[ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ ]
ملک، ۳۰
شب عیدی نمیدانم چرا مدام آن لحظهی در خاک و خون تپیدن شما در محراب در ذهنم مرور میشود
که خاک را چنگ میزدید و این آیه را تلاوت میکردید:
مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِيها نