eitaa logo
ما و او ( احسان عبادی )
38.9هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
484 فایل
کانال دوم👈 @marefatemahdavi ✍️ احسان عبادی/طلبه درس خارج/ارشد ادیان و عرفان/دانشجوی دکتری قرآن و حدیث/از اساتیدمهدویت 🖥تبلیغات @sina_bavelayatali 📌ادمین سوالات @hovalsharid 📞تلفن: 09387543716 انتشارمطالب باهرنامی مشکلی ندارد✅
مشاهده در ایتا
دانلود
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 135 🔰 حاج آقا عسکری : اما سعی کنیم از برکات این ماه استفاده کنیم 👈مردم 👈ما در
136 ❇️ یک مرتبه گفت : ساسان ، بیا یک قول و قراری با هم بذاریم 🌀 ساسان با خنده گفت : ای بابا ، ما که شب نیمه شعبان با هم کلی قرار گذاشتیم ، باز هم قرار ؟؟؟ چشم داداش، چشم ، من که می دونم قول و قرارهات از چه جنسی هست ، چشم بسته خریدارم ، بفرما بگو ❇️ محمد مهدی : ما خداراشکر تونستیم یک ماه تمام روزه بگیریم و تو این ماه با صحبت های حاج اقا خیلی چیزها یاد گرفتیم ، خیلی مطالب مهدوی و دینی رو که نمی دونستیم ، یاد گرفتیم و چون حاج اقا امسال از آیات مهدوی گفتن ، با مباحث مهم مهدویت آشنا شدیم. حالا که شناختمون نسبت به امام بیشتر شده ، به نظرم بیشتر هم باید براشون کار کرد و وقت گذاشت حالا که بیشتر ایشون رو شناختیم، بیشتر متوجه شدیم که چقدر تنها هستند و چقدر جامعه ما تشنه مباحث مهدویت هست و چقدر جاها که ما داریم و نیاز هست در اونجا کار بشه و چقدر جاهای خالی که هنوز پر نشده 👈 ما سال قبل انتخاب رشته پایه دهم خودمون رو کردیم و هر کدوم با انگیزه ای وارد رشته خودمون شدیم.باید چندسال دیگه انتخاب رشته کنکور کنیم بیا این انتخاب رشته رو بر اساسی انجام بدیم که فکر کنیم اگه امام زمان (عج) ظهور کرد ، به اون رشته و تخصص نیاز داره ، 🌀 ساسان : مگه میشه؟ مگه برای خدمت علمی به امام زمان (عج) ، نباید وارد حوزه علمیه شد؟ ❇️ محمد مهدی : اون هم یک شیوه خدمت هست ، اما قرار نیست همه برن حوزه ، پس کارهای علمی دیگه رو چه کسی انجام بده؟ 👈در دورانی که امام ظهور می کنن و تشکیل حکومت میدن ، نیاز به دکتر و پزشک و پرستار نداره؟ 👈نیاز به مهندس نداره؟ 👈نیاز به وکیل و مدیر نداره؟ 👈نیاز به اهل علوم دیگه نداره؟ 👈 دانشگاه ها و مراکز تحصیلی نیاز به استاد ندارن؟ 👌 ما تو روایات داریم که در ابتدای ظهور جنگ هست و سفیانی که دشمن اصلی امام زمان (عج) هست، از شش ماه قبل ظهور کار خودش رو انجام میده و شروع به فتنه کردن میکنه و تا 9 ماه بعد ظهور هم هست، یعنی جمعا 15 ماه ( منبع: الغیبه طوسی ، ص 461 ) ⬅️ خب تو این مدت ، چقدر جنگ ها رخ میده و خرابی ها به بار میاد؟ ⬅️ چقدر انسان ها کشته میشن؟ ⬅️ همین الان چقدر از مردم جهان دچار افسردگی هستند؟ ⬅️ چقدر دچار فقر هستند؟ ⬅️ و هزاران مشکل دیگه 👈 بعد ظهور امام و از بین بردن سفیانی و لشکر دشمن ، امام قراره چطور این مشکلات رو برطرف کنه؟ 🌀 ساسان : خب با معجزه ، میتونه به راحتی معجزه کنه و یک مرتبه همه چیز خوب بشه ❇️ محمد مهدی : نه ، این چه حرفیه ، مگه قراره همه چی با معجزه با حل بشه ؟ پس اختیار چی میشه ؟ پس نقش انسان و بشر چی میشه؟ ببین بذار این طور بگم که ... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 137 ❇️ محمد مهدی : ببین بذار این طور بگم ، همه قبول دارند از بین 14 معصوم ، مقام ش
138 ❇️ محمد مهدی : پیشنهاد من این هست که حالا که پایه دهم هستیم و باید چند سال دیگه کنکور بدیم ، بیا از الان تصمیم بگیریم درسهامون رو خوب خوب بخونیم و هر درسی رو بعد از یادگیری درست ، بریم سراغ نمونه سوالات کنکور و باهاشون آشنا بشیم تا موقع کنکور نیازی نباشه به خودمون فشار زیاد بیاریم و از طرفی هم از همین الان نگاهمون به درس خوندن به شکلی باشه که این درس رو به نیت به درد امام زمان خوردن بخونیم ، با وضو درس بخونیم ، با نیت الهی 👈 به این نیت که درسها رو خوب بخونیم تا معدلمون بالا بره و از اون طرف در کنکور هم رتبه خوبی بیاریم . 👈من که رشته ام ریاضی فیزیک هست ، تو هم که به خاطر علاقت به زیست شناسی ،علوم تجربی انتخاب کردی ، پس بیا از همین الان در این ایام عید سعید فطر ، قرار علمی خودمون رو برای چندسال دیگه که کنکور داریم و بعدش انتخاب رشته دانشگاه بگذاریم 👈 من میخواهم استاد دانشگاه بشم تا هم شاگرد خوب پرورش بدم و در کنار تدریس ، گاهی اوقات نکاتی درباره امام زمان (عج) بهشون بگم سر کلاس ،و هم اینکه با علم خودم اگر زنده بودم به حکومت مهدوی امام کمک کنم و اگر هم زنده نبودم و ظهور رو ندیدم، تا وقتی زنده هستم در راه رشد دانشمندان علمی و رشد علم این کشور و زمینه سازی علمی ظهور تلاش کنم 🌀 ساسان : من هم در این شب عید فطر با خودم و خدا قرار می گذارم که خوب درس بخونم تا رشته پزشکی در یک دانشگاه خوب قبول بشم و دکتر متخصص بشم تا بتونم از نظر علم پزشکی ، کمک کار امام زمان (عج) و حکومت ایشون باشم و در دوران غیبت هم برم به شهرهای محروم و رایگان مردم اونجا رو ویزیت کنم و با این کار هم دل امام رو شاد کنم و هم خدمتی به یاران امام کرده باشم و هم در کنار درمان ، چند تا نکته درباره امام زمان (عج) هم بهشون بگم و اونها رو با حضرت بیشتر آشنا کنم. ✳️ چندسال بعد... نتایج کنکور آمد. در رشته مهندسی هسته ای دانشگاه صنعتی شریف و ساسان هم در رشته پزشکی دانشگاه تهران، قبول شدند . 🌺 پایان فصل سوم ، شروع فصل چهارم از دو هفته بعد 🌺 ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
✅ شروع فصل چهارم 139 15 سال بعد... 🔰شب 19 ماه مبارک رمضان، سر سفره افطار ، با خانمش و پسرکوچولوی سه سالش داشتن افطار می خوردن . تلویزیون هم روشن بود و به شدت داشت اخبار رو پی گیری می کرد. حوادث مهمی رخ داده بود. مدام با حاج اقا عسکری در ارتباط بود ، چون ایشون از اساتید قوی مهدویت بودند و در روایات به خوبی کار کرده بودند. 👈 زینب خانم ، همسر : حالا یعنی این جنگ هایی که داره تو سوریه و عراق میشه ، همون جنگ های هست ؟ اینهایی که در عراق دارن با این خبیث ملعون جنگ میکنن ، همون سپاه هستند؟ 💠 : نمی دونم خانم جان ، نمی دونم ، از طرفی اصلا نباید تطبیق داد ، از طرفی خیلی هم شبیه هستند ،باید صبر کرد . سفیانی نشانه های دیگه هم داره، نمیشه همینطوری تطبیق داد یادت نیست چند سال قبل یه گروه وحشی ای به نام تو سوریه رشد کردن و به وجود اومدن؟ همون زمان هم عده ای گفتن اینها همون هستند ، اما بعد چند مدت حاج اقا عسکری تو صحبتهاشون دلایلی رو آوردن که کاملا رد می کرد این مورد رو و با گذشت زمان مشخص شد حرف ایشون درست بود ❇️ زینب خانم : داعش رو که یادمه ، مگه میشه این گروه خبیث رو آدم فراموش کنه؟ اما حاج اقا با چه دلایلی تطبیق داعش به رو رد کردن؟ 💠 : شباهت هایی بود بین این دوتا گروه که همین شباهت های ظاهری باعث شد عده ای باور کنن که سفیانی همون داعش هست ، مثلا خروج داعش از سوریه که قسمتی از شامات بزرگ هست ، اگه بخواهیم منطقه شامات که در روایات اومده سفیانی اونجا رو فتح میکنه رو با نقشه جغرافیایی الان تطبیق بدیم ، میشه حدودا کشورهای سوریه، فلسطین، اردن ، لبنان 👈 بعد روایات ما میگن که بعد از فتح کامل شامات ، وارد عراق میشه ( منبع : کتاب الغیبه نعمانی ، باب سفیانی ) اما در قضیه داعش ما دیدیم که اونها همه شامات رو فتح نکردن و وارد عراق شدن 👈 نکته مهم دیگه هم اینکه قبل ورود به عراق ، درگیر جنگ سختی به نام جنگ میشه ، ولی ما چنین جیزی رو هم از داعش ندیدیم و اونها بعد سوریه ، بدون جنگ با گروه دیگه ، وارد عراق شدند ❇️ زینب خانم : اون گروه دیگه جنگ قرقیسیا چه گروهی هستند؟ 💠 : نمی دونم ، تو روایات نوشته نشده اسم این گروه، اما اون چیزی که مشخص هست این هست که اون گروه هم گروه باطلی هست ، یعنی این جنگ ، جنگ باطل با باطل هست ، پس اون طرف جنگ نمیتونه از نیروهای اسلامی باشه 👈 در این جنگ ، سفیانی پیروز میشه و میاد داخل عراق و در اونجا به کشتار وسیعی دست میزنه... 👈 اما داعش درگیر جنگ نشد ، در ضمن روایت هم میگه 6 ماه بعد خروج سفیانی از شام ، ظهور امام زمان (عج) رخ میده ، اما سالها از عمر داعش گذشت و به دست با برکت سردار دلها شهید سلیمانی شکست خوردن ، اما ظهوری رخ نداد 👌 اینها دلایل مهمی هست که داعش واقعا نمی تونست همون باشه ❇️ زینب خانم : خب درسته ، کاملا هم درسته ، اما الان همه این ویژگی هایی که برای گفتی ، با این گروهی که الان تو عراق مشغول کشتار مردم هستن ، جور در میاد ، هم از شام خروج کردن ، هم اون بخش های مهمی از شامات رو فتح کرده و بعدش درگیر جنگ شده و الانم تو عراق هست واقعا اینها همون هستند؟ 💠 : .... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
✅ شروع فصل چهارم #رمان_محمد_مهدی #رمان_محمد_مهدی 139 15 سال بعد... 🔰شب 19 ماه مبارک رمضان، سر
140 🔰 : گفتم که ، واقعا نمیشه تطبیق صد در صدی داد ، امشب شب قدر هست ، بریم مسجد ، ان شالله حاج اقا صحبت هایی در این باره بکنه. ایکاش... ❇️ زینب خانم : ایکاش چی ؟ 🔰 محمد مهدی : هیچی ، ولش کن ، بعدا بهت میگم. 🌀نگاهش رفت به سمت اخبار و خبری که داشت پخش می شد 🌀 مجری اخبار داشت خبرهای جدیدی از درگیری های امروز می گفت ، نیروهای دشمن در کوفه کشتار زیادی راه انداختن و هم زمان نیروهای اسلام هم با اونها درگیر شدند ، حرم حضرت علی (ع) و حرمین شریف کربلا شدیدا تحت محافظت شیعیان یمن و حزب الله لبنان و نیروهای ایرانی است . رهبر ایران فرمان جهاد داده است ( به دلیل عدم تطبیق علامات ظهور و تعیین وقت ، از مشخص کردن رهبر با اسم خاص اجتناب می کنیم) و گروههای زیادی با عنوان مدافعین حرم وارد عراق شده اند و درگیر جنگ با نیروهای دشمن هستند. 👈 این گروه ها ما را به یاد مدافعین حرم با فرماندهی سردار دلها ، شهید سلیمانی عزیز می اندازد که زمانی برای مقابله با داعشی های وحشی ، وارد سوریه شدند تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کنند ، اما این بار آنها وارد حرم عراق شده اند تا از حرم پدر و برادر حضرت زینب (س) دفاع کنند. 👈 فرمانده دشمن که در شامات و محل خلافتش مانده است و این نیروهایش هستند که در عراق مشغول جنگ و کشتار هستند ، به مردم سوریه و لبنان و فلسطین هم سخت گیری می کند و آنها را آماده اطاعت پذیری و قبول خلافت خود می کند. باید فکری به حال شامات هم کرد دشمن آنجا را تصرف کرده و مردم را تحت فشار قرار داده ، آمریکا و رژیم منحوس صهیونیستی هم به کمک دشمن آمده اند و هم در اشغال شامات به او کمک می کنند و هم برای جنگ های عراف به او کمک مالی و تسلیحاتی می کنند. 🔰 دل تو دل محمد مهدی نبود، میخواست چیزی به خانمش بگه اما نمی تونست، دوست داشت دِین خودش رو به اسلام و امام زمان (عج) ادا کنه ، محمد مهدی تقریبا می دونست که این جنگ ها همون جنگ های موعود هست ، آرزویی که از بچگی داشت که زمینه ساز ظهور باشه ، الان بهترین فرصت برای ادای اون بود اما کارش چی؟ ادامه تحصیلش در مقطع دکتری چی؟ زندگی و بچه خردسالش چی؟ چطور میخواست به خانمش بگه که دوست داره بره عراق و در کنار رزمندگان بجنگه ؟ با خودش گفت حتما امشب بعد نماز با حاج اقا عسکری مشورت می کنم ، ایشون قطعا میتونه راه درستی پیش پای من بگذاره... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 140 🔰 #محمد_مهدی : گفتم که ، واقعا نمیشه تطبیق صد در صدی داد ، امشب شب قدر هست ،
141 🔰 بعد افطار ، به همراه خانمش در منزل نماز عشاء رو خوندن ، عادت داشتن موقع اذان و قبل شروع افطار ، نماز مغرب رو بخونن و بعد افطار هم نماز عشاء رو به جماعت و دو نفری بخونن ، و بعدش برن مسجد و دوباره نماز رو به جماعت بخونن یا به جای اون نماز قضا بخونن ❇️ سر راه رفتن خونه ساسان تا با هم برن مسجد 👈 ساسان هم تقریبا هم زمان با ازدواج کرد و الان دو تا فرزند داره ، شبها با هم خانوادگی می رفتن مسجد 🌀 تو مرکز انرژی اتمی تهران کار می کرد ، چون از نخبگان دانشگاه شریف بود در این رشته و از خود اداره کل تهران اومدن دنبالش و جذبش کردن ، ساسان هم در یک بیمارستان فوق تخصصی قلب و عروق کار می کرد و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران هم بود و به خاطر اینکه روزهای پنجشنبه ویزیت رایگان از صبح تا شب داشت تو مطب خودش ، کلی مشهور شده بود ، حتی وقتی متوجه می شد که یک مریض مراجعه کننده ، پول تهیه دارو نداره ، پول دارو رو همراه نسخه به مریض می داد و برای اینکه اون مریض شرمنده نشه ، بهش می گفت به عنوان قرض هست و هر وقت داشتی بیا پس بده! 👈 خودش به گفت فقط تا الان تو این چند سال ، فقط حدود 10 نفر از این مریض ها اون قرض رو پس دادن ،اما اصلا براش مهم نبود، چون اون پول ها رو به نیت کمک می داد ، و فقط برای اینکه اون مریض شرمنده نشه میگفت به عنوان قرض 👈 همیشه هم از تشکر می کرد بابت این پیشنهاد ویزیت رایگان که بهش داده بود ، می گفت هم برکت مادی زندگیش بیشتر شده ، هم معنوی 👌 مگه میشه دعاهای مردم اثر نداشته باشه در زندگی آدم؟؟؟ چقدر خوبه که آدم از نظر علمی به جایی برسه که توان داشته باشه به مردم خدمت کنه و اونها رو خوشحال کنه... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 141 🔰 بعد افطار ، #محمد_مهدی به همراه خانمش در منزل نماز عشاء رو خوندن ، عادت داش
142 💠 وارد مسجد شدند و هنوز حاج اقا نماز رو شروع نکرده بود، رفتند پیش حاج اقا و به ایشون گفت که کار مهمی درباره حوادث منطقه داره حاج آقا هم گفت که بعد نماز در خدمت هست اما بعد دو نماز ، صحبت کوتاهی با مردم داره ، چون امشب هم شب قدر هست و باید به اعمال هم برسند ❇️ بعد نماز حاج اقا رفت منبر همه مردم از حوادث منطقه سوال داشتند و منتظر کلام حاج اقا عسکری بودند تا آروم بشن ✳️ این حرکات خیلی شدیدتر از حرکتهای داعش بود ، مردم ترس دارن که نکنه به ایران هم کشیده بشه 🌀 حاج اقا با چهره ای آرام و بدون نگرانی رفت منبر ، بعد سلام و صلوات فورا به مردم گفت : " خدمت نمازگزاران محترم باید عرض کنم که اصلا نگران حوادث منطقه نباشید، هر چه خدا بخواهد خیر است، عده ای می پرسند این حوادث ، همون حوادث مربوط به هست یا نه ؟ در جواب باید بگم واقعا نمیشه با اطمینان حرف زد ، اما تا الان همه چیز شبیه به بود هم خروج در ماه رجب ، هم خروج از شامات و تصرف اون ، هم جنگی که قبل ورود به عراق میکنه به اسم هم کشتار وحشیانه همه و همه شبیه به سفیانی هست، اما باز هم باید منتظر موند برای تطبیق قطعی 👈 عده ای هم سوال می پرسند که نگران ایران هستیم که نکنه این دشمن لعنتی که واقعا قوی تر از داعش هم هست، به ایران حمله کنه در جواب به این عزیزان هم میگم که جای نگرانی نیست ، در روایات مربوط به ظهور به جنگ نظامی در درون سرزمین فارس اشاره ای نشده و حتی اگر این دشمن منحوس ، هم باشه ، ما در روایات از حمله سفیانی به ایران چیزی نداریم و اصلا مسیر حرکت سفیانی به سمت ایران نیست ⏺ : حاج اقا ، من تو یه کتابی روایتی دیدم که نوشته بود سفیانی به اهواز حمله میکنه ، پس وارد ایران میشه 🔶 حاج آقا عسکری : نه بزرگوار ، اون روایت که شما می فرمائید ضعیف است و در منابع معتبر هم نیست ، نمیشه بهش اعتماد کرد ، ما در روایات علائم ظهور روایات زیادی داریم که واقعا سند محکمی ندارند اما متاسفانه در خیلی از کتابها و فضای مجازی پخش هستند هیچ خطر نظامی ای ایران رو تهدید نمی کنه ، از این بابت خیالتون راحت اما... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 154 🔰 حاج اقا عسکری : 👌 اما چرا حتی اگر ظهور را درک نکردیم هم افزایش معرفت به درد م
155 🔰 حاج اقا بیانات مهدوی خودشون رو تمام کردند و از اعمال شب 19 ماه مبارک رمضان گفتند و مراسم احیای شب 19 رو شروع کردند. 👈 بعد مراسم ، سراغ حاج اقا رفت و صبر کرد تا سوالات مردم تمام بشه دید مردم یکی یکی دارن میان سوال کنند و به این راحتی تمام نمی کنن رفت جلو و به حاج اقا عسکری اشاره زد که دم درب منتظر شما هستم 💠 ساسان اومد پیش و گفت بیا بریم دیگه ، گفت نه ، کار دارم با حاج اقا ، بیزحمت خانواده من همراهت بیان برن خونه ، من با حاج اقا کلی کار دارم ✳️ حاج اقا بعد جواب به سوالات مردم رفت سراغ ، حاج اقا عسکری : جانم آقا ، بفرما : حاج اقا کار مهمی داشتم ، اگر وقت ندارید باشه فردا حاج اقا : نه اقا جان ، کاری که شما داری قطعا کار مهمیه ، چی از این بهتر ، بفرما در خدمتم 👈 : حاج اقا راستش ، راستش.... محمد مهدی نشست پایین سکو ، نتونست ادامه بده ، گریه اش گرفت... دستهاش رو بلند کرد و به حاج اقا گفت دستم رو بگیرین ، بلندم کنین 👈 حاج اقا : نه اقا جان ، بشین ، راحت باش ، حرفت رو بزن 👈 : حاج اقا ، برای من تقریبا قطعی هست که این جنگ هایی که الان در منطقه راه افتاده ، همون جنگ های سفیانی و جنگ های قبل ظهور هست ، تقریبا باور قطعی من به همین هست آرام و قرار ندارم حاج اقا ، دست و پاهام به کار نمیره ، دلم آشوب هست ، میخوام برم... 👈 حاج اقا : میخوای بری عراق برای مدافع حرم ؟ ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 92 🔰 #محمد_مهدی : ممنون حاج اقا، یه سوال دارم ، ما وقتی نماز مغرب و عشا رو میایم م
در قسمت 92 رمان ، این سوال را مطرح کردیم که بعد از نماز مغرب، خواندن نماز نافله مغرب ثواب و اولویت بیشتری دارد یا نماز غفیله؟؟؟ 👌پست رپلای شده را بخوانید تا به جواب این سوال برسید
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 155 🔰 حاج اقا بیانات مهدوی خودشون رو تمام کردند و از اعمال شب 19 ماه مبارک رمضان گف
156 👈 حاج اقا : میخوای بری عراق برای مدافع حرم ؟ 🔰 : راستش خیلی وقت هست تو این فکرم حاج اقا ، خیلی وقته این حوادث منطقه هم که ذهن و ودلم رو بدجور مشغول کرده همه ما یک عمر دعا می کردیم جزء سربازان آقا باشیم و در جنگ های قبل ظهور شرکت کنیم 👈 حاج اقا خود شما همیشه تو منبرهاتون دعا می کردین که خدایا ما را از سربازان حضرت قرار بده درسته در هر کار و هر شغلی میشه سرباز حضرت شد، اما میدان جبهه جنگ و جنگیدن با دشمن ، چیز دیگه ای هست اینکه جان خودمون رو کف دست بگیریم و بریم دشمن رو از بین ببریم تا راه رو برای ظهور آقا باز کنیم، واقعا لذت دیگه ای داره 💠 حاج اقا : اما شما همین الان هم داری تو شغل خودت برای آقا... 🔰 : ببخشید وسط حرفتون می پرم ، بله ، درسته تا الان برای آقا کار علمی کردم ، اما الان دیگه واقعا جای کار نظامی هم هست من می تونم، تواناییش رو دارم، پس چرا نرم؟ همه عاشقان حضرت منتظر این فرصت بودند یک عمر دعای بزرگان ما این بود یک عمر دعای شهدای جنگ هشت ساله ما این بود حالا که راه باز شده ، من نرم؟ 💠 حاج اقا عسکری: شاید این جنگ ها ، اون جنگ های ظهور نباشه پسرم 🔰 : بله ، شاید نباشه ، اما شاید هم باشه امشب شب 19 ماه رمضان هست چندشب دیگه صبر می کنیم تا ببینیم صیحه آسمانی شنیده میشه یا نه اونوقت مشخص میشه اگه صیحه شنیده شد ، من حتما میرم فقط خواستم یه سری وصیت ها رو به شما بکنم که بعد من مراقب خانوادم باشین ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 157 🔰 حاج اقا عسکری : ای بابا ، وصیت چیه ؟ مگه قراره چیزیت بشه؟ مگه قراره هرکس میره
158 ✳️ شب 21 ماه مبارک رمضان آمد 👌 دوباره شب قدر و باز هم فرصت عبادت خدا 💠 سر سفره افطار ، و همسرش و بچه کوچک اونها ، منتظر اذان بودن تا افطار کنن طبق معمول بعد اذان ، اول نماز رو خوندن و بعدش افطار کردند 👈 محمد مهدی تو حال خودش نبود، یک چشمش به شبکه های مجازی و اخبار جنگ های منطقه بود و یک چشمم هم به اخبار تلویزیون ، باید یک چشم دیگه هم قرض می کرد تا نگاهی به سفره و غذاها بکنه تا خوب بخوره !!! 👈 کاملا معلوم بود که جسمش سر سفره هست و روحش تو مناطق درگیر جنگ و در آرزوی شهادت ❇️ همسرش پرسید : چی شده ؟ چرا تو فکری ؟ چیزی شده ؟ 🌀 : تو این فکر هستم که اگر واقعا این حوادث ، حوادث ظهور باشه چی ؟ باید چه کنیم ؟ چه کارهایی کردیم ؟ چه کارهایی باید می کردیم و نکردیم ؟ باید تو این فرصت چه کرد ؟ و هزاران سوال دیگه که آدم رو آروم نمیذاره فکرش رو بکن ، 1100 و خرده ای سال هست که مردم عالم منتظر ظهور هستند ، و احتمالش هست این افتخار نصیب ما بشه ، این همه آرزو داشتیم که ظهور در زمان ما باشه ، اگر این فرصت در زمان ما رخ بده ، افتخاری هست که تا عمر داریم که هم نمی تونیم شکرش رو به جا بگذاریم 👈 فکر کن امام بعد ظهر بیاد به ما بگه چرا این کارها رو در زمان غیبت برای من نکردین؟ چی جواب داریم بدیم؟ چقدر فرصت جبران داریم؟ ایا فرصت جبران میده حضرت؟ درسته مهربان هست و ما رو مجکوم نمیکنه ، البته اون افرادی که واقعا با نیت درست کار کردن ، اما قطعا اگر خوب در زمان غیبت کار نکرده باشیم، نمی تونیم جزء یاران اصلی حضرت باشیم در زمان ظهور ممکنه جزء یاران رده پائین باشیم یا خدای نکرده اصلا از ما استفاده نکنن 👈 این چیزها هست که داره من رو اذیت میکنه خانم ، باید خوب فکر کرد که در این فرصت که اگر واقعا در زمان ظهور باشیم ، چه کارهایی میشه برای حضرت کرد ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 158 ✳️ شب 21 ماه مبارک رمضان آمد 👌 دوباره شب قدر و باز هم فرصت عبادت خدا 💠 سر سفر
159 🔰 همسر : منظورت چی هست؟ یعنی میخوای چه کاری انجام بدی که تا الان انجام ندادی؟ 💠 محمد مهدی : نمی دونم ، باید بشینم فکر کنم ، ما آدم ها خیلی استعداد داریم ، خیلی خیلی فرصت ها رو از اول زندگی خودمون از دست دادیم از وقتی که به سن بلوغ رسیدیم ، می تونستیم کارهای زیادی برای امام زمان (عج) انجام بدیم و ندادیم چقدر فرصت های زیادی که در ایام دانشگاه و در خوابگاه و زمان های دیگه از دست دادیم 👈 چقدر جلسات و دور همی هایی که به گناه ختم شد ، می تونست برای حضرت کار بشه و نشد می تونستیم اون جلسات نریم و برای حضرت کار کنیم چقدر شب ها که خوابمون نمی اومد اما الکی رفتیم خوابیدیم و وقت تلف کردیم و برای حضرت کاری نکردیم چقدر برنامه ها و فیلم ها دیدیم که می تونستیم نبینیم و اون وقت رو برای امام زمان به کار ببریم خانم جان، واقعا اگر نگاه کنیم می بینیم اوقات زیادی از عمر خودمون رو برای حضرت استفاده نکردیم حساب کن اگر اون زمانها رو اضافه می کردیم به زمان کار برای حضرت، الان هم از نظر معنوی جلو بودیم و به خدا و به امام نزدیک تر بودیم ، هم اینکه مطمئنا مسیر ظهور نزدیک تر می شد 👌 همه ما باید چنین حساب کتاب هایی داشته باشیم و از گذشته و وفت تلف کردن های گذشته عبرت بگیریم و دیگه اون ها رو تکرار نکنیم تا بتونیم مسیر ظهور رو هموار تر کنیم ❇️ همسر محمد مهدی: یک سوال ازت بپرسم راستشو میگی؟ 💠 محمد مهدی : جانم ؟ بفرما ، حتما ❇️ همسر محمد مهدی : بعد مراسم شب 19 ماه مبارک ، با حاج اقا درباره رفتن به عراق و مدافع حرم شدن صحبت کردی؟ ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 159 🔰 همسر #محمد_مهدی : منظورت چی هست؟ یعنی میخوای چه کاری انجام بدی که تا الان ان
160 ❇️ همسر محمد مهدی : بعد مراسم شب 19 ماه مبارک ، با حاج اقا درباره رفتن به عراق و مدافع حرم شدن صحبت کردی؟ 🔰محمدی مهدی که سرش پائین بود ، سرش رو بلند کرد و نگاهی پر عمق و مفهوم به همسرش کرد می خواست چیزی بگه ، اما بغض گلوش رو گرفته بود زبانش بند اومده بود نای حرف زدن نداشت انگار چیزی مانع حرف زدنش شده بود دوباره سرش رو انداخت پائین ✳️ همسرش کاملا متوجه شد که درست زد به هدف ! 👈 با یک لحن قاطع و بدون هیچ لرزش کلامی به گفت ، می دونستم مطمئن بودم از همون اول هم کاملا یقین داشتم کسیکه امام زمانی هست کسیکه تمام فکر و ذهنش رو خدمت به امام زمان (عج) پر کرده ، کسیکه هر قدمی تو زندگیش بر میداره اول فکر میکنه که امام از این کار راضی هست یا نه و بعد اگر مطمئن بشه رضای امام زمان (عج) در این کار هست ، اون رو انجام میده کسیکه بارها در قنوت نماز شبش از خدا طلب شهادت کرده کسیکه بارها ختم قرآن انجام داده به نیت هدیه به امام زمان (عج) برای شهید شدن 👌 به غیر این هم نباید باشه الان که با تحلیل های خودت به این نتیجه رسیدی که این جنگ های منطقه ، همون جنگ های ظهور هست ، باید هم دل تو دلت نباشه و مهیا باشه برای رفتن به جنگ و جنگیدن با دشمن و ان شالله شهادت ✳️ محمد مهدی که کلمه رو شنید ، سرش رو بلند کرد ، خواست چیزی بگه که خانمش نگذاشت و سریع ادامه داد که... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
161 ✳️ محمد مهدی که کلمه رو شنید ، سرش رو بلند کرد ، خواست چیزی بگه که خانمش نگذاشت و سریع ادامه داد که... 👌بله ، شهادت نیازی نیست چیزی بگی عزیزم تو لایق شهادت هستی تو واقعا برای امام زمان کار کردی از بچگی تا الان برای آقا کار کردی از هر تلاشی که می تونستی دریغ نکردی 👈الانم شهادت حقت هست ⬅️نکنه نگران من و بچه هستی ؟ ✳️ دوباره سرش رو آورد بالا که چیزی بگه ... 👈👈 که باز خانمش نگذاشت گفت می دونم میخوای چی بگی نگران نباش خدای دیروز و امروز ما ، خدای فردا هم هست همون خدایی که به همسران شهید دیگه روزی داده و بچه اونها رو بزرگ کرده ، به من هم روزی میده و بچه ما رو بزرگ میکنه ⬅️نگران بعد خودت نباش خدا هیچوقت خانواده یک شهید رو تنها نمیگذاره 👌👌 اگه امسال شب 23 ماه رمضان، صدای صیحه آسمانی شنیده شد ، درنگ نکن با سرعت برو برو به سمت عشق واقعی ای که داری و داشتی و میخوای بهش برسی ❓یادته وقتی نامزد بودیم و هر وقت با هم قراری میذاشتیم ، تو همیشه زودتر می رسیدی سر قرار❓ وقتی ازت دلیلش رو می پرسیدم با لبخند جواب میدادی که 👈👈 آدم نباید هیچوقت عشقش رو معطل کنه ! الانم عشقت نباید معطل بشه شهادت منتظرت هست ان شالله بهش برسی ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
🔰 172 ❇️ اما واقعا نیروی کمکی نیاز بود هم سلاح و مهمات هم تجهیزات برای زندگی موقت مردم لشکر سفیانی ، یاد داعش رو برای مردم عراق زنده کرده بود اما این لشکر ، شدیدا وحشی تر بود از لشکر داعش خیلی وحشی تر ⬅️ آمریکا و سران جنایتکار غرب ، از قضیه داعش درس گرفته بودن نقاط ضعفی که در ایجاد داعش داشتند رو بررسی کرده بودند و حالا اون ایرادات رو برطرف کرده بودند و با قوای کاملا بیشتر و طرح ها و برنامه های پشت پرده خطرناک تر وارد میدان و دفاع از شده بودند 👈 مردم بی پناه شدیدا به غذا و سرپناه موقت نیاز داشتند مشکل اینجا بود که برخی افراد خود فروخته در لباس شیعه و سنی ، برای ایجاد تفرقه هر چه بیشتر ، برخی افراد رو لو می دادند و امنیت اونها و خانواده هاشون رو به خطر می انداختند 👌 مثلا سعی می کردند افرادی که درگیر جنگ با سفیانی هستند یا جزء فرماندهان رده بالا هستند رو لو بدن تا لشکر سفیانی با تخریب خانه های اونها یا گروگان گرفتن خانواده هاشون ، اون فرمانده ها رو تحت فشار بگذارن 👈👈 هواپیمای نظامی ای که و ساسان و چند نیروی دیگه به همراه مهمات و آذوقه غذایی داخلش بودند آرام آرام به نجف نزدیک میشد و به همین خاطر ارتفاع خودش رو کم کرد تا از دید رادارها پنهان بمونه ✅ از پنجره نگاهی به بیرون کرد... از بالا اوضاع واقعا آشفته بود دود های سیاه و غلیظ نشان از جنگ های سخت داشت جنازه هایی که افتاده بودند... زن ها و بچه هایی که در حال فرار بودند 👈واقعا دیدن این منظره ها دل هر انسان آزاده ای رو به درد می آورد هواپیما نشست ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
174 🔰رهبر ایران در اولین دیدار عمومی خودشون با صراحت اخبار احتمال حمله به ایران رو رد کردند و اون رو ساخته و پرداخته ذهن بیمار یک عده سیاسیون بزدل دونستن ، 👈 ایشون با یاداوری خاطرات مذاکرات سیاسی در سال های قبل و دولت های مختلف در کشور ، با مثال های متعدد به مردم و جوانان نشون دادند که مذاکره با دشمنان هیچ فایده ای برای کشور نداره و همواره در طول تاریخ ، ملت هایی به پیروزی رسیدند که با قدرت مقاومت کردند و در مقابل زور ایستادند ⬅️ مثل حزب الله لبنان که بالاخره با مقاوت خودش ، رژیم منحوس صهیونیستی رو مجبور کرد در سال 2000 از اراضی جنوبی لبنان کنار بکشند این مثال های تاریخی برای مردم بسیار دلگرم کننده بود و باعث بیداری بخش زیادی از جوان ها که تحت تاثیر القائات برخی سیاسیون طرفدار مذاکره قرار گرفته بودند شد 👌مردم به این باور رسیده بودند که هر وقت حرف ولی فقیه رو گوش دادند ، ضرر نکردند . رهبری از مردم خواستند به اخبارهای غلط این روزهای رسانه های عربی و عربی منطقه توجه نکنند و خودشان را به خودسازی و افزایش معرفت بیشتر مشغول کنند تا بعد ظهور امام زمان (عج) با قدرت و قوای بیشتر به یاری ایشون بپردازند ✳️ در همین حین که درگیریها در عراق شدید بود ، خبرهایی از مدینه شنیده می شد ، اینکه امام زمان (عح) با برخی یاران خاص خودشون ارتباط گرفتند و مشغول آماده سازی و تدارک نیرو و زمینه سازی برای قیام اصلی خودشون از کنار کعبه هستند. اما چرا مدینه؟ بله ، درسته 👈 چون مدینه شهری هست که شیعه داره ، در مکه که شیعیان نیستند اما در مدینه شیعیان وجود دارند و امام میتونه اونجا که اتفاقا نزدیک به مکه هم هست ، تدارکات قیام رو فراهم کنه خبر به گوش و ساسان هم رسید... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
175 🔰 خبر به گوش و ساسان هم رسید ساسان به گفت مگه نمی گفتند علائم حتمی ظهور ، 5 تا هست ؟ خب الان که سه تاش فقط رخ داده سفیانی ، یمانی ، صیحه آسمانی 👌 دوتا دیگه مونده ، پس چرا بعضی ها میگن حضرت در مدینه مشغول آماده کردن زمینه هستند؟ ✅ محمد مهدی : نه ، درسته ، روایت درباره اون پنج نشانه از واژه علائم قیام استفاده کرده ، نه علائم ظهور ! آقا هم که هنوز قیام نکردند پس میشه گفت الان برای برخی از شیعیان خاص و نیروهای رده بالای خودشون آشکار شدند و تا قبل قیام اصلیشون که از کنار کعبه هست ، دو تا نشانه دیگه که خسف بیداء و شهادت نفس زکیه باشه رخ میده ✳️ امشب شبی بود که و ساسان باید با لباس رزم آماده می شدند برای رفتن به میدان امشب عملیات مهمی داشتند لشکر سفیانی قرار بود یک حمله شبانه سریع انجام بده برای تصرف حرم امیرالمومنین (ع) بغض و کینه عجیبی نسبت به امیرالمومنین (ع) دارند این افراد چیز عجیبی هم نیست از نسل همون معاویه و ابوسفیان هستند ❇️ نیروهای اسلام از طریق یکی از نفوذی هایی که داشتند از این حمله با خبر شدند و خودشون رو آماده می کردند تا در یک فرصت مناسب کمین بزنند و همچنین پاتک سنگینی رو روانه لشکر دشمن کنند ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 175 🔰 خبر به گوش #محمد_مهدی و ساسان هم رسید ساسان به #محمد_مهدی گفت مگه نمی گفتند
176 ✳️ لشکر سفیانی برای هجوم همه جانبه آماده بود، اما از راه زمینی فقط نمی تونستن از راه هوایی کاری انجام بدن چون پدافندهای هوایی قوی ای رو ایران به عراق برده بود و اجازه حملات هوایی رو نمی داد اما امکان حملات خمپاره ای بود . ❇️ نیمه های شب شد و حملات هنوز شروع نشده بود،نیروهای جبهه حق مشغول راز و نیاز با خدای خودشون بودن 👌 نیروهای اطلاعات عملیات جبهه اسلام تونسته بودن اطلاعات کامل و عمیقی از جبهه سفیانی به دست بیارن و اینکه امشب قراره چه کار کنن 1️⃣ قرار هست لشکر سفیانی به دو دسته اصلی و فرعی تفسیم بشن که در حقیقت کار اصلی رو همون قسمت فرعی انجام میده !!!! 2️⃣ قرار هست ابتدا لشکر اصلی با تجهیزات بالا حمله رو شروغ کنه و شدیدا تهاجم رو آغاز کنه به صورتی که لحظه ای فشار کم نشه و مرتب افزایش هم پیدا کنه تا تمام توجهات جبهه اسلام بره این سمت 3️⃣ بعدش اون گروه فرعی ، از پشت و از طریق تونل های زیر زمینی به حرم امیرالمومنین (ع) برسن و بمب گذاری کنن برای تخریب حرم و بعدش حمله وسیع به مسجد کوفه و مسجد سهله 🔰نیروهای اسلام برای همین حلقه های مختلفی رو در دور حرم کار گذاشتن تا جلوی این حملات زیر زمینی گرفته بشه خطر بزرگی بود که باید با تدابیر درست حل میشد اما ساسان و در خط مقدم قرار گرفته بودند برای مقابله مستقیم با لشکر سفیانی 👈 خبر حضور مخفیانه حضرت در مدینه به گوش سفیانی رسید ، تصمیم گرفت که... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 179 💠وقتی مسئول انگلیس این حرف رو زد مورد تحسین #سفیانی قرار گرفت و گفت حتما همین
180 ✳️ بعد صحبت مسئول انگلیسی ، و تائید اون از طرف همه جوانب ، مامور شد تا نیروهایی قوی با حمابت غرب و آمریکا تشکیل بده برای حمله به 🔰 ارتشی که سفیانی میخواست ایجاد کنه ، انسان رو یاد ارتش عراق در حمله هشت ساله به ایران عزیز می اندازه حمله ای که در اون از بسیاری از ملیت ها و کشورهای دیگه عضو لشکر عراق بودند لشکری که بسیاری از کشورهای غربی و خود آمریکا بهش کمک مالی و تسلیحاتی کردند 👌 اما نیروهای رزمنده عزیز ما با قدرت خدا و توسل به اهل بیت (ع) در اون جنگ پیروز شدند ، حالا این لشکر سفیانی ، واقعا یاداور همون دوران بود اما در سطحی وسیع تر ✅ برگردیم به نجف و خط مقدم جبهه نجف حمله وسیع و شبانه نیروهای سفیانی شروع شد حملات سنگینی رو ایجاد کردند واقعا سنگین بود اما نیروهای اسلام با تمام توان دفاع می کردند و اجازه نزدیک شدن اونها رو نمی دادن جلوی سنگر به اندازه کافی مین گذاری شده بود و این نشون میداد که لشکر سفیانی برای رسیدن زمینی به حرم امیرالمومنین (ع) کار سختی داره ✳️ لشکر سفیانی میدونست که اگر حرم رو بگیره ، دیگه کار سختی برای پیش روی های بعدی نداره از اون طرف لشکر اسلام هم به اهمیت این قضیه واقف بود 👌 ساسان که دوره آموزشی تک تیراندازی رو خوب دیده بود، در اون تاریکی شب با کمک دوربین های دید در شب ، نیروهای دشمن که با مسلسل به صورت رگباری تیراندازی می کردن رو به خوبی هدف می گرفت و میزد 👌 هم مدام در حال تغییر جا بود و به سمت دشمن تیراندازی می کرد حمله واقعا سختی بود از هر دو لشکر تلفات زیادی در همون دقایق اولیه گرفته شده بود نیروهای اسلام در فشار سختی بودند چون نمی تونستند دایره حمله رو زیاد وسیع کنند ، چون می ترسیدند دشمن به راحتی از رخنه در صفوف نیروها استفاده کنه و خودش رو به حرم برسونه از طرفی نیروهایی هم که در کنار حرم بودند برای مقابله با افرادی از دشمن که قرار بود با تونل زیرزمینی خودشون رو به حرم برسونن و بمب گذاری کنن، سخت مراقب بودند که از پشت فریب نخورن جنگ بسیار غیرقابل پیش بینی بود... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 180 ✳️ بعد صحبت مسئول انگلیسی ، و تائید اون از طرف همه جوانب ، #سفیانی مامور شد تا
181 💠 پدافندهای هوایی هر دو طرف هم مشغول فعالیت شدید ، هم لشکر حملات هوایی خودش رو شدت بخشیده بود و هم لشکر اسلام جنگ در زمین و آسمان با شدیدترین حالت خودش در حال پیگیری بود ، هر لحظه به تعداد نیروهای سفیانی اضافه می شد کاملا مشخص بود که مدتهاست دنبال این جنگ بودند و نیروهای زیادی رو برای این کار تربیت کرده بودند 👈 هم در پدافند هوایی و هم حملات هوایی دست برتر با سپاه اسلام بود ، به دلیل برتری متخصصین ایرانی در ساخت تجهیزات عالی و بی نقص در این عرصه دشمن به خیال خودش از تجهیزات رادارگریز استفاده می کرد اما متخصصین ایرانی دستگاه هایی ساخته بودند که به راحتی اونها رو تشخیص و رهگیری و منهدم می کرد ✳️ حاج قاسم ، فرمانده سپاه اسلام در دفاع از حرم امیرالمومنین (ع) ، متوجه میشه مسئول تیربار به شهادت میرسه سریع بی سیم میزنه و از میخواد که بیاد پشت تیربار واقعا جرأت میخواست، نشستن پشت تیربار یعنی جایی که عملا در چشم دشمن هست ، چون از برق گلوله های خارج شده از نوک لوله شلیک کننده ، مشخص میشد مکانش کجاست البته که روی ارابه محرک بود و مدام جای خودشون رو تغییر می دادند تا دشمن نتونه به راحتی بزنه 💠 همانطور که در سپاه اسلام ، افرادی مثل ساسان و دیگر رزمنده ها در نقش تک تیرانداز بودند ، در سپاه هم تک تیراندازهای زبده ای بودند که دنبال زدن تیربارها بودند 🌀 ساسان خیلی خوب تونسته بود چندتا از نیروهای دشمن که مدام مشغول تیراندازی بودند رو بزنه کارش عالی بود بدون هیچ ترسی کارش رو انجام می داد ✳️ رفت پشت تیربار و با تمام شهامت و جرأت به سمت دشمن تیراندازی می کرد، از هیچی نمی ترسید، اون مدتها بود دنبال شهادت می گشت ، الان براش فرصت فراهم شده ، اون هم در جنگ هایی که داره منتهی به ظهور میشه چی از این بهتر؟ مدام ذکر خدا رو می گفت و اجازه نمی داد که فکر دیگه ای اون رو سست کنه فریادهای یا صاحب الزمان رزمنده های اسلام کل صحنه نبرد رو گرفته بود و هرکسی فرصتی به دست می آورد با صدای بلند حضرت رو صدا می زد تا روحیه بگیره 👈 یک مرتبه حاج قاسم دید که به زمین افتاد... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
182 🔰 👈 یک مرتبه حاج قاسم دید که به زمین افتاد ، سریع رفت سراغش تو اون تاریکی شب خیلی چیز خاصی معلوم نبود 💠 حاج قاسم : چی شده محمد مهدی جان، زخمی شدی ؟ نیروی امداد خبر کنم؟ ✳️ محمد مهدی : نه حاجی ، نه ، خراش ساده هست، خداروشکر تیر به جای حساس نخوره ، خورده با بازو و رد شده 💠 حاج قاسم سریع بی سیم زد به گروه امدادی 🔰 محمد مهدی جلوش رو گرفت ، گفت نیاز نیست حاجی ، اصلا نیاز نیست، با چفیه محکم ببند ، حله، تیر از بدنم رد شده خداروشکر ، این دردی نداره، قابل تحمله 👈 محمد مهدی با همون رشادت بالای خودش ، دستش رو محکم بست و دوباره رفت پشت تیربار و به مواضع دشمن تیراندازی می کرد ✳️ ساسان همچنان در حال تک تیراندازی ، یه تنه کلی از تیربارچی های لشکر سفیانی رو از بین برده بود ، وقتی محدوده جنگ محدود میشه ، حرف اول رو تیربارچی ها و تک تیراندازها می زنند، 💠 یک مرتبه لشکر اسلام با صحنه عجیبی روبرو شد دیدند نورهایی از آسمان داره میاد به سمت پائین و به سمت مقر لشکر سفیانی 👈 همه غرق در شور و شعف شده بودن ، نیروی کمکی رسید، خوب هم رسید ، به موقع هم رسید بله اینها نور موشک هایی بود که از ایران شلیک شده بود و از اونجایی که ایرانی ها در این سالها خیلی روی موشک نقطه زن کار کرده بودند ، دقیقا داشت میخورد به وسط لشکر سفیانی امان نمی دادن موشک ها یکی پس از دیگری اونها رو تارو مار و می کردند کسانی هم که قصد فرار داشتند توسط تک تیراندازهای سپاه های اسلام ، شکار می شدند ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 182 🔰 👈 یک مرتبه حاج قاسم دید که #محمد_مهدی به زمین افتاد ، سریع رفت سراغش تو اون
183 💠 صبح روز عملیات کم کم داشت می رسید ، بعد ادان صبح دیگه از شدت حملات دشمن کم شد . پشتیبانی های هوایی و موشکی لشکر اسلام که عمدتا توسط ایران انجام شد ، شکست سنگینی به جبهه در عراق وارد کرد. 🔰 وقتی هوا روشن شد ، انبوه جنازه های دشمن بود که روی زمین افتاده بود ، البته از جبهه اسلام هم شهید و زخمی داده بودند . هوا که روشن شد ، ساسان رفت پیش تازه متوجه زخم بازوی شد و شوکه شد اما وقتی متوجه شد که چیز خاصی نیست ، خیالش راحت شد 👈 محمد مهدی : داشتیم شهید می شدیم که خدا نخواست ! 👈 ساسان : ان شالله با هم و در کنار هم میشیم! 💠 محمد مهدی : یعنی میشه ؟ امکانش هست ؟ 🔰ساسان : ان شالله ، خدا که بخواد همه چی میشه ، اگه من با تو از بچگی آشنا نمی شدم الان اینجا نبودم، معلوم نبود الان کجا بودم و چه سرنوشتی و چه اعتقاداتی داشتم شاید مثل پدرم... 💠 محمد مهدی نگذاشت که ساسان ادامه بده و گفت : چیزی نگو ، ادامه نده ، هرچی باشه پدرت هست و احترامش واجب ، براش دعا کن، براش دعا کن که هدایت بشه و در این مدت باقیمانده از عمرش راه درست رو پیدا کنه 🔰 ساسان : خدا کنه همین بشه که میگی، امیدوارم شهید بشم و خون شهادت من مسیر زندگی پدرم رو عوض کنه 🌀 تو همین حس و حال بودند محمد مهدی و ساسان که یک مرتبه خبر رسید یک لشکر عظیم به سمت فرستاده همه دچار شک و بهت شدند... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
👌 فردا ان شالله 3 قسمت رمان قرار داده می شود ، دیگر تقریبا به قسمت های پایانی رمان رسیدیم امیدواریم اثرگذار بوده باشد
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 186 🔰 👈 امام زمان (عج) قبل رفتن به مکه ، دست به دعا شدند و در دعای خودشون از خدای م
187 🔰 لشکر با تمام قدرت در حال حرکت به سمت مکه بودند که ناگهان در منطقه بَیداء که بین مدینه و مکه هست ، زمین دهان باز میکنه و لشکر سفیانی رو در خودش فرو میبره !!! 💠 این خبر مثل بمب صدا میکنه در همه جهان و مثل سیل خروشان ، خبرش سریع همه جا رو پر میکنه ! تمام اخبار اختصاص به این حادثه مهم و عجیب پیدا میکنه 👈 رسانه های آمریکایی این حادثه معجزه گونه رو به حادثه طوفان طبس در ایران تشبیه می کنند که اونجا هلی کوپترهای آمریکایی زمین گیر شده بودند یک بار شن ها مامور خدا بودند این بار زمین بیابان بیداء مامور خدا بود! 👈 خیلی هایی که بعد صیحه آسمانی سراغ تحقیق درباره امام زمان (عج) رفته بودند و با شنیدن صیحه دوم که دروغ بود گول خوردن ، دوباره بعد این حادثه معجزه گون ، رفتن سراغ تحقیق درباره امام زمان (عج) 👌 چون علائمی که رخ داده بود، دقیقا طبق همون چیزهایی بود که در کتب شیعیان نوشته بود اسم این حادثه بزرگ در روایات ، " خَسف بَیداء " بود ، یعنی فرو رفتن زمین در منطقه بیداء ⬅️ این چهارمین نشانه حتمی قبل قیام امام زمان (عج) بود ✅ اخبار این قضیه ، به عراق و رزمنده های حبهه اسلام هم رسید، هم چنان لشکریان در عراق مشغول جنگیدن با نیروهای اسلام به صورت پراکنده بودند و خرابکاری های زیادی در شهرهای مختلف به بار می آوردند 👈 و ساسان بعد شنیدن این خبر خسف بیداء ، خوشحال شده بودند ، از قبل همه این چیزها رو از حاج اقا عسکری شنیده بودند ، محمد مهدی به گربه افتاد ، می گفت جای پدرم خالی هست ، اون خدا بیامرز خیلی از نکات زندگی و نکات مهدوی رو به من یاد داده بود ، ایکاش زنده بود و این روزهای نزدیک به ظهور رو میدید... 🔰 حالا دیگه ایمان مومنان قوی تر شده بود و دلشون گرم و قرص شده بود برای ظهور حضرت، مستضعفین جهان خوشحال بودند که دوران محرومیت و مظلوم بودنشون به سر اومده و دوران طلائی زندگی اونها همراه با رفاه کامل داره فرا میرسه به روزهای ظهور نزدیک می شدیم... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
ما و او ( احسان عبادی )
#رمان_محمد_مهدی 189 🔰 سپاه اسلام هم آماده شد برای جنگیدن ، اوضاع به شدت داشت به گلوگاه های حساس می
190 🔰 👈 محمد مهدی وقتی این خبر رو شنید سریع خودش رو به ساسان رسوند و گفت ساسان ساسان ، خبر رو شنیدی؟ 💠 ساسان در حالی که صورتش پر از اشک بود گفت : آره ، آره ، داداش این همون شهادت بوده ، پنجمین نشانه قبل قیام آقا ، و طبق روایات هم اومده که 15 شب بعد از شهادت ، ظهور امام اتفاق میوفته ! وای وای وای محمد مهدی، این همه صبر و انتظار این همه دعا و اصرار این همه گریه و ندبه این همه زاری و مویه ⬅️ بالاخره داریم به ظهور میرسیم ، همون چیزی که مدتها انتظارش رو داشتیم ، ای خدا ، یعنی میشه زنده باشیم و ببینیم ؟ ❇️ محمد مهدی : آره ، همون چیزی که خیلی آرزوش رو داشتیم، دیگه داره رخ میده ، این لعنتی هم فشار کار رو بیشتر کرده ، اما به لطف خدا پیروز این جنگ ما هستیم. 👈 در حال حرف زدن بودند که یک مرتبه صدای تیراندازی و خمپاره اونها رو به خودشون آورد ✅ جنگ تمام عیار شروع بود ،اما باز هم خودش در جنگ حضور نداشت و نیروهاش رو فرستاده بود عراق به پیشتیبانی نیروهای دیگه ای که بودند 👌 هواپیماهای ایرانی که آماده بودند برای پرواز ، به پرواز در اومدند، اما این بار لشکر سفیانی هم از هواپیماهای قوی ای استفاده می کرد، از موشک های پیشرفته تا سلاح های به روز این بار دشمن با دست پر اومده بود ، دیگه می خواست به هر نحو ممکن که شده جلوی ظهور علنی و قیام حضرت رو بگیره 👈 جنگ به سختی پیش می رفت 👈 ساسان هم باید تک تیراندازی می کرد و هم به گروه خمپاره انداز کمک می کرد، واقعا سخت بود 💠 محمد مهدی این بار در نقش اپراتور پدافند هوایی بود ، جایی حساس و مهم که در تیررس دشمن بود 🔰 حملات دو جانبه به سختی در حال ادامه بود که ناگهان یکی از هواپیماهای دشمن ، به سمت یکی از پدافندهای هوایی شلیک کرد ، آتش بزرگی به هوا بلند شد ، همه نگران شدن ساسان با چشم های نگران که نکنه دقیقا به واحد پدافند سیاری که در اون هست ، برخورد کرده باشه سریع خودش رو رسوند به اون منطقه ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی @ma_va_o
191 ( قسمت آخر ) 💠 ساسان رسید به منطقه ای که به سمت اون شلیک شده بود، دود و آتیش همه جا را پر کرده بود دل تو دل ساسان نبود اما نمی تونست از تقدیر فرار کنه یک مرتبه با بدن غرق به خون روبرو شد دیگه داشت دیوانه میشد، رفت تو دود ، هرجوری که بود بدن رو کشید بیرون هی صدا میزد اما فایده نداشت محمد مهدی به آرزوی خودش رسید، شهید شده بود ❇️ ساسان کنار بدن غرق به خون محمد مهدی مدام فریاد میزد، محمد مهدی کجایی حق نداشتی بدون من بری حق نداشتی منو تنها بذاری اون شب نیمه شعبان وقتی تازه به سن تکلیف رسیده بودیم به من قول داده بودی که هیچوقت همدیگه رو تنها نذاریم و دستهامون تو دست هم باشه ( قسمت 78 رمان) آخه چرا رفتی چرااااا من چطور به خانوادت این خبر رو برسونم چطور؟؟؟ ❇️ محمد مهدی ، منم باید بیام پیشت من بدون تو نمی تونم ای خدا ، من لیاقت نداشتم ؟ من آدم بدی بودم؟ من که بهت قول داده بودم خوب بشم و شدم چرا منو قبول نکردی خدا؟؟ من بدون محمد مهدی نمیتونم اون من رو به راه آورد خدا 👈 همینطور در حال داد زدن بود که ناگهان... 👈 ناگهان تیر تک تیرانداز لشکر به پیشانی ساسان خورد و در حالیکه دستش در دست محمد مهدی بود، روی بدنش افتاد و شربت شهادت رو نوشید... ✅ دقیقا به قول خودشون وفا کردن، در آخرین لحظه هم دست همدیگه رو رها نکردن و دست در دست هم به بهشت رسیدند... ❇️ اون شب لشکر اسلام پیروز شد و چند روز بعد همه صدایی شنیدند که سالها منتظرش بودند... 🌺 الا یا اهل العالم ، أنا المهدی .... ظهور شده بود🌺 💠 پایان 💠 امیدواریم مفید واقع شده باشد ✍️ احسان عبادی @ma_va_o