eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
این قسمت : 🐟ماهی از سر گنده گردد نی زدم🐟 : 🔸️اگر در خانواده یا جمعیتی احیاناً بی دانشی سر زند تقصیر یا قصور را به هر صورت و کیفیتی که باشد متوجۀ پیران و عقلای قوم می دانند که در ایفای وظیفه و راهبری و ارشاد قوم و قبیله تعلل و کوتاهی ورزیده جوانان و ناپختگان را به صراط مستقیم سعادت و نیکبختی دلالت و راهنمایی نکرده اند.  در چنین موقع ظرفا و نکته سنجان تمام مقصود و منظور را در یک جمله خلاصه کرده می گویند: ماهی از سر گنده گردد نی از دم.  🐠🐟🐠🐟🐠🐟 اما ریشه و حکایتی که باعث شهرت این مصرع از شعر شده چیست؟ با هم بخوانیم👇 @m_rajabi57 https://eitaa.com/m_rajabi57
ماستها را کیسه کردند : ریشه و‌حکایت این : ♾ بخش اول ♾ ژنرال ملقب به سردار منصوب در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار مدتی رییس فوج فتحیۀ اصفهان بود و زیر نظر ظل السلطان ‌فرزند ارشد ناصرالدین شاه انجام وظیفه می کرد.  پارک مختارالسلطنه در اصفهان که اکنون گویا محل کنسولگری انگلیس است به او تعلق داشته است.  مختارالسلطنه پس از چندی از اصفهان به تهران آمد و به علت ناامنی و گرانی که در تهران بروز کرده بود حسب الامر ناصرالدین شاه حکومت پایتخت را برعهده گرفت. در آن زمان که هنوز اصول دموکراسی در برقرار نشده و شهرداری (بلدیه) وجود نداشته است حکام وقت با اختیارات تامه و کلیۀ امور و شئون قلمرو حکومتی من جمله امر خوار بار و تثبیت نرخها و قیمتها نظارت کامله داشته اند و محتکران و گرانفروشان را شدیداً می کردند.  روزی به مختارالسلطنه اطلاع داده اند که نرخ در تهران خیلی گران شده طبقات پایین را از این مادۀ غذایی که ارزانترین چاشنی و قاتق نان آنهاست نمی توانند استفاده کنند. مختارالسلطنه اوامر و دستورات غلاظ و شداد صادر کرد و ماست فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت.  چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر شخصاً با قیافۀ ناشناخته و متنکر به یکی از دکانهای لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست..  ماست فروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید: "چه جور ماست می خواهی؟" مختارالسلطنه گفت: "مگر چند جور ماست داریم؟" ماست فروش جواب داد: "معلوم می شود تازه به تهران آمدی و نمی دانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی! دیگری ماست مختارالسلطنه!"  مختار السلطنه که از شنیدن این مطلب حیرت کرده بود دوباره سوال کرد :👇 https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
#ضرب_المثل این قسمت : 🐟ماهی از سر گنده گردد نی زدم🐟 #کاربرد: 🔸️اگر در خانواده یا جمعیتی احیاناً
🥛🥣 ماستها را کیسه کرد 🥣🥛 اصطلاح بالا کنایه از: جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا دست از کار خود برداشتن است.  به طور مثال گفته می شود: "فلانی چون سنبه را پرزور دید ماستها را کیسه کرد." یا به عبارت دیگر به محض اینکه صدای مدیر یا ناظم بلند شد بچه ها ماستها را کیسه کردند و قس علی هذا...  اکنون ببینیم وقتی که ماست داخل کیسه می شود چه ارتباطی با ترس و تسلیم و جا خوردگی پیدا می کند.  و اصولا و آن چیست؟؟ 🥛 🥣 🥛 🥣 🥛 @m_rajabi57 🥛 🥣 🥛 🥣 🥛 با هم بخوانیم👇👇
و ها را کیسه کردند... ♾ بخش دوم ♾ .. مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید. ماست فروش گفت: "ماست معمولی همان ماستی است که از شیر می گیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه با هر قیمتی که دلمان می خواست به مشتری می فروختیم. الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم که اگر مایل باشید می توانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف می کند بخرید! اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و مقابل چشم شما قرار دارد و از یک ثلث ماست و دو ثلث آب ترکیب شده است! از آنجایی که این ماست را به نرخ مختارالسلطنه می فروشیم به این جهت ما لبنیات فروشها این جور ماست را لقب داده ایم! حالا از کدام ماست می خواهی؟ این یا آن؟!"  که تا آن موقع خونسردی اش را حفظ کرده بود بیش از این طاقت نیاورده به فراشان حکومتی که دورادور شاهد صحنه و گوش به فرمان خان حاکم بودند امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند. سپس طغار را از بالا داخل دو لنگۀ شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند. بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به کرد و گفت:"آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از خشتک تو خارج شود و لباسها و سر صورت تو را آلوده کند تا دیگر جرأت نکنی آب داخل ماست بکنی!"  چون سایر لبنیات فروشها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند همه و "همه ماستها را کیسه کردند" تا آبهایی که داخلش کرده بودند خارج شود و مثل همکارشان گرفتار قهر و غضب مختارالسلطنه نشوند.  آری، عبارت مثلی ماستها را کیسه کرد از آن تاریخ یعنی یک صد سال قبل شد و در موارد مشابه که حاکی از ترس و تسلیم و جاخوردگی باشد مجازاً مورد استفاده قرار می گیرد.. با ما همراه باشید با حکایت و ریشه ضرب المثل های فارسی و ایرانی در کانال 🌷 🌷 https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
#ضرب_المثل 🥛🥣 ماستها را کیسه کرد 🥣🥛 #کاربرد اصطلاح بالا کنایه از: جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی
: 🐔مرغے کہ تخم طلا مےکرد، مرد🐔 : وقتی بخواهند جواب قاطع و روشنی به افراد طمعکار بدهند به کار می رود. افرادی که در دوران ناداری و ناتوانی زیر بار اجحاف و تعدی رفته اند چون صاحب نفوذ و قدرت شوند در پاسخ زورگویان و متعدیان که روزگاری بر آنان ظلم و ستم روا می داشتند و از اقدام به هر گونه عمل ناجوانمردانه دریغ نمی ورزیدند عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و تمثیل قرار می دهند و آنان می فهمانند که دوران ظلم و تعدی سپری شده و آن عاملی که موجب تحکم آنان بوده است یعنی عامل ضعف و مسکنت دیگر وجود خارجی ندارد. اما و این ضرب المثل چیست؟؟ در پست بعد ببینیم👇 🐓 🐔 🐓 🐔 @m_rajabi57 🐓 🐔 🐓 🐔
🐔🐔🐔 مرد جوانی بود بلندپرواز ، بی باک ، شجاع و مانند پدرش با مصالحه و مدارا با کسی رفتار نمی کرد. چند ماهی از سلطنت او می گذشت که مأمور خزانه داری به دیدار شاه جوان آمد و گفت : تا چند روز دیگر مأموران ایرانی برای تحویل صدهزار چهل مثقالی خود به می آیند چه دستور می فرمایید؟ اسکندر گفت : از امسال هیچ تخم طلایی به ایرانی ها بابت غرامت جنگی نمی دهیم. وزیرانش که خاطرات آن جنگ و کشت و کشتاری که اتفاق افتاده بود را فراموش نکرده بودند با عجله گفتند : قربان خودتان که بهتر می دانید ما در جنگ با ایرانیان شکست خوردیم از آن سال به بعد برای اینکه دولت ایران با ما وارد جنگ نشود سالی صدهزار تخم طلای چهل مثقالی برایشان می فرستیم. اسکندر گفت : این تعهد را پدرم پذیرفته ، این به این معنی نیست که من هم بپذیرم. اطرافیان با ترس گفتند : اگر ما به این تعهد عمل نکنیم ، دولت ایران دوباره به ما حمله می کند و ممکن است همه ی ما را از بین ببرد. اسکندر گفت : سال ها از آن جنگ گذشته سپاه ایران تغییر کرده و من نیز مثل پدرم اهل مصالحه و مدارا نیستم رودر روی ایرانیان می جنگیم تا پیروز شویم. ♾اعلام این خبر بین مردم هم شادی و هم ترس را به دنبال داشت. عده ای از داشتن چنین پادشاه بی باک و نترسی شاد و خوشحال بودند و عده ای هم از این که جنگی بین ایران و یونان درگیرد و عده ی زیادی از مردم کشته شوند می ترسیدند. تا اینکه مأموران ایرانی در موعد مقرر سالانه ی خود وارد یونان شدند. بنابر دستور اسکندر طبق معمول سالانه چند روز اول از آنها به بهترین نحو پذیرایی شد و بعد از چند روز به حضور پادشاه رسیدند. ایرانیان گمان می کردند که مانند هر سال نزد پادشاه می روند تا را تحویل بگیرند و به ایران بازگردند وقتی وارد شدند دیدند هیچ خبری از تخم طلا نیست. تا اینکه یکی از مأموران به اسکندر گفت : ای پادشاه جوان بر طبق قراردادی که بین دولت ایران و یونان بسته شده ، پدرتان سالانه صدهزار تخم طلای چهل مثقالی به دولت ایران باید بپردازد و ما طبق روال هر ساله برای تحویل گرفتن تخم طلا آمدیم. اسکندر گفت : 🐔آن مرغی که تخم طلا می کرد ،مُرد.🐔 مگر شما نمی دانید که پدرم مرده! و من جانشین او شده ام و هیچ قصدی ندارم که تخم طلا بکنم. مأموران ایرانی دست خالی به ایران بازگشتند و این قضیه خود سرآغاز جنگ های ایرانیان با اسکندر و کشورگشایی های اسکندر شد.. :  رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، تهران: انتشارات سما، چاپ اول 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
#ضرب_المثل: 🐔مرغے کہ تخم طلا مےکرد، مرد🐔 #کاربرد: وقتی بخواهند جواب قاطع و روشنی به افراد طمعکار ب
را کندند! : معنی و مفهوم استعاره ای عبارت مثلی بالا موقعی به کار می رود که شخصی را از بین برده یا از موسسه ای که در آن کار می کرده اخراج کرده باشند . در چنین موارد و نظایر آن گفته می شود : بالاخره کلکش را کندند .  این در ازمنه و اعصار گذشته و دوران حکومت مطلقه هنگامی که یکی از مخالفان و سرکشان دستگاه را سرکوب کرده از بین می بردند نیز به کار برده می شد ولی در حال حاضر ناظر بر کسی است که چون قصد شری را داشته باشد با اتخاذ تدابیر لازم نقشه هایش را بر هم زنند و دفع شر کنند . اما کندند به چه معناست؟ و آن چیست؟ در پست بعد ببینید.👇 ♾Ⓜ️♾Ⓜ️♾ @m_rajabi57  ♾Ⓜ️♾Ⓜ️♾
مِشْکات
#ضرب_المثل #کلکش را کندند! #کاربرد: معنی و مفهوم استعاره ای عبارت مثلی بالا موقعی به کار می رود که
   : میان پیغمبران را انتخاب کرد : مورد استفاده و استناد عبارت مثلی بالا هنگامی است که مخاطب در انتخاب مطلوبش  بی سلیقگی نشان دهد و آنچه را که کم فایده و بی مایه تر باشد بر سر اشیا مرجح شمارد. اما ریشۀ و داستان این عبارت را در پست بعد بخوانید👇:  نام پیغمبری است از اهل که پس از حضرت بن مریم به پیغمبری مبعوث گردیده است. بعضی وی را از می دانند ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریون نوشته است و برخی نیز گویند که وی خلیفه داود بوده است.  @m_rajabi57 👑 💫 👑 💫 👑 💫 👑 https://eitaa.com/m_rajabi57 👑 💫 👑 💫 👑 💫 👑
نام پیغمبری است از اهل که پس از حضرت به پیغمبری مبعوث گردیده است. بعضی وی را از حواریون می دانند ولی میرخواند وی را از شاگردان حواریون نوشته است و برخی نیز گویند که وی خلیفه بوده است.  جرجیس چندان مال داشت که محاسب و هم از ضبط حساب آن به عجز اعتراف می کرد. در سرزمین موصل به دست حاکم جباری به نام داذیانه گرفتار شد. چون بت و صنم داذیانه به نام افلون را سجده نکرد به انواع عقوبتها او را می کشتند اما به فرمان الهی زنده می شد تا آنکه عذابی در رسید و همۀ کافران را از میان برداشت.  عطار می نویسد: "او را زنده در آتش انداختند، گوشتهایش را با شانۀ آهنین تکه تکه کردند و چرخی را که تیغهای آهنین به آن نصب کرده بودند از روی بدنش گذراندند اما با آنکه سه بار او را کشتند هر سه بار زنده شد و سرانجام هم نمرد تا آنکه دشمنانش به آتشی که از آسمان فرستاده شد هلاک شدند."  اما را چرا قرار داده اند از آن جهت است که در میان چند هزار پیامبر مرسل و غیرمرسل که برای هدایت و ارشاد افراد بشر مبعوث گردیده اند گویا تنها جرجیس پیغمبر صورتی مجدر و نازیبا داشت. جرجیس آبله رو بود و یک سالک بزرگ بر پیشانی- و به قولی بر روی بینی- داشت که به نازیبایی سیمایش می افزود.  با توجه به این علائم و امارات، اگر کسی در میان خواسته های گوناگون خود به انتخاب نامطلوبی مادون سایر خواسته ها مبادرت ورزد به مثابۀ مومنی است که در میان یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به انتخاب جرجیس اقدام کند و او را به رسالت و رهبری برگزیند.  راجع به این ضرب المثل روایت دیگری هم در بعض کتب ادبی ایران وجود دارد که فی الجمله نقل می شود:  گویند روباهی خروسی را از دیهی بربود و شتابان به سوی لانۀ خود می رفت. خروس در دهان روباه با حال تضرع گفت: "صد اشرفی می دهم که مرا خلاص کنی." روباه قبول نکرد و بر سرعت خود افزود. خروس گفت: "حال که از خوردن من چشم نمی پوشی ملتمسی دارم که متوقع هستم آن را برآورده کنی. " روباه گفت:"ملتمس تو چیست و چه آرزویی داری؟ " خروس گرفتار که در زیر دندانهای تیز و برندۀ روباه به دشواری نفس  می کشید جواب داد: "اکنون که آخرین دقایق عمرم سپری می شود آرزو دارم اقلاً نام یکی از انبیای عظام را بر زبان بیاوری تا مگر به حرمتش سختی جان کندن بر من آسان گردد."  البته مقصود خروس این بود که روباه به محض آنکه دهان گشاید تا کلمه ای بگوید او از دهانش بیرو افتد و بگریزد و خود را به شاخۀ درختی دور از دسترس روباه قرار دهد. روباه که خود سرخیل مکاران بود به قصد و نیت خروس پی برده گفت: جرجیس، جرجیس و با گفتن این کلمه نه تنها دهانش اصلاً باز نشد بلکه دندانهایش بیشتر فشرده شد و استخوانهای خروس به کلی خرد گردید. خروس نیمه جان در حال نزع گفت: "لعنت بر تو، که در میان پیغمبران جرجیس را انتخاب کردی!" https://eitaa.com/m_rajabi57
: بعد از سي سال نوروز به شنبه افتاد ، این شیرین فارسی رو شنیدین( شنبه به نوروز افتاد)؟ خوب اگه نشنیده بودین حالا شنیدین،موضوع اینجاست که سالها طول میکشه تا سال جدید در روز شنبه تحویل بشه،به همین خاطر اگه شروع نوروز در شنبه باشه اونو خوش یمن میدونن و وقتی یه اتفاق غیر منتظره خوب رخ میده میگن: چی شده؟ شنبه به نوروز افتاده؟ چه خوش اتفاقی است که امسال شنبه به نوروز افتاده،این را به فال نیک می گیریم. 🌳 منبع:شوشتر🌳 : غیر از کاربرد بالا دیگری هم برای این اول زمانی است که مورد استفاده و اصطلاح عبارت مثلی بالا هنگامی است که از کسی پس از مدتها کاری بخواهند و یا تقاضایی کنند ولی آن شخص با وجود قدرت و توانایی که در انجام مقصود دارد از قبول تقاضا سرباز زند و اجابت مسئول را با اکراه و بی میلی تلقی نماید. در چنین موارد عبارت بالا از باب طنز و کنایه گفته می شود. اما ریشه و حکایت آن چیست؟ در پست بعد ببینید:👇 https://eitaa.com/m_rajabi57
يکي ديگر از مراسم نوروز در دوره ساساني هديه دادن شکر و شيريني به يکديگر بود، که خوشبختانه هنوز معمول است. رسم ديگر کاشتن سبزي بود که در دربارها معمول بوده است؛ ولي مردم فقط به کاشتن هفت نوع سبزي اکتفا مي کردند و هر نوع از غلات را که بهتر ميروييد دليل قوت آن نوع از غلات در سال نو مي شمردند.   يکي از رسوم بامزه نوروز که مورد بحث ما در اين مقاله است اين بود که هر به چند سال که نوروز به شنبه مي افتاد از رئيس يهوديان چهار هزار درهم به عنوان هديه مي گرفتند.   البته اين مثل موقعي استفاده مي کنند که از کسي بعد از مدتي کاري بخواهند و او امتناع و يا به اکراه و بي ميلي تلقي کند، نظير همان رييس يهوديان که قلباً مايل نبود حتي بعد از هر سي سال هم نوروز به شنبه بيفتد تا او مبلغي به عنوان هديه به شاهنشاه بدهد. منبع:farhangsara.com 🌿 🌹 🌹🌿 https://eitaa.com/m_rajabi57
: به این معنا که : فرجام این کار از آغازش پدیدار است. چیزی یا کاری که آخر و نتیجه اش از همان اول معلوم باشد. مواقعی گفته می شود که کاری بر وفق مراد باشد. برای کارهایی که نتیجه اش از اول مشخص می شود. این ضرب المثل به خاطر وضع آب و هوا در فصل بهار بوجود آمده. اگر در فصل بهار بارندگی خوب و کافی باشد می گویند سال خوبی است اما اگر بارندگی نباشد و هوا خشک و گرم باشد می گویند سال خوبی نیست و در واقع «سالی که نکوست از بهارش پیداست.»  در ادامه این ضرب المثل جمله ی دیگری هم هست که امروزه کمتر استفاده می شود و بیشتر مانند یک ضرب المثل جداگانه کاربرد دارد:  «سالی که نکوست از بهارش پیداست، ماستی که ترشه از تغارش پیداست»  قسمت دوم ضرب المثل هم، مانند بخش اولش همان معنا را دارد. در گذشته که ماست را در تغار[1] درست می کردند، اگر ماست بد بود و چربی اضافه پیدا کرده بود، هم ارزان تر بود و هم باید فقط در تغار نگهداری و فروخته می شد. بنابراین تغاری بودن ماست به معنی بد بودن آن بود.  دوستان عزیز، ضرب المثل هایی که کلمه «بهار» و «نوروز» دارند، با نام ضرب المثل های نوروزی شناخته می شوند که ما هرروز یکی از آنهارا بیان می کنیم. از بزرگترها سؤال کنید و چند ضرب المثل نوروزی دیگر را پیدا کنید.  پی نوشت: [1] : ظرف سفالی بزرگی که در آن ماست نگه می داشتند. https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
#ایستگاھ_ضرب_المثل #ضرب_المثلهاے_نوروزے ☘سالے که نکوست از بهارش پیداست☘ #کاربرد: این ضرب المثل در
«بزک نمیر بهار میاد، کمبزه با خیار میاد!» : مثلی از امثال بسیار رایج در فرهنگ کوچه و بازار امروز است و کاربردش وقتی است که کسی بخواهد دیگری را با وعدة دور و دراز، از سر وا کند، وعدة دوری که با زبان و الفاظ شیرین و خو‌ش‌آینده توأم است. اما و آن را در پست بعد ببینید👇 @m_rajabi57
بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیار میاد.. مثلی بسیار رایج در زبان مردم ما. مثلاً در فصل زمستان می‌گوید: ان‌شاءالله طلبت را بعد از فروش اجناس بهاره پرداخت خواهم کرد. در این هنگام، طلبکار در اعتراض به این وعدة دور می‌گوید: بزک نمیر بهار میاد ـ کمبزه با خیار میاد! با این توصیف، معلوم شد که این مثل در میان دامداران و کشاورزان پا به عرصة وجود گذاشته و بعد از رشد و نمو در روستا، مهاجرت کرده و شهرنشین شده است. بز حیوانی است مقاوم که به هر طریقی شکم خود را سیر می‌کند. حالا مجسّم کنید بز کوچکی (بزغاله) را که در زمستان سخت و سوزان گرسنه است و صاحبش به جای دادن علوفه به او وعدة فصل بهار را می‌دهد؛ که ای بُزک عزیز! اگر سه ماه زمستان گرسنگی را تحمل کنی، امید آن می‌رود که در فصل بهار که کمبزه (خربزه کال و نارس) و خیار می‌روید و به عمل می‌آید، من با تهیة آنها تو را تغذیه خواهم کرد و از خجالت تو درخواهم آمد! راستی، بُزک (بزغاله) می‌تواند سه ماه زمستان گرسنگی را ـ با امید خوردن کمبزه و خیار در بهار ـ تحمل کند؟ چنین وعده‌ای باعث تلف شدن بز و از بین رفتن مایه و سرمایه خواهد شد.. https://eitaa.com/m_rajabi57
: 🌧🌧 🌧🌧 : در جایی که کسی به گریه شدیدی می کند، برای بیان شدت گریستن ، اینطور تعبیر می شود که فلانی مثل ابر بهار گریه می کند. اما چرا ؟ علت و ریشه این مثل چیست؟👇 @m_rajabi57
ابرهای بهاری رگبار به دنبال دارند و بر خلاف امروز كه تمامی خیابان ها آسفالت هستند و غیر قابل نفوذ، در گذشته كافی بود رگبار تندی «در بگیرد» و سیلاب در كوچه ها و خیابان ها سرازیر می شد و از آن جا كه معبر و جوی چندان شناخته شده نبودند، سیل لاجرم از راه می رسید، عبارت «مثل ابر بهار» حكایت اشك سیل آسا را نیز تداعی می كرد.. https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
#ضرب_المثلهاے_نوروزے #ضرب_المثل: 🌧🌧 #مثل_ابر_بهار 🌧🌧 #کاربرد : در جایی که کسی به گریه شدیدی م
: 🍃🍃 : 🍃🍃 🍃🌸امروز دیگر در ساختمان‌سازی، چیزی به نام « » وجود خارجی ندارد 🍃🌸اما در روزگاران گذشته، یکی از شیرین‌ترین خواب‌ها، خوابیدن در بهارخواب در هوای سکرآور بهار بود. 🍃🌸اکثر بهارخواب‌ها روبه حیاط خانه‌ها بود و آن دسته از بهارخواب‌ها که روبه خیابان بودند به علت سکوت حاکم بر شهر، باعث اغتشاش خواب نمی‌شدند، اما خوابیدن در بهارخواب رو به حیاط، اگر در زیر آن حوض خانه واقع شده بود، لذت دیگری داشت. 🍃🌸چه بسیار بهارخواب در فصل بهار و تابستان که مورد استفاده قرار می‌گرفت و با طلوع آفتاب، سحرخیزی به سراغ شخص می‌رفت. 🍃🌸امروز ما در آپارتمان‌ها و خانه‌های کوچک، «تا لنگ ظهر» می‌خوابیم و با کوفتگی و بدن درد از خواب برمی‌خیزیم و این هیچ نیست مگر تغییر زندگی بدون ضرورتی که صورت دادیم. بهار خواب فضایی است که در بهار و پاییز در تمام ساعات روز و در فصل تابستان در شب‌ها قابل استفاده است. با توجه به  ایرانیمی‌توان گفت: ساخت بهار خوابدر دوره  قاجار به مسجد و مدرسه‌ها نیز راه یافت و نمونه‌های زیبایی از آن را در مسجد سید اصفهان، مسجد سلطانی سمنان و مسجد سپهسالار تهران می‌توان دید. بهار خواب در مناطق گرم و مرطوب چون دزفول و شوشتر جزء جدایی ناپذیر خانه‌های مسکونی است. 🍃🌸یک‌بار به یاد دوران کودکی، یادی از بهارخواب و خوابیدن در آن بکنید تا بدانید آرامش در تهران چگونه بود و اين سالها تهران چه بلایی بر سرش آمد... @m_rajabi57
مِشْکات
#ضرب_المثلهاے_نوروزے #ضرب_المثل: 🍃🍃 #بهار_خواب: 🍃🍃 🍃🌸امروز دیگر در ساختمان‌سازی، چیزی به نا
: 🍃🌸با یک گل بہار نمےشود🌸🍃 : در انجام هر کاری تنها شاید اینکه یک نفر کارش را درست و خوب انجام بدهد، کافی نباشد. برای به ثمر رسیدن هر کاری نیاز هست تا همه افراد دست اندر کار آن ، هر یک بنا به سهم و نقشی که دارند، بهترین عملکردشان را داشته باشند و آنچه را که باید انجام بدهند. برای تحقق هدف باید تمام مقدمات آن را فراهم کرد و یکی کافی نیست. یا اینکه با یک آدم خوب همه دنیا درست نمی شود. و اصولا برای تحقق هدف باید تمام مقدمات آن را فراهم کرد و یکی به تنهایی کافی نیست. اما و این چیست؟؟ در پست بعد ببینید.👇 @m_rajabi57
: .. : جوانی بی‌فکر تمام میراثی را که برایش مانده بود به باد داد و دیگر جز بالاپوشی که به تن داشت، چیزی برایش نماند. جوانک روزی پرستویی را که پیش از فصل بهار از راه رسیده بود، دید و تصوّر کرد هوا رو به گرمی است و دیگر نیازی به بالاپوش ندارد. آن‌گاه جوانک بالاپوشش را نیز همانند وسایل دیگرش فروخت. امّا طولی نکشید که هوای زمستانی با یخ‌بندانی سخت دوباره خودنمایی کرد. یک روز که جوانک به‌جایی می‌رفت چشمش به پرستویی افتاد که از سرما یخ زده بود و به او گفت: «پرنده‌ی بیچاره، هم خودت را به خاکسیاه نشاندی و هم مرا.» انتخاب زمان اشتباه، همیشه خطرناک است. :داستان راسخون https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
#ضرب_المثل: 🍃🌸با یک گل بہار نمےشود🌸🍃 #کاربرد: در انجام هر کاری تنها شاید اینکه یک نفر کارش را درست
: "🍃برگ سبزیست تحفۀ درویش🍃" : (این اصطلاح) عبارتی است که در موقع تقدیم یک هدیه ( ) به شخصی گفته می شود و یا در پاسخ به قدردانی شخص در یافت کنندۀ هدیه. « » نشانه ای است از تحفه ای که برای اعطاء کننده اش ایجاد هیچگونه خرجی نمی نماید. به عبارتی دیگر: . هدیۀ ناقابل و کم ارزش (بیشتر ولی نه همواره، از لحاظ مادی). این عبارت بیشتر برای ابراز تواضع و فروتنی به کار برده می شود؛ وقتی دریافت کنندۀ ارمغانی و یا خدمتی از شخص ارائه کننده تشکر می نماید، شخص ارائه کننده در پاسخ برای مثال می گوید: " تحفۀ درویشی بیش نبود" اما اینکه و این چیست را در پست بعد ببینیم.👇👇 @m_rajabi57
" 🍃برگ سبزی است تحفه درویش🍃 " حكایت دیگری برای این در متون فارسی بیان شده است که با هم می خوانیم:👇 می گویند هنگام فرمانروایی حضرت (ع) هر دسته از جانوران تصمیم گرفتند برای سپاس گزاری و چشم روشنی هدیه ای بیاورند . گروه مورچگان نمی دانستند چه چیزی تهیّه کنند . سرانجام موری که از همه باهوش تر بود گفت : سلیمان (ع) سالار و سرور همه ی مخلوقات روی زمین است و ما از همه ی جانوران ضعیف تریم . هر قدر که خودمان را به زحمت بیندازیم نمی توانیم هدیه ای تهیّه کنیم که در نظر سلیمان و دیگران جلوه ای داشته باشد . ما مورچه ایم پس هدیه مان هم باید با خودمان تناسب داشته باشد . سپس ادامه داد : خوراک لذیذ موران ملخ است . اگر سلیمان دانا و عاقل باشد یک ران ملخ را هم از ما می پذیرد و ما را سرافراز می کند . مورچگان گفتند : صحیح است . سپس یک ران ملخ درشت انتخاب کردند و به حضور سلیمان بردند و گفتند : بزرگی به تو می برازد که سلیمانی ولی ما مورچه ایم و این هدیه ی کوچک نشان ارادت ما به توست  .  🍃برگ سبزی است تحفه ی درویش چه کند بی نوا ؟ ندارد بیش (ع) از سخن موران خوش حال شد و گفت : حق با شماست خداوند هم به هرکس به قدر توانایی اش تکلیف می کند و گرنه هیچ کس نمی تواند خدا را به قدر عظمت خدا بشناسد و عبادت کند . گفتنی است عبارت نیز با مفهومی مترادف این ضرب المثل به عنوان ضرب المثل به کار می رود. https://eitaa.com/m_rajabi57
از این ستون به آن ستون فرج است  : به کسی که گرفتاری بزرگی برایش پیش بیاید و ناامید شود ؛ می گویند :  از این ستون به آن ستون فرج است . اما و داستان این ضرب المثل چیست؟ در پست بعد ببینید:👇 @m_rajabi57
:  از این ستون به آن ستون فرج است . یعنی تو کاری انجام بده هرچند به نظر بی سود باشد ولی شاید همان کار مایه ی رهایی و پیروزی تو شود . 📚مردی گناهکار در آستانه ی دار زدن بود . او به فرماندار شهر گفت : واپسین خواسته ی مرا برآورده کنید . به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است خداحافظی کنم . من قول می دهم بازگردم . فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند بدو نگریست . با این حال فرماندار به مردمان تماشاگر گفت : چه کسی ضمانت این مرد را می کند؟ ولی کسی را یارای ضمانت نبود . مرد گناهکار با خواری و زاری گفت : ای مردم شما می دانید كه من در این شهر بیگانه ام  و آشنایی ندارم. یک نفر برای خشنودی خدای ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم . ناگه یکی از میان مردمان گفت : من ضامن می شوم . اگر نیامد به جای او مرا بكشید . فرماندار شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت. ضامن را زندانی كردند و مرد محكوم از چنگال مرگ گریخت . روز موعود رسید و محكوم نیامد. ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست  كرد: ‌ مرا از این ستون ببرید و به آن ستون ببندید . گفتند: چرا ؟ ‌ گفت:  از این ستون به آن ستون فرج است . پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند که در این میان مرد محکوم فریاد زنان بازگشت.‌ محكوم از راه رسید ضامن را رهایی داد و ریسمان مرگ را به گردن خود انداخت. فرماندار با دیدن این وفای به پیمان ، مرد گنهکار محکوم به اعدام را بخشید و ضامن نیز با از این ستون به آن ستون رفتن از مرگ رهایی یافت . https://eitaa.com/m_rajabi57
هدایت شده از  مِشْکات
این قسمت : : 🍲🍲 🍲🍲 کاربرد:  هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، تشبیه می شود به: . این مثل، نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد.  🍛🍜🍝🍲🍚🥗🥘 https://eitaa.com/m_rajabi57 🥗🍚🍛🍜🍝🍲🥘
: این داستانی دارد؛ می گویند ، نذر داشت که سالی یک روز- آن هم در فصل بهار- به شهرستانک یا سرخه حصار (از نواحی خوش آب و هوای اطراف تهران) برود؛ در این روز خاص، به دستور او، دوازده دیگ آش بار می گذاشتند.  مواد این آش، شامل چهارده رأس گوسفند و مقدار زیادی حبوبات،سبزی ها و ادویه های مختلف بود. هنگام پختن این آش، نزدیکان شاه به اتفاق اهل خانواده خود، تلاش بسیاری می کردند که در تهیه مقدمات این آش نذری، از دیگران جلو بزنند و نهایت خدمت و ارادت خود را به این وسیله به شاه نشان دهند. مخارج و تدارکات تهیه آش و ریخت و پاش های مالی و جشن و سرور پخت این آش، معروف بوده است. اما مراسم پختن این آش، آنقدر شلوغ و بی نظم بوده که بعدها برای بی نظمی و شلختگی، ضرب المثل شده است. 🍚🍛🍜🍝🍲🥗🥘 https://eitaa.com/m_rajabi57 🍚🍛🍜🍝🍲🥗🥘