eitaa logo
🌷مهمان شهدا 🌷
55 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
664 ویدیو
26 فایل
🌷حاج قاسم سلیمانی🌷 🍃والله والله والله،مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه‌ی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروزسکان انقلاب رابه دست دارد نشر با ذکر صلوات🍃 ارتباط با مدیر @Ashmaneha لینک کانال: 🆔 @m_setarehha
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جزء بیستم.mp3
4M
🎧 تندخوانی (تحدیر) جز بیستم قرآن کریم 🎤 استاد معتز آقائی 🆔 @m_setarehha
🔴چه شباهت عجیبی 🔹تکرار تاریخ 🔹درس عبرت 🔴توییت استاد رائفی پور: ✍️ ‏درسی از تاریخ! مالک اشتر ‎ بود و ابوموسی اشعری مرد مذاکره سپاهیان امام علی(علیه السلام) نپذیرفتند مالک برای مذاکره برود! آنها اشعری را نرم خو و رجل مذاکره می‌دانستند معاویه و عمرو عاص که میدان را باخته بودند به لطف اشعری مذاکرات را بردند و البته چندی بعد مالک را به شهادت رساندند. 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸قسمت بیست و یکم🌸 رحیم و ابراهیم گفتند صدام دارد خاک ما را می‌گیرد. نیروهای ارتش نتوانسته‌اند دوام بیاورند و ما باید برویم کمک. به مادرم گفتم: «خب، ابراهیم و رحیم حق دارند. چه ‌کار کنیم؟ بنشینیم تا بیایند توی خانه‌هامان؟ بیایند یکی‌یکی نابودمان کنند؟» مادرم که دید من هم پشتیبان آن دو تا هستم، گفت: «حداقل یکی‌شان برود. به من رحم کنید!» رحیم و ابراهیم آن‌قدر ناراحت و خشمگین بودند که احدی نمی‌توانست جلوشان را بگیرد. با خودم گفتم: «خدایا، چه شده؟ این چه بلایی است که دارد سرمان می‌آید؟» همۀ مردم گیج شده بودند. مادرم با تعجب نگاهم کرد و پرسید: «اگر بلایی سرشان بیاید، چی؟!» بلند شدم و گفتم: «خدا بزرگ است، دالگه. به خدا من هم حاضرم بروم.» پدرم بلند شد و رو به رحیم و ابراهیم گفت: «چیزی یادتان نرود. من می‌روم ببینم بقیه دارند چه ‌کار می‌کنند.» همین حرفش به همۀ بحث‌ها و حرف‌ها خاتمه داد. آن شب توی روستا غوغا بود. همه دلهره داشتیم. هر شب همان موقع، ده آرام و ساکت بود. همان وقت‌ها، من مشغول نگاه کردن به ستاره‌ها یا ظرف شستن بودم و مردها هم توی خانه‌ها با هم بازی‌های شبانه می‌کردند. اما آن شب، ده پر بود از سروصدا. مردها که هشت نفر می‌شدند: رحیم و ابراهیم برادرهایم، پسردایی‌ام عباس حیدرپور، پسرخاله‌هایم علی‌شاه و پاشا بهرامی، پسرخالۀ دیگرم شاه‌حسین جوان‌میری و پسردایی‌هایم مراد و اردشیر گله‌داری، تفنگ‌هاشان را دست گرفته بودند. از صورت و چشم‌هاشان خشم می‌بارید. توی کردها رسم بود هر خانواده‌ای برای خودش تفنگی داشته باشد. هر کس تفنگی داشت، آورد. هر کس هم نداشت، ‌رفت از سپاه تفنگ بگیرد. هشت نفر از فامیل آمادۀ رفتن بودند. از کسی دستور نگرفته بودند، اما آن‌قدر گلوله و تفنگ همراه داشتند که انگار از پادگان برگشته‌اند. عباس پسردایی‌ام رو به دایی‌ام محمدخان گفت: «ما می‌رویم. اگر احتیاج بود، شما هم بیایید.» دایی‌ام گفت: «روله، خدا پشت و پناهتان.» عباس توی همان تاریکی رو به مردم کرد و گفت: «مگر مادرم مرا شل پیچیده باشد (یعنی مگر غیرت نداشته باشیم و بی‌عرضه باشیم) که دشمن این‌قدر راحت خاک و ناموس و آبروی ما را زیر پا بگذارد. ما می‌رویم تا بجنگیم. آی مردم، اگر برنگشتیم، حلالمان کنید. وقتی مردی این حرف را می‌زد، یعنی اینکه تا آخرین نفس می‌جنگد. یا می‌میرد، یا آبرویش را حفظ می‌کند. ابراهیم و رحیم هم مدام به مردم سفارش می‌کردند و می‌گفتند: «مواظب ده باشید. بروید از نیروهای سپاه تفنگ بگیرید. دشمن از چند جهت دارد حمله می‌کند. شب راحت نخوابید.» دو برادرم، شال کمرشان را محکم کردند. پسردایی‌ام عباس، دست گردن دایی‌ام انداخته بود. هشت نفر از مردها‌مان داشتند می‌رفتند. انگار قلبم را فشار می‌دادند. این چه بلایی بود داشت سرمان می‌آمد؟ همه نگران و ناراحت بودیم. به خاطر اینکه مادرم ناراحتی نکند، سعی کردم خودم را بی‌خیال نشان دهم. ولی طاقت نمی‌آوردم و مدام می‌رفتم بیخ گوش ابراهیم و رحیم می‌گفتم: «تو را به خدا مواظب خودتان باشید.» رحیم گفت: «تو هم مواظب باوگ و دالگه‌مان (پدر و مادرمان) باش. حالا تو مرد خانه‌ای!» فانوس‌ها را روشن کرده بودیم و دور جوان‌ها حلقه زده بودیم. یکی قرآن آورد و مردها از زیر قرآن رد شدند. شب بود و صدای صلوات مردم توی ده پیچید. زن‌ها گریه می‌کردند. جوان‌هایی که می‌رفتند، برای همه عزیز بودند. میان صلوات مردم ده، مردها به راه افتادند تا به طرف قصرشیرین و سرپل‌ذهاب بروند. دستمال به سر بسته بودند و تفنگ‌ها توی دستشان بود. وقتی راه افتادند، صدای گریۀ زن‌ها بلندتر شد. تا گورسفید همراهشان رفتم. بعد ایستادم تا مردهای تفنگ به دوش، روی جاده رفتند. سوار ماشین شدند و به طرف قصرشیرین حرکت کردند. پس از رفتن برادرهایم به جنگ، مادرم بی‌قراری می‌کرد و اشک می‌ریخت. نمی‌دانستم غصۀ کدامشان را بخورم. همه گیج بودیم. از آن پس، هر لحظه نگران بودیم و احوال رفتگانمان را از نیروهایی که از آن سمت می‌آمدند، می‌گرفتیم. آرام‌آرام جنگ داشت به سمت ما هم کشیده می‌شد. از دور می‌دیدیم که چهل تا چهل تا گلولۀ سنگین دور و اطراف آبادی‌ها زمین می‌خورد. وقتی توپی زمین می‌خورد، تمام دشت می‌لرزید و صدا می‌داد. دم غروب، بنا به رسمی که داشتیم، زن‌ها رو به خورشید می‌ایستادند و آبا و اجداد صدام را نفرین می‌کردند. من هم روی بلندی می‌رفتم و رو به غروب آفتاب، با صدای بلند می‌گفتم: «صدام، خدا برایت نسازد که این ‌جوری خون به ‌پا کردی.» 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴یکی از بهترین اعمال شب قدر🌴 خواندن دو رکعت نماز در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه سوره قل هو الله احد خوانده می شود بعد از سلام ، هفتاد مرتبه بگویید 🌴استغفرالله واتوب الیه🌴 در روایت پیامبر اکرم (ص) وارد شده که هر کس شب قدر این دو رکعت نماز را بخواند ، خداوند امشب خودش و پدر ومادرش را می بخشد و می آمرزد. 🍁 تا نماز صبح وقت خواندن این نماز است 🌴شرکت در ثواب پست را به اشتراک بگذارید. 🆔 @m_setarehha
✨﷽✨ 🌟خواص عجیب دعای جوشن کبیر ✍پیامبر اکرم (ص) : خداى تعالى در آسمان چهارم خانه‏اى بنا کرده که نامش بیت المعمور است؛ به آن خانه در هر روزى هفتاد هزار فرشته داخل مى‏شوند و از آن بیرون مى‏روند و دیگر به سوى آن تا روز قیامت بر نمى‏گردند و خداى عزّ و جلّ به صاحب این دعا ثواب این فرشتگان را می‏بخشد. در شبى که شخص این دعا را بخواند خداى تعالى به او روى مى‏آورد و به سوى او نظر التفات مى‏کند و تمامی حاجتهاى دنیا و آخرت او را برآورده می سازد. هر کسى که این دعا را بخواند، مثل مردن شهدا می ‏میرد. خداى تعالى براى او ثواب هفتصد هزار شهید از شهیدان صحرا را مینویسد. حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) فرمودند که: هیچ بنده ‏اى از امّت من نیست که این دعا را در ماه مبارک رمضان سه مرتبه یا یک مرتبه بخواند مگر آنکه به تحقیق که خداى تعالى بدن او را بر آتش حرام می‏کند و بر او بهشت واجب میشود. 📚( مهج الدعوات ابن طاووس ـ ترجمه طبسى، ص 363-365) 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه مبارک رمضان: اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ الى مَرْضاتِكَ دلیلاً ولا تَجْعَل للشّیْطان فیهِ علیّ سَبیلاً واجْعَلِ الجَنّةِ لی منْزِلاً ومَقیلاً یا قاضی حَوائِجَ الطّالِبین. خدایا قرار بده برایم در آن به سوى خوشنودی‌هایت راهنمایى و قرار مده شیطان را در آن بر من راهى و قرار بده بهشت را برایم منزل و آسایـشگاه اى برآورنده حاجت‌هاى جویندگان. 🆔 @m_setarehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا