eitaa logo
مِشْکات
99 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌴 #داستانهای_قرانی 🌴 🔹 #قسمت ۱۰۹🔹 #سقوط_آخرین_پایگاه_یهود وعدکم الله مغانم کثیرة تاخذون
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 🔹 ۱۱۰🔹 🌾 🌾 🖊️ و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء و الله علی کل شی ء قدیر. (سوره حشر: 6) 🌾 دهکده سبز و خرمی بود که در نزدیکی های خیبر قرار داشت. از نظر باغها و نخلستان ها قریه ای غنی و آباد محسوب می شد. ساکنین فدک که مالکین آن بودند، عموماً یهودی بودند. وقتی قلعه های عظیم خیبر که تکیه گاه کلیه یهودیان بود، سقوط کرد و رهبر آنان ، بدست توانای (ع) به خاک و خون غلطید، سایرین فهمیدند که مبارزه با به قیمت نابودی آنها تمام خواهد شد. بدین جهت بدون جنگ و خونریزی تسلیم شدند و کلید قلعه های خود را بدست پیامبر اسلام سپردند. (ص) نیز با نهایت بزرگواری با آنها رفتار کرد. مجدداً زمین ها را مطابق درخواست آنها به خودشان اجاره داد. به این شرط که هر گاه اراده کرد، از فدک رفع ید کنند و بروند. 🖊️بدیهی است که اگر آنان آئین اسلام را می پذیرفتند، املاک و اموال آنها به خودشان تعلق داشت و هیچ گونه زیانی متوجه ایشان نمی شد. 🖊️مطابق مقررات اسلام، آنچه به وسیله جنگ و لشکرکشی به عنوان غنائم جنگی بدست می آمد، همه سربازان مسلمان در آن سهیم بودند و بین آنان تقسیم می شد. ولی در مورد فدک، جنگی در کار نبود و خداوند بدون لشگرکشی، سرزمین های فدک را به پیغمبرش ارزانی داشت و بدین جهت مطابق نص قرآن کریم، املاک فدک متعلق به شخص رسول اکرم(ص) بود. قرآن کریم در این باره چنین میفرماید:  و ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم و ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا و اتقوا الله ان الله شدید العقاب.*  (سوره حشر: آیه 7 - 6) یعنی: و آنچه از املاک کفار را خداوند به پیغمبرش واگذارده، پس شما در تحصیل آن، رنج لشگر کشی و جنگ تحمل نکرده اید، ولی خداوند پیامبرانش را بر آنچه مشیت او تعلق گرفته، مسلط خواهد کرد و خداوند بر همه چیز قادر و توانا است. آنچه خداوند از غنائم کفار ده نشین به رسولش واگذاشته، مخصوص خدا و رسول و خویشاوندان رسول و یتیمان و مسکینان و از راه واماندگان است. تا این غنیمت ها به چنگ ثروتمندان نیفتد. آنچه پیغمبر به شما دستور داده، قبول کنید و از آنچه نهی کرده بپرهیزید و نسبت به خداوند با تقوا باشید. همانا عذاب او شدید است. 🖊️ در تفسیر کلمه نه تنها و دانشمندان شیعه، بلکه سنی ها نیز نام و و فرزندان فاطمه(ع) را ذکر می کنند و بر طبق فرمان خداوند، رسول اکرم(ص) اراضی فدک را به دخترش فاطمه(ع) بخشید و سندی هم نوشته شد که به امضاء علی(ع) و ام ایمن و یکی از غلامان پیغمبر رسید. از آن روز تا پایان زندگانی رسول الله(ص) فدک در تصرف فاطمه(ع) بود امیر المومنین علیه السلام در نامه ای که به عثمان بن حنیف نوشته از آن دوران چنین یاد می کند: بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین.  آری زیر این آسمان، تنها فدک در دست ما بود که گروهی ( و یاران آنها) بر آن بخل ورزیدند (و از تصرف ما به ظلم خارج ساختند) دیگران (خود آن حضرت و اهل بیتش) بخشش نموده و از آن چشم پوشیدند و خداوند بهترین حاکم است. رسول اکرم(ص) که چشم از جهان پوشید، غوغای بر پا شد و با توطئه ها و نقشه های قبلی، تشکیل گردید و عجب اینجا است که جسد پاک هنوز به خاک سپرده نشده بود که ابی بکر و عمر برای ربودن خلافت، سخت و به تکاپو و فعالیت افتادند و با اینکه رسول خدا(ص) در روز ، با کمال صراحت علی(ع) را به جانشینی خود تعیین فرموده و از همه آنها بیعت گرفته بود، همه را نادیده گرفته و با حیله و نیرنگ بر مسند خلافت تکیه زدند. برای اینکه خلافت آنها محکم و بنیان حکومت بی اساسشان نیرومند شود، دور هم نشستند و به تبادل نظر و مشورت پرداختند. در پایان جلسه تصمیم گرفته شد که فدک را از تصرف علی و فاطمه(ع) بیرون آورند تا برای علی(ع) قدرت مبارزه با دستگاه خلافت باقی نماند. زیرا کارگرترین وسیله برای هر مبارزه، پول است و وقتی دست علی(ع) از پول خالی شد، مردم که بندگان پول هستند، او را کمک و مساعدت نخواهند کرد. فدک از فاطمه(ع) گرفته شد و در اختیار کارگردانان دولت ابوبکر درآمد. فاطمه(ع) برای احقاق حق و اثبات مالکیت خود، شهودش را معرفی کرد. ولی رد کردند! از طریق قوانین جلو آمدند، ابی بکر گفت: من از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود:  "نحن معاشر الانبیاء لانورث."  یعنی ما پیغمبران از خود ارث نمیگذاریم! صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
مِشْکات
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 #داستانهای_قرانی 🔹 #قسمت ۱۱۰🔹 🌾 #ماجرای_فدک 🌾 🖊️ و ما افاء الله علی رسوله منهم فم
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ۱۱۱ 🌾 🌾 ..🖊️فاضل می نویسد: ابن ابی الحدید که از نامش بارها یاد شده و به حق و استحقاق در صف فحول علمای عامه قرار دارد، معتقد است که خیلی زیاد دل خوشی از - صلوات الله علیها - نداشت. سهل است که محرمانه نسبت به دختر (ص) کینه ای در سینه می پرورانید و تا رسول اکرم(ص) در قید حیات بود، مجالی نداشت که این کینه نهفته را ابراز بدارد. کسی که تخم این کینه را در سینه ابوبکر کاشته و پرورش داده بود، هم دخترش بود. نخستین زنی بود که پس از رحلت حضرت به عقد (ص) در آمده بود و تقریباً بی درنگ جای خدیجه را گرفته بود. میان او و فاطمه زهرا که بیش و کم همسن و همسال بودند، همیشه اختلاف بر قرار بود. اما رسول اکرم(ص) که دخترش فاطمه زهرا(ع) را تا درجه بزرگترین و شریفترین زنان جهان بالا می برد و او را یک زن فوق زنان دیگر می شمرد، محال بود به گله گذاری های زنانه عایشه گوش بدهد. عایشه هم جرات نمی کرد اسم فاطمه (ع) را با دشمنی در حضور رسالت به زبان بیاورد و از طرفی هم نمی توانست شکایتها و حکایتهای خود را ناگفته بگذارد. به ناچار هر روز یکبار پیش پدرش می رفت و تا می توانست از دست زهرا(ع) شکایت می کرد. ابوبکر هم طبعاً مردی بود که خوی زنانه داشت. اهل درد دل گفتن و درد دل شنیدن و اشگ ریختن و نفرین و ناله کردن بود... ادامه👇👇
🌴🌾 🌾🌴 هم طبعاً مردی بود که خوی زنانه داشت. اهل درد دل گفتن و درد دل شنیدن و اشگ ریختن و نفرین و ناله کردن بود. ولی علاوه بر آنکه می نشست و به درد دل دخترش گوش می داد، علاوه بر آنکه وی را به مبارزه زهرا(ع) محرمانه چپ چپ می نگریست و پی فرصت می گشت که این زهرهای جوشان و خروشان را از سینه اش بریزد و در این هنگام که به پیام فاطمه زهرا(ع) جواب می داد، احساس کرد روز انتقام فرارسیده و فرصت خوبی به چنگ آمده که سینه داغدارش را به آزردن دختر رسول اکرم(ص) شفا بدهد. 📛حدیث مجعول:  نحن معاشر الانبیاء لانورث درهماً و لادیناراً  حدیثی است که به اجماع علمای اسلام جز ابوبکر راوی دیگری ندارد. علمای عامه هم این خبر را خبر واحد می دانند. آری یعنی پدر ، یعنی مردی که را از دست اهل بیت ربوده بود، یعنی مردی که به خاطر دخترش نسبت به دختر شوهر وی با دیده عداوت و بغض نگاه می کرد، روایت کرده که رسول اکرم(ص) فرمود: ما پیامبران درهم و دیناری به میراث نمی گذاریم. علاوه بر آنکه این حدیث خبر واحد است و حجیتش بسیار ضعیف است،(معتبر نیست) با کلام الله معارضه می کند. 🔹در آیات ارث بی هیچ گونه استثنا نزول یافته و در آنجا پروردگار متعال به رسولش(ص) می فرماید:  یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین (سوره نساء: 11) و می فرماید:  و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله (سوره انفال: 75) و می فرماید:  ان ترک خیراً الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاً علی المتقین. (سوره بقره، آیه 180) و علاوه بر عموم این آیات که بی استثنا در مورد ارث، حکومت و قضاوت دارد و به عموم مسلمانان درباره میراث، آموزش و راهنمائی می کند، در همین قرآن مجید از میراث گذاری انبیاء یاد می شود. در آنجا که از قول زکریا در سوره مریم، آیه 6، سخن می گوید:  رب هب لی من لدنک ولیاً یرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله رب رضیاً  خدایا به من یک ولی، یعنی فرزند، یعنی وارث ببخش تا از من و از آل یعقوب میراث ببرد. باز هم در سوره نمل، آیه 16، درباره داود و سلیمان می گوید:  و ورث سلیمان داود و قال یا ایها الناس علمنا منطق الطیر و اوتینا من کل شی ء.  به نص این آیات بینات، پیامبران الهی همچون و داود از خود میراث گذاشته بودند و و که دو پیغمبر خدا بودند از پدران خود میراث بردند. 🔹در عین حال، (ع) تمام کوشش خود را بکار برد. در مسجد نطق مفصلی ایراد کرد و حقایق را بی پرده، از پشت پرده گفت. اما متاسفانه عوام فریبی های رئیس دولت و دنیا پرستی مردم، مانع از آن شد که (ع) بتواند حق خود را بگیرد و را از دست غاصبین خارج کند. 🔹بدین جهت با دلی افسرده و خاطری آزرده در خانه نشست و قسم یاد کرد که دیگر با ابوبکر سخن نگوید و بر او نفرین کرد. که از علماء بزرگ اهل سنت است، در صحیح خود، از عایشه نقل می میکند که: پس از آن روز فاطمه(ع) خشمگین شد و از ابی بکر به حال خشم دوری گزید و همچنان نسبت به ابوبکر غضبناک بود تا از دنیا رفت. 🌾فدک به همان ترتیب در دست ابوبکر و خلفای بعد از او باقی ماند و بنی امیه نیز آن را میان خود دست به دست می گرداندند تا نوبت خلافت به عمر بن عبدالعزیز رسید. وی آن را به اولاد فاطمه(ع) برگردانید. پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، ، دیگر باره فدک را از دست فرزندان فاطمه(ع) خارج ساختند. تا در دوران خلفاء بنی عباس، ابوالعباس سفاح آن را برگردانید. منصور عباسی پس گرفت. پسرش مهدی برگردانید. دو پسرش و پس گرفتند. مامون برگردانید. پس گرفت و سود آن را به عبدالله بن عمر بازیار، واگذار کرد. 🔹این بود فشرده ای از که تمام جزئیات آن را نقل کرده و در معرض قضاوت روشندلان و بی نظران قرار داده است.. صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🔹 #داستانهای_قرانی 🔹 ♻️ #قسمت۱۲۲ ♻️ 💟 #انفاق_درحال_رکوع 💟 انما ولیکم الله و رسوله و
🌴 🌴 🔹 ۱۲۳🔹 🔴 🔴 . اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجاً (سوره نصر: 1) 🖍️پیمان صلح که در سال هفتم هجرت بین (ص) و نماینده به امضاء رسید بر مبنای عدم تعرض طرفین نسبت به یکدیگر بسته شده بود. در آن عهدنامه تصریح شده بود که نه از طرف مسلمانان نسبت به قریش و وابستگان قریش تعرضی واقع شود و نه از جانب قریش نسبت به مسلمین و هم پیمانان مسلمین تجاوزی انجام گیرد. دو قبیله در اراضی مکه سکونت داشتند، که نام یکی خزاعه و هم پیمان رسول خدا بود و دیگری طایفه کنانه که تحت الحمایه قریش قرار داشت. 🖍️یک روز مردی از طایفه کنانه، اشعاری در هجو پیغمبر اسلام سروده و در مجلسی می خواند. یکی از افراد طایفه خزاعه که وابسته به مسلمانان بود، جلو رفت و به آن شاعر اعتراض کرد. ولی شاعر گوش به اعتراض وی نداد و همچنان به خواندن اشعار خود پرداخت. جوان خزاعی که سخت خشمگین شده بود، به وی حمله کرد و با مشت گره کرده خود، دهان و بینی او را درهم شکست. طایفه کنانه از این اهانتی که با شاعر آنها شده بود، برآشفتند ولی چون قدرت حمله به طایفه خزاعه را در خود نمی دیدند، محرمانه به مکه رفتند و از قریش استمداد کردند. رجال قریش هم با اینکه پیمان عدم تعرض داشتند، به آنها کمک مالی کردند و علاوه بر آن جمعی از سرگشان و فتنه جویان قریش مانند سهیل عمرو، عکرمة بن ابی جهل، حویطب بن عبدالعزی، صفوان امیه و مکرزبن حنص با لباس ناشناس و صورتهای بسته به قبیله کنانه رفتند و داوطلبانه با عده ای از افراد آن قبیله، به طایفه خزاعه حمله بردند و بیست تن از خزاعه را به قتل رساندند و سپس به مکه برگشتند و امیدوار بودند که این خیانت برای همیشه پنهان بماند. 🖍️ که از دیگران سیاستمدارتر بود، سخت مضطرب شد و گفت بدون تردید این خبر بن محمد خواهد رسید و او هم قطعاً خون بنی خزاعه را ناچیز نخواهد شمرد و ساکت نخواهد نشست. مصلحت این است که من به مدینه بروم و با محمد گفتگو نمایم و پیش از اینکه او از ماجرای اخیر مطلع شود به هر ترتیبی شده پیمان را تمدید کنم. ابوسفیان به دنبال این تصمیم، به سوی رهسپار شد. ولی پیش از آنکه به مدینه برسد، بزرگان طایفه خزاعه به حضور رسول اکرم(ص) رسیدند و عمروبن سالم که رهبری آنان را به عهده داشت، شرح پیمان شکنی قریش و حمله بنی خزاعه و قتل و غارت ایشان را به عرض رسانید. رسول اکرم(ص) قول مساعدت به وی داد. به فاصله کوتاهی، یک هیئت دیگر از قبیله خزاعه به همراهی بدیل بن ورقا خدمت پیغمبر اکرم(ص) رسیدند و عهد شکنی قریش و قتل و غارت خزاعه را به استحضار رساندند. رسول خدا(ص) فرمودند: خدا یاری ام نکند اگر از یاری خزاعه دست بکشم. از آن طرف ابوسفیان هم به مدینه وارد شد و ابتدا به خانه دخترش ام حبیبه که همسر رسول خدا(ص) بود رفت. روی خوشی از دخترش ندید و مورد تحقیر واقع شد. نزد و رفت که آنها با پیغمبر اسلام صحبت کنند ، حاضر نشدند. به (ع) و پناه برد ولی هیچ یک پناهش ندادند. خودش به حضور رفت. ولی آن حضرت رو از سخنش برگرداند و از مجلس خارج گردید. چون ابوسفیان از فعالیتها و تلاشهای خود نتیجه نگرفت، مدینه را ترک گفت و به مکه بازگشت. 🖍️پس از رفتن ابوسفیان، پیغمبر اکرم(ص) به مسلمانان دستور داد خود را برای سفری آماده کنند. هیچ کس از تصمیم رسول الله مطلع نبود و احدی نمی دانست که آن حضرت به کدام سمت خواهد رفت. ولی در عین حال که هدفت و مقصد، بر هیچ کس معلوم نبود، احتمال قوی می رفت که مقصود حمله به مکه باشد. حاطب بن ابی بلهقه که از اصحاب رسول خدا(ص) بود، روی همین احتمال نامه ای به مکیان نوشت و آنها را در جریان کار گذاشت. نامه را به وسیله کنیزکی ارسال داشت. پیغمبر اکرم(ص)، علی(ع) را احضار کرد و چند نفر را با او همراه نمود و فرمود بروید در سرزمین خاخ. در داخل باغی، زنی را می بینید که حامل نامه ای است برای سران قریش. نامه را از او بگیرید و خودش را رها کنید. 🖍️علی(ع) به اتفاق همراهانش به همان نشانی آمدند و به باغ رسیدند و کنیزک را یافتند. ولی او جداً موضوع نامه را انکار کرد. اثاث او را بررسی کردند، نیافتند. علی(ع) گفت بخدا قسم که پیغمبر اسلام دروغ نگفته، شمشیر کشید و به آن زن گفت: نامه را بده وگرنه باید سرت را در اینجا بگذاری. کنیزک که قاطعیت و خشم علی را دید، دست برد و از میان گیسوان بافته خود نامه را بیرون آورد و تسلیم نمود... .. صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ❇️ #داستانهای_قرانی ❇️ #قسمت ۱۲۷ ‌ ⚔️ #داستان_حنین ⚔️ لقد نصر کم الله فی مواط
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹 🌹 ❇️ ۱۲۸ ❇️ 🗡⚔ داستان_حنین ⚔🗡 لقد نصر کم الله فی مواطن کثیرة و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئاً... (سوره توبه: 26) دوم ❇️پانزده روز از توقف (ص) در گذشته بود که خبر حرکت این سپاه به عرض رسید. با دوازده هزار مسلمان برای سرکوبی آن قوم از مکه خارج شدند. پرچم بزرگ بدست (ع) سپرده شد و سایر کسانی که در پرچم دار بودند، در این جنگ نیز همان پرچم را بدست داشتند. برخلاف جنگ های گذشته که همیشه تعداد مسلمانان کمتر از کفار بود در این جنگ از نظر عدد و تجهیزات فزونی قابل توجهی داشتند و به همین جهت نخوت و غروری در بعضی از افراد پیدا شد و حتی گفت: عچب لشکری جمع شده. ما هرگز شکست نخواهیم خورد!  خالدبن ولید که فرمانده طلایه سپاه بود، و با افراد بنی سلیم پیشاپیش سپاه حرکت می کرد، هنگام عبور از پیچ و خم دره ای، با حمله ناگهانی قبیله هوازن روبرو شد. این حمله چنان غیر منتظره و وحشت آور بود که ستون طلایه، بدون هیچ گونه عکس العمل و مقاومتی از هم پاشید. فرار آنها در روحیه سایر مسلمانان که از عقب می آمدند، اثر نامطلوبی گذاشت و همه پا به فرار گذاشتند. صوفی ... 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹 #داستانهای_قرانی 🌹 ❇️ #قسمت ۱۳۰ ❇️ #داستان_حنین لقد نصر کم الله فی مواطن ک
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹 🌹 🍃 ۱۳۱🍃* *اعلام_بیزاری برائة من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین. فسیحوا فی الارض اربعة اشهر و اعلموا انکم غیر معجزی الله و ان الله مخزی الکافرین (سوره برائت: 1) 🖍️برنامه (ص) آزاد گذاشتن مردم در قبول یا عدم قبول اسلام بود. در هیچ مورد با اکراه و اجبار کسی را وادار به قبول اسلام نکردند و قرآن کریم صریحاً این مطلب را بیان فرموده و می گوید: لا اکراه فی الدین. بر طبق همین برنامه، هنگام فتح مکه، قریشیان را در پذیرفته اسلام یا باقی ماندن بر روش خود آزاد گذاشت و فقط قراردادی گذاشته شد که مشرکین سرکشی و ماجراجوئی را ترک کنند و در پناه اسلام به زندگی خود ادامه دهند. مدتی گذشت و در گوشه و کنار، مشرکین فعالیت هائی آغاز کردند و سرکشی و طغیان در پیش گرفتند و عهد خود را شکستند و در مورد این عهد شکنی آیات برائت نازل گردید. 🖍️با اینکه تمام سوره های قرآن کریم با آیه شریفه: بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شود، سوره برائت بدون نام خدا آغاز شده است. زیرا آیه رحمت است و در این سوره و وعده های عذاب و بدبختی به مشرکین داده شده است. پس از نازل شدن این سوره، رسول اکرم(ص) را مأمور کرد که به مکه سفر کند و چهل آیه از این سوره را در اجتماع مشرکین با صدای بلند قرائت و این اعلام الهی را به مشرکین ابلاغ نماید. ابوبکر با همراهانش مدینه را به قصد مکه ترک گفتند. ولی در یکی از منازل که چند با مدینه فاصله ای نداشت، مشاهده کردند که (ع) در حالیکه بر مرکب رسول اکرم(ص) سوار بود از راه رسید و فرمود من از جانب پیغمبر مأمورم که آیات برائت را از تو بگیرم و خودم به مکه روم و به مردم ابلاغ کند. ابوبکر اطاعت کرد و آیات را تسلیم نمود و خود به مدینه برگشت. چون به حضور رسید، پرسید: یا رسول الله! آیا درباره من چیزی نازل شده است؟! فرمود: نه. ولی از طرف خداوند به من نازل شد و گفت:  لا یودی عنک الا انت او رجل منک. یعنی: ادا نمی کند از جانب تو کسی، جز خودت یا مردی از خاندانت. در این آیات، به مشرکین پیمان شکن اعلام شده است که تا چهارماه می توانند به طور آزادی در مکه زندگی کنند و پس از آن تکلیف خود را یکسره نمایند. یا را بپذیرند و مانند سایر مسلمین از مزایای مسلمانی برخوردار شوند و در غیر اینصورت آماده چشیدن عذاب دردناک الهی باشند. ... صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 📝 📝 💠 ۱۴۴💠 📍📍 ✅ : ‌‌ ✅ 🌴پر ماجراترین روزهای تاریخ اسلام🌴 بنابر نظر بزرگترین نویسندگان اهل سنت: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین. (سوره مائده: 67) (ماجرای غدیر طبق نظر و نوشته بزرگترین نویسندگان اهل سنت) 📝غیر از ، ده ها نفر از بزرگان اصحاب (ص) و تابعین و سایر طبقات مؤمنین حدیث غدیر را به شعر درآورده و اثری جاویدان از خود به یادگار گذاشته اند. سپس رسول اکرم(ص) دستور فرمود حاضرین با علی(ع) کنند و او را خطاب نمایند. بی درنگ مراسم بیعت آغاز شد و مطابق نقل مورخین، نخستین کسی که با (ع) بیعت کرد و به عنوان امیر المومنین به او سلام نمود، بود که جلو آمد و گفت:  (السلام علیک یا امیر المومنین. بخ لک. اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنة.) یعنی: درود بر تو ای امیرمومنان. شاد باش که ولی من و ولی هر مرد و زن با ایمان شدی. بعد از او ، و سایر طبقات مسلمان دست بیعت به علی دادند و او را به جانشینی و رسول اکرم(ص) تبریک و تهنیت گفتند. 📝روز غدیر (هیجدهم ) به همین مناسبت یکی از اعیاد رسمی است که از دوران رسول اکرم(ص) تاکنون مورد اعتنا و توجه بوده و حتی طبقات بسیاری از اهل سنت نیز به عظمت این روز معترفند. بیرونی در کتاب الاثارالباقیة می نویسد: روز غدیر از اعیادی است که عموم مسلمین، آن را روز سرور می شمارند. این طلحه شافعی در کتاب مطالب السوال می نویسد: روز ، عید رسمی شد. زیرا در آن روز رسول اکرم(ص) مقام رفیع و پایگاه ارجمندی برای علی(ع) مقرر نمود و او را از میان تمام مردم به این مقام، مشرف گردانید. آری، در حالیکه پادشاهان و سلاطین، روز تاجگذاری خود را عید قرار می دهند و مجالس جشن و سرور برپا نموده، سخنرانی ها، شعرها و ضیافتها ترتیب می دهند، آیا شایسته نیست که در روز غدیر، یعنی روز تاجگذاری مولی امیرالمؤمنین علی(ع) که رهبری اسلامی و ولایت دینی مسلمین به او سپرده شد، مراسمی باشکوه، برپا شود؟! طایفه امامیه (شیعیان) - ایدهم الله - همیشه به این روز بزرگ احترام گذاشته و می گذارند و آن را از اعیاد رسمی خود به شمار می آورند و عالی ترین مراسم را در شب و روز غدیر برگزار می کنند. .. صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57
📝 📝 💠 ۱۴۸💠 📍📍 ✅ : ‌‌ ✅ 🌴پر ماجراترین روزهای تاریخ اسلام🌴 بنابر نظر بزرگترین نویسندگان اهل سنت: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین. (سوره مائده: 67) ✅روزی که رسول اکرم(ص) خویشان نزدیک خود را برای صرف غذا، به منزل خود دعوت کرد و خواست با آنان سخن گوید و آنها را به اسلام بخواند، عمویش‌ سخن او را قطع کرد و مجلس را برهم زد و حاضرین را تحریک کرد که متفرق شدند. بار دیگر حضرت (ص) آنان را دعوت کرد و پس از صرف غذا فرمودند: من کسی را از عرب نمی شناسم که بهتر از من برای خویشان خود، تحفه ای آورده باشد. کدامیک از شما مرا یاری می کنید؟ همه از قبول این دعوت استنکاف کردند و چون خواستند پراکنده شوند، (ع) برخاست و هنوز طفلی بود به بلوغ نرسیده و گفت: من یا رسول الله یار تو هستم و با هر کس به جنگ تو آید، جنگ می کنم. حاضرین خندیدند و نگاهی به ابوطالب و علی افکنده و استهزاکنان بیرون رفتند. پرچم پیغمبر اسلام را در تمام جنگها علی بدست داشت. مردانگی و شجاعت و جان و دل و زبان و هستی خود را وقف رسول اکرم و پیروزی اسلام کرد. دشمنان محمد را به ستوه آورد و در عین حال از جوانمردی دریغ ننمود. در جنگ که بیم دشمن، یاران پیغمبر را بی قرار کرده بود، در برابر ابطال قریش ایستاد و کاری کرد که مسلمانان به پیروزی خویش امیدوار گشتند و هزیمت بر قریش و پهلوانان ایشان افتاد. جهاد علی(ع) در جنگ ، بسیار عظیم و شگفت آور است. قلعه های خیبر با آن استحکام و نیرومندی بدست او گشوده شد. در حالیکه جنگجویان دلیر و آزموده فراوانی در آن قلعه ها بودند و اصحاب پیغمبر هم دچار ترس و اضطراب شده بودند. خلاصه آنکه محاصره قلعه، به طول انجامید و مردم قلعه در دفاع از آن، تا پای جان ایستاده بودند. چون می دانستند اگر در برابر (ص) شکست بخورند، نفوذ آنها از قطع و تجارت و سیادت آنها از بین خواهد رفت. رسول خدا(ص) را به قلعه فرستاد. او بی آنکه قلعه را بگشاید، بازگشت. فرداری آن روز، رسول اکرم(ص)، عمر بن خطاب را فرستاد. او نیز مانند ابوبکر با دست تهی مراجعت کرده و در برابر آن قعله بلند و سلحشوران نیرومند کاری از پیش نبرد. آنگاه رسول اکرم(ص)، علی بن ابیطالب را طلبید و او را مأمور گشودن قلعه فرمود. علی با نهایت سرور برای فداکاری در راه عقیده خود، روان گشت. چون به قلعه نزدیک شد و خیبریان دانستند که علی(ع) برای جنگ آمده و می دانستند که او در هیچ جنگی شکست نخورده و هیچ پهلوانی تاب مقاومت با او نیاورده، چند دسته از قلعه بیرون آمدند و مردی از ایشان ضربتی بر علی(ع) زد که سپر از دست او افتاد. علی(ع) دری بزرگ از قلعه را برکند و مانند سپری در دست خود گرفت و به جنگ ادامه داد تا قلعه را گشود. در اینجا امری بس شگفت انگیز است. در تاریخ گذشتگان نام بسیاری از پهلوانان را می بینیم که در راه عقیده خود جنگیده اند اما در دل صلح طلب بودند و آرزو داشتند که کارشان طوری پیش می رفت که مجبور به جنگ نمی شدند. و نیز پهلونانی می شناسیم ک در راه مقصود خویش به شهادت رسیدند. اما این گونه محاربات و شهادت، غالباً از روی تامل و فکر نیست، و با مقدمه و آمادگی قبلی و مدتی در انتظار مرگ نشستن و انواع آن را در اندیشه مجسم ساختن، صورت نمی گیرد. بلکه اتفاقات ناگهانی است که هنگام هیچان غیرت و جوش حمیت و گاهی در ضمن شورش و انقلاب و در حضور مشاهده کنندگان بسیار، اتفاق می افتد. اما کار علی بن ابیطالب(ع) شگفت انگیزتر از همه آنها است که در راه عقیده خود و عقیده محمد بن عبدالله(ص) و در راه حق، خود را به خطر افکند که در تاریخ عالی تر و عجیب تر از آن، شناخته نشده و دلیلی روشن تر از این بر یگانگی آن دو بزرگوار نیست. آن هنگام که آزار قریش به نهایت شدت رسید و کوشش می کردند که محمد را کشته و اسلام را براندازند، محمد(ص)، ابی بکر را ملاقات و وی را آگاه ساخت که هجرت خواهد کرد. چون قریش به اتفاق آرا تصمیم به قتل او دارند. ابوبکر درخواست کرد که همراه آن حضرت هجرت کند و پیغمبر(ص) پذیرفت. هنگامی که قصد هجرت کردند، یقین داشتند که قریش در پی آنان خواهند رفت.  از این جهت محمد(ص) مصلحت چنان دید که از بیراهه برود که قریشیان او را نیابند و هنگامی بیرون رود که گمان بیرون رفتن او نباشد. در همان شب که محمد خواست از مکه هجرت کند، طایفه قریش گروهی از مردان زورمند را برای کشتن او آماده کرده بودند و آنان را در اطراف خانه او گماشته تا در تاریکی از دست ایشان نگریزد. صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57