eitaa logo
مِشْکات
99 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
مِشْکات
🌼 #داستان_های_قرانی 🌼 #قسمت_اول #آدم_علیه_السلام 🌻واذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة قا
🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘ ✨ اراده خداوند تحقق یافت و پیکر آدم ، از گل مخصوصی خلق شد ، اما هنوز روح در آن دمیده نشده بود . فرشتگان با بهت و حیرت از آن بازدید می کردند و از ساختمان جالب و بی سابقه آن ، دچار اعجاب میشدند و در انتظار دمیدن حیات در آن بودند . ♦️ لحظه حساس و تعین فرا رسید . نسیم حیات وزید و از روح الهی در آن پیکر خاکی دمیده شد . آدم به جنب وجوش در آمد و خیل فرشتگان ، طبق فرمان خداوند متعال در برابر خلیفه الله به سجده افتادند . 💠 همه درحال سجده بودند و تنها یک نفر ، که در صف فرشتگان جای داشت ولی عنصرش ، عنصری دیگر و از نژاد جن بود ، سجده نکرد ♦️ ابلیس که سابقه عبادت چندین هزار ساله داشت و مورد احترام فرشتگان بود ، از فرمان خداوند سرپیچی کرده و از سجده کردن ، امتناع نموده بود . 💠 مخالفت بافرمان خداوند ، امر ساده و کوچکی نبود . او بخاطر این سرکشی ، استحاق هرگونه عقوبتی داشت ، ولی خداوند در مجازاتش ، قبل از محاکمه و روشن شدن علت ، تعجیل نفرمود تا برای بندگان نیز درسی باشد و گناهکاران را قبل از بررسی علت یا علل گناه ، مجازات نکنند . 🔰 شاید امر خداوند را نشنیده باشد یا در آن لحظه مانعی فراراهش وجود داشته که او را از انجام سجده باز داشته است . ⚜خطاب رسید : ای ابلیس ! چرا دستور را اطاعت نکردی و در برابر آدم همانند سایر فرشتگان به سجده نیفتادی ؟ 📚 سوره کهف آیه 50 سوره اعراف آیه 12 🌻 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●
مِشْکات
🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘🌻☘ #داستانهای_قرآنی #زندگینامه‌حضرت‌آدم‌علیه‌السلام #قسمت‌2 ✨ اراده خداوند تحقق یافت
♦️ خطاب رسید : ای ابلیس ! چرا دستور را اطاعت نکردی و در برابر آدم همانند سایر فرشتگان به سجده نیفتادی ؟ جوابی که ابلیس داد ، روشن ساخت که جز تکبر و خودبینی ، دلیل دیگری در دست ندارد . ❇️ گفت : خداوندا ! من هرگز در برابر موجودی که از خاک تیره آفریده ای سجده نخواهم کرد . خلقت من از عنصر آتش است . آتشی که گرم و نورانی و حرارت بخش است ولی خلقت آدم از خاک است . خاک سرد و تیره و خاموش 💢 خطاب رسید : از صف فرشتگان و بندگان مطیع من ، خارج شو که تو دیگر شایستگی حضور در این مکان را نداری و بدان که تا روز قیامت ، مشمول لعنت من خواهی بود 🛑 اگر در این هنگام که متوجه خطای خود و کیفر شدید آن شد ، لب به عذر خواهی و توبه گشوده بود ، احتمالا مورد عفو قرار میگرفت و خداوند منان که عذرپذیر و دارای رحمت واسعه است ، از گناهانش میگذشت و او را می بخشید 💠ولی شیطان راه عناد و لجاجت را پیش گرفت و در نتیجه ، لعنت و نفرین خداوند و فرشتگان و بندگان او تا روز رستاخیز گریبانگیرش گردید 🔰 در آن حال شیطان مزد عبادتهای چندین هزار ساله خود را مطالبه کرد و از خداوند در خواست کرد که در مقابل عباداتش ، او را عمر طولانی ، باندازه عمر جهان عطا کند و او را تا روز قیامت زنده نگه دارد.... 📚 سوره ص آیه 75 تا79 سوره اعراف آیه 14 و 15 دوره کامل قصه های قرآن نوشته محمد صحفی 🌷‌-----*~*💗*~*-----🌷 💠 در آن حال شیطان مزد عبادتهای چندین هزار ساله خود را مطالبه کرد و از خداوند در خواست کرد که در مقابل عباداتش ، او را عمر طولانی ، باندازه عمر جهان عطا کند و او را تا روز قیامت زنده نگه دارد 🛑 شیطان عمر طولانی را برای جبران لغزش و خطای خود نمی خواست ، بلکه در تدارک سرکشی و طغیان دامنه دارتری بود . 💢 او میخواست از آدم و فرزندانش که بخیال خام او ، سبب بدبختی و اخراج او شده بودند ، انتقام بگیرد و آنانرا نیز با وسوسه و فریب ، همراه خود ، به سیه روزی و تباهی بکشاند . ♦️ خداوند با درخواست او موافقت فرمود و به او وعده داد که تا روز معین و احتمالا تا روزی که زمین به بندگان صالح خداوند واگذار شود و از لوث ناپاکی و ناپاکان پاک گردد و قبل از برپایی محشر ، زنده بماند 🔶 فرصت گرانبهائی به شیطان داده شد ولی او از این مهلت طولانی و فرصت پر ارزش ، سوء استفاده کرد و با خداوند اعلام جنگ داد و گفت : 🔹 خداوندا ، در مقابل این کیفری که متوجه من ساختی ، بر سر راه بندگانت خواهم نشست ، از هر طرف آنانرا مورد حمله قرار خواهم داد . 🔺 زندگانی ناپایدار دنیا را در چشم آنان زیبا و دوست داشتنی جلوه گر خواهم کرد و همه را جز بندگان مخلص تو را که مرا در حریم زندگانی آنان راهی نیست - به گمراهی خواهم کشانید و خواهی دید که بیشتر بندگانت ، راه ترا رها خواهند کرد و در دام من گرفتار خواهند گشت 📚 : سوره اعراف آیات 16 تا 18 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸
مِشْکات
#داستانهای_قرانی #زندگینامه‌حضرت‌آدم‌علیه‌السلام #قسمت‌3 ♦️ خطاب رسید : ای ابلیس ! چرا دستور را اط
♦️ پاسخ پروردگار قاطع و روشن بود . در جواب تهدید شیطان فرمود : راه من ، راه راست و روشن است ، هیچگونه ابهام و تاریکی در آن وجود ندارد و تو هیجگونه تسلطی بر بندگان من نداری ✳️مگر آنانکه با میل و رغبت ، طوق بندگی تو را بر گردن و راه پر پیچ و خم تو را بر صراط مستقیم من ترجیح دهند که عذاب دوزخ آماده است و جایگاه تو و پیروانت در آن خواهد بود . 💠 اینک زمان آن رسیده بود که فرشتگان بمقام والای آدم پی برده و حکمت آفرینش او را درک کنند . خداوند متعال نامهای فرشتگان و دیگر موجودات کوچک و بزرگ جهان هستی از ذره تا کره و از اتم تا ستاره را به آدم آموخت و حافظه نیرومند او را سرشار از دانستنی های گوناگون عالم خلقت فرمود . 🔰 سپس آنهمه موجودات را در مقابل فرشتگان قرار داد و فرمود : اینک شما نام این موجودات و خصوصیات و اسرار آنها را برای من بازگو کنید . فرشتگان که دارای چنین قدرتی نبودند و از نظر علمی ، سرمایه و اندوخته ای نداشتند ، از پاسخ عاجز ماندند و . گفتند : 💢خداوندا ، ما جز آنچه تو به ما آموختی چیزی نمیدانیم و تنها توئی که بر همه چیز عالم و از همه اسرار آگاهی و کارهایت بر اساس حکمت است . 📚: سوره بقره آیات 31 تا 33 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌ 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸
..تفاوت آدم و شیطان در اینجا بخوبی آشکار است. شیطان گناه میکند و از گناه خود دفاع ولی آدم اگر مرتکب اشتباهی شود، راه لجاجت را نمی پیماید بلکه درصدد جبران لغزش خود برمی آید و آدم و حوا همین کار را کردند و عرضعه داشتند:  پروردگادا، ما به خود ستم کردیم و فریب شیطان را خوردیم و اینک چشم امید به عفو و کرم بی منتهای تو داریم.  خداوندا، اگر تو ما را نبخشائی و از لغزش ما نگذری، در زمره زیانکاران خواهیم بود.  گناه آدم و حوا در حقیقت ترک اولی بود، زیرا نهی خداوند، نهی ارشادی بود، نه نهی تکلیفی، ولی شایسته بود که آنها این کار کوچک را نیز مرتکب نمیشدند.  به هر حال عذر خواهی صادقانه آدم و حوا مورد قبول درگاه پروردگار بزرگ قرار گرفت و دیگر باره آنها مشمول عنایات خداوند منان شدند.  خلقت آدم و حوا از آغاز، برای زندگی در زمین بود، نه زندگی در بهشت.  اراده خداوند آن بود که آدم خلیفه روی زمین باشد و توقف کوتاه او در آن باغ مصفا (بهشت) به منظور آناده شدن برای زندگانی آینده بود. آدم و فرزندانش و نسلهای آینده اش باید در روی زمین تلاش کنند. برکات الهی را استخراج نمایند. سرمایه های جسمی و فکری خود را به کار گیرند. از هوش خداداده و عقل توانای خود بهره گیرند و خلاصه زمین را آباد کنند. بدین جهت پس از قبول توبه آدم و حوا، بآنان دستور داده شد در روی زمین مسکن گزینند و گوش بفرمان خداوند که بوسیله پیامبران و فرستادگان او ابلاغ خواهد شد، داشته باشند.  به آنان یادآوری شد که دشمنی شیطان نسبت به انسانها ادامه خواهد یافت و آنان باید همواره هشیار باشند و از خطرات شیطان خود را حفظ کنند.  آنان که فرمانبردار خداوند باشند، از سعادت دو جهان بهره مند و کسانی که مطیع شیطان باشند و از راه سرپیچی و گناه را در پیشه گیرند، مجازات سخت خداوند گریبانگیرشان خواهد شد. 🔔🔔🔔 ادامه دارد.... 🔔🔔🔔 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸
مِشْکات
#داستان_های_قرانی #زندگینامه‌حضرت‌آدم‌علیه‌السلام #قسمت_هفتم ..تفاوت آدم و شیطان در اینجا بخوبی
السلام *فرزندان آدم علیه السلام* *واتل علیهم نبا ابنی ادم بالحق اذقربا قرباناً فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر...*  *(سوره مائده: 26)* 🖊️آدم و همسرش، زندگانی عادی خود را در خانه جدید، کره خاکی، آغاز کردند.  🖊️گاهی در نقاط پیرامون خود گردش می کردند. از کوهها و تپه ها بالا می رفتند و از دشتها و صحراها عبور می کردند و گاهی در سایه درختان به استراحت می پرداختند. آنها نیازمند غذا بودند و برای تأمین آن، نهال برخی درختهای بهشتی مانند درخت خرما و انگور و انار و زیتون را در اختیار آنها قرار داد که بکارند و از میوه های آنها، برای ادامه زندگی استفاده کنند.  🖊️گاهی به یاد آن دوران خوب و خوش بهشت می افتادند و به خاطر از دست دادن آنهمه نعمت و آسایش و رفاه، اشک تأسف و حسرت از دیده روان میساختند و همواده شیطان را که عامل اصلی محرومیت آنها از بهشت و گرفتار شدن در زندگی پر مشقت دنیا بود، لعنت و نفرین میدادند.  🖊️روزها یکی پس از دیگری میگذشت و رفته رفته، آدم و حوا با زندگی جدید خود ، خو می گرفتند و خود را با رنجها و سختیهایش تطبیق میدادند.  🖊️قلم و قضای پروردگار چنین مقدر فرمود که نسل بشر در روی زمین فزونی گیرد و باقی بماند و هدف اصلی خلقت را که شناخت خداوند و بندگی او و سیر تکاملی و آباد کردن زمین بود، تحقق یابد.  حوا چند نوبت باردار شد و فرزندانی بدنیا آورد که موجب خوشنودی و دلگرمی آنان گردید.  از تنهائی بدر آمدند و چشمان آن دو، به دیدار فرزندانشان روشن شد و خداوند را به خاطر آنهمه احسان و انعام شکر گذاری کردند.  از سر گذشت فرزندان آدم، در قرآن کریم، تنها ماجرای هابیل و قابیل، بدون ذکر نام آن دو به عنوان پسران آدم ذکر شده است. 🖊️با اینکه هابیل و قابیل برادر و از یک پدر و مادر بودند، شخصیتهای متفاوتی داشتند و دارای خلق ها و خصلتهای متفاوتی بودند.  هابیل روحی پاک، تقوائی قوی و ایمانی محکم داشت، در حالیکه برادرش تند خو و شیطان صفت بود.  بدلیل صلاحیتهای اعتقادی و اخلاقی،هابیل نامزد جانشینی پدر گردید، در حالیکه قابیل از نظر سن و سال از او بزرگتر بود.  آتش حسد در درون قابیل شعله ور شد و کینه برادر در دل گرفت.  پدر، برای رفع کدورت و دلتنگی برادران، و برای اینکه به قابیل بفهماند که انتخاب هابیل برای جانشینی او، فرمان خداست نه تبعیض میان آنها، دستور داد هر یک از آنها، یک قربانی به درگاه خدا تقدیم کنند تا قربانی هر کدام قبول شد، جانشین پدر گردد.  🖊️پیشنهاد پدر مورد قبول برادران قرار گرفت و محلی برای تقدیم قربانی آنها معین شد.  هابیل گله دار بود و برای قربانی، بهترین گوسفندی که در گله داشت انتخاب کرد و در محل قربانی قرار داد.  قابیل کشاورز بود و از محصولات زراعی خود، مقداری کم، آنهم از نوع نا مرغوب آن، به جایگاه تعیین شده آورد.  🖊️در آن روزگار، نشانه قبول شدن قربانی بندگان، پیدایش جرقه ای از نوع آتش و سوزانیدن قربانی بود . 🖊️دو برادر هدایای خود را در محل معین قرار دادند و در نقطه ای دورتر به انتظار نشستند. انتظار آنها زیاد بطول نیانجامید که شعله نمایان شد و قربانی هابیل را در خود فرو برد ولی هدیه قابیل همانگونه دست نخورده باقی ماند... ادامه دارد... 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🖊️قابیل که انتظار چنین پیشامدی را نداشت با غم فراوان، جایگاه را ترک گفت ولی شعله سوزان حسد، بیش از پیش در درونش زبانه کشید. ‌ ♨️روزی به هابیل گفت: من نمی گذارم تو زنده بمانی و مقامی که باید بمن برسد تو اشغال کنی. من تو را خواهم کشت و به این وضع خاتمه خواهم داد. 🔅هابیل با نهایت وقار و آرامش زبان به نصیحت او گشود و گفت برادر جان، تو اشتباه میکنی، کشتن من مشکل تو را حل نمی کند. قبول نشدن قربانی تو دلیل دیگری دارد و آن این است که خداوند بزرگ، فقط قربانی و عبادت بندگان با تقوا را قبول می کند و تو تقوا نداری. من زنده باشم یا نباشم چیزی تغییر نمی کند.  صلاح تو در این است که در اخلاق و رفتارت تجدید نظر کنی. بسوی پاکی و فضیلت و تقوا روی آور. بدیها و پلیدیها را از دل و جانت بزدائی و خود را به ملکات فاضله و صفاب پسندیده بیارائی تا لطف خدا شامل حالت شود و هدایایت مورد قبول قرار گیرد.  🔅علاوه بر این، خونریزی و آدم کشی گناهی است بزرگ که اگر مرتکب شوی بر سیه روزی و بدبختی تو خواهد افزود و من هرگز برای کشتن تو، اقدام نخواهم کرد.  🔅سخنان برادرانه و خیر خواهانه هابیل در دل سیاه قابیل اثری نگذاشت و او را از آن تصمیم شیطانی منصرف نکرد.  ♨️شب و روز در پی بدست آوردن فرصتی بود که هابیل را دور از چشم پدر و مادر و تنها پیدا کند و نقشه شوم خود را به اجرا در آورد. ♨️در یکی از روزها این فرصت بدست آمد و قابیل برادر را تنها یافت. با خشونت و سنگدلی فراوان قطعه سنگی را که در اختیار داشت بر سر برادر کوبید و آن انسان شریف و بیگناه را به قتل رسانید و بدین ترتیب اولین خون ناحق بزمین ریخته شد و نخستین جنایت رخ داد.  جسد بی جان و غرقه در خون قابیل روی زمین افتاد و قابیل نفس راحتی کشید و از پیروزی خود غرق در لذت و شادمانی شد.  اما هنوز لحظاتی نگذشته بود که قابیل به فکر فرو رفت که اگر پدرش، جسد خون آلود هابیل را ببیند و بفهمد که او مرتکب چنین جنایتی شده، از او رنجیده خاطر خواهد شد و به او نفرین خواهد کرد و او را طرد خواهد نمود. پس باید کاری کند که این جنایت وحشتناک، از چشم پدر پنهان بماند و او پی به راز این کار نبرد.  🖊️تا آنروز انسانی از دنیا نرفته بود که به خاکش بسپارند و قابیل هم یاد گرفته باشد که باید بدن هابیل را به خاک بسپارد.  ♨️قابیل نیازمند به راهنما بود. باید به او یاد داد که چه کند. اما چه کسی و از چه طریقی راهنمائیش کند. او بی ارزش تر از آن بود که از طریق وحی آسمانی ارشاد شود. از طرفی پیکر پاک هابیل هم نباید روی زمین بماند و حرمت او خدشه دار گردد.  🔅اینجا بود که به فرمان خداوند، کلاغی سمت معلمی او را بر عهده گرفت و در مقام یک فرد نالایق و حقیر به او آموزش داد.  🔅کلاغها معمولاً ذخیره غذائی خود یا هر آنچه را که بخواهند برای آینده نگهداری کنند و شاید هم جسد همنوعان خود را زیر خاک پنهان میکنند.  کلاغی ظاهر شد وبا چنگ و منقار خود، نقطه ای از زمین را حفر کرد و گودالی پدید آورد و در مقابل چشمان قابیل، چیزی را در آن گودال گذاشت و سپس خاک بر آن ریخت و زیر خاک پنهانش کرد.  آن جنایتکار تیره روز، آه سردی کشید و زبان به ملامت خود گشود و گفت: آیا من از کلاغ ناتوان تر بودم که بدانم که با بدانم جسد برادرم چه کنم؟ وای بر من. آنگاه درسی را که از کلاغ آموخته بود در موردهابیل به کار بست و بدن او را در قبری که کنده بود، بخاک سپرد.  گم شدن هابیل و غیبت طولانی او، پدر را نگران کرد. او را از قابیل پرسید ولی او با لحنی تند و خشن گفت: مگر من نگهبان او بودم یا مگر او را به من سپرده بودی که حالش را از من می پرسی؟!  ♨️پاسخ نامناسب و لحن تند او، با توجه به سابقه ای که از دشمنی او نسبت به هابیل داشت، بر نگرانی پدر افزود و سخت اندوهگین و افسرده شد.  🔅جبرئیل امین، ماجرای آن قتل فجیع را به اطلاع آدم رسانید و او را به مزار هابیل راهنمائی نمود.  🖊️پدر داغدیده بر آرامگاه فرزند دلبندش اشکها ریخت و عزاداری و سوگواری نمود و همانگونه که پیش بینی میشد به قابیل نفرین کرد و او را برای همیشه از خود راند.  داغ فرزند شایسته ای چون هابیل، مسئله ای نبود که به آسانی از خاطر آزرده پدر محو شود و آنرا بفراموشی بسپارد.  🔅دنیا در نظر پدر داغدار، تیره و تار شده بود و همه چیز این جهان، بنظرش زشت و ناخوشایند مینمود، در اینمورد، تنها عنایات خداوند بود که میتوانست نجات بخش آدم باشد.  🔅آری، آدم از آغاز خلقت، مشمول الطاف حضرت حق بوده و در
مِشْکات
#داستان_های_قرانی #زندگینامه‌حضرت‌آدم‌علیه‌السلام #فرزندان_آدم_علیه_السلام #قسمت_نهم
🍃 🍃 🔅پسر دیگری، در نهایت شایستگی، خداوند به او عطا فرمود که شیث نامیده شد و چون هدیه الهی بود، او را هبة الله لقب دادند.  این پسر و فرزندان دیگری که یکی پس از دیگری، قدم به جهان هستی گذاشتند، جای خالی هابیل را پر نکرد و زندگی آدم و حوا را که میرفت از رونق بیفتد رونق تازه نبخشیدند.  پسرها رفته رفته بزرگ شدند و قدم به دوران بلوغ گذاشتند و برای بقاء نسل انسان، چاره ای جز ازدواج نبود.  🔅قرآن در مورد کیفیت ازدواج فرزندان آدم سکوت اختیار فرموده و تنها روایات اسلامی در اختیار ما است که نحوه ازدواج آنان را به دو گونه نقل کرده اند.  📍صورت اول آنکه: حوا در هر نوبت بارداری، دو فرزند که یکی پسر و یکی دختر بدنیا می آورد و وقتی آنها به سن بلوغ رسیدند، پسری که از نوبت اول بود با دختری که از نوبت دوم بود و پسر نوبت دوم با دختر نوبت اول ازدواج کردند.  🖊️این گروه در جواب حرمت ازدواج با محارم میگویند: چون در آن زمان چاره ای نبود، خداوند اینگونه ازدواج را بصورت موقت، اجازه داد و برای همیشه ممنوع گردید.  📍صورت دوم آنکه خداوند برای پسران آدم همسرانی از حوریان و جنیان در صورت بشر فرستاد و نسل بعد که دخترها و پسرها عموزاده بودند با یکدیگر ازدواج کردند و بدین ترتیب نسل بشر در روی زمین فزونی گرفت و آنچه خداوند مقدر و مقرر فرموده بود، تحقق یافت. 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