eitaa logo
معبر عشق
611 دنبال‌کننده
297 عکس
763 ویدیو
115 فایل
ترویج فرهنگ ایثارو شهادت دوران دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
فکه
فکه
فکه
فکه
فکه
فکه
فکه
فکه
گزارش به خاک هویزه ۶۸ خاطرات یونس شریفی قاسم یاحسینی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸 در انبوه بمباران‌ها، ناگهان خمپاره‌ای کنار ما افتاد و منفجر شد. من و چند تن از ارتشی‌هایی که با هم بودیم به هوا پرتاب شدیم. من از ناحیه سر مجروح شدم. وقتی ترکش خوردم، برای لحظاتی احساس کردم کور شده‌ام و نمی‌توانم جایی را ببینم. دستم را پشت سرم کشیدم و دیدم دستم مرطوب شده است. معلوم شد ترکش خمپاره به پشت سرم خورده است. یکی از بسیجی‌ها کنارم بود و روده‌هایش از شکمش بیرون ریخته بود. او عبدالنبی نیسی، از بچه‌های هویزه بود. در کمتر از یک ساعت، پیروزی کامل و مسجل ما به یک شکست کامل و همه‌جانبه تبدیل شد. بر اثر شدت گلوله‌باران دشمن، عده زیادی مجروح و شهید شدند. بچه‌های ارتشی روحیه‌شان را باخته و دچار وحشت شده بودند. بینایی‌ام را به دست آوردم و با چشمان خود جهنمی را که بر پا شده بود، دیدم. امدادگران ارتش آمدند و زخم سرم را پانسمان کردند. دلم نمی‌آمد در آن وانفسای عجیب، منطقه را ترک کنم و اگرچه سرم خیلی درد داشت، اما ماندم. در این مرحله، سید حسین علم الهدی که دید تانک‌های عراقی در حال پیشروی به طرف ما هستند، عده‌ای از بچه‌های آرپی‌جی‌زن سپاه را برداشت و به طرف تانک‌های مهاجم دشمن رفت. فردی به نام یابر سکینی را پشت سر خود گذاشت و به او دستور داد که هیچ کس به طرف آنها نیاید. کمی بعد، تانک‌های دشمن نزدیک‌تر شدند. علم الهدی و گروه همراهش با آرپی‌جی‌هفت به جان تانک‌های مهاجم افتادند و با دشمن درگیر شدند. علم الهدی و بچه‌های همراهش با شکار چند تانک، پیشروی تانک‌های دشمن را متوقف کردند. اما آنها با رگبار مسلسل و گلوله تانک شروع به هدف قرار دادن علم الهدی و بچه‌هایش کردند. دشمن از صبح تا حوالی ظهر به ریختن آتش تهیه خود ادامه داد. متأسفانه در این مرحله، نیروهای ما دچار پراکندگی شدند. عده‌ای از خدمه، تانک‌های خود را رها کردند و جمعی نیز دست به عقب‌نشینی زدند. گروه علم الهدی بی‌عقبه و تنها ماند. تقریباً ساعت دو بعد از ظهر، فاصله‌ای بین نیروهای ارتش و بچه‌های علم الهدی افتاد. آنها در جلو با آرپی‌جی با تانک‌های عراقی می‌جنگیدند، ولی مابقی نیروهای زرهی از منطقه عقب نشستند. شاید حدود سه یا چهار کیلومتر میان زرهی و گروه علم الهدی فاصله افتاد و ما به درستی ندانستیم که آنها دچار چه سرنوشتی شدند. آیا خیانتی صورت گرفته بود؟ یا اشتباه تاکتیکی فرماندهان بود؟ یا چیز دیگری اتفاق افتاده بود؟ نمی‌دانم. امیدوارم روزی این معمای آزاردهنده تاریخی به طور کامل و همه‌جانبه‌ای روشن شود. در گرماگرم عقب‌نشینی بودیم که سید مرتاض شنیده بود من مجروح شده‌ام و با موتورسیکلت به سراغم آمد. مرا که دید، پرسید:  «شنیده‌ام مجروح شده‌ای؟»  «بله، مجروح شده‌ام، اما چیز مهمی نیست.»  «ترکش خورده‌ای و باید خودت را به درمانگاه برسانی. تکلیف‌مان هنوز مشخص نیست و نمی‌دانیم چه باید بکنیم.» سید مرتاض با لحن قاطعی گفت.  «نه، تو باید هر طور شده برگردی.» مرا با موتورسیکلت به درمانگاهی در هویزه بردند. آن موقع درمانگاه در مکان بانک ملی فعلی هویزه قرار داشت. سید مرتاض مرا به آنجا رساند. چند نفر زن و مرد به عنوان پرستار آنجا بودند و مجروحان را مداوا می‌کردند. خواهری سرم را باندپیچی کرد و گفت:  «شما باید برای درمان اصلی به اهواز بروید. ممکن است زخم سرتان عفونت کند.»  اما من اهمیتی ندادم و دوباره با موتور سید مرتاض به جبهه و صحنه عملیات برگشتم. وقتی برگشتم، دیدم تانک‌های ما لب رودخانه کنار همدیگر صف کشیده‌اند و هر از چندگاهی دشمن یکی از آنها را با گلوله می‌زند و منفجر می‌کند. همه نیروهای خودی در هم ریخته بودند و هر کس سعی می‌کرد جانش را از آن مهلکه به در ببرد. کسی را با کسی کاری نبود. هیچ خبری از علم الهدی و بچه‌های همراهش نداشتم. نگران آنها بودم و می‌ترسیدم برایشان اتفاقی افتاده باشد. نیروهای ما تقریباً شکست را پذیرفته و با عجله در حال عقب‌نشینی بودند. در این حین، سید کاظم، برادر علم الهدی، سر رسید. دل نگران برادرش بود. ماشین نیسانی آوردیم تا با آن به جلو و نزد علم الهدی برویم، اما حجم آتش دشمن به اندازه‌ای شدید و زیاد بود که عملاً کاری از پیش نبردیم و نتوانستیم حتی چند متر با آن ماشین جلو برویم. لب رودخانه زمین‌گیر شدیم و نتوانستیم از جای خود حرکت کنیم. هویزه @maabareshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برشی زیبا از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی کافی است غرب زده‌های داخلی این صحبت‌ های سید شهیدان اهل قلم را گوش کنند تا به عمق بی انتهای معرفت سربازان جبهه حق پی ببرند. @maabareshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غلام رضا محمدزاده راوی دوران دفاع مقدس منطقه شلمچه 24/12/96 @maabareshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هشدار جدی رهبر انقلاب؛ مثل توابین نباشید ،به موقع عمل کنید... بسیاری از آسیب هایی که امروز با آن مواجهیم نتیجه عدم عمل به موقع و به اندازه است. @maabareshgh
راهیان نور سال ۱۳۹۶ @maabareshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روایت شهید حسن سرطلا ...و پره موتور قایق که داخل شکم غواص گیرکرده وهمسنگرش با سرنیزه روده هارا......خودتان بشنوید @maabareshgh
«اگر شهید شدم مقداری از خونم را به سرم بمالید چون فکر می‌کنم با این قیافه خودنمایی کرده‌ام..» این آخرین وصیت شهید فاتحی به فرمانده عملیات کربلای ۴ است؛ شهیدی که در جسارت زبانزد بود. عکس کمتر دیده شده از شهید حسن فاتحی معروف به، حسن سر طلا غواص عملیات کربلای۴ تولد: ۱۳۴۸/۶/۲۰_نجف اشرف شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴_منطقه نهرخین (عملیات کربلای ۴) گردان_یونس گردان_غواصان_لشکر_امام_حسین(ع) بیسیمچی_شهید شهید_حسن_فاتحی @maabareshgh