🌸محـــــبت 💞پیوند محکمی است که 🌸فاصله نمی شناسد... 🌸مهربان که باشی 💞هر کجا که باشی 🌸در خاطرہ ها می درخشی 💞تقدیم به نگاه مهربون شما 🌸صبحتون پُراز عشق و آرامش 🌸طاعاتتون قبول درگاه حق 🍃 #روزتون_سرشارازخیروبرکت🍃 https://eitaa.com/m_rajabi57

💠 دعای روز هشتم ماه مبارک #رمضان 🤲 ای خدا در این روز مرا ترحم به یتیمان و اطعام به گرسنگان و آشکار کردن سلام و مصاحبت نیکان نصیب فرما، به حق انعامت ای پناه آرزومندان عالم. #دعای_روز_هشتم https://eitaa.com/m_rajabi57

🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼 #داستانهای_قرانی 🌼 🌼 #قسمت_صدو_هجدهم 🌼 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 https://eitaa.com/m_rajabi57 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼

#داستانهای_قرانی #ندای_اسلام #قسمت_۱۱۸ #بخش_ششم در عین حال که صدق گفتار #پیغمبراسلام(ص) برای قیصر مسلم بود، فعالیت های دیگری نیز برای اطمینان بیشتر انجام داد. نامه ای به یکی از دانشمندان بزرگ مسیحی که در رومیه ساکن بود نوشت و از او خواست که اطلاعاتی راجع به پیغمبر اسلام در اخیتارش بگذارد. او در جواب نوشت همانا محمد بن عبدالله، پیغمبر موعودی است که اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) انتظار او را دارند. او را تصدیق کن و به او ایمان بیاور. ضمناً به یکی از وزرای خود دستور داد که در شهرهای شام و فلسطین جستجو کن و از مردم حجاز که به این کشورها آمده اند، کسی را نزد من آور تا درباره محمد از او سوالاتی بکنم. بر حسب اتفاق، به ابوسفیان پدر معاویه که از دشمنان سرسخت پیغمبر اسلام(ص) بود برخوردند. وی با عده ای از اهالی مکه برای تجارت به شام رفته بود. مأمورین قیصر همه آنها را به حضور بردند. قیصر بر تخت سلطنت تکیه زده و گروهی از رجال و شخصیت های مملکتی نزدش بودند. وقتی مکیان وارد شدند، بر طبق معمول مردم، شاه را سجده کردند. قیصر به مترجم خود گفت: از این عده بپرس که کدامیک با محمد که ادعای پیغمبری کرده، خویشاوندی و بستگی دارند؟!  ابوسفیان گفت: من با او قرابت و خویشاوندی دارم و او عموزاده من (یعنی از قبیله من) است. شاه ابوسفیان را نزدیک خود طلبید و دستور داد سایر عربها پشت سر او ایستادند. مترجم به امر قیصر به آنها گفت: من شما را در اینجا آوردم تا اگر ابوسفیان در لابلای سخنانش مطلبی بر خلاف حقیقت گفت، سخنش را قطع کنید و مراقب باشید که دروغ نگوید. پرسش ها از طرف قیصر بوسیله مترجم به این شرح آغاز شد:  شاه: حسب و نسب این مرد که ادعای پیغمبری کرده و برای من نامه نوشته در میان شما چگونه است؟  ابوسفیان: محمد بن عبدالله در میان ما دارای حسب و نسب بزرگ و از خاندان بزرگ و شریف است.  شاه: آیا قبل از محمد هم کسانی در حجاز ادعای پیغمبری کرده اند یا نه؟  ابوسفیان: نه. هیچ کس چنین ادعائی نکرده و تنها اوست که چنین بساطی برپا کرده است. شاه: سابقه محمد در میان شما چگونه است؟ آیا قبلاً او را دروغگو می دانستند یا راستگو؟  ابوسفیان: سابقه او در راستی و درستی مشهور است و هرگز کسی از وی دروغ و خلاف ندیده است. شاه: آیا در میان پدران و نیاکانش پادشاهی وجود داشته یا نه؟  ابوسفیان: نه هیچ یک از پدران و اجداد او پادشاه نبوده اند. شاه: محمد از نظر عقل و خرد چگونه است؟  ابوسفیان: از نظر عقل و خرد بر او خرده ای نتوان گرفت و مردی خردمند است. شاه: کسانی که به او ایمان آورده اند از چه طبقه ای هستند. آیا اعیان و اشرافند یا طبقات زحمتکش و محروم؟!  ابوسفیان: پیروان او را بینوایان و ضعفا تشکیل می دهند. شاه: با مرور زمان بر پیروان او افزوده می شود یا رو به کاهش می رود؟ ابوسفیان: روز به روز بر تعداد مسلمانان و پیروان او می افزاید. *شاه:* آیا پس از گرویدن به او کسی از دینش بر می گردد و او را نکوهش می کند یا همه در پیروی او ثابت و استوارند؟ ابوسفیان: هیچ کدام از پیروان او از دینش برنمی گردند و حتی در برابر آزارهای دشمنان بر عقیده خود پایداری می کنند. شاه: محمد به عهدها و پیمان های خود وفادار است یا نه و آیا برای پیشرفت کار خود به خدعه و نیرنگ متوسل می شود یا نه؟  ابوسفیان: خدعه و مکری در کارش نیست. ولی فعلاً ما با او عهد و پیمان (پیمان حدیبیه) داریم. نمی دانم در آینده نسبت به آن چگونه رفتار خواهد کرد. شاه: جنگ ها و نزاع های میان شما و او چگونه انجام می شود و پیروزی با کدام طرف است؟  ابوسفیان: در بعضی از جنگها پیروزی با ما است و در برخی با او است. یکبار او در جنگ بدر بر ما غالب شد و من در آن جنگ شرکت نداشتم ولی در جنگ دیگری که ما به شهر او حمله کردیم (جنگ احد) بسیاری از یارانش را کشتیم و شکم دریدیم. شاه: محمد مردم را به چه چیز دعوت می کند و اساس دعوتش روی چه مسائلی استوار است؟ ابوسفیان: او می گوید: خدا را بپرستید و شرک به او نیاورید. می گوید نماز بخوانید. زکات بدهید. راستگو باشید. به مستمندان انفاق کنید. می گوید با عفت باشید. عهد و پیمان را رعایت نمائید و در اداء امانت کوتاهی نکنید. 🔹پرسش های پادشاه روم به همین جا پایان یافت و سپس بوسیله مترجم خود منظورش را از این سوالات به اطلاع ابوسفیان و همراهانش رسانید. شاه گفت: اینکه از حسب و نسب محمد پرسیدم و تو جواب مساعد دادی، آن است که انبیاء و پیامبران الهی حتماً باید از خانواده اصیل و شریف باشند. پرسیدم قبل از او کسی ادعای نبوت کرده یا نه. برای این بود که اگر کسی پیش از او این ادعا را کرده احتمال می رود که محمد نیز از این نقشه پیروی کرده باشد. اینکه از راستگو بودنش پرسیدم و تو او را راستگو معرفی کردای، بدان جهت بود که اگر کسی در امور دنیا و جریان زندگی خود به مردم دروغ نگوید، هرگز بر خدا دروغ نخواهد بست. پرسیدم آیا از پدران ا