eitaa logo
مِشْکات
105 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
مِشْکات
#داستانهای_قرانی 🖍️ #قسمت ۱۳۴ 🖍️ ⚔ جنگ تبوک ⚔ #بخش_دوم یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لک
🖍️ ۱۳۵ 🖍️ ⚔ یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیاة الدنیا فی الاخرة الا قلیل (سوره توبه:38) ...یأس و ناامیدی بر آنها سایه افکند و دانستند که با بودن علی در مدینه، هیچ کاری نمی توانند انجام دهند و به هر کاری دست بزنند. رسوائی و بدبختی به دنبال خواهد داشت. بدین جهت یک سلسله تبلیغات سیاسی آغاز کردند که شاید با این تبلیغات نتوانند علی را وادار کنند، مدینه را ترک گوید و به رسول اکرم(ص) بپیوندند. گفتند : سابقه ندارد که (ص) در هیچ جنگی را با خود نبرده باشد. در این جنگ پیغمبر میل نداشت که او را با خود ببرد و این دلیل رنجش خاطر آن حضرت از علی می باشد. با این سخنان بی اساس اذهان ساده لوحان را مشغول کردند. ولی مردمان هوشیار، خوب می دانستند که این حرفها از طرف اخلال گران و منافقین ساخته و پرداخته می شود. (ع) برای اینکه به این شایعات خاتمه دهد، فوراً از مدینه حرکت کرد و در خارج شهر با رسول اکرم(ص) ملاقات نمود و گفتار منافقین را به استحضار رسانید. پیغمبر اکرم(ص) در حضور مردم با بیانی قاطع و صریح فرمود:  (یا علی ان المدینه لاتصلح الا بی او بک فانت خلیفتی فی اهل بیتی و دار هجرتی و قومی، اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هرون من موسی الا انه لانبی بعدی.) یعنی: یا علی امور مدینه سامان نمی پذیرد، جز به دست من یا بدست تو، تو جانشین من در میان خاندان من و در شهر هجرت من (مدینه) و در میان پیروان من هستی. آیا راضی و خشنود نیستی که نسبت به من همان منزلتی را داشته باشی که هارون نسبت به موسی بن عمران داشت؟ جز در امر نبوت و پیامبری که پس از من پیغمبری نخواهد بود. 📝این حدیث به نام مشهور است و شیعه و سنی آن را نقل کرده اند و در این کلام، رسول اکرم(ص) به نقشه های منافقین اشاره کرد و تنها راه خنثی نمودن نقشه ها و توطئه ها را ماندن خود یا ماندن علی(ع) دانست و چون این سفر، آخرین سفر جنگی رسول الله(ص) بود، علی را در مدینه به خلافت گذاشت تا مردم تکلیف خود را در سفر ابدی او بدانند و علی را جانشین حقیقی او بشناسند. علی(ع) به مدینه بازگشت و به حل و فصل امور مسلمانان پرداخت و رسول اکرم(ص) به اتفاق سپاه اسلام به جانب رهسپار شد. .. https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌹 #داستانهای_قرانی 🌹 📚 #قسمت۱۳۸📚 🌷 #داستان #مباهله 🌷 #بخش_دوم فمن حاجک فیه من بعد ما جائک
۱۳۹ : 🌴 🌴 🌴🌴 فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61) ..بامداد روز بعد، اجتماعی عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده می شد و گروهی بی شمار برای تماشای مباهله گرد آمده بودند. در آن حال مشاهده کردند که (ص) با (ع) و دو فرزندش حسن و حسین در حالیکه دست آنها در دست پیغمبر بود و بانوی بزرگوار اسلام فاطمه زهرا(ع) پشت سر ایشان بود، از راه رسیدند و محلی را برای مباهله در نظر گرفتند. به اتفاق تمام نویسندگان و مفسرین شیعه و سنی، رسول اکرم(ص) غیر از امیرالمومنین و و و که تنها مصداق آیه:  قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسناو انفسکم... بودند، هیچ کس را همراه نبرد و در آن روز صریحاً فرمود:  اللهم هولاء اهل بیتی. اینان اهل بیت منند. مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم(ص) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است. پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتی دارند؟ گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول محترم اسلام هستند. یکی فاطمه دختر او و دیگری علی داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین می باشند. شرجیل که از خردمندان و بزرگان هیئت نجران بود، به یاران خود گفت: به خدای جهان سوگند من صورت هائی می بینم که اگر از خداوند درخواست کنند کوه ها را متلاشی کند، در خواستشان را رد نمی کند. از اقدام به مباهله بر حذر باشید. هیچ کس با پیغمبری از پیغمبران مباهله نکرد، مگر اینکه هلاک شد. گروهی از دانشمندان آن قوم، نزد عاقب (فرماندار و حاکم ) گرد آمدند. به تبادل نظر پرداختند. عاقب گفت: آقایان! شما خودتان می دانید، همان پیغمبری است که (ع) او را بشارت داده. اگر به شما نفرین کند، همه هلاک می شوید. شرجیل اظهار داشت: به عقیده من مطلب خیلی مهم تر و خطرناک تر از آن است که شما فکر می کنید. اگر محمد مرد دنیا طلب و ریاست خواهی بود، اول کسی که با او می جنگید، ما بودیم. ولی علائم و آثاری که در دست داریم نشان می دهند که او فرستاده خدا است و مباهله با او نابود کننده ما خواهد بود. صلاح در این است که مباهله را موقوف سازیم و کار را به مصالحه خاتمه دهیم و چون محمد، مردی آراسته و منصف است، خودش را به حکمیت انتخاب می کنیم و هر طور نظر داد و حکم کرد، می پذیریم. حاضرین جلسه، نظریه شرجیل را تصویب کردند و به دنبال آن، پیامی به رسول اکرم(ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده. رسول اکرم(ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه ای به خط امیرالمومنین علی(ع) و تعیین جزیه سبک و آسانی که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت. در پایان این بحث شایسته است داستان کوتاهی که مسلم، در صحیح خود نقل کرده، به نقل از کتاب غایة المرام ذکر کنیم: به ابی وقاص گفت: چرا به ابوتراب (کنیه امیرالمومنین) دشنام نمی دهی؟! سعد گفت: سه چیز از رسول الله(ص) شنیده ام که اگر یکی از آنها درباره من بود، در نظرم بهتر از شتران نجیب و اصیل دنیا ارزش داشت. - آنکه در یکی از جنگ ها (جنگ ) پیغمبر اکرم(ص)، علی را به جانشینی خود در مدینه گذاشت. گفت: یا رسول الله! مرا نزد زنها و بچه ها می گذاری؟! فرمود: ایا راضی نیستی که نسبت به من چون نسبت به باشی؟! جز آنکه پیغمبری پس از من نیست. _ آنکه، در روز ، رسول اکرم(ص) فرمود: فردا علم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست، و خدا و رسول هم او را دوست داشته باشند. سعد می گوید هر کی از ما انتظار داشتیم که آن مرد باشیم. چون فردا شد، پیغمبر(ص) فرمود: علی را نزد من بخوانید. علی را با اینکه مبتلا به درد چشم بود حاضر نمودند. پیغمبر(ص) آب دهان به چشمش کشید و درد چشمش زایل گردید. سپس پرچم را بدست او داد و خداوند بدست او، را نصیب مسلمانان گردانید. _ آنکه، چون آیه:  قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم... نازل شد، (ص) و و و را طلبید و فرمودند: (خدایا اینان اهل بیت منند.) .. https://eitaa.com/m_rajabi57
۱۳۹ : 🌴 🌴 🌴🌴 فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61) ..بامداد روز بعد، اجتماعی عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده می شد و گروهی بی شمار برای تماشای مباهله گرد آمده بودند. در آن حال مشاهده کردند که (ص) با (ع) و دو فرزندش حسن و حسین در حالیکه دست آنها در دست پیغمبر بود و بانوی بزرگوار اسلام فاطمه زهرا(ع) پشت سر ایشان بود، از راه رسیدند و محلی را برای مباهله در نظر گرفتند. به اتفاق تمام نویسندگان و مفسرین شیعه و سنی، رسول اکرم(ص) غیر از امیرالمومنین و و و که تنها مصداق آیه:  قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسناو انفسکم... بودند، هیچ کس را همراه نبرد و در آن روز صریحاً فرمود:  اللهم هولاء اهل بیتی. اینان اهل بیت منند. مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم(ص) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است. پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتی دارند؟ گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول محترم اسلام هستند. یکی فاطمه دختر او و دیگری علی داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین می باشند. شرجیل که از خردمندان و بزرگان هیئت نجران بود، به یاران خود گفت: به خدای جهان سوگند من صورت هائی می بینم که اگر از خداوند درخواست کنند کوه ها را متلاشی کند، در خواستشان را رد نمی کند. از اقدام به مباهله بر حذر باشید. هیچ کس با پیغمبری از پیغمبران مباهله نکرد، مگر اینکه هلاک شد. گروهی از دانشمندان آن قوم، نزد عاقب (فرماندار و حاکم ) گرد آمدند. به تبادل نظر پرداختند. عاقب گفت: آقایان! شما خودتان می دانید، همان پیغمبری است که (ع) او را بشارت داده. اگر به شما نفرین کند، همه هلاک می شوید. شرجیل اظهار داشت: به عقیده من مطلب خیلی مهم تر و خطرناک تر از آن است که شما فکر می کنید. اگر محمد مرد دنیا طلب و ریاست خواهی بود، اول کسی که با او می جنگید، ما بودیم. ولی علائم و آثاری که در دست داریم نشان می دهند که او فرستاده خدا است و مباهله با او نابود کننده ما خواهد بود. صلاح در این است که مباهله را موقوف سازیم و کار را به مصالحه خاتمه دهیم و چون محمد، مردی آراسته و منصف است، خودش را به حکمیت انتخاب می کنیم و هر طور نظر داد و حکم کرد، می پذیریم. حاضرین جلسه، نظریه شرجیل را تصویب کردند و به دنبال آن، پیامی به رسول اکرم(ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده. رسول اکرم(ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه ای به خط امیرالمومنین علی(ع) و تعیین جزیه سبک و آسانی که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت. در پایان این بحث شایسته است داستان کوتاهی که مسلم، در صحیح خود نقل کرده، به نقل از کتاب غایة المرام ذکر کنیم: به ابی وقاص گفت: چرا به ابوتراب (کنیه امیرالمومنین) دشنام نمی دهی؟! سعد گفت: سه چیز از رسول الله(ص) شنیده ام که اگر یکی از آنها درباره من بود، در نظرم بهتر از شتران نجیب و اصیل دنیا ارزش داشت. - آنکه در یکی از جنگ ها (جنگ ) پیغمبر اکرم(ص)، علی را به جانشینی خود در مدینه گذاشت. گفت: یا رسول الله! مرا نزد زنها و بچه ها می گذاری؟! فرمود: ایا راضی نیستی که نسبت به من چون نسبت به باشی؟! جز آنکه پیغمبری پس از من نیست. _ آنکه، در روز ، رسول اکرم(ص) فرمود: فردا علم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست، و خدا و رسول هم او را دوست داشته باشند. سعد می گوید هر کی از ما انتظار داشتیم که آن مرد باشیم. چون فردا شد، پیغمبر(ص) فرمود: علی را نزد من بخوانید. علی را با اینکه مبتلا به درد چشم بود حاضر نمودند. پیغمبر(ص) آب دهان به چشمش کشید و درد چشمش زایل گردید. سپس پرچم را بدست او داد و خداوند بدست او، را نصیب مسلمانان گردانید. _ آنکه، چون آیه:  قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم... نازل شد، (ص) و و و را طلبید و فرمودند: (خدایا اینان اهل بیت منند.) .. https://eitaa.com/m_rajabi57
۱۳۹ : 🌴 🌴 🌴🌴 فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم... (سوره آل عمران: 61) ..بامداد روز بعد، اجتماعی عظیم از مردم مدینه در بیرون شهر دیده می شد و گروهی بی شمار برای تماشای مباهله گرد آمده بودند. در آن حال مشاهده کردند که (ص) با (ع) و دو فرزندش حسن و حسین در حالیکه دست آنها در دست پیغمبر بود و بانوی بزرگوار اسلام فاطمه زهرا(ع) پشت سر ایشان بود، از راه رسیدند و محلی را برای مباهله در نظر گرفتند. به اتفاق تمام نویسندگان و مفسرین شیعه و سنی، رسول اکرم(ص) غیر از امیرالمومنین و و و که تنها مصداق آیه:  قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسناو انفسکم... بودند، هیچ کس را همراه نبرد و در آن روز صریحاً فرمود:  اللهم هولاء اهل بیتی. اینان اهل بیت منند. مسیحیان که از دور ناظر ورود رسول اکرم(ص) بودند، بر خلاف انتظار خود دیدند که آن حضرت با جمعیت و ازدحام نیامده و فقط یک مرد و یک زن و دو پسر با خود آورده است. پرسیدند که همراهان پیغمبر با او چه نسبتی دارند؟ گفته شد: که اینان محبوب ترین مردم نزد رسول محترم اسلام هستند. یکی فاطمه دختر او و دیگری علی داماد و پسر عمش و آن دو پسر، فرزندان دختر او، حسن و حسین می باشند. شرجیل که از خردمندان و بزرگان هیئت نجران بود، به یاران خود گفت: به خدای جهان سوگند من صورت هائی می بینم که اگر از خداوند درخواست کنند کوه ها را متلاشی کند، در خواستشان را رد نمی کند. از اقدام به مباهله بر حذر باشید. هیچ کس با پیغمبری از پیغمبران مباهله نکرد، مگر اینکه هلاک شد. گروهی از دانشمندان آن قوم، نزد عاقب (فرماندار و حاکم ) گرد آمدند. به تبادل نظر پرداختند. عاقب گفت: آقایان! شما خودتان می دانید، همان پیغمبری است که (ع) او را بشارت داده. اگر به شما نفرین کند، همه هلاک می شوید. شرجیل اظهار داشت: به عقیده من مطلب خیلی مهم تر و خطرناک تر از آن است که شما فکر می کنید. اگر محمد مرد دنیا طلب و ریاست خواهی بود، اول کسی که با او می جنگید، ما بودیم. ولی علائم و آثاری که در دست داریم نشان می دهند که او فرستاده خدا است و مباهله با او نابود کننده ما خواهد بود. صلاح در این است که مباهله را موقوف سازیم و کار را به مصالحه خاتمه دهیم و چون محمد، مردی آراسته و منصف است، خودش را به حکمیت انتخاب می کنیم و هر طور نظر داد و حکم کرد، می پذیریم. حاضرین جلسه، نظریه شرجیل را تصویب کردند و به دنبال آن، پیامی به رسول اکرم(ص) فرستادند که از مباهله درگذر و تو خودت در میان ما حکم باش و کار را با مصالحه خاتمه بده. رسول اکرم(ص) با پیشنهاد آنها موافقت کرد و صلح نامه ای به خط امیرالمومنین علی(ع) و تعیین جزیه سبک و آسانی که سالیانه بپردازند، تنظیم گردید و کار خاتمه یافت. در پایان این بحث شایسته است داستان کوتاهی که مسلم، در صحیح خود نقل کرده، به نقل از کتاب غایة المرام ذکر کنیم: به ابی وقاص گفت: چرا به ابوتراب (کنیه امیرالمومنین) دشنام نمی دهی؟! سعد گفت: سه چیز از رسول الله(ص) شنیده ام که اگر یکی از آنها درباره من بود، در نظرم بهتر از شتران نجیب و اصیل دنیا ارزش داشت. - آنکه در یکی از جنگ ها (جنگ ) پیغمبر اکرم(ص)، علی را به جانشینی خود در مدینه گذاشت. گفت: یا رسول الله! مرا نزد زنها و بچه ها می گذاری؟! فرمود: ایا راضی نیستی که نسبت به من چون نسبت به باشی؟! جز آنکه پیغمبری پس از من نیست. _ آنکه، در روز ، رسول اکرم(ص) فرمود: فردا علم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست، و خدا و رسول هم او را دوست داشته باشند. سعد می گوید هر کی از ما انتظار داشتیم که آن مرد باشیم. چون فردا شد، پیغمبر(ص) فرمود: علی را نزد من بخوانید. علی را با اینکه مبتلا به درد چشم بود حاضر نمودند. پیغمبر(ص) آب دهان به چشمش کشید و درد چشمش زایل گردید. سپس پرچم را بدست او داد و خداوند بدست او، را نصیب مسلمانان گردانید. _ آنکه، چون آیه:  قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم... نازل شد، (ص) و و و را طلبید و فرمودند: (خدایا اینان اهل بیت منند.) .. https://eitaa.com/m_rajabi57