📖داستان پيرمرد حريص و هارون الرّشيد
گويند روزى هارون الرّشيد به اطرافیان خود گفت: دوست دارم شخصى كه خدمت رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم رسیده و از آن حضرت حديثى شنيده است زيارت كنم .
ملازمان هارون بعد از تفحّص یک پيرمردی كه قواى طبيعى خود را از دست داده و از حال رفته و جز نفس و يك مشت استخوانى باقى نمانده بود پیدا کردند.
او را در زنبيلى گذارده و با نهايت مراقبت و احتياط به دربار هارون وارد كردند.
هارون بسيار مسرور و شاد گشت كه به منظور خود رسيده است.
گفت: اى پيرمرد! خودت پيغمبر اكرم را ديدهاى؟ عرض كرد: بله
هارون گفت: كى ديده اى؟ عرض كرد: آنگاه که طفلی بودم، روزى پدرم دست مرا گرفت و به خدمت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم آورد. و من ديگر خدمت آن حضرت نرسيدم تا از دنيا رحلت فرمود.
هارون گفت: بگو ببينم در آن روز از رسول الله سخنى شنيدى يا نه؟ عرض كرد: بله، آنروز از رسول خدا اين سخن را شنيدم كه می فرمود:
يَشِيبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ
فرزند آدم پير می شود و هر چه بسوى پيرى می رود به موازات آن، دو صفت در او جوان می گردد: يكى حرص و ديگرى آرزوى دراز.
هارون بسيار شادمان و خوشحال شد دستور داد يك كيسه زر بعنوان جائزه به پير عجوز دادند و او را بيرون بردند.
همين كه خواستند او را از صحن دربار به بيرون ببرند، پيرمرد ناله ضعيف خود را بلند كرد كه مرا به نزد هارون برگردانيد كه با او سخنى دارم. گفتند: نمی شود. گفت: چاره اى نيست، بايد سؤالى از هارون بنمايم و سپس خارج شوم!
زنبيل حامل پيرمرد را دوباره به نزد هارون آوردند. هارون گفت: چه خبر است؟ پيرمرد عرض كرد: سؤالى دارم. هارون گفت: بگو. پيرمرد گفت: حضرت سلطان! بفرمائيد اين عطائى كه امروز به من عنايت كرديد فقط عطا و هدیه امسال است يا هر ساله عنايت خواهيد فرمود؟
هارون الرّشيد صداى خنده اش بلند شد و از روى تعجّب گفت:
راست فرمود رسول خدا كه هر چه فرزند آدم رو به پيرى و فرسودگى رود دو صفت حرص و آرزوى دراز در او جوان می گردد!
من گمان نمی بردم كه این پیرمرد تا درِ دربار زنده بماند، حال می گويد: آيا اين عطا اختصاص به اين سال دارد يا هر ساله خواهد بود!!
#داستان #معاد_شناسی #مجلس_اول
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy