May 11
مثل آقا علیه السلام باشیم...
🌹امیرالمومنین علیه السلام بیل دست میگرفت، تخم می کاشت، 🌾زراعت می نمود، درخت 🌴خرما می کاشت، نخلستان ایجاد میکرد، زمین را حفر می نمود، قنات💦 آب روان جاری می ساخت؛ مردم کافر هم همین کارها را میکنند، فرقش چیست؟
✅این غفلت است و آن بیداری.
این به آرزوی تمتّع از همین لذّات می کارد و برپایه حُبّ نفس و زیادی ثروت و مال و فرزند و مفاخره(فخرفروشی) بهره برداری می کند؛ و آن بر اساس اِعانت و کمک و دستگیری به مساکین و فقرا و عدالت و رحمت
برای رضای پروردگار و عالم ابدیّت واصالت معنی و روح انجام میدهد.
#معادشناسی
#علامه_طهرانی
@maadshenasii
🔺ملاقات محبوب🔺
از حضرت امیرالمومنین علیه السلام روایت است که چون خداوند اراده فرمود پیامبرش حضرت ابراهیم خلیل را قبض روح کند، ملک الموت را به سوی او فرستاد.
🔹ملک الموت چون به ابراهیم رسید عرض کرد:( سلام بر تو باد ای ابراهیم)
ابراهیم گفت:(برتو سلام باد ای فرشته مرگ؛ آمدی مرا به سوی پروردگارم بخوانی که به اختیار اجابت کنم یا آنکه خبر مرگ مرا آورده ای و باید به اضطرار شربت مرگ را بنوشم؟
🔸عزرائیل گفت: ای ابراهیم! بلکه آمده ام که تو را به اختیار به سوی خدایت ببرم، پس اجابت کن دعوت خدایت را و تسلیم مرگ باش؛ خدایت تو را به خود خوانده است.
⁉️ابراهیم گفت: (آیا دیده ای دوست و یار مهربانی ، یار مهربان و دوست خود را بمیراند؟)
❗️چگونه خدا حاضر میشود خلیلش را که ابراهیم است بکُشد؟
🌿عزرائیل به سوی بارگاه خداوند بازگشت و درمقابل او قرار گرفت و سپس عرضه داشت : ای پروردگار من! شنیدی آنچه را که یار مهربان و خلیلت ابراهیم گفت؟
♻️خداوند جلّ جلاله به ملک الموت خطاب کرد: ای عزرائیل! به سوی ابراهیم رهسپار شو و به او بگو:
(آیا هیچ دیده ای که یار مهربانی از ملاقات و دیدار محبوبش گریزان باشد و لقای او را مکروه دارد و از برخورد با او ناخرسند گردد؟)
❤️حقّا که حبیب دوست دارد محبوب خود را ملاقات کند.
✍ آیا واقعا حضرت ابراهیم از مرگ میترسیدند؟ چرا باید مومن مشتاق مرگ باشد؟ چرا اهل بیت علیهم السلام، ما را از تقاضا کردن مرگ نهی کردند و چندید سوال دیگر در صوت جلسه سوم معادشناسی توضیح داده شده است.
#معادشناسی
#علامه_طهرانی
@maadshenasii
#داستان جذّاب "مرگِ اِختیاری"
(قسمت اول)
🔹می گویند مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بوده است و خَلع و لبس اختیاری را محال میدانسته، و این درجه و کمال را برای مرد ممتنع می پنداشته است، و در بحث با شاگردان خود جداََ انکار می نمود و ردّ میکرده است.
🔸یک شب در حجره خود بعداز به جا آوردن نماز عشاء رو به قبله مشغول تعقیبات بوده است که ناگهان پیرمردِ دهاتی وارد شده، سلام کرد و عصایش را در گوشه ای نهاد و گفت: جناب آخوند!
❓تو به این کارها چکار داری؟
❓هیدجی گفت: چه کارها؟
‼️پیرمرد گفت: مرگِ اختیاری و اِنکار آن؛
این حرفها به شما چه مربوط است؟
هیدجی گفت: این وظیفه ماست بحث و نقد وتحلیل کار ماست.
درس میدهیم، مطالعات داریم، روی این کارها زحمت کشیده ایم؛ سرخود نمیگوییم؛
⁉️پیرمرد گفت: مرگ اختیاری را قبول نداری!؟
هیدجی گفت: نه
پیرمرد در مقابل چشمان او پای خود را به قبله کشیده و به پشت خوابید🛌 و گفت: "انا لله و انا الیه راجعون" و از دنیا رحلت کرد، و گویی هزارسال است که مُرده است.
😨حکیم هیدجی مضطرب شد.
خدایا این بلا بود که امشب برما وارد شد؟
حکومت ما را چه میکند؟
میگویند مردی را در حجره بردید، غریب بود و او را کُشتید و سمّ دادید و یا خفه کردید.
😱بی خودانه دَویدم و طلاب را خبر کردم، آنها به حجره آمدند و همه متحیّر و از این حادثه نگران شدند.
بالاخره بنا شد خادم مدرسه ⚰تابوتی بیاورد و شبانه او را به فضای شبستان مدرسه ببرند تا فردا برای تجهیزات او و استشهادات آمده شویم
که ناگهان ...
✍این داستان ادامه دارد.
#معادشناسی
#علامه_طهرانی
@maadshenasii
🌿توصیه میشود
عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند، برای استفاده بیشتر، یک دور مطالب کانال را از ابتدا مرور کنند.
(تقریبا ۵تا۱۰ دقیقه طول میکشد ولی بسیار سودمند است و باعث میشود با شوق و بصیرت بیشتری ادامه مباحث را دنبال کنید.)🌹🙏
ادامه #داستان 🔺"مرگِ اختیاری"🔺
(قسمت دوم)
❗️که ناگهان پیرمرد از جا برخاست و نشست و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم.
وسپس رو به هیدجی کرده و لبخندی زد و گفت: حالا باور کردی☺️؟
🔸هیدجی گفت: آری باور کردم، بخدا باور کردم؛ اما تو امشب پدر مرا در آوردی، جانِ مرا گرفتی!
🌿پیرمرد گفت: آقاجان! تنها به درس خواندن نیست؛ عبادت نیمه شب هم لازم است، تعبّد هم میخواهد، چه میخواهد،چه میخواهد...
فقط تنها بخوانید و بنویسید و بگویید و بس، مطلب به این تمام میشود!؟
✅از همان شب حکیم هیدجی رویه خود را تغییر میدهد، نیمه از ساعات خود را برای مطالعه کردن و نوشتن و تدریس کردن قرار میدهد و نیمی را برای تفکر وذکر وعبادت خداوند جلّ وعزّ.
شبها از بستر خواب پهلو تُهی میکند و خلاصه امر به جایی میرسد که باید برسد.
دلش به نور خدا منوّر و سِرّش از غیر او منزّه، و در هر حال انس و الفت با خدای خود داشته است.
🔹خلاصه...
در آخر دیوانش وصیتنامه او را طبع نمودند.
بسیار شیرین و جالب است.
پس از حمد خدا و شهادت و تقسیم اثاثیه و کتابهای خود میگوید:
✍این داستان ادامه دارد.
#معادشناسی
#علامه_طهرانی
@maadshenasii
معادشناسی
#بشنوید فضائل عجیب قرائت قرآن (حجت الاسلام بی پروا) ❤️نصیحت پدرانه پیامبر صلی الله علیه وآله ⁉️حوا
#تلنگر
🌹حاضرم هرچه دارم بدهم...
بیانات نائب امام زمان علیه السلام حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله
ادامه #داستان "مرگ اختیاری"
(قسمت آخر)
🌿میگوید: از رفقا تقاضا دارم وقتی مُردم عمامه مرا روی عماری نگذارند، های و هوی لازم نیست ، و برای مجلس ختمِ من موی دماغ کسی نشوند زیرا که عمر من ختم شده است و عمل من خاتمه یافته است.
🎉دوستان من خوش باشند زیرا من از زندان طبیعت خلاص و به سوی مطلوب خود میروم و عمر جاودان می یابم.
🔸و اگر دوستان از مفارقت ناراحتند ان شاءلله خواهد آمد و همدیگر را در آنجا زیارت میکنیم.
🤗دوست داشتم پولی داشتم و به رفقا میدادم که در شب رحلت من، مجلس سوری تهیّه کرده و سروری فراهم آورند، زیرا که آن شب، شب وصالِ من است...
💬تمام طلاب مدرسه منیریّه میگفتند که: مرحوم هیدجی هنگام شب همه طلاب را جمع کرد و نصیحت واندرز میداد و به اخلاق دعوت می نمود، وبسیار شوخی وخنده می نمود، و ما در 😳تعجب بودیم که این مرد که شبها پیوسته در عبادت بود چرا امشب اینقدر مزاح میکند و به عبارات نصیحت ما را مشغول میدارد؛ و اَبداََ از حقیقت امر خبر نداشتیم.
🌹هیدجی نماز صبح خود را در اول فجرصادق خواند سپس در حجره خود آرمید.
پس از ساعتی حجره را باز کردند دیدند رو به قبله خوابیده و رحلت نموده است. رحمه الله علیه.
#معادشناسی
#علامه_طهرانی
@maadshenasii
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺یادِ مرگ
#پادکست
حجت الاسلام بی پروا
@maadshenasii
May 11