eitaa logo
مادرستان/ سرزمینِ مادرانه نوشت ها
1.4هزار دنبال‌کننده
227 عکس
53 ویدیو
1 فایل
مادرستان؛ سرزمین مادرانه نوشت‌ها اینجا، دنیا مادرانه است... جایی برای اشتراک دلنوشته‌های مادرانه به ما بپیوندید 👇 https://eitaa.com/maadarestaan متن‌های خود را برای ما بفرستید 👇 @maadarestann
مشاهده در ایتا
دانلود
«غربال‌گری‌ای که نرفتم» (مامان ۷، ۴ و ۱ ساله) تابستون سال ۹۶ بود. تازه دو سه ماهی بود که مادر شده بودم و داشتم با حالم بده‌ها کنار میومدم. با «خدایا قراره ۹ ماه اینجوری باشم؟» و «شیر رو خودت بجوشون، پنجره‌ی آشپزخونه رو هم باز کن، در اتاقم ببند بو نیاد» و تازه با زور دمیترون سرپا شده بودم که با بحث جدیدی روبرو شدم «غربالگری» دکتر برام نوشت و گفت: همین روبرو سونوگرافی هست. برو امروز همینجا انجام بده، و رفتم. پرسیدم، دکتر خانم نداشتن🤦🏻‍♀. هوا داشت تاریک می‌شد. گفتم‌ خب پس یه روز دیگه و یه جای دیگه می‌رم. قبلاً از بعضی دوستانم شنیده بودم که می‌گفتن ما غربالگری رو نرفتیم. چون درمانی نیست و راهکاری جز سقط نداره؛ که اونم بعضی مراجع اجازه سقط نمی‌دن. با این حال فرداش بیمارستانی نزدیک خونه‌مون رفتم‌. بعد یکی دو ساعتی معطلی بالاخره رفتم که پذیرش بشم. و تازه با قیمت سرسام‌آورش روبرو شدم. قیمتش اندازه نصف اجاره ماهانه خونمون بود😨، حقیقتاً به حساب و کتاب افتادم. برگشتم خونه و تصمیم گرفتم با همسرم در این مورد مشورت کنم. در کنارش تحقیق‌های لازم رو کردم🧐؛ فقط برای سنجش بیماری سندروم داونه. نه هیچ بیماری دیگه. نه بیماری‌های قلبی و کلیوی و... 🍂هیچ درمانی نداره و راهکارش جز سقط نیست که اونم به هیچ وجه دلمون نمی‌خواست سقط کنیم. مخصوصاً که بعد کلی انتظار و دوا درمون باردار شده بودم. بماند که از نظر مراجع هم نمی‌شد به این راحتی گفت عزیزم بیا بکشمت..😓😱 و البته درصد خطاش خیلی زیاده و به اصطلاح مثبت کاذب زیادی داره. یعنی خیلی از بچه‌ها سالمن و به اشتباه مشکل‌دار گزارش می‌شن. و باید با صرف هزینه‌های بیشتر و استرس فراوان، برن سراغ مراحل دوم و آمنیوسنتز. که خودش احتمال سقط جنین رو داره. حتی ممکنه جنینی به خاطر همین آزمایش سقط بشه و بعد نتیجه، مشخص بشه که سالم بوده طفل معصوم 😭😭😭. خلاصه با همسرم تصمیم گرفتیم تو این راه خطرناک از اول وارد نشیم. بخشی از اون پولی که قرار بود صرف غربالگری کنیم رو صدقه دادیم و از خدا خواستیم خودش فرزند سالم و صالحی بهمون بده و برای سربازی امام زمان، در پناه خودش حفظش کنه. 🪴🪴🪴 برای فرزند دوم و سومم هم از ابتدا و با اطمینان، به دکتر درمورد رفتن به غربالگری جواب «نه» می‌دادم. مخصوصاً که با خانم دکتر موحدی‌نیا هم آشنا شده بودم و فهمیده بودم به هیچ وجه غربالگری ضرورتی نداره و خدا خبر داره از گردش مالی مافیای پزشکی که سال‌ها غربالگری رو تو ایران اجباری کرده بودن. حتی برای فرزند دومم (اون موقع غربالگری اجباری بود) مجبور شدم امضا و اثر انگشتم بدم که اگه خدای نکرده بچه‌م مشکل‌دار بود، مسئولیتش پای خودمه😕 و شکر خدا برای فرزند سومم دیگه این اجبار برداشته شده بود. هرچند که بعضی دکترها هنوز هم با ترسوندن مادر، اصرارشون رو دارن🙄🤷🏻‍♀️. پی‌نوشت: دو سه هفته پیش، از طرف خیریه فردای سبز بهم زنگ زدن که یکی از خانواده‌های تحت پوشش‌مون که فرزند توراهی دارن، اصرار دارن که غربالگری رو برن و ما رومون نمی‌شه بهشون توضیح بدیم (آقا هستن مسئول خیریه). اگه می‌شه شما زنگ بزنید صحبت کنید. خلاصه زنگ زدم و از تجربیات خودم و دوستانم و نکاتی که از خانم دکتر موحد یاد گرفته بودم، بهشون گفتم. باهاشون همدلی کردم و تا حدودی خیالشونو راحت کردم که نیازی به غربالگری نیست. چون بندگان خدا، با وجود پولی که نداشتند، به خاطر اصرار دکتر، مونده بودن چیکار کنن. آخر سر گفت باشه اگه دکتر خیلی اصرار نکرد نمی‌رم. پی‌نوشت۲: همین اخیراً خانم موحد پست‌هایی کامل و جامع در مورد غربالگری گذاشتن. می‌تونید از اینجا ببینید: https://eitaa.com/hejrat_kon/5949 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
چطور چندفرزندی باعث رشد می‌شود؟ این قسمت" مدیریت بحران" دخترک یک تکه کوچک از کاغذهای کاردستی داداش وسطی را در دهانش خیسانده و چسبانده به کام و رفلکس تهوع را فعال کرده است. شیری که خوردنش تیم ساعت طول کشیده بود در یک لحظه بیرون می‌ریزد و جاری می‌شود روی کاردستی و لباس خودش و دامن من! حالا دخترک که ترسیده و داداش وسطی که در سوگ کاردستی اش هست، گریه می‌کنند، برادر بزرگتر مشغول بازی است. این به خودی خود، گناه محسوب نمی‌شود اما چون ملقب به نام بزرگتر است، علی القاعده باید شرایط را درک کند، بازی را تعطیل کند و بیاید به رسم ادب دست برسینه بگذارد و ازمن خواهش کند که اگر کاری از دستش برمی آید انجام دهد. از آنجا که اینهاخیالپردازی ای بیشتر نبود و او همچنان مشغول بازی است صدایش میکنم تا دستمال بیاورد. _نه _بیار مامان _ازکجا _از تو اشپزخونه _دستمالِ کاغذی؟ _نه پارچه ای _کجای آشپزخونه؟... آااااخ _چی شد؟ درست در این لحظات که سمفونی گریه های هر سه باهم نواخته می‌شود. تو هم نوا با آهنگ تکثیر میشوی. برای اینکه مادر هر سه باشی، از خودت فراتر می‌روی... لباس‌های دخترک راعوض میکنی و پای ضرب خورده پسر بزرگتر را ماساژ می‌دهی به داداش وسطی دلداری می‌دهی که بازهم باهم کاردستی درست میکنیم. چنددقیقه ی بعد، وقتی آرامش و صلح برقرار است و تو از دور، چای به دست هر سه راتماشا میکنی، جوانه ی شاخه ی جدیدی را در درونت حس میکنی که میزبان گنجشک‌های بیشتری برای آوازخواندن خواهد بود. https://eitaa.com/FARZANEGiiii