🍃سیمای عزرائیل🍃
حضرت ابراهیم(ع) روزی شخصی را دید،
از او پرسید: تو کیستی؟
او گفت: #عزرائیل هستم.
حضرت فرمود: از تو میخواهم خودت را به آن صورتی که #مؤمنین را قبض روح میکنی، به من بنمایانی.
به دستور او، حضرت ابراهیم روی خود را برگردانید سپس باز به او نگاه کرد این بار جوانی بسیار زیبا و خوشرو دید،
گفت: «اگر ٌ#مؤمن پس از #مرگ، پاداشی غیر از این چهرهی زیبا نگیرد، همین دیدار برای او کافی است و #پاداش خوبی برای کارهای نیکش خواهد بود.»
سپس حضرت ابراهیم به عزرائیل گفت: «اگر میتوانی، خودت را در آن چهرهای که گمراهان را با آن، قبض روح میکنی به من بنمایان»
عزرائیل گفت: ای ابراهیم! تو طاقت دیدن آن چهره را نداری.
حضرت ابراهیم(ع) خواستهاش را تکرار کرد.
#عزرائیل گفت: روی خود را بگردان، حضرت روی خود را گردانید و سپس به او نگاه کرد، این بار مردی سیاه دید که موهای بدنش راست شده، بوی بسیار بدی دارد و از سوراخهای بینیاش دود و آتش بیرون میآید.
حضرت ابراهیم(ع) نتوانست آن چهره را مشاهده کند و بر اثر شدّت وحشت بیهوش شد.
وقتی که به هوش آمد، #عزرائیل را به صورت اول دید، به او فرمود: «ای فرشتهی #مرگ اگر انسان گنهکار جز دیدن همین چهره، کیفر دیگری نبیند، همین نگاه برای #عذاب و #کیفر او کفایت میکند.»
✍️حکایت های ناب
#عزرائیل #عذاب
#مرگ #پاداش
🔻@maad_shenasy