eitaa logo
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
88 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
449 ویدیو
8 فایل
خوش اومدی رفیق😎😎 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ : http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
نویسندش خودش ایتاش رو پاک کرده تو شاد برا من میفرسته
استوری اقای مجید نوروزی😂😂
‌•••|ما امام رضایی ها|•••
#رمان_گاندو پارت ۷❤️ فرشید: بعد از اینکه تماسم با سعید و داوود تموم شد ، سرم رو برگردونم طرف چپ که
پارت ۸❤️ فرشید: پاشدم از پنجره ای که خیلی کوچیک بود و روی در اتاق رسول بود رسول رو دیدم👀 فرشید:آقا....آقا.... محمد😃 محمد: چیه چی شده فرشید؟؟؟ فرشید :آقا رسول ... رسول به هوش اومده😍 محمد: تا اینو فرشید گفت پاشدم رفتم از همون پنچره ی کوچیک روی در رسول رو دیدم و فرشید رفت به پرستاران و دکتر بگه😉👍 وقتی دیدم افشین داره از ته راهرو میاد رفتم داخل اتاق رسول ، کنار تخت ...... تا اومدم رسول رو صدا کنم افشین گفت: افشین: محمد جان برو بیرون چند لحظه😉👌 محمد: باشه ، بعد آروم رفتم تو راهرو و خدا رو شکر کردم 💖🤲 فرشید اومد سمت من و لبخندی بهم زد و گفت: فرشید: آقا محمد من برم یه زنگ بزنم به داوود و سعید ، بنده خدا ها کلافه شدن از نگرانی😄 محمد : جواب کلامی ندادم و فقط سر تکان دادم و منم لبخند زدم☺️🌸 فرشید: وقتی رسول به هوش اومده رفتم به سعید و داوود زنگ بزنم و خبر بدم که بهوش اومده رسول 😄 فرشید: الو... داوود داوود: سلام فرشید ، چی شد رسول خوبه؟؟؟ فرشید: سلام داوود جان بله خوب خوب👍☺️😍 داوود: خدارو شکر من برم به سعید هم بگم رفته سر میزش سایت 😌❤️ فرشید: باشه سلام برسون خدانگهدار👋😊 داوود : خدافظ👋🌼 داوود: وقتی فرشید گفت رسول به هوش اومده خیلی خوش حال شدم البته از یه طرف باورم نمیشد که آقا محمد و رسول باهم برادر هستند😀😌😳❤️ رفتم به سعید خبر بدم😀 داوود: سعید ...سعید😄 سعید: چه خبرته داوود آروووم😒 داوود : رسول ... رسول به هوش اومده😉😍 سعید : 😃😃😃واقعا🧐 داوود : نه الکی خوب به هوش اومده برادر من😂❤️ سعید: به قول رسول 😜 اااییییوووولللل👌😏❤️ داوود : من برم این خبر رو به آقای عبدی بدم ، بنده خدا ایشون هم از صبح نگران حال رسول هست😌 فعلا سعید : باشه ، ممنونم داوود😍❤️❤️❤️ داوود: بعد از اینکه خبر رو به آقای عبدی دادم با خیال آسوده رفتم سر میزم 🌸 ادامه دارد....
پارت ۹❤️ داوود: وقتی رفتم پشت میزم که برسی کنم و گزارش بنویسم ، علی سایبری اومد کنار میزم😉 علی: به به سلام آقا داوود😄 داوود: سلام علی آقا ی سایبری 😁 علی : چه خبر ؟؟ از رسول خبری داری؟؟؟ داوود: اوه.....اوه 😂 خبر دارم چه خبر ۱-استاد رسول ما به هوش اومده 😁۲-آقا دلیل حال رسول هم این بود که خسته بوده و خلاصه خستگی...😌😁 و....خبر آخر که یه قولی باید بدی که به کسی نگی اینو😌😜 علی: خوب چی 😒 داوود:نه دیگه علی جان قول بده😌😂 علی: بابا داوود زشته همه دارن نگاه مون میکنم بگو دیگه😐 داوود: نگاه🤔😬😳 خوب و خبر سوم این هست که .......😜😜😜😂😂😂😂 برو شب میگم بهت😂😂😂 علی:😡😡😡😡 داوود: خوب بابا عصبانی نشو میگم علی😅 علی: بگو بابا اه😢😒 داوود: خبر سوم اینه که رسول برادر آقا محمد هست😌 علی:چییییی😳😳😳 از کجا میدونید داوود تو کی بهت گفته ؟؟؟ راسته واقعا؟؟؟😳😳😳 داوود: اووووه نفس بگیر علی جان😁😁😁 بله خبر راسته خود آقا محمد گفته 😉😄 علی: حرفی ندارم😊😅😬 داوود: علی .... علی: بله داوود🧐 داوود: به کسی نگی ها ... بعدشم رسول دوست ندارم کسی با نگاه برادر فرمانده بهش نگاه کنند و.... اینو خود آقا محمد گفت🤨😏😌😌 علی:آها باشه داوود جان🌹 راستی داوود فلش که دادی خالیش کنم تو هارد ،بفرما این هارد و فلش 😌🌼 داوود: ممنون علی جان 🌹🌹 علی : خواهش می کنم این چه حرفیه عزیز من🌹😍 ادامه دارد....
پارت ۱۰❤️ محمد : بعد از اینکه دکتر از اتاق رسول اومد بیرون ، نگاهی به من کرد و لبخندی زد 😊 بعد اومد طرف من و آروم گفت : افشین: محمد جان نمی خوای بری داخل🤔☺️؟؟ محمد: 😍فقط لبخندی زدم و سری تکان دادن😉 تا خواستم برم تو از ته سالن آقا فرشید رسید و گفت منم می خوایم بیام😄 محمد:🤨🤨🤨 فرشید. : آها بله درسته بفرمایید😌😬 محمد و افشین:😂😂😂 فرشید: خوب چیه😅😅 محمد : در زدم و رفتم داخل👌👍 محمد: اتاق آقای جان فشان اینجاس😄🤔🧐؟؟ رسول: خوب محمد جان 😉 آروم ، متوجه میشن🤨 محمد : رسول جان دیگه همه الان می‌دونن که ما.... ما برادریم😌😊 رسول : چییییی😳😳😳کی گفت؟؟ محمد : من رسول😊😉 رسول: محمد😔😔 محمد: رسول اول تا آخرش قرار بود متوجه شن خوب حالا الان فهمیدن👌🤨 رسول : چی بگم😊😉 محمد : خوب خوبی رسول ؟؟ رسول: خدارو شکر بد نیستم😌 محمد : درد داری؟؟ رسول : نه خوبم محمد😊 محمد : درسته می گفت خوبم اما برای اینکه منو نگران نکنه از حالش نمی گفت 😞😞😢😢 محمد : خوب بگو ببینم چی شد که اینجوری شدی 🤔 رسول: والا خودمم هم زیاد خبر ندارم محمد جان😄 فقط یادم میاد که سرم گیج رفت و چشمام سیاهی رفت و... محمد : دکتر گفت بخواتر خستگی هست باید استراحت کنی،من چقدر بهت گفت رسول برو بخواب حداقل ۴ ساعت و نیم هااا؟؟؟ رسول : محمد خودت بهتر از من میدونید ، نمیشه اگه یه لحظه غفلت کنی ....😔😔 محمد : ☺️☺️☺️🌸🌸 رسول : راستی به عزیز که چیزی نگفی😱😳 محمد : نه نگران نباش😏😊😉 آها راستی رسول فرشیدم هم اینجاست 😄 بزار چند لحظه😉 محمد: رفتم دم در و فرشید و صدا زدم 😃 فرشید: جانم آقا محمد😉 محمد: فرشید بیا تو 😊 فرشید : 👍👍😍 فرشید: وارد اتاق رسول شدم 😉😍 فرشید: به استاد رسول 😁😁خوبی؟؟؟ رسول : سلام فرشید جان ☺️ ممنون شکر خوبم👍😊 فرشید : خدا رو شکر آها راستی آقا دکتر گفت می تونید مرخص شه رسول ولیییییی!!! محمد : ولی چی ؟؟؟ فرشید : باید استراحت کنه😄 رسول : الان به زور اینجا خوابیدم😒 برو بابا 😒😞 فرشید : خیلی خوب رسول جان الان به دکتر افشین میگم این حرف گوش نمیده و ...بعد خود آقا افشین میگه همینجا بستری بمونی🤨😏😌😉 رسول: 😡😡😡 باشه😔😔😢😢 فرشید و محمد:😂😂😂😂 رسول: محمد و رسول داشتن میخندیدن که دکتر اومد داخل و گفت : افشین: اگه چیز خنده داری هست به ما هم بگو بخندیم محمد😂😁 خیلی خوب حالا😉 آقا رسول ما چطور؟؟؟ رسول : خدارو شکر خوبم😊 افشین: خوب خوبه ، فکر کنم آقا فرشید گفته باید استراحت کنی و...😃😉 رسول : بلهههه😞😢 افشین : خوب دیگه ، وقتی سرم تموم شد منو خبر کنید که بگه ی مرخص شدن رو بنویسم☺️ محمد : چشم دکتر ممنونم❤️ افشین:☺️🌸 ادامه دارد....
بچه ها تو ایتا میشه ربات درست کرد؟
پارت ۱۱❤️ محمد: منو فرشید توی اتاق رسول داشتیم حرف می‌زدیم که رسول گفت: رسول: محمد جان ، اینم از سرم تموم شد حالا لطفاً برید به دکتر بگید منو مرخص کنه بریم ، من کلی کار دارم ها 😌😔 محمد: 🤨استاد رسول ۱-الان هنوز کامل سرم تموم نشده ۲- بعدشم مگه قرار نبود شما استراحت کنید به جای کار😳 رسول : 😓 ای بابا محمد به خدا من خوبم محمد: کاملا معلوم هست ، کی بود امروز دوبار افتاد 🤨 حتما من بود😁😔 فرشید: نه رسول من بودم امروز دو بار افتادم از خستگی😁😌😞 رسول:😒😒😒 اصلا برید بیرون ببینم من می‌خوام استراحت کنم😒😞 محمد و فرشید:😳😳 واقعا🤨🤔 رسول : کاملا معلوم است نه می‌خوام خودم پاشم برم به دکتر بگم این سرم رو دربیاره و بعدشم من برم😌 محمد و فرشید:😂😂😂😂😂 فرشید : خیلی خوب بخواب سر جات تو من رفتم به دکتر بگم😄😄 محمد: نه فرشید جان من خودم میرم ، همین جا باش 😊😉❤️ فرشید : چشم آقا🌸☺️ محمد : از اتاق اومدم بیرون و رفتم طرف ایستگاه پرستاران ، دکتر هم همون جا بود . محمد: افشین جان .... ببخشید ، سرم رسول تموم 😊 افشین : خیلی خوب الان میام 😌 محمد :ممنون🌸😍 ادامه دارد....
https://eitaa.com/joinchat/2174615709C24ddce4aaa کانال دوست عزیزمه♥️ حمایت لطفا☘