#داستان
🔺درخواست شفاعت از آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی🔺
🔹یک روز هوا گرم بود، رفتم به وادی السلام نجف اَشرف برای فاتحه اهل قبور و اَرواح مومنین.
چون هوابسیار گرم بود🌕 رفتم در زیر طاقی که بر سر دیوار روی قبری زده بودند نشستم.
عمامه را برداشتم و عبا را کنار زدم که قدری استراحت نموده و برگردم.
در این حال دیدم جماعتی از مُردگان با لباس های پاره و مُندرس و وضعی بسیار کثیف به سوی من آمدند و از من طلب شفاعت میکردند؛ که وضع ما😞 بَد است، تو از خدا بخواه ما را عفو کند.
من به ایشان پرخاش کردم و گفتم: هرچه در دنیا به شما گفتند گوش نکردید و حالا که کار از کار گذشته طلب عفو میکنید❓ بروید ای متکبّران❗️
ایشان می فرمودند: این مُردگان شُیوخی(از رُئسای قبائل عرب) بودند که در دنیا متکبرانه زندگی می نمودند، و قبورشان در اطراف همان قبری بود که من بر روی آن نشسته بودم.
💬چرا آقا سیدجمال الدین از این دسته از افراد شفاعت نکردند و اصلا چرا این مردگان سراغ ایشان آمده بودند و جواب سوالات دیگر، در صوت جلسات بیان شده است.
#علامه_طهرانی
#معادشناسی
@maadshenasii
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا ما تو رو میخواهیم همین...
🎙صوت ملکوتی
#علامه_آیت_الله_حسینی_طهرانی
@maadshenasii
راه درمان_افسردگی.mp3
34.06M
حتما#بشنوید
✅راه درمان افسردگی از منظر قرآن و روایات✅
"قسمت اول"
🔹حسّ تنهایی، اولین قدم در راه افسردگی...
🔹گاهی احساس میکنم کسی در این عالم من را دوست ندارد...
⁉️چگونه به آرامش حقیقی برسم؟
⁉️ریشه تمام غم وغصه های عالم را چگونه ریشه کن کنیم؟
⁉️چرا ما از زندگی لذت نمیبریم؟
🔹راه درمان افسردگی در کلام امام رضا علیه السلام
🔹با این راهکار تو اگر غرق مصیبت هم باشی، خوشبخت ترینی..
😔در این عالم کسی مظلوم تر از خودِ ما نیست
#متفرقه
#سخنرانی
@maadshenasii
معادشناسی
حتما#بشنوید ✅راه درمان افسردگی از منظر قرآن و روایات✅ "قسمت اول" 🔹حسّ تنهایی، اولین قدم در راه اف
توصیه میشود گوش کنید.
حتی اگر مطمئنید مبتلا به افسردگی نیستید.
هدایت شده از نورمجرّد
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بهترین شهادت
🤲 خدایا مرا پاکیزه بپذیر!
#پست_ویژه
💠 حضرت آیت الله حسینی طهرانی (مد ظله العالی)
#جان_فدا
#حاج_قاسم
#آیت_الله_حسینی_طهرانی
🆔 @Nooremojarrad_com
#داستان
"چرا نزاشتی برم؟؟"
علامه حسینی طهرانی قدّس سره مینویسند:
🔹يكى از اقوام شايستۀ ما كه از اهل علم سامرّاء بوده و فعلاً در طهران سكونت دارد براى من نقل كرد كه: در ايّامى كه در سامرّاء بودم مبتلى شدم به مرض حصبۀ سخت و هر چه در آنجا مداوا نمودند مفيد واقع نشد.
🔸مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به كاظمين براى معالجه آوردند،و در كاظمين نزديك به صحن مطهّر يك اطاق در مسافرخانه تهيّه و در آنجا به معالجۀ من پرداختند؛ مؤثّر واقع نشد و من بيهوش افتاده بودم.
🔺از معالجۀ اطبّاى كاظمين كه مأيوس شدند يك روز به بغداد رفته و يك طبيب سنّى مذهب را براى من به كاظمين آوردند.
همين كه نزديك بستر من آمد و مىخواست مشغول معاينه گردد، من در اطاق احساس سنگينى كردم، و بى اختيار چشم خود را باز كردم ديدم خوكى بر سر من آمده است؛ بى اختيار آب دهان خود را به صورتش پرتاب كردم.
⁉️گفت:چه مىكنى، چه مىكنى؟من دكترم،من دكترم !
من صورت خود را به ديوار كردم و او مشغول معاينه شد و دستوراتى داد و نسخهاى نوشته و رفت.
نسخه را تهيّه كرده و به تمام دستورات او عمل كردند ابداً مؤثّر واقع نشد؛ و من لحظات آخر عمر خود را مىگذراندم. تا آنكه ديدم حضرت عزرائيل وارد شد با لباس سفيد و بسيار زيبا و خوشرو و خوش منظره و خوش قيافه.
🌹پس از آن پنج تن: حضرت رسول أكرم و حضرت أمير المؤمنين و حضرت فاطمۀ زهراء و حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهم السّلام بترتيب وارد شدند و همه نشستند و به من تسكين دادند، و من مشغول صحبت كردن با آنها شدم و آنها نيز با هم مشغول گفتگو بودند.
ادامه داستان👇👇
در اين حال كه من به صورتِ ظاهر بيهوش افتاده بودم، ديدم مادرم پريشان شده و از پلّههاى مسافرخانه بالا رفت روى بام، و رو كرد به گنبد مطهّر حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام و عرض كرد:
🤲يا موسى بن جعفر! من بخاطر شما بچّهام را اينجا آوردم،شما راضى هستيد بچّهام را اينجا دفن كنند و من تنها برگردم؟حاشا و كلاّ! حاشا و كلاّ!
(البتّه اين مناظر را اين آقاى مريض با چشم دل و ملكوتى خود ميديده است نه با چشم سر؛آنها بهم بسته و بدن افتاده و عازم ارتحال است.)
همين كه مادرم با حضرت موسى بن جعفر مشغول تكلّم بود ديدم آن حضرت به اطاق ما تشريف آوردند و به حضرت رسول الله عرض كردند:خواهش مىكنم تقاضاى مادر اين سيّد را بپذيريد!
حضرت رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم رو كردند به عزرائيل و فرمودند:برو تا زمانى كه خداوند مقرّر فرمايد؛خداوند بواسطۀ توسّل مادرش عمر او را تمديد كرده است.ما هم ميرويم إن شاء الله براى موقع ديگر.
مادرم از پلّهها پائين آمد و من نشستم، و آنقدر از دست مادر عصبانى بودم كه حدّ نداشت. و به مادر مىگفتم:چرا اين كار را كردى؟! من داشتم با أمير المؤمنين ميرفتم، با پيغمبر ميرفتم،با حضرت فاطمه و حسنين ميرفتم؛ تو آمدى جلو ما را گرفتى و نگذاشتى كه ما حركت كنيم.
#علامه_طهرانی
#معادشناسی
@maadshenasii
18.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹فقط امام علیه السلام است که انسان را بالا میبرد...
#پادکست
(حجت الاسلام بی پروا)
@maadshenasii