#بخش_سوم
يکي ديگر از مراسم نوروز در دوره ساساني هديه دادن شکر و شيريني به يکديگر بود، که خوشبختانه هنوز معمول است. رسم ديگر کاشتن سبزي بود که در دربارها معمول بوده است؛ ولي مردم فقط به کاشتن هفت نوع سبزي اکتفا مي کردند و هر نوع از غلات را که بهتر ميروييد دليل قوت آن نوع از غلات در سال نو مي شمردند.
يکي از رسوم بامزه نوروز که مورد بحث ما در اين مقاله است اين بود که هر به چند سال که نوروز به شنبه مي افتاد از رئيس يهوديان چهار هزار درهم به عنوان هديه مي گرفتند.
البته اين مثل موقعي استفاده مي کنند که از کسي بعد از مدتي کاري بخواهند و او امتناع و يا به اکراه و بي ميلي تلقي کند، نظير همان رييس يهوديان که قلباً مايل نبود حتي بعد از هر سي سال هم نوروز به شنبه بيفتد تا او مبلغي به عنوان هديه به شاهنشاه بدهد.
منبع:farhangsara.com
#ضرب_المثل
#ریشه_ضرب_المثلهای_فارسی
#ضرب_المثل_های_ایرانی
#داستانهای_خواندنی
#حکایت_های_خواندنی
🌿 🌹#نوروزتان_مبارک 🌹🌿
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
#داستانهای_قرانی #قسمت ۱۰۱ #جنگ_خندق اولین ضربه به #قریش: روزهای محاصره کم کم به طول انجامید. س
#داستانهای_قرانی
#قسمت ۱۰۲
#بخش_سوم
#جنگ_خندق
..عمرو گفت:
این پیشنهاد، عاقلانه و قابل پذیرش است.
ولی متأسفانه برای من، در این موقع امکان پذیر نیست. زیرا زن و مرد مکه مرا هنگام حرکت به یکدیگر نشان می دادند و می گفتند: فارس یلیل به جنگ محمد می رود. اینک اگر برگردم سیل ملامت و سرزنش از همه جانب به سوی من روان خواهد شد.
بگو پیشنهاد سومت چیست؟
#علی(ع)فرمود:
سومین خواهشم آن است که پیاده شوی تا با یکدیگر بجنگیم. زیرا من پیاده هستم.
#عمرو با یک جستن، از اسب پیاده شد و در حالی که از قوت قلب و صراحت لهجه #علی(ع) خشمگین بود، به سوی او شتافت و شمشیر خود را بر سرش فرود آورد.
این ضربت آنچنان سهمگین بود که سپر از هم درید و مقداری از سر علی(ع) را شکافت.
علی(ع) بدون فوت وقت، زخم سر خود را برق آسا بست و پیش از آنکه فرصت حمله مجدد به عمرو داده شود، با یک ضربه شمشیر پاهای او را قطع کرد.
تنه سنگین عمرو با شدت بر زمین افتاد.
گرد و غباری غلیظ آن نقطه میدان را فراگرفت.
به طوری که هیچیک از دو حریف دیده نمی شدند.
آنچه اکثریت مردم احتمال می دادند، پیروزی عمرو و کشته شدن #علی(ع) بود.
سکوتی پر حیرت بر دو سپاه مسلط گشته و همه در انتظار نتیجه جنگ بودند.
لحظه ای به این صورت گذشت. ولی ناگهان ندای #الله_اکبر در دشت و بیابان طنین انداخت. این ندا، ندای #علی بود.
نسیم ملایمی وزید.گرد و خاک را به یک سو کشاند.وضع میدان روشن شد.
علی(ع) با فتح و پیروزی، در حالی که سر بریده عمرو را به دست داشت و قطرات خود از شمشیرش به خاک می افتاد، به سوی #پیامبراسلام(ص) آمد.
🔆 #رسول_خدا(ص) فرمود:
ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین الی یوم القیمة..
ضربت علی در روز #خندق گرانبهاتر است از عبادت جن و انس تا روز قیامت
و این گفتار مبالغه نیست.
زیرا اگر فداکاری علی در آن روز نبود، اساس اسلام به دست عمرو بن عبدود و سربازان احزاب، ویران می شد و اثری از خداپرستی باقی نمی ماند.
💠یک تاکتیک نظامی:
کشته شدن عمرو، پشت نیروی قریش را درهم شکست.
منبة بن عثمان و نوفل بن عبدالله که همراه عمرو از خندق جسته بودند، با دیدن پیکر خونین او پا به فرار گذاشتند. نوفل هنگام فرار در خندق افتاد و مسلمانان به او سنگ می زدند و آخر کار او هم با شمشیر علی(ع) کشته شد..
ادامه دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
#داستانهای_قرانی
#بخش_سوم
🌴🌾 #ماجرای_فدک 🌾🌴
#ابوبکر هم طبعاً مردی بود که خوی زنانه داشت.
اهل درد دل گفتن و درد دل شنیدن و اشگ ریختن و نفرین و ناله کردن بود.
ولی علاوه بر آنکه می نشست و به درد دل دخترش گوش می داد، علاوه بر آنکه وی را به مبارزه زهرا(ع) محرمانه چپ چپ می نگریست و پی فرصت می گشت که این زهرهای جوشان و خروشان را از سینه اش بریزد و در این هنگام که به پیام فاطمه زهرا(ع) جواب می داد، احساس کرد روز انتقام فرارسیده و فرصت خوبی به چنگ آمده که سینه داغدارش را به آزردن دختر رسول اکرم(ص) شفا بدهد.
📛حدیث مجعول:
نحن معاشر الانبیاء لانورث درهماً و لادیناراً
حدیثی است که به اجماع علمای اسلام جز ابوبکر راوی دیگری ندارد. علمای عامه هم این خبر را خبر واحد می دانند.
آری #ابوبکر یعنی پدر #عایشه، یعنی مردی که #خلافت را از دست اهل بیت ربوده بود، یعنی مردی که به خاطر دخترش نسبت به دختر شوهر وی با دیده عداوت و بغض نگاه می کرد، روایت کرده که رسول اکرم(ص) فرمود: ما پیامبران درهم و دیناری به میراث نمی گذاریم.
علاوه بر آنکه این حدیث خبر واحد است و حجیتش بسیار ضعیف است،(معتبر نیست) با کلام الله معارضه می کند.
🔹در #قرآن_کریم آیات ارث بی هیچ گونه استثنا نزول یافته و در آنجا پروردگار متعال به رسولش(ص) می فرماید:
یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین (سوره نساء: 11)
و می فرماید:
و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله (سوره انفال: 75)
و می فرماید:
ان ترک خیراً الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاً علی المتقین. (سوره بقره، آیه 180)
و علاوه بر عموم این آیات که بی استثنا در مورد ارث، حکومت و قضاوت دارد و به عموم مسلمانان درباره میراث، آموزش و راهنمائی می کند، در همین قرآن مجید از میراث گذاری انبیاء یاد می شود.
در آنجا که از قول زکریا در سوره مریم، آیه 6، سخن می گوید:
رب هب لی من لدنک ولیاً یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیاً
خدایا به من یک ولی، یعنی فرزند، یعنی وارث ببخش تا از من و از آل یعقوب میراث ببرد.
باز هم در سوره نمل، آیه 16، درباره داود و سلیمان می گوید:
و ورث سلیمان داود و قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شی ء.
به نص این آیات بینات، پیامبران الهی همچون #زکریا و داود از خود میراث گذاشته بودند و #یحیی و #سلیمان که دو پیغمبر خدا بودند از پدران خود میراث بردند.
🔹در عین حال، #فاطمه(ع) تمام کوشش خود را بکار برد.
در مسجد #مدینه نطق مفصلی ایراد کرد و حقایق را بی پرده، از پشت پرده گفت. اما متاسفانه عوام فریبی های رئیس دولت و دنیا پرستی مردم، مانع از آن شد که #زهرا(ع) بتواند حق خود را بگیرد و #فدک را از دست غاصبین خارج کند.
🔹بدین جهت با دلی افسرده و خاطری آزرده در خانه نشست و قسم یاد کرد که دیگر با ابوبکر سخن نگوید و بر او نفرین کرد.
#بخاری که از علماء بزرگ اهل سنت است، در صحیح خود، از عایشه نقل می میکند که:
پس از آن روز فاطمه(ع) خشمگین شد و از ابی بکر به حال خشم دوری گزید و همچنان نسبت به ابوبکر غضبناک بود تا از دنیا رفت.
🌾فدک به همان ترتیب در دست ابوبکر و خلفای بعد از او باقی ماند و بنی امیه نیز آن را میان خود دست به دست می گرداندند تا نوبت خلافت به عمر بن عبدالعزیز رسید.
وی آن را به اولاد فاطمه(ع) برگردانید.
پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، #خلفای_اموی، دیگر باره فدک را از دست فرزندان فاطمه(ع) خارج ساختند.
تا در دوران خلفاء بنی عباس، ابوالعباس سفاح آن را برگردانید. منصور عباسی پس گرفت.
پسرش مهدی برگردانید.
دو پسرش #موسی و #هارون پس گرفتند.
مامون برگردانید.
#متوکل_عباسی پس گرفت
و سود آن را به عبدالله بن عمر بازیار، واگذار کرد.
🔹این بود فشرده ای از #ماجرای_فدک که #تاریخ_اسلام تمام جزئیات آن را نقل کرده و در معرض قضاوت روشندلان و بی نظران قرار داده است..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 #داستانهای_قرانی #ندای_اسلام #قسمت ۱۱۳ #بخش_دوم 🖊️نامه به مهر رسول اکرم(ص) که بر نگین
#داستانهای_قرانی
#ندای_اسلام
#قسمت۱۱۴
#بخش_سوم
👑 #نجاشی مردی است که به مذهبی تمایل پیدا کرده و آن را برای خود اختبار نموده:
من درباره او چه اقدامی کنم؟
به خدا سوگند اگر سلطنتم به خطر نمی افتاد ، همان راهی که نجاشی رفته: من هم می رفتم.
🔹جمعی از درباریان خائن که اسلام آوردن نجاشی را بر خلاف منافع و مصالح شخصی خود می پنداشتند، افکار عمومی را علیه او تحریک کردند و مردم عوام را بر او شورانیدند.
تظاهرات شدیدی علیه پادشاه انجام گرفت و او برای خاموش ساختن آتش فتنه روی کاغذ نوشت:
شهادت می دهم که خدائی جز خدای یگانه نیست و #محمد بنده
و #پیامبر اوست و گواهی می دهم که عیسی نیز بنده و فرستاده خدا و کلمه مقدس الهی بود که به #مریم القا فرمود.
سپس کاغذ را در گریبان خود پنهان نمود و برابر جمعیت آمد و گفت:
ای ملت #حبشه! آیا من در گذشته مهربان ترین مردم نسبت به شما نبوده ام!؟
گفتند: چرا!
گفت: روش من تاکنون با شما چگونه بوده است!؟
گفتند: روش پسندیده ای بوده و ما هیچ گونه شکایتی نداریم.
گفت: پس این تظاهرات می گوید عیسی بنده خدا است ! نجاشی گفت: پس شما چه می گوئید؟ گفتند: ما می گوئیم #عیسی پسر خداست.
نجاشی دست روی کاغذی که در جامه خود پنهان کرده بود، گذاشت و گفت:
به خدا قسم من هم عقیده دارم که عیسی همین است و غیر از این نیست !
(مقصودش مضمون کاغذ بود، نه آنچه تظاهر کنندگان می گفتند)
مردم با شنیدن این بیانات، دست از تظاهرات برداشتند و متفرق شدند.
در نتیجه نقشه خائنین و دشمنان نجاشی، نقش بر آب شد خداوند متعال او را از گزند مخالفین نگهداری فرمود.
دومین نامه ای که از جانب #پیامبراسلام(ص) فرستاده شد، نامه ای بود برای #خسروپرویز👑 #شاهنشاه #ایران.
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
ادامه دارد...
@m_rajabi57
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#داستانهای_قرانی
#قسمت ۱۱۵
#ندای_اسلام
#بخش_سوم
#نامه #پیامبرگرامی #اسلام صلی الله علیه واله به #خسروپرویز #شاهنشاه ایران
🖊️متن نامه چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم. من #محمدرسول_الله، الی کسری عظیم فارس. سلام علی من اتبع الهدی، و آمن بالله و رسوله و شهد ان لا اله الا الله، وحده لاشریک له، و ان محمداً عبده و رسوله، ادعوک بدعیة الاسلام فانی انا رسول الله الی الناس کافة، لانذر من کان حیاً و یحق القول علی الکافرین. اسلم تسلم، فان ابیت فعلیک اثم المجوس. محمد رسول الله
ترجمه نامه:
به نام خداوند بخشنده مهربان
نامه ایست از جانب #محمد فرستاده خدا، به سوی کسری، رهبر و زمامدار ایران، درود بر آنکس که به راه هدایت قدم گذارد و به خدا و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که معبودی جز ذات یکتای الهی قابل پرستش نیست و بی شریک و بی همتا است و محمد بنده و فرستاده اوست.
من تو را به #اسلام و کلمه حق دعوت می کنم.
زیرا من رسول خدایم که برای راهنمائی ملت ها فرستاده شده ام. آمده ام تا زنده دلان را از عذاب دردناک الهی بیم دهم و بر انان که قلبی مرده و جانی افسرده دارند، پس از بیان حقیقت، حجت تمام شود.
تو ای پادشاه ایران!
دعوت حق را بپذیر و در برابر اسلام تسلیم شو تا از عذاب های دنیا و آخرت مصون بمانی، و گرنه مسؤلیت گمراهی مجوسان به گردن تو خواهد بود.
✉️این نامه توسط عبدالله بن حذاقه سهمی، به دربار ایران فرستاده شد.
در این روزگار ایران هم، مانند سایر کشورها وضعی نابسامان داشت.
از هیچ جانب نور امیدی نمی درخشید و بوی نجاتی شنیده نمی شد. همه درها مسدود و همه راه ها کوبیده شده بود.
در آن هنگام ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد و دست غیب برای نجات ملت ها دراز گردید.
#پیامبراسلام(ص) برای راهنمائی خلق ها برانگیخته و اینک پیک سعادت به سوی ایران می آید و از گرد راه می رسد.
✉️فرستاده #رسول_اکرم(ص) پس از تحمل رنج ها و مشقت ها خود را به دربار پادشاه ایران رسانید.
درباری که در دنیای آن روز از نظر عظمت و زیبائی نظیر نداشت.
عبدالله وارد شد و مطلب را با درباریان در میان گذاشت.
آنان موضوع را به اطلاع شاه رساندند. وی دستور داد مجلس را آراستند و اذن ورود به نماینده رسول اکرم(ص) داد.
عبدالله به مجلس خسرو پرویز درآمد. ولی آن تواضع و تذللی که دیگران در برابر شاه از خود نشان می دادند، ابراز نکرد.
پرویز به یکی از حاضرین اشاره کرد که نامه پیغمبر را از عبدالله بگیرد.
او گفت:
من از جانب رسول خدا(ص) مأمورم که نامه را به دست شاه بدهم و به دست دیگری نخواهم داد.
پرویز موافقت کرد و عبدالله جلو رفت و نامه را به دست او داد.
