eitaa logo
مِشْکات
104 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
مِشْکات
🌿🌷🌷🌷🌿
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🔹️و اذکر فی الکتاب ادریس انه کان صدیقا نبیاً و رفعناه مکاناً علینا. (سوره مریم: 57) ادریس از نواده های آدم و اولین کسی است که بعد از آدم و شیث به مقام پیامبری نائل گردید.  وی مردم را به پرستش خدای یگانه و اجتناب از گناه دعوت میکرد و به پیروان خود مژده آمدن پیامبران بعد و بخصوص بشارت آمدن خاتم الانبیاء (6) را بشارت میداد و میگفت:  آن حضرت به تمام فضائل نفسانی آراسته است و دین او دینی است که روی زمین را اصلاح خواهد نمود.  از ادریس کلمات حکمت آمیزی نقل شده که به زبانهای مختلف جهان ترجمه شده است و از سخنان او است:  ↩1- بهترین شکرانه نعمتهای خداوند، احسان و نیکی به بندگان او است.  ↩2- قسم دروغ نخورید و دروغ گویان را قسم ندهید.  ↩3- از کسبهای پست اجتناب کنید.  ↩4- در پیشگاه خداوند با نیتهای خالص قدم بزنید.  ابتدای پیامبری ادریس چنان بوده است که:  پادشاهی ستمگر بر قوم ادریس حکومت میکرد و فرمانش بر مال و جان مردم نافذ بود.  روزی پادشاه برای تفریح و خوشگذرانی از مرکز حکومت خود خارج گردید. عبورش به چمنزار سبز و خرمی افتاد و مورد پسندش واقع شد.  از وزرای خود پرسید: این چمنزار از کیست؟  گفتند: از مردی است خدا پرست با فلان نام و نشان.  شاه دستور داد مرد بینوا را احضار کردند. به او تکلیف کرد که این زمین دا به من واگذار کن.  مرد با ایمان که متکی به خداوند بود گفت:  عائله ای دارم که از تو محتاج ترند. شاه گفت: پس به من بفروش. مرد حاضر نشد. شاه غضبناک به خانه بازگشت ولی بسیار ناراحت به نظر میرسید و در اندیشه بود که زمین را به چه وسیله ای از مالکش بگیرد.  شاه زنی ناپاک داشت. چون شوهر را غضبناک دید سببش راپرسید.  شاه داستان زمین و مالک زمین را نقل کرد و گفت:  امتناع این مرد از تسلیم زمین، مرا سخت آزرده ساخته است.  زن گفت چاره کار آسان است. عدهای از یاران ناپاکدل و خدانشناس خود را طلبید و بروید نزد شاه و گواهی دهید که فلان مرد (مالک زمین) از دین شاه روگردان شده و به صف گمداهان پیوسته است.  به گواهی آنان، مالک زمین کشته شد و ملک به تصرف شاه درآمد. دریای غضب پروردگار در برابر این جنایت بزرگ به جوش آمد و به ادریس وحی رسید که:  نزد این ستمکار برو و به او بگو: به کشتن بنده من اکتفاء نکردی. ملک او را گرفتی و عائله او را بیچاره ساختی. بهوش باش که از تو انتقام میگیریم و سلطنت را از تو سلب میکنم. مرکز فرمانروائی تو را ویران و و گوشت زن ناپاک ترا طعمه سگان میسازم.  آیا حلم و بردباری من تو را مغرور و سرکش ساخته است؟  ادریس پیام پروردگار را رسانید ولی شاه در جوابش گفت:  پیش از آنکه بدست من کشته شوی، از نزدم بیرون برو!  ملکه به شوهر خود گفت: از پیام خدای ادریس هیچگونه بیم در خودت راه راه نده. من میفرستم او را بکشند. چنذد نفر در تعقیب ادریس فرستاد. مأمورین در جستجوی ادریس بودند و ادریس به دستور خداوند از شهر خارج شد و خود را مخفی ساخت و از خداوند درخواست کرد:  خداوندا! باران رحمت خود را بر این شهر نازل مفرما تا من درخواست کنم. دعای اردیس مستجاب شد و وی به غار کوهی پناهنده شد و خداوند فرشته ای بر او گماشت که همه شب غذای مورد احتیاج او را باو برساند.  ادریس در پناه غار با آرامش خاطر بسر میبرد و موضوع نفرین او ورد زبانها بود. در آن هنگام پروردگار عالم به انتقام آنمرد بیگناه، شاه ستمگر را از تخت سلطنت سرنگون کرد و او را به چنگال مرگ گرفتار ساخت. شوهرش را ویران و زنش را طعمه سگان نمود و سلطنت بدست یکنفر گردنکش و گناهکار دیگر افتاد . از گمشدن ادریس بیست سال گذشت. یکقطره باران هم نبارید زندگانی مردم بسی سخت شد. زراعتها از بین رفت و باغستانها از بی آبی خشکید. اهالی دست نیازمندی به شهرها و نقاط دیگر دراز کردند و در اثر فشار و بیجارگی به خود آمدند و گفتند: این بدبختی ما برای نفرین ادریس است که از خدا درخواست کرده باران بر ما نفرستد. اینک ادریس ناپدید است ولی خدای ادریس از او مهربانتر و رحمتش واسع تر است. بدرگاه خدا رفتند و از گناهان خود استغفار کردند و خاک ندامت بر سر ریختند.  خداوند توبه آنها را قبول کرد و ادریس را بشهر برگردانید و مردم بحضور او شرفیاب شدند و توبه خود را تجدید کردند. ادریس از خدا طلب باران کرد ابرها صفحه آسمان را پوشانید و بارانی سودمند بارید و مردم سیراب گشتند. سالها گذشت و ادریس برهبری و راهنمائی قوم خود اشتغال داشت تا خداوند متعال او را بالا برد و بمقامی ارجمند رسانید. 🌸●♧••••♡••••♧●🌸 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌸●♧••••♡••••♧●🌸