچ رمقی، هیچ نشاطی...
پناه بر تو
از خاطراتی که گاه و بیگاه
به قصد اَشک سراغم را میگیرند.
رقیه برومند