eitaa logo
مِشْکات
103 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌝 هر روز صبح که از خواب بیدار می شوی 🌝 به این معناست که تو از نو زاده می شوی 🎂منتظر روز تولد نباش! 🏷زندگی بیمه ندارد  💫💥هر روزش را جشن بگیر🎂💥💫 💙 💙 به ما بپیوندید و ما را به دوستانتان معرفی کنید: 💙🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💙 https://eitaa.com/m_rajabi57 💙🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 📌در عالم هستی رازهایی نهفته است که حقیقت و چیستی آنها برای انسان خاکی روشن نیست، 📌 یکی از این اسرار مهم، پذیرایی خاص الهی در ماه مبارک رجب است، در منابع اسلامی روایات فراوانی در اهمیت این ماه الهی وجود دارد که انسان را متحیر و مشتاق بهره گیری از آن می کند. @m_rajabi57 💫در روایتی بسیار زیبا و ارزشمند از (صلی الله علیه و اله و سلم) نقل شده است که فرمودند:   « ِ (الأصَبُّ)، یَصُبُّ اللّه ُ فیهِ الرَّحمَةَ على عِبادِهِ؛ 💫رجب ماه ریزش الهی ست ؛ خداوند در این ماه رحمت[خود] را بر بندگانش فرو مى ریزد.» 🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحيم #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_23 🌹 #آیه_5_سوره_بقره 🌸 اولئک علی ه
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 بسم الله الرحمن الرحيم 🔵 تفسیر آیه به آیه قرآن 🔵 🔵 🌸 ان الذین کفروا سوآء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤمنون (6) 🍀 ترجمه: همانا كسانى كه كافر شدند براى آنها یکسان است چه آنها را انذار بدهی چه آنها را انذار ندهی ایمان نمی آورند. 🌷 : از ريشه كفر می آید و به معنای انکار کردن و پوشاندن است و به کسی که حقایق الهی را می پوشاند و انکار می کند کافر می گویند. 🌷 : برای آنها یکسان است -سوآء در زبان عربی به معنای مساوی بودن و یکسان است برای کسانی که کافر شدند بود و نبود بعضی چیزها یکسان و برابر است و برایشان فرق نمی کند. 🌷 : از ریشه انذار و به معنای هشدار دادن و ترساندن است ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا یؤمنون: چه آنها را انذار بدهی یا ندهی ایمان نمی آورند 🌸 راه تشخیص و كار سختى نيست راهش این است که آیات انذار و عذاب را در برابر آن شخص بخوانیم بعد به حالات و برخورد او نگاه کنیم اگر تحت تاثیر آیات قرار گرفت و پریشان شد مؤمن است و اگر تحت تاثیر قرار نگرفت از ایمان دور است. 🔹 پیام های آیه 6 سوره بقره 🔹 ✅ اگر و بر انسان اثر نکند بشارت و وعده ها اثر نخواهد گذاشت. ✅ یعنی باور داشتن و کفر یعنی انکار کردن 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚📚📚 📚📚📚 گونه‌ای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن‌ها نهفته است. بسیاری از این داستان‌ها از یاد رفته‌اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این‌حال، در سخن به‌کار می‌رود. شکل درست این واژه « » است و در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، « » به معنای مَثَل زدن (به فارسی: داستان زدن) است.   كلمه” ” عربي است و كلمه فارسي آن “ ” است . وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را متلك مي گويند . در همه زبانهاي دنيا  فراوان است . بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند . هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .   از امروز به مطالب کانال بخش اضافه میکنیم. 🍛🍚🍜🍝🥗🍝🍲 https://eitaa.com/m_rajabi57 🍚🍛🍜🍝🍲🥗🍛
این قسمت : : 🍲🍲 🍲🍲 کاربرد:  هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، تشبیه می شود به: . این مثل، نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد.  🍛🍜🍝🍲🍚🥗🥘 https://eitaa.com/m_rajabi57 🥗🍚🍛🍜🍝🍲🥘
: این داستانی دارد؛ می گویند ، نذر داشت که سالی یک روز- آن هم در فصل بهار- به شهرستانک یا سرخه حصار (از نواحی خوش آب و هوای اطراف تهران) برود؛ در این روز خاص، به دستور او، دوازده دیگ آش بار می گذاشتند.  مواد این آش، شامل چهارده رأس گوسفند و مقدار زیادی حبوبات،سبزی ها و ادویه های مختلف بود. هنگام پختن این آش، نزدیکان شاه به اتفاق اهل خانواده خود، تلاش بسیاری می کردند که در تهیه مقدمات این آش نذری، از دیگران جلو بزنند و نهایت خدمت و ارادت خود را به این وسیله به شاه نشان دهند. مخارج و تدارکات تهیه آش و ریخت و پاش های مالی و جشن و سرور پخت این آش، معروف بوده است. اما مراسم پختن این آش، آنقدر شلوغ و بی نظم بوده که بعدها برای بی نظمی و شلختگی، ضرب المثل شده است. 🍚🍛🍜🍝🍲🥗🥘 https://eitaa.com/m_rajabi57 🍚🍛🍜🍝🍲🥗🥘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
تجربیاتی از عالم پس از مرگ #معاد_شناسی استاد امینی خواه بسیار جالب و‌تاثیرگزاره. دوستان پیشنهاد می
تجربیاتی از عالم پس از مرگ استاد امینی خواه بسیار جالب و‌تاثیرگزاره. دوستان پیشنهاد میکنم استفاده بفرمایید. هر جلسه ، جلسه ی قبل نشان گذاری شده است. با استفاده از این به جلسات قبل بروید و از جلسه اول استفاده بفرمایید. https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مِشْکات
#خبر #خبر #خبر #خبر_خوش 💞خبر خوش برای داستان دوستان نازنین💞 طبق قولی که داده بودیم
💙 💙 یک داستان واقعی از ماجرای زندگی یڪ تازه مسلمان لهستانی نمونه بارز استقامت و انتخاب آگاهانه و صبر در برابر سختیهای پیش رو در ۴۸قسمت تقدیم شما عزیزان می گردد. : این داستان و رخدادهای آن بر اساس حقیقت و واقعیت می باشند … و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته … و نقشی جز روایتگری آنها ندارم … با تشکر و احترام 💚 زندگی_من 💚 💚 💚 به ما بپیوندید و ما را به دوستانتان معرفی کنید: 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 https://eitaa.com/m_rajabi57 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃👇
مِشْکات
#قسمت_دوم #تمام_زندگی_من: 🍃🌸مسیحی یا یهودی🌸🍃   یه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت … به خود
: 💙🌀خدایی که می شنود🌀💙 مسلمانان کشور من زیاد نیستند یعنی در واقع اونقدر کم هستند که میشه حتی اونها رو حساب نکرد … جمعیت اونها به 30 هزار نفر هم نمیرسه و بیشترشون در شمال لهستان زندگی می کنن … همون طور که به بالشت های پشت سرش تکیه داده بود … داشت دونه های تسبیحش رو می چرخوند … که متوجه من شد … بهم نگاه کرد و یه لبخند زد … دوباره سرش چرخوند و مشغول ذکر گفتن شد … نمی دونم چرا اینقدر برام جلب توجه کرده بود … - دعا می کنی؟ … - نذر کرده بودم … دارم نذرم رو ادا می کنم … - چرا؟ … - توی آشپزخونه سر خوردم … ضربان قلبش قطع شده بود… چشم های پر از اشکش لرزید … لبخند شیرینی صورتش رو پر کرد … - اما گفتن حالش خوبه … - لهجه نداری … - لهستانیم ولی چند سالی هست آلمان زندگی می کنم… - یهودی هستی؟ … - نه … تقریبا 3 ساله که مسلمان شدم … شوهرم یه مسلمان ترک، ساکن آلمانه … اومده بودیم دیدن خانواده ام… و این آغاز دوستی ما بود … قرار بود هر دومون شب، توی بیمارستان بمونیم … هیچ کدوم خواب مون نمی برد … اون از زندگیش و مسلمان شدنش برام می گفت … منم از بلایی که سرم اومده بود براش گفتم … از شنیدن حرف ها و درد دل های من خیلی ناراحت شد … - من برات دعا می کنم … از صمیم قلب دعا می کنم که خوب بشی … خیلی دل مرده و دلگیر بودم … - خدای من، جواب دعاهای من رو نداد … شاید کلیسا دروغ میگه و خدا واقعا مرده باشه … چرخیدم و به پشت دراز کشیدم … و زل زدم به سقف … - خدای تو جوابت رو داد … اگر خدای تو، جواب من رو هم بده؛ بهش ایمان میارم … خیلی ناامید بودم … فقط می خواستم زنده بمونم … به بهشت و جهنم اعتقاد داشتم اما بهشت من، همین زندگی بود … بهشتی که برای نگهداشتنش حاضر بودم هر کاری بکنم … هر کاری …     ... 💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀 https://eitaa.com/m_rajabi57 💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀
: 💙🌀عهدی که شکست🌀💙     چند ماه گذشت … زمان مرگم رسیده بود اما هنوز زنده بودم… درد و سرگیجه هم از بین رفته بود … رفتم بیمارستان تا از وضعیت سرم با خبر بشم … آزمایش های جدید واقعا خیره کننده بود … دیگه توی سرم هیچ توموری نبود … من خوب شده بودم … من سالم بودم … اونقدر خوشحال شده بودم که همه چیز رو فراموش کردم … علی الخصوص قولی رو که داده بودم … برگشتم دانشگاه … و زندگی روزمره ام رو شروع کردم … چندین هفته گذشت تا قولم رو به یاد آوردم … با به یاد آوردن قولم، افکار مختلف هم سراغم اومد … - چه دلیلی وجود داشت که دعای اون زن مسلمان مستجاب شده باشه؟ … شاید دعای من در کلیسا بود و همون زمان تومور داشت ذره ذره ناپدید می شد و من فقط عجله کرده بودم … شاید … شاید … چند روز درگیر این افکار بودم … و در نهایت … چه نیازی به عوض کردن دینم بود؟ … من که به هر حال به خدا ایمان داشتم … تا اینکه اون روز از راه رسید … روی پلکان برقی، درد شدیدی توی سرم پیچید … سرم به شدت تیر کشید … از شدت درد، از خود بی خود شدم … سرم رو توی دست هام گرفتم و گوله شدم … چشم هام سیاهی می رفت … تعادلم رو از دست دادم … دیگه پاهام نگهم نمی داشت … نزدیک بود از بالای پله ها به پایین پرت بشم که یه نفر از پشت من رو گرفت و محکم کشید سمت خودش … و زیر بغلم رو گرفت… به بالای پله ها که رسیدیم افتادم روی زمین … صدای همهمه مردم توی سرم می پیچید … از شدت درد نمی تونستم نفس بکشم … همین طور که مچاله شده بودم یه لحظه به یاد قولی که داده بودم؛ افتادم … - خدایا! غلط کردم … من رو ببخش … یه فرصت دیگه بهم بده … خواهش می کنم … خواهش می کنم … خواهش می کنم … ...    🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀💙🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا