eitaa logo
معادشناسی
2.3هزار دنبال‌کننده
794 عکس
201 ویدیو
28 فایل
شرح مختصر بر کتاب شریف معادشناسی مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی قدس سره ✍صوت جلسات معادشناسی به مرور در کانال بارگزاری میشود.(حدود۱۰۰جلسه)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مِی و مِیخانه چیست⁉️ میخانه اصلی کجاست⁉️ درکلام نورانی ولذت ببرید. @maadshenasii
❗️به استقبال مرگ❗️ ‼️عجيب است كه انسان با فرار از_مرگ چگونه خود را به مرگ نزديك می كند! از خيابان تند می دود به ماشين نخورد، همان سرعت موجب تصادف و مرگ او می گردد! در ظاهر فرار از_مرگ است و در واقع استقبال از_مرگ. چه بسا به طبيب مراجعه می كند كه مرضش معالجه شود، با اندك اشتباه طبيب می ميرد! به بيمارستان می رود تا با عمل جرّاحى قدرى در دنيا بيشتر زيست كند چه بسا در زير كارد جرّاح جان می سپرد! @maadshenasii
❗️ایستگاه آخر❗️ بهشت، اِنتهای سفر آنانی است كه از فرامین الهی سرکشی نکرده و از توجه به زينت های دنیا رو گردانده اند و به اصلاح نفس خود مشغول شده‏ اند و ازدیگران سبقت گرفته‏ اند، آتش نهایت سیر کسانی است که تنها به این دنیا دل بسته اند و مقصّرند. @maadshenasii
"بمان و برای خودت کار کن" شخصى خدمت حضرت امام صادق عليه السّلام رسيد و عرضه داشت: از دنيا خسته شدم، و از خدا آرزوی مُردن مي‌كنم. حضرت به او فرمودند: از خدا آرزوى حيات و زندگى كن! براى آن‌كه اطاعت خدا كنى نه معصيت؛ اگر تو در دنيا زنده بمانى و اطاعت كنى، بهتر است از آن‌كه بميرى، نه معصيت كنى و نه اطاعت‏... @maadshenasii
✍انسانی که سعی می‌کند معنی واقعى مرگ را بفهمد و بعلاوه خود را مستعدّ آن بنمايد؛ زیرک و تیز فهم است. @maadshenasii
جذاب "مردِ عجیب" (قسمت اول) علامه حسینی طهرانی قدّس سره مینویسند: 🔺دوستى داشتم از اهل شيراز به‌نام «حاج مؤمن» بسيار مرد صافى ضمير و روشن دل و با ايمان و تقوى بود، و اين حقير از دعاهاى او و استشفاع از او اميدها دارم. 🌷مى‌گفت: خدمت حضرت حجّة بن الحسن العسكرىّ (عجّل الله فرجَه الشّريف) مكرّر رسيده‏ام. 🔸از جمله مى‏گفت: يكى از ائمّه جماعت شيراز روزى به من گفت: بيا با هم برويم به زيارت حضرت علىّ بن موسى الرّضا (عليه السّلام) و يك ماشين دربست اجاره كرد و چند نفر از تجّار همراه او بودند. حركت نموده به شهر قم رسيديم و در آن‌جا يكى دو شب براى زيارت حضرت معصومه (عليها السّلام) توقّف كرديم. و براى من حالات عجيبى پيدا مى‏شد و ادراك بسيارى از حقائق را مى‏نمودم. حركت كرديم به طرف طهران و سپس به طرف مشهد مقدّس. 🔹از نيشابور كه گذشتيم ديديم يك مردى به صورت عامى در كنار جادّه به طرف مشهد مي‌رود و با او يك كوله پشتى بود كه با خود داشت. اهل ماشين گفتند اين مرد را سوار كنيم ثواب دارد، ماشين هم جا داشت. ماشين توقّف كرده چند نفر پياده شدند و از جمله آنان من بودم، و آن مرد را به درون ماشين دعوت كرديم. قبول نمى‏كرد، تا بالاخره پس از اصرار زياد حاضر شد سوار شود به شرط آن‌كه کنار من بنشيند و هر چه بگويد من مخالفت نكنم. 🌿سوار شد و پهلوى من نشست، و در تمام راه براى من صحبت مي‌كرد و از بسيارى از وقايع خبر مى‏داد و حالات مرا يكايك تا آخر عمر گفت. و من از اندرزهاى او بسيار لذّت می بردم و برخورد به چنين شخصى را از مواهب بزرگ پروردگار و ضيافت حضرت رضا (عليه السّلام) دانستم. تا كم كم رسيديم به قدمگاه و به موضعى كه شاگرد شوفرها از مسافرين «گنبدنما» مي‌گرفتند.‌ همه پياده شديم... ✍این داستان ادامه دارد... @maadshenasii
معادشناسی۱۱.mp3
33.67M
شرح مختصر کتاب ... «جلسه یازدهم، تبیین اِجمالی مقام اولیاءالهی و سِیرِ آنها» (حجت الاسلام بی پروا) ----------------------------------------------------------------------- 📖 توصیه می‌شود برای استفاده بیشتر از مباحث، کتاب معادشناسی مرحوم علامه طهرانی قدّس سره (جلد دوم، مجلس نهم تا ابتدای صفحه۶۴) مطالعه شود. ----------------------------------------------------------------------- ⁉️ ولیّ الله به چه معناست و چگونه انسان میتواند به آن مقام برسد؟ ⁉️ چگونه انسان میتواند به مقامی برسد که حتّی فکرِگناه را هم نکند؟ ⁉️ ریشه همه گناهان چیست و چگونه می‌شود آن را سوزاند؟ ⁉️ منظور از توحید اَسمائی و صفاتی اِجمالاً چیست؟ ⁉️ فناء ذاتی به چه معناست و حال کسی که به آن مقام می‌رسد چگونه است؟ ⁉️ منظور جناب حافظ از "دروغ وعده بودن" محبوبِ ازلی چیست؟ ⁉️ چرا شیطان راهی به اولیاءخدا ندارد؟ ⁉️ منظور از "یَدُالله، عین الله و..." چیست؟ ⁉️ چرا نام فرشته حاکم بر بهشت رضوان است؟ ⁉️ چرا اولیاءالهی خوف و حُزنی ندارند؟ ⁉️ چگونه می‌توانیم در زندگی، آرامش حقیقی و بدون اضطراب داشته باشیم؟ @maadshenasii
معادشناسی
شرح مختصر کتاب #معادشناسی... «جلسه یازدهم، تبیین اِجمالی مقام اولیاءالهی و سِیرِ آنها» (حجت الاسلام
"تصحیح" صوتی که صبح بارگزاری شده بود برای جلسه دوازدهم بود که تصحیح شد.😄 پوزش🙏 لذا صوت دوازدهم رو هم نیز در کانال گذاشتم.👇
معادشناسی۱۲.mp3
34.18M
شرح مختصر کتاب ... « جلسه دوازدهم، اولیاءالهی از منظر امیرالمؤمنین علیه‌السلام» (حجت الاسلام بی پروا) ----------------------------------------------------------------------- 📖 توصیه می‌شود برای استفاده بیشتر از مباحث، کتاب معادشناسی مرحوم علامه طهرانی قدّس سره (جلد دوم، مجلس نهم ازصفحه۶۴تا ابتدای صفحه۹۱) مطالعه شود. ----------------------------------------------------------------------- ⁉️ درجات ایمانِ اولیاء خدا چگونه است؟ 🔹 مجاهده در تمام زندگی باید استمرار داشته باشد. ⁉️ چرا خداوند در همین دنیا به اولیاء خودش بشارت داده است؟ 🔹 منظور از نعمت در قرآن "ولایت" است. ⁉️ حالات اولیاءالهی در نگاه امیرالمؤمنین علیه‌السلام چگونه است؟ 🔹 صحنه های زیبا از زندگی اولیاءخدا... ⁉️ دوستی با آنچه مردم با آن دشمنند، یعنی چه؟ ⁉️ چگونه خداوند با اولیائش صحبت می‌کند؟ ⁉️ اَیّامُ الله چه آثاری دارد؟ 🔹 حساب کشی اولیاءخدا از خودشان... 🔹 ویژگی‌های انسانی که در چشمِ امیرالمؤمنین علیه‌السلام بسیار بزرگ بود. ⁉️ دلگرم کننده‌ترین و شیرین‌ترین مسئله برای مؤمنین چیست؟ @maadshenasii
"مردِ عجیب" (قسمت دوم) موقع 🥘غذا بود، من خواستم بروم و با رفقای خود كه از شيراز آمده‏ايم و تا بحال سر يك سفره بوديم غذا بخورم. 🔹گفت: آنجا مرو! بيا با هم غذا بخوريم. من خجالت كشيدم كه دست از رفقاى شيرازى كه تا به حال مرتباََ با آن‌ها غذا می خورديم بردارم و یکباره ترك رفاقت نمايم، ولى چون ملتزم شده بودم كه از حرف‌هاى او سرپيچى نكنم لذا بناچار موافقت نموده، با آن مرد در گوشه‏ اى رفتيم و نشستيم. 🌿از خرجين خود دستمالى بيرون آورد، باز كرده گويا نان تازه در آن بود با كشمش سبز كه در آن دستمال بود، شروع به خوردن كرديم و سير شديم؛ بسيار لذّت بخش و گوارا بود. 🔸در اينحال گفت: حالا اگر می خواهى به رفقاى خود سرى بزنى و تفقّدى بنمائى عيب ندارد. من برخاستم و به سراغ آن‌ها رفتم و ديدم در كاسه‏ اى كه مشتركاً از آن می خورند خون است و كثافات، و اين‌ها لقمه بر ميدارند و می خورند و دست و دهان آن‌ها نيز آلوده شده و خود اصلا نمی دانند چه می كنند؛😱 و با چه مزه‏ اى غذا می خورند. هيچ نگفتم، چون مأمور به سكوت در همه احوال بودم. به نزد آن مرد بازگشتم. ❗️گفت: بنشين، ديدى رفقايت چه می خوردند؟ تو هم از شيراز تا اينجا غذايت از همين چيزها بود و نمی دانستى؛ غذاى حرام و مشتبه چنين است. از غذاهاى قهوه خانه‏ ها مخور؛ غذاى بازار كراهت دارد. ♻️گفتم: إن شاء الله تعالى، پناه می برم به خدا. گفت: حاج مؤمن! وقت مرگ من رسيده، من از اين تپّه می روم‏ بالا و آنجا می ميرم. اين دستمال بسته را بگير، در آن پول است، صرف غسل و كفن و دفن من كن. و هر جا را كه آقاى سيّد هاشم صلاح بداند همانجا دفن كنيد. (آقاى سيّد هاشم همان امام جماعت شيرازى بود كه با او به مشهد آمده بودند.) ‼️گفتم: اى واى! تو می خواهى بميرى؟! گفت: ساكت باش! من می ميرم و اين را به كسى مگو. سپس رو به مرقد مطهّر حضرت ايستاد و سلام عرض كرد و گريه بسيار كرد و گفت: ... ✍این داستان ادامه دارد... @maadshenasii
"مردِعجیب" (قسمت آخر) سپس رو به مرقد مطهّر حضرت ايستاد و سلام عرض كرد و 😭گريه بسيار كرد و گفت: تا اينجا به پابوس آمدم ولى سعادت بيش از اين نبود كه به كنار مرقد مطهّرت مشرّف شوم. از تپّه بالا رفت و من 😳حيرت زده و مدهوش بودم، گویى زنجيرِ فكر و اختيار از كفم بيرون رفته بود. به بالاى تپّه رفتم، ديدم به پشت خوابيده و پا رو به قبله دراز كرده و با لبخند جان داده است؛ گویى هزار سال است كه مُرده است. 🔺از تپّه پائين آمدم و به سراغ حضرت آقا سيّد هاشم و سائر رفقا رفتم و داستان را گفتم. خيلى تأسّف خوردند و از من مؤاخذه كردند چرا به ما نگفتى و از اين وقايع ما را مطّلع ننمودى؟ 🔸گفتم: خودش دستور داده بود، و اگر می دانستم كه بعد از مُردنش نيز راضى نيست، حالا هم نمی گفتم. راننده ماشين و شاگرد و حضرت آقا و سائر همراهان همه تأسّف خوردند، و همه با هم به بالاى تپّه آمديم و جنازه او را پائين آورده و در داخل ماشين قرار داديم و به سمت مشهد رهسپار شديم. 🌿حضرت آقا می فرمود: حقا اين مرد يكى از اولياى خدا بود كه خدا شرف صحبتش را نصيب تو كرد، و بايد جنازه‏ اش به احترام دفن شود. وارد مشهد مقدّس شديم. حضرت آقا يكسره به نزد يكى از علماى آنجا رفت و او را از اين واقعه مطّلع كرد. 💎او با جماعت بسيارى آمدند براى تجهيز و تكفين؛ غسل داده و كفن نموده و بر او نماز خواندند و در گوشه‏ اى از صحن مطهّر دفن كردند، و من مخارج را از دستمال می دادم. چون از دفن فارغ شديم، پول دستمال نيز تمام شد. @maadshenasii
🌹نگران مباش🌹 🌱مومنی که در ایثار، گذشت، انفاق، اطعام و صیقل زدن نفس امّاره هیچ کوتاهی نکرده است، آن دنیا(آخرت) برایش جای غصّه نيست، خستگى نيست، مرض اعصاب نيست، دغدغه نيست، دشمن نيست، تهديد نيست. آنجا عالم حيات است، جمال مطلق است، تلألؤ نورانيّت موجودات پاك و مجرّد است، ارواح پاك فرشتگان و انبياء و ائمّه و اولياى خداست. آنجا معدن عظمت و عزّ قدس است، و نور محض و عرفان خالص است. 💠لذا مؤمن هيچ نگرانى ندارد ... @maadshenasii
🍃آرزوی لقاء خدا🍃 مومن آرزوى لقاى خدا را دارد، زيرا می بيند نتيجه زحمات عمرش ضايع نشده، و لحظه مرگ كه پا از اين مرحله بيرون گذارد همه در مقابل ديدگانش مهيّا و آماده است. اجر و پاداش، بهشت و رضوان، لقاء حضرت محبوب، همه و همه حاضرند؛ ✨آنچه در دنيا براى او مخفى بوده در اينجا آشكارا شده است. @maadshenasii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹حرفِ حسابِ دین🌹 🔹دین از طرفِ خدا آمده تا به انسان بگوید: ای انسان! تو مهمل(بیهوده و پوچ) نیستی، تو متفرّق نیستی ، تو به تمام عالم متّصلی، تو به پروردگارت مرتبطی، برای مقصدی آمده ای، و در این دنیا در جهت خاصّی زندگی میکنی، و از اینجا هم به جای دیگری خواهی رفت؛ 🔺فرمود: خدارحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده ، و الان در کجاست، و به کجا خواهد رفت. ✅در روایت است که وقتی امیرالمومنین علیه السلام این آیه از سوره قیامت را قرائت میفرمود(اَیَحسَبُ الاِنسانُ اَن یُترَکَ سُدی) ترجمه(آیا انسان گمان میکند که مهمل و سر به خود رها شده؟) 🔹اشکهایش از دیدگانش فرو میریخت و این آیه را تکرار میفرمود. @maadshensii
🌹فرق قبض روح مومن و کافر🌹 🔹وقتی عزرائیل برای قبض روحِ بنده مومن می آید و او را به علت اُنس با فرزندان و بستگان و اَرحام و متعلّقات، در حرکت به آن عالم سنگین می بیند و مومن در پذیرش قدری تاَنّی(مکث) و تامّل دارد، آن ملک مقرّب نزد پروردگار ربّ وَدود بر می گردد و علّت تاَنّی مردِ مومن را عرض می کند، خطاب میرسد بر کف دستت بنویس "بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ" و نشانش بده. 🔸عزرائیل بر کف دست راست خود مینویسد بسم الله الرحمن الرحیم و آن را به مومن نشان میدهد 🌿که ناگاه مومن خود را در عالم دیگر در بحبوحات بهشت(اوج نعمت های بهشتی) می بیند، و کیفیت و (سکرات) مرگ خود را اِدراک نمیکند. این حال مومن است. 😱اما پناه به خدا از سکرات کافر؛ 🔺یک عمر در جهت مخالف باعالم حیات گام برداشته 🔺و برای زخارف و زینتهای دنیا عُمر خود را تباه کرده 🔺برای جاه و اعتبار، ساعات ودقایق هستی خود را سپری نموده، 🔺پروردگار رحیم ومهربان خود را در بوته نسیان سپرده 🔺و بادشمنان خدا گرایش و نقد عمر را باخته ◾️در این حال هر یک از این تعلّقات مثل زنجیری آهنین که دل او را به خود بسته اند ؛ او را به سوی خود میکشند، ◾️هزاران تعلّق با هزاران زنجیر ؛ کجا میتواند به آسانی کوچ کند؟ اگر تمام ذرّات و سلول های بدنش را ریش ریش کنند باز حاضر نمیشود با اختیار برود، اینجاست که خطاب میرسد: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ. ثُمَّ الجَحیمَ صَلُّوهُ (او را بگیرید و به غل و زنجیر بکشید و در آتش بیَندازید) او را به عالم تاریک و غربت می برند. @maadshenasii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فضائل عجیب قرائت قرآن (حجت الاسلام بی پروا) ❤️نصیحت پدرانه پیامبر صلی الله علیه وآله ⁉️حواسمان به قلبمان هست که چطور جلایش دهیم؟ ✅کفاره گناهان، اَمان از عذاب، سپر در برابر آتش، استغفار ملائکه، ریزش رحمت، رضایت خدا و... تنها بخشی از آن است. 👌گاهی باید حسودی کرد... 🌿به خاطر خودت به فرزندت قرآن بیاموز... @maadshenasii
مثل آقا علیه السلام باشیم... 🌹امیرالمومنین علیه السلام بیل دست میگرفت، تخم می کاشت، 🌾زراعت می نمود، درخت 🌴خرما می کاشت، نخلستان ایجاد میکرد، زمین را حفر می نمود، قنات💦 آب روان جاری می ساخت؛ مردم کافر هم همین کارها را میکنند، فرقش چیست؟ ✅این غفلت است و آن بیداری. این به آرزوی تمتّع از همین لذّات می کارد و برپایه حُبّ نفس و زیادی ثروت و مال و فرزند و مفاخره(فخرفروشی) بهره برداری می کند؛ و آن بر اساس اِعانت و کمک و دستگیری به مساکین و فقرا و عدالت و رحمت برای رضای پروردگار و عالم ابدیّت واصالت معنی و روح انجام میدهد. @maadshenasii
🔺ملاقات محبوب🔺 از حضرت امیرالمومنین علیه السلام روایت است که چون خداوند اراده فرمود پیامبرش حضرت ابراهیم خلیل را قبض روح کند، ملک الموت را به سوی او فرستاد. 🔹ملک الموت چون به ابراهیم رسید عرض کرد:( سلام بر تو باد ای ابراهیم) ابراهیم گفت:(برتو سلام باد ای فرشته مرگ؛ آمدی مرا به سوی پروردگارم بخوانی که به اختیار اجابت کنم یا آنکه خبر مرگ مرا آورده ای و باید به اضطرار شربت مرگ را بنوشم؟ 🔸عزرائیل گفت: ای ابراهیم! بلکه آمده ام که تو را به اختیار به سوی خدایت ببرم، پس اجابت کن دعوت خدایت را و تسلیم مرگ باش؛ خدایت تو را به خود خوانده است. ⁉️ابراهیم گفت: (آیا دیده ای دوست و یار مهربانی ، یار مهربان و دوست خود را بمیراند؟) ❗️چگونه خدا حاضر میشود خلیلش را که ابراهیم است بکُشد؟ 🌿عزرائیل به سوی بارگاه خداوند بازگشت و درمقابل او قرار گرفت و سپس عرضه داشت : ای پروردگار من! شنیدی آنچه را که یار مهربان و خلیلت ابراهیم گفت؟ ♻️خداوند جلّ جلاله به ملک الموت خطاب کرد: ای عزرائیل! به سوی ابراهیم رهسپار شو و به او بگو: (آیا هیچ دیده ای که یار مهربانی از ملاقات و دیدار محبوبش گریزان باشد و لقای او را مکروه دارد و از برخورد با او ناخرسند گردد؟) ❤️حقّا که حبیب دوست دارد محبوب خود را ملاقات کند. ✍ آیا واقعا حضرت ابراهیم از مرگ میترسیدند؟ چرا باید مومن مشتاق مرگ باشد؟ چرا اهل بیت علیهم السلام، ما را از تقاضا کردن مرگ نهی کردند و چندید سوال دیگر در صوت جلسه سوم معادشناسی توضیح داده شده است. @maadshenasii
جذّاب "مرگِ اِختیاری" (قسمت اول) 🔹می گویند مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بوده است و خَلع و لبس اختیاری را محال میدانسته، و این درجه و کمال را برای مرد ممتنع می پنداشته است، و در بحث با شاگردان خود جداََ انکار می نمود و ردّ میکرده است. 🔸یک شب در حجره خود بعداز به جا آوردن نماز عشاء رو به قبله مشغول تعقیبات بوده است که ناگهان پیرمردِ دهاتی وارد شده، سلام کرد و عصایش را در گوشه ای نهاد و گفت: جناب آخوند! ❓تو به این کارها چکار داری؟ ❓هیدجی گفت: چه کارها؟ ‼️پیرمرد گفت: مرگِ اختیاری و اِنکار آن؛ این حرفها به شما چه مربوط است؟ هیدجی گفت: این وظیفه ماست بحث و نقد وتحلیل کار ماست. درس میدهیم، مطالعات داریم، روی این کارها زحمت کشیده ایم؛ سرخود نمیگوییم؛ ⁉️پیرمرد گفت: مرگ اختیاری را قبول نداری!؟ هیدجی گفت: نه پیرمرد در مقابل چشمان او پای خود را به قبله کشیده و به پشت خوابید🛌 و گفت: "انا لله و انا الیه راجعون" و از دنیا رحلت کرد، و گویی هزارسال است که مُرده است. 😨حکیم هیدجی مضطرب شد. خدایا این بلا بود که امشب برما وارد شد؟ حکومت ما را چه میکند؟ میگویند مردی را در حجره بردید، غریب بود و او را کُشتید و سمّ دادید و یا خفه کردید. 😱بی خودانه دَویدم و طلاب را خبر کردم، آنها به حجره آمدند و همه متحیّر و از این حادثه نگران شدند. بالاخره بنا شد خادم مدرسه ⚰تابوتی بیاورد و شبانه او را به فضای شبستان مدرسه ببرند تا فردا برای تجهیزات او و استشهادات آمده شویم که ناگهان ... ✍این داستان ادامه دارد. @maadshenasii
🌿توصیه میشود عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند، برای استفاده بیشتر، یک دور مطالب کانال را از ابتدا مرور کنند. (تقریبا ۵تا۱۰ دقیقه طول میکشد ولی بسیار سودمند است و باعث میشود با شوق و بصیرت بیشتری ادامه مباحث را دنبال کنید.)🌹🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه 🔺"مرگِ اختیاری"🔺 (قسمت دوم) ❗️که ناگهان پیرمرد از جا برخاست و نشست و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. وسپس رو به هیدجی کرده و لبخندی زد و گفت: حالا باور کردی☺️؟ 🔸هیدجی گفت: آری باور کردم، بخدا باور کردم؛ اما تو امشب پدر مرا در آوردی، جانِ مرا گرفتی! 🌿پیرمرد گفت: آقاجان! تنها به درس خواندن نیست؛ عبادت نیمه شب هم لازم است، تعبّد هم میخواهد، چه میخواهد،چه میخواهد‌... فقط تنها بخوانید و بنویسید و بگویید و بس، مطلب به این تمام میشود!؟ ✅از همان شب حکیم هیدجی رویه خود را تغییر میدهد، نیمه از ساعات خود را برای مطالعه کردن و نوشتن و تدریس کردن قرار میدهد و نیمی را برای تفکر وذکر وعبادت خداوند جلّ وعزّ. شبها از بستر خواب پهلو تُهی میکند و خلاصه امر به جایی میرسد که باید برسد. دلش به نور خدا منوّر و سِرّش از غیر او منزّه، و در هر حال انس و الفت با خدای خود داشته است. 🔹خلاصه... در آخر دیوانش وصیتنامه او را طبع نمودند. بسیار شیرین و جالب است. پس از حمد خدا و شهادت و تقسیم اثاثیه و کتابهای خود میگوید: ✍این داستان ادامه دارد. @maadshenasii