شاه، نامه را از دست عبدالله گرفت و به مترجم دربار دستور داد فوراً آن را ترجمه کند.
اولین فراز نامه، یعنی جمله :
نامه ایست از محمد(ص)، پیامبر خدا به سوی کسری... ترجمه شد.
برای شاه ایران جمله ای ناگوارتر از این نبود که کسی نام خود را بر نام او مقدم بدارد.
شاه سخت برآشفت و چنان غضبناک شد که فریادی کشید و گفت:
صاحب این نامه کیست که نام خود را بر نام من مقدم داشته است؟
سپس دست برد و نامه را از دست مترجم گرفت و آن را پاره پاره کرد. حتی اجازه نداد که تا آخر نامه خوانده شود مطلب آن مفهوم گردد.
نامه رسان را نیز از مجلس راندند و به این ترتیب، خسرو پرویز از آن موقعیت حساس استفاده نکرد و کبر و غرور و نخوت، او را از درک حقیقت و پیمودن راه سعادت باز داشت.
عبدالله توقف در مدائن را مصلحت ندید و بلافاصله راه مدینه را در پیش گرفت...
چون به حضور رسول خدا(ص) رسید، آنچه را مشاهده کرده بود، به عرض رسانید.
#پیغمبر(ص) از روش ناپسند خسرو پرویز برنجید و با این جمله به او نفرین کرد:
#اللهم مزق ملکه :
(خداوند ! پادشاهی و سلطنت او را به کیفر پاره کردن نامه من از هم متلاشی کن.)
خسرو پرویز علاوه بر پاره کردن نامه پیامبر اسلام، عمل دیگری انجام داد که در سرنوشت او بی تأثیر نبود.
نامه ای به این مضمون به پادشاه یمن که آن روز جزء مستعمرات ایران بود، نوشت:
مردی از قریش در مکه ادعای پیغمبری کرده و به من نامه ای نوشته که نام خود را بر نام من مقدم داشته است.
با رسیدن این نامه دو نفر از مأمورین خود را به سوی او بفرست که او را توبه دهند.
اگر حاضر نشد توبه کند، سر او را ببرند و برای من بفرستند....
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌴 #داستانهای_قرانی 🌴 🔹 #قسمت ۱۲۴🔹 🔴 #فتح_مکه 🔴 #بخش_دوم بسم الله الرحمن الرحیم.
🌴 #داستانهای_قرانی 🌴
🔹 #قسمت ۱۲۵🔹
🔴 #فتح_مکه 🔴
بسم الله الرحمن الرحیم.
اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجاً
(سوره نصر: 1)
#بخش_سوم
🖍️در این هنگام سپاه اسلام که به دسته های مختلف تقسیم شده بودند، از دروازه های شمال و جنوبی و شرقی و غربی مکه وارد شدند و رسول خدا(ص) در حالیکه به خواندن #سوره_فتح مشغول بود، به شهر مکه قدم گذاشت و یک سر به مسجد الحرام آمد.
خانه خدا را طواف کرد و #استلام #حجر نمود و صدا به #تکبیر بلند کرد. به دنبال تکبیر او تمام سپاهیان اسلام تکبیر گفتند و ندای توحید در سراسر شهر و دشت و بیابان طنین انداخت.
آنگاه #رسول_خدا(ص) به شکستن بتها و تطهیر خانه خدا از آن آلودگی ها پرداخت.
با چوبدستی خود آنها را به زمین می افکند و می فرمود:
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً و ما یبدی ء الباطل و ما یعید.
♦️بتهای که در دسترس بودند، همه سرنگون شدند و تنها چند بت بزرگ که بر فراز خانه کعبه نصب شده بود، باقی ماند.
رسول خدا(ص) به #علی(ع) دستور دادند که پای خود را روی شانه او بگذارد و بالا رود و باقیمانده بتها را بشکند.
علی(ع) مطابق دستور عمل کرد و بر شانه آن حضرت بالا رفت و بت ها را سرنگون ساخت.
آنگاه برای رعایت ادب خود را بر زمین افکند و تبسمی نمود.
رسول خدا(ص) سبب تبسم را پرسیدند، گفتند:
یا رسول الله از جائی بسیار بلند خود را بر زمین افکندم و آسیبی ندیدم !
فرمودند: چگونه آسیب ببینی در حالیکه محمد تو را برداشته است و جبرئیل تو را فرو گذاشته است.
سپس کلید خانه #کعبه را گرفت و در را گشود و دستور داد تمام عکس ها و تصویرهای #انبیاء و #ملائکه را که به دست مشرکین در خانه خدا نقش شده بود، محو کردند.
در همان حال که رسول اکرم(ص) سرگرم شکستن بتها بود، رجال قریش و سرکشان مکه در برابر مسجد الحرام با قلبی لرزان و هراسناک صف کشیده و در انتظار سرنوشت مجهول خود بودند..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
#داستانهای_قرانی 🖍️ #قسمت ۱۳۴ 🖍️ ⚔ جنگ تبوک ⚔ #بخش_دوم یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لک
#داستانهای_قرانی
🖍️ #قسمت ۱۳۵ 🖍️
⚔ #جنگ_تبوک ⚔
#بخش_سوم
یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیاة الدنیا فی الاخرة الا قلیل (سوره توبه:38)
...یأس و ناامیدی بر آنها سایه افکند و دانستند که با بودن علی در مدینه، هیچ کاری نمی توانند انجام دهند و به هر کاری دست بزنند.
رسوائی و بدبختی به دنبال خواهد داشت.
بدین جهت یک سلسله تبلیغات سیاسی آغاز کردند که شاید با این تبلیغات نتوانند علی را وادار کنند، مدینه را ترک گوید و به رسول اکرم(ص) بپیوندند.
گفتند : سابقه ندارد که #رسول_اکرم(ص) در هیچ جنگی #علی را با خود نبرده باشد.
در این جنگ پیغمبر میل نداشت که او را با خود ببرد و این دلیل رنجش خاطر آن حضرت از علی می باشد.
با این سخنان بی اساس اذهان ساده لوحان را مشغول کردند.
ولی مردمان هوشیار، خوب می دانستند که این حرفها از طرف اخلال گران و منافقین ساخته و پرداخته می شود.
#علی(ع) برای اینکه به این شایعات خاتمه دهد، فوراً از مدینه حرکت کرد و در خارج شهر با رسول اکرم(ص) ملاقات نمود و گفتار منافقین را به استحضار رسانید.
پیغمبر اکرم(ص) در حضور مردم با بیانی قاطع و صریح فرمود:
(یا علی ان المدینه لاتصلح الا بی او بک فانت خلیفتی فی اهل بیتی و دار هجرتی و قومی، اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هرون من موسی الا انه لانبی بعدی.)
یعنی:
یا علی امور مدینه سامان نمی پذیرد، جز به دست من یا بدست تو، تو جانشین من در میان خاندان من و در شهر هجرت من (مدینه) و در میان پیروان من هستی.
آیا راضی و خشنود نیستی که نسبت به من همان منزلتی را داشته باشی که هارون نسبت به موسی بن عمران داشت؟ جز در امر نبوت و پیامبری که پس از من پیغمبری نخواهد بود.
📝این حدیث به نام #حدیث_منزلت مشهور است و شیعه و سنی آن را نقل کرده اند و در این کلام، رسول اکرم(ص) به نقشه های منافقین اشاره کرد و تنها راه خنثی نمودن نقشه ها و توطئه ها را ماندن خود یا ماندن علی(ع) دانست و چون این سفر، آخرین سفر جنگی رسول الله(ص) بود، علی را در مدینه به خلافت گذاشت تا مردم تکلیف خود را در سفر ابدی او بدانند و علی را جانشین حقیقی او بشناسند.
علی(ع) به مدینه بازگشت و به حل و فصل امور مسلمانان پرداخت و رسول اکرم(ص) به اتفاق سپاه اسلام به جانب #تبوک رهسپار شد.
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء
https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹 #داستانهای_قرانی 🌹 📚 #قسمت۱۳۸📚 🌷 #داستان #مباهله 🌷 #بخش_دوم فمن حاجک فیه من بعد ما جائک
#داستانهای_قرانی
#قسمت۱۳۹
#بخش_سوم:
🌴 🌴 #داستان #مباهله 🌴🌴
فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61)
..بامداد روز بعد، اجتماعی عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده می شد و گروهی بی شمار برای تماشای مباهله گرد آمده بودند.
در آن حال مشاهده کردند که #پیغمبراکرم(ص) با #امیرالمومنین(ع) و دو فرزندش حسن و حسین در حالیکه دست آنها در دست پیغمبر بود و بانوی بزرگوار اسلام فاطمه زهرا(ع) پشت سر ایشان بود، از راه رسیدند و محلی را برای مباهله در نظر گرفتند.
به اتفاق تمام نویسندگان و مفسرین شیعه و سنی، رسول اکرم(ص) غیر از امیرالمومنین و #فاطمه و #حسن و #حسین که تنها مصداق آیه:
قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسناو انفسکم... بودند، هیچ کس را همراه نبرد و در آن روز صریحاً فرمود:
اللهم هولاء اهل بیتی.
#پروردگارا اینان اهل بیت منند.
مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم(ص) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است.
پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتی دارند؟
گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول محترم اسلام هستند.
یکی فاطمه دختر او و دیگری علی داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین می باشند.
شرجیل که از خردمندان و بزرگان هیئت نجران بود، به یاران خود گفت: به خدای جهان سوگند من صورت هائی می بینم که اگر از خداوند درخواست کنند کوه ها را متلاشی کند، در خواستشان را رد نمی کند.
از اقدام به مباهله بر حذر باشید.
هیچ کس با پیغمبری از پیغمبران مباهله نکرد، مگر اینکه هلاک شد.
گروهی از دانشمندان آن قوم، نزد عاقب (فرماندار و حاکم #نجران) گرد آمدند. به تبادل نظر پرداختند. عاقب گفت: آقایان! شما خودتان می دانید، #محمد همان پیغمبری است که #مسیح(ع) #بعثت او را بشارت داده. اگر به شما نفرین کند، همه هلاک می شوید.
شرجیل اظهار داشت: به عقیده من مطلب خیلی مهم تر و خطرناک تر از آن است که شما فکر می کنید. اگر محمد مرد دنیا طلب و ریاست خواهی بود، اول کسی که با او می جنگید، ما بودیم. ولی علائم و آثاری که در دست داریم نشان می دهند که او فرستاده خدا است و مباهله با او نابود کننده ما خواهد بود. صلاح در این است که مباهله را موقوف سازیم و کار را به مصالحه خاتمه دهیم و چون محمد، مردی آراسته و منصف است، خودش را به حکمیت انتخاب می کنیم و هر طور نظر داد و حکم کرد، می پذیریم.
حاضرین جلسه، نظریه شرجیل را تصویب کردند و به دنبال آن، پیامی به رسول اکرم(ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده.
رسول اکرم(ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه ای به خط امیرالمومنین علی(ع) و تعیین جزیه سبک و آسانی که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت.
در پایان این بحث شایسته است داستان کوتاهی که مسلم، در صحیح خود نقل کرده، به نقل از کتاب غایة المرام ذکر کنیم:
#معاویه به #سعدابن ابی وقاص گفت: چرا به ابوتراب (کنیه امیرالمومنین) دشنام نمی دهی؟!
سعد گفت:
سه چیز از رسول الله(ص) شنیده ام که اگر یکی از آنها درباره من بود، در نظرم بهتر از شتران نجیب و اصیل دنیا ارزش داشت.
#اول - آنکه در یکی از جنگ ها (جنگ #تبوک) پیغمبر اکرم(ص)، علی را به جانشینی خود در مدینه گذاشت. #علی گفت: یا رسول الله! مرا نزد زنها و بچه ها می گذاری؟!
فرمود: ایا راضی نیستی که نسبت به من چون #هارون نسبت به #موسی باشی؟! جز آنکه پیغمبری پس از من نیست.
#دوم _ آنکه، در روز #خیبر، رسول اکرم(ص) فرمود:
فردا علم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست، و خدا و رسول هم او را دوست داشته باشند.
سعد می گوید هر کی از ما انتظار داشتیم که آن مرد باشیم.
چون فردا شد، پیغمبر(ص) فرمود:
علی را نزد من بخوانید.
علی را با اینکه مبتلا به درد چشم بود حاضر نمودند.
پیغمبر(ص) آب دهان به چشمش کشید و درد چشمش زایل گردید. سپس پرچم را بدست او داد و خداوند بدست او، #فتح را نصیب مسلمانان گردانید.
#سوم _ آنکه، چون آیه:
قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم...
نازل شد،
#پیغمبر(ص) #علی و #فاطمه و #حسن و #حسین را طلبید و فرمودند:
(خدایا اینان اهل بیت منند.)
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء
https://eitaa.com/m_rajabi57
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
📝 #داستانهای_قرانی 📝
💠 #قسمت ۱۴۴💠
📍#بخش_سوم📍
✅ #غدیر: ✅
🌴پر ماجراترین روزهای تاریخ اسلام🌴
بنابر نظر بزرگترین نویسندگان اهل سنت:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین. (سوره مائده: 67)
(ماجرای غدیر طبق نظر و نوشته بزرگترین نویسندگان اهل سنت)
📝غیر از #حسان_بن_ثابت، ده ها نفر از بزرگان اصحاب #پیغمبر(ص) و تابعین و سایر طبقات مؤمنین حدیث غدیر را به شعر درآورده و اثری جاویدان از خود به یادگار گذاشته اند.
سپس رسول اکرم(ص) دستور فرمود حاضرین با علی(ع) #بیعت کنند و او را #امیرالمومنان خطاب نمایند.
بی درنگ مراسم بیعت آغاز شد و مطابق نقل مورخین، نخستین کسی که با #علی(ع) بیعت کرد و به عنوان امیر المومنین به او سلام نمود، #عمر بود که جلو آمد و گفت:
(السلام علیک یا امیر المومنین. #بخ بخ لک. اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنة.)
یعنی:
درود بر تو ای امیرمومنان. شاد باش که ولی من و ولی هر مرد و زن با ایمان شدی.
بعد از او ، #ابوبکر و سایر طبقات مسلمان دست بیعت به علی دادند و او را به جانشینی و #خلافت رسول اکرم(ص) تبریک و تهنیت گفتند.
📝روز غدیر (هیجدهم #ذیحجه) به همین مناسبت یکی از اعیاد رسمی است که از دوران رسول اکرم(ص) تاکنون مورد اعتنا و توجه بوده و حتی طبقات بسیاری از اهل سنت نیز به عظمت این روز معترفند.
بیرونی در کتاب الاثارالباقیة می نویسد: روز غدیر از اعیادی است که عموم مسلمین، آن را روز سرور می شمارند.
این طلحه شافعی در کتاب مطالب السوال می نویسد:
روز #غدیرخم، عید رسمی شد.
زیرا در آن روز رسول اکرم(ص) مقام رفیع و پایگاه ارجمندی برای علی(ع) مقرر نمود و او را از میان تمام مردم به این مقام، مشرف گردانید.
آری، در حالیکه پادشاهان و سلاطین، روز تاجگذاری خود را عید قرار می دهند و مجالس جشن و سرور برپا نموده، سخنرانی ها، شعرها و ضیافتها ترتیب می دهند، آیا شایسته نیست که در روز غدیر، یعنی روز تاجگذاری مولی امیرالمؤمنین علی(ع) که رهبری اسلامی و ولایت دینی مسلمین به او سپرده شد، مراسمی باشکوه، برپا شود؟!
طایفه امامیه (شیعیان) - ایدهم الله - همیشه به این روز بزرگ احترام گذاشته و می گذارند و آن را از اعیاد رسمی خود به شمار می آورند و عالی ترین مراسم را در شب و روز غدیر برگزار می کنند.
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
#داستانهای_قرانی
#قسمت۱۳۹
#بخش_سوم:
🌴 🌴 #داستان #مباهله 🌴🌴
فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61)
..بامداد روز بعد، اجتماعی عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده می شد و گروهی بی شمار برای تماشای مباهله گرد آمده بودند.
در آن حال مشاهده کردند که #پیغمبراکرم(ص) با #امیرالمومنین(ع) و دو فرزندش حسن و حسین در حالیکه دست آنها در دست پیغمبر بود و بانوی بزرگوار اسلام فاطمه زهرا(ع) پشت سر ایشان بود، از راه رسیدند و محلی را برای مباهله در نظر گرفتند.
به اتفاق تمام نویسندگان و مفسرین شیعه و سنی، رسول اکرم(ص) غیر از امیرالمومنین و #فاطمه و #حسن و #حسین که تنها مصداق آیه:
قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسناو انفسکم... بودند، هیچ کس را همراه نبرد و در آن روز صریحاً فرمود:
اللهم هولاء اهل بیتی.
#پروردگارا اینان اهل بیت منند.
مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم(ص) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است.
پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتی دارند؟
گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول محترم اسلام هستند.
یکی فاطمه دختر او و دیگری علی داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین می باشند.
شرجیل که از خردمندان و بزرگان هیئت نجران بود، به یاران خود گفت: به خدای جهان سوگند من صورت هائی می بینم که اگر از خداوند درخواست کنند کوه ها را متلاشی کند، در خواستشان را رد نمی کند.
از اقدام به مباهله بر حذر باشید.
هیچ کس با پیغمبری از پیغمبران مباهله نکرد، مگر اینکه هلاک شد.
گروهی از دانشمندان آن قوم، نزد عاقب (فرماندار و حاکم #نجران) گرد آمدند. به تبادل نظر پرداختند. عاقب گفت: آقایان! شما خودتان می دانید، #محمد همان پیغمبری است که #مسیح(ع) #بعثت او را بشارت داده. اگر به شما نفرین کند، همه هلاک می شوید.
شرجیل اظهار داشت: به عقیده من مطلب خیلی مهم تر و خطرناک تر از آن است که شما فکر می کنید. اگر محمد مرد دنیا طلب و ریاست خواهی بود، اول کسی که با او می جنگید، ما بودیم. ولی علائم و آثاری که در دست داریم نشان می دهند که او فرستاده خدا است و مباهله با او نابود کننده ما خواهد بود. صلاح در این است که مباهله را موقوف سازیم و کار را به مصالحه خاتمه دهیم و چون محمد، مردی آراسته و منصف است، خودش را به حکمیت انتخاب می کنیم و هر طور نظر داد و حکم کرد، می پذیریم.
حاضرین جلسه، نظریه شرجیل را تصویب کردند و به دنبال آن، پیامی به رسول اکرم(ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده.
رسول اکرم(ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه ای به خط امیرالمومنین علی(ع) و تعیین جزیه سبک و آسانی که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت.
در پایان این بحث شایسته است داستان کوتاهی که مسلم، در صحیح خود نقل کرده، به نقل از کتاب غایة المرام ذکر کنیم:
#معاویه به #سعدابن ابی وقاص گفت: چرا به ابوتراب (کنیه امیرالمومنین) دشنام نمی دهی؟!
سعد گفت:
سه چیز از رسول الله(ص) شنیده ام که اگر یکی از آنها درباره من بود، در نظرم بهتر از شتران نجیب و اصیل دنیا ارزش داشت.
#اول - آنکه در یکی از جنگ ها (جنگ #تبوک) پیغمبر اکرم(ص)، علی را به جانشینی خود در مدینه گذاشت. #علی گفت: یا رسول الله! مرا نزد زنها و بچه ها می گذاری؟!
فرمود: ایا راضی نیستی که نسبت به من چون #هارون نسبت به #موسی باشی؟! جز آنکه پیغمبری پس از من نیست.
#دوم _ آنکه، در روز #خیبر، رسول اکرم(ص) فرمود:
فردا علم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست، و خدا و رسول هم او را دوست داشته باشند.
سعد می گوید هر کی از ما انتظار داشتیم که آن مرد باشیم.
چون فردا شد، پیغمبر(ص) فرمود:
علی را نزد من بخوانید.
علی را با اینکه مبتلا به درد چشم بود حاضر نمودند.
پیغمبر(ص) آب دهان به چشمش کشید و درد چشمش زایل گردید. سپس پرچم را بدست او داد و خداوند بدست او، #فتح را نصیب مسلمانان گردانید.
#سوم _ آنکه، چون آیه:
قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم...
نازل شد،
#پیغمبر(ص) #علی و #فاطمه و #حسن و #حسین را طلبید و فرمودند:
(خدایا اینان اهل بیت منند.)
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء
https://eitaa.com/m_rajabi57
#داستانهای_قرانی
#قسمت۱۳۹
#بخش_سوم:
🌴 🌴 #داستان #مباهله 🌴🌴
فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61)
..بامداد روز بعد، اجتماعی عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده می شد و گروهی بی شمار برای تماشای مباهله گرد آمده بودند.
در آن حال مشاهده کردند که #پیغمبراکرم(ص) با #امیرالمومنین(ع) و دو فرزندش حسن و حسین در حالیکه دست آنها در دست پیغمبر بود و بانوی بزرگوار اسلام فاطمه زهرا(ع) پشت سر ایشان بود، از راه رسیدند و محلی را برای مباهله در نظر گرفتند.
به اتفاق تمام نویسندگان و مفسرین شیعه و سنی، رسول اکرم(ص) غیر از امیرالمومنین و #فاطمه و #حسن و #حسین که تنها مصداق آیه:
قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسناو انفسکم... بودند، هیچ کس را همراه نبرد و در آن روز صریحاً فرمود:
اللهم هولاء اهل بیتی.
#پروردگارا اینان اهل بیت منند.
مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم(ص) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است.
پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتی دارند؟
گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول محترم اسلام هستند.
یکی فاطمه دختر او و دیگری علی داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین می باشند.
شرجیل که از خردمندان و بزرگان هیئت نجران بود، به یاران خود گفت: به خدای جهان سوگند من صورت هائی می بینم که اگر از خداوند درخواست کنند کوه ها را متلاشی کند، در خواستشان را رد نمی کند.
از اقدام به مباهله بر حذر باشید.
هیچ کس با پیغمبری از پیغمبران مباهله نکرد، مگر اینکه هلاک شد.
گروهی از دانشمندان آن قوم، نزد عاقب (فرماندار و حاکم #نجران) گرد آمدند. به تبادل نظر پرداختند. عاقب گفت: آقایان! شما خودتان می دانید، #محمد همان پیغمبری است که #مسیح(ع) #بعثت او را بشارت داده. اگر به شما نفرین کند، همه هلاک می شوید.
شرجیل اظهار داشت: به عقیده من مطلب خیلی مهم تر و خطرناک تر از آن است که شما فکر می کنید. اگر محمد مرد دنیا طلب و ریاست خواهی بود، اول کسی که با او می جنگید، ما بودیم. ولی علائم و آثاری که در دست داریم نشان می دهند که او فرستاده خدا است و مباهله با او نابود کننده ما خواهد بود. صلاح در این است که مباهله را موقوف سازیم و کار را به مصالحه خاتمه دهیم و چون محمد، مردی آراسته و منصف است، خودش را به حکمیت انتخاب می کنیم و هر طور نظر داد و حکم کرد، می پذیریم.
حاضرین جلسه، نظریه شرجیل را تصویب کردند و به دنبال آن، پیامی به رسول اکرم(ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده.
رسول اکرم(ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه ای به خط امیرالمومنین علی(ع) و تعیین جزیه سبک و آسانی که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت.
در پایان این بحث شایسته است داستان کوتاهی که مسلم، در صحیح خود نقل کرده، به نقل از کتاب غایة المرام ذکر کنیم:
#معاویه به #سعدابن ابی وقاص گفت: چرا به ابوتراب (کنیه امیرالمومنین) دشنام نمی دهی؟!
سعد گفت:
سه چیز از رسول الله(ص) شنیده ام که اگر یکی از آنها درباره من بود، در نظرم بهتر از شتران نجیب و اصیل دنیا ارزش داشت.
#اول - آنکه در یکی از جنگ ها (جنگ #تبوک) پیغمبر اکرم(ص)، علی را به جانشینی خود در مدینه گذاشت. #علی گفت: یا رسول الله! مرا نزد زنها و بچه ها می گذاری؟!
فرمود: ایا راضی نیستی که نسبت به من چون #هارون نسبت به #موسی باشی؟! جز آنکه پیغمبری پس از من نیست.
#دوم _ آنکه، در روز #خیبر، رسول اکرم(ص) فرمود:
فردا علم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست، و خدا و رسول هم او را دوست داشته باشند.
سعد می گوید هر کی از ما انتظار داشتیم که آن مرد باشیم.
چون فردا شد، پیغمبر(ص) فرمود:
علی را نزد من بخوانید.
علی را با اینکه مبتلا به درد چشم بود حاضر نمودند.
پیغمبر(ص) آب دهان به چشمش کشید و درد چشمش زایل گردید. سپس پرچم را بدست او داد و خداوند بدست او، #فتح را نصیب مسلمانان گردانید.
#سوم _ آنکه، چون آیه:
قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم...
نازل شد،
#پیغمبر(ص) #علی و #فاطمه و #حسن و #حسین را طلبید و فرمودند:
(خدایا اینان اهل بیت منند.)
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء
https://eitaa.com/m_rajabi57