🌱کسی که به #امور_فانیه دنیا علاقه اش بیشتر باشد
🌱لحظه #مرگ دل کندن از آنها برایش سخت تر است.
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
💫مسافر بینهایت💫
به #مومنی که با خدای خود ربط پیدا کرده و #تهذیب_نفس کرده؛
اگر بگويند: در يك ساعت ديگر می ميرى
در پاسخ می گويد: الحمد للّه، از اينجا به عالم #ابديّت میروم ، و از سراچه محدود به عوالم #بی_نهایت رخت بر میبندم.
🍃روزها حرف من اين است و همه شب سخنم / كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
🍃از كجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود / به كجا می روم آخر ننمائى وطنم
🍃مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك / دو سه روزى قفسى ساخته اند از بدنم
🍃خنك آن روز كه پرواز كنم تا بَرِ دوست / به هواى سر كويش پر و بالى بزنم
🍃من به خود نامدم اينجا كه به خود باز روم / آن كه آورده مرا باز بَرَد در وطنم
#بی_نهایت #ابدیت
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
🌹نگران مباش🌹
🌱مومنی که در ایثار، گذشت، انفاق، اطعام و صیقل زدن نفس امّاره هیچ کوتاهی نکرده است،
آن دنیا برایش جای غصّه نيست، خستگى نيست، مرض اعصاب نيست، دغدغه نيست، دشمن نيست، تهديد نيست.
آنجا #عالم_حيات است،
جمال مطلق است،
تلألؤ نورانيّت موجودات پاك و #مجرّد است،
ارواح پاك #فرشتگان و انبياء و ائمّه و اولياى خداست.
آنجا معدن عظمت و عزّ قدس است،
و نور محض و #عرفان_خالص است.
💠لذا مؤمن هيچ #نگرانى ندارد ...
#مومن #نفس_اماره
#حیات #عرفان
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
🍃آرزوی لقاء خدا🍃
#مومن آرزوى لقاى خدا را دارد،
زيرا می بيند نتيجه زحمات عمرش ضايع نشده،
و لحظه مرگ كه پا از اين مرحله بيرون گذارد همه در مقابل ديدگانش مهيّا و آماده است.
اجر و پاداش، #بهشت و رضوان، لقاء حضرت محبوب، همه و همه حاضرند؛
✨آنچه در دنيا براى او مخفى بوده در اينجا آشكارا شده است.
#لقاء_خدا #بهشت
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
💠آغوش خوشبختی💠
#مومن با مرگ،
خود را در آغوش #خوشبختى و كاميابى از جمال حضرت ازلى می بيند،
و در لقاء و وصل دائمی می باشد،
لذا همانند شب عروسى و ليله #وصال است.
#کامیابی #حضرت_ازلی
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
🌹مومن، آماده برای عروج🌹
دوستى داشتم از اهل شيراز بهنام «حاج مؤمن» بسيار مرد صافى ضمير و روشن دل و با ايمان و تقوى بود، و اين حقير از دعاهاى او و استشفاع از او اميدها دارم.
مىگفت: خدمت حضرت حجّة بن الحسن العسكرىّ (عجّل الله فرجَه الشّريف) مكرّر رسيدهام.
از جمله مىگفت: يكى از ائمّه جماعت شيراز روزى به من گفت: بيا با هم برويم به زيارت حضرت علىّ بن موسى الرّضا (عليه السّلام) و يك ماشين دربست اجاره كرد و چند نفر از تجّار همراه او بودند.
حركت نموده به شهر قم رسيديم و در آنجا يكى دو شب براى زيارت حضرت معصومه (عليها السّلام) توقّف كرديم. و براى من حالات عجيبى پيدا مىشد و ادراك بسيارى از حقائق را مىنمودم. يك روز عصر در صحن مطهّر آن حضرت به يك شخص بزرگى برخورد كردم و وعدههایى به من داد.
حركت كرديم به طرف طهران و سپس به طرف مشهد مقدّس.
از نيشابور كه گذشتيم ديديم يك مردى به صورت عامى در كنار جادّه به طرف مشهد ميرود و با او يك كوله پشتى بود كه با خود داشت. اهل ماشين گفتند اين مرد را سوار كنيم ثواب دارد، ماشين هم جا داشت.
ماشين توقّف كرده چند نفر پياده شدند و از جمله آنان من بودم، و آن مرد را به درون ماشين دعوت كرديم. قبول نمىكرد، تا بالاخره پس از اصرار زياد حاضر شد سوار شود به شرط آنكه کنار من بنشيند و هر چه بگويد من مخالفت نكنم.
سوار شد و پهلوى من نشست، و در تمام راه براى من صحبت ميكرد و از بسيارى از وقايع خبر مىداد و حالات مرا يكايك تا آخر عمر گفت. و من از اندرزهاى او بسيار لذّت می بردم و برخورد به چنين شخصى را از مواهب بزرگ پروردگار و ضيافت حضرت رضا (عليه السّلام) دانستم. تا كم كم رسيديم به قدمگاه و به موضعى كه شاگرد شوفرها از مسافرين «گنبدنما» ميگرفتند.
همه پياده شديم...
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔖این داستان ادامه دارد...
✍️حکایت های ناب
🔻@maad_shenasy
🌹مومن، آماده برای عروج🌹
🏷قسمت دوم
موقع غذا بود، من خواستم بروم و با رفقای خود كه از شيراز آمدهايم و تا بحال سر يك سفره بوديم غذا بخورم. گفت: آنجا مرو! بيا با هم غذا بخوريم.
من خجالت كشيدم كه دست از رفقاى شيرازى كه تا بحال مرتبا با آنها غذا می خورديم بردارم و اين باره ترك رفاقت نمايم، ولى چون ملتزم شده بودم كه از حرفهاى او سرپيچى نكنم لذا بناچار موافقت نموده، با آن مرد در گوشه اى رفتيم و نشستيم.
از خرجين خود دستمالى بيرون آورد، باز كرده گويا نان تازه در آن بود با كشمش سبز كه در آن دستمال بود، شروع به خوردن كرديم و سير شديم؛ بسيار لذّت بخش و گوارا بود.
در اينحال گفت: حالا اگر می خواهى به رفقاى خود سرى بزنى و تفقّدى بنمائى عيب ندارد. من برخاستم و به سراغ آنها رفتم و ديدم در كاسه اى كه مشتركاً از آن می خورند خون است و كثافات، و اينها لقمه بر ميدارند و می خورند و دست و دهان آنها نيز آلوده شده و خود اصلا نمی دانند چه می كنند؛ و با چه مزه اى غذا می خورند. هيچ نگفتم، چون مأمور به سكوت در همه احوال بودم.
به نزد آن مرد بازگشتم.
گفت: بنشين، ديدى رفقايت چه می خوردند؟ تو هم از شيراز تا اينجا غذايت از همين چيزها بود و نمی دانستى؛ غذاى حرام و مشتبه چنين است. از غذاهاى قهوه خانه ها مخور؛ غذاى بازار كراهت دارد.
گفتم: إن شاء الله تعالى، پناه می برم به خدا.
گفت: حاج مؤمن! وقت مرگ من رسيده، من از اين تپّه می روم بالا و آنجا می ميرم. اين دستمال بسته را بگير، در آن پول است، صرف غسل و كفن و دفن من كن. و هر جا را كه آقاى سيّد هاشم صلاح بداند همانجا دفن كنيد. (آقاى سيّد هاشم همان امام جماعت شيرازى بود كه با او به مشهد آمده بودند.)
گفتم: اى واى! تو می خواهى بميرى؟! گفت: ساكت باش! من می ميرم و اين را به كسى مگو.
سپس رو به مرقد مطهّر حضرت ايستاد و سلام عرض كرد و گريه بسيار كرد
و گفت: ...
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔖این داستان ادامه دارد...
✍️حکایت های ناب
🔻@maad_shenasy
🌹مومن، آماده برای عروج🌹
🏷قسمت آخر
سپس رو به مرقد مطهّر حضرت ايستاد و سلام عرض كرد و گريه بسيار كرد و گفت: تا اينجا به پابوس آمدم ولى سعادت بيش از اين نبود كه به كنار مرقد مطهّرت مشرّف شوم.
از تپّه بالا رفت و من حيرت زده و مدهوش بودم، گویى زنجير فكر و اختيار از كفم بيرون رفته بود.
به بالاى تپّه رفتم، ديدم به پشت خوابيده و پا رو به قبله دراز كرده و با لبخند جان داده است؛ گویى هزار سال است كه مرده است.
از تپّه پائين آمدم و به سراغ حضرت آقا سيّد هاشم و سائر رفقا رفتم و داستان را گفتم. خيلى تأسّف خوردند و از من مؤاخذه كردند چرا به ما نگفتى و از اين وقايع ما را مطّلع ننمودى؟
گفتم: خودش دستور داده بود، و اگر می دانستم كه بعد از مردنش نيز راضى نيست، حالا هم نمی گفتم.
راننده ماشين و شاگرد و حضرت آقا و سائر همراهان همه تأسّف خوردند، و همه با هم به بالاى تپّه آمديم و جنازه او را پائين آورده و در داخل ماشين قرار داديم و به سمت مشهد رهسپار شديم.
حضرت آقا می فرمود: حقا اين مرد يكى از اولياى خدا بود كه خدا شرف صحبتش را نصيب تو كرد، و بايد جنازه اش به احترام دفن شود.
وارد مشهد مقدّس شديم. حضرت آقا يكسره به نزد يكى از علماى آنجا رفت و او را از اين واقعه مطّلع كرد. او با جماعت بسيارى آمدند براى تجهيز و تكفين؛ غسل داده و كفن نموده و بر او نماز خواندند و در گوشه اى از صحن مطهّر دفن كردند، و من مخارج را از دستمال می دادم. چون از دفن فارغ شديم، پول دستمال نيز تمام شد.
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
✍️حکایت های ناب
🔻@maad_shenasy
🌿محل اختیار🌿
✨دنيا #محل_اختيار است.
پروردگار متعال، انسان را مختار خلق فرموده و عواطف و نیروی عقل و گرايش هاى مادّى و معنوى عنايت فرموده،
💫تا انسان به اختيار خود اين راه را طىّ كند.
#دنیا #اختیار
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
♦️بهره برداری ♦️
🔸اگر مقصود انسان از زندگى روى زمين،
#شهوت_رانى و غلبه #احساسات بر عقل باشد و حقوق دیگران را پایمال نمايد،
نتيجه اش فقط بهره های دنیوی موقّت و #لذّات زودگذر خواهد بود و بس؛
🔸و اما اگر روش خود را بر اساس منطق #عقل معيّن كرده و پيوسته با آن احساسات خود را معتدل نمود و از آنها به قدر لازم و در جای خود بهره بردارى كند،
نتيجه اش نيز در نزد خداوند محفوظ خواهد بود و بر طبق آن پاداش خواهد دید.
#دنیا #لذت #عقل
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
🌹آمادگی مومن برای مرگ🌹
مرحوم حکیم هیدجی از علمای عارف مسلک بودند.
ایشان در وصیت نامه خود مینویسد: از رفقا تقاضا دارم وقتى مُردم ؛ هاى و هوى نکنند، براى مجلس ختم من موى دماغ كسى نشوند زيرا كه عمر من ختم شده است و عمل من خاتمه يافته است.
💌دوستان من خوش باشند زيرا من از زندان طبيعت خلاص و به سوى مطلوب خود ميروم و عمر جاودان مییابم.
و اگر دوستان از مفارقت ناراحتند إن شاء الله خواهند آمد و همديگر را در آنجا زيارت مىكنيم. دوست داشتم پولى داشتم و به رفقا مىدادم كه در شب رحلت من مجلس سورى تهيّه كرده و سرورى فراهم آورند، زيرا كه آن شب، شب وصال من است.
🔖طلّاب مدرسه منيريّه ميگفتهاند كه: مرحوم هيدجى هنگام شب همه طلّاب را جمع میكرد و نصيحت و اندرز مىداد و به اخلاق دعوت مىنمود، و بسيار شوخى و خنده مىنمود، و ما در تعجّب بوديم كه اين مرد كه شبها پيوسته در عبادت بود چرا امشب اين قدر مزاح مىكند و به عبارات نصيحت، ما را مشغول ميدارد؛ و ابداً از حقيقت امر خبر نداشتيم.
📌هيدجى نماز صبح خود را در اوّل فجر صادق خواند و سپس در حجره خود آرميد. پس از ساعتى حجره را باز كردند ديدند رو به قبله خوابيده و رحلت نموده است.
رحمة الله عليه.
#مرحوم_هیدجی
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy
🌱علت ناگواربودن مرگ🌱
🔸مردى از أبو ذر غِفارى سؤال كرد:
چرا مردن براى ما ناپسند است؟
🔹أبو ذر در پاسخ گفت:
به علّت آنكه شما #دنياى خود را #آباد نموده و #آخرت خود را #خراب كرده ايد؛ و البتّه بر شما ناگوار خواهد بود كه از محلّ آباد به محلّ خراب و ويران كوچ كنيد.
#محل_آباد #محل_خراب
#معادشناسی #مجلس_سوم
#علامه_حسینی_طهرانی
🔻@maad_shenasy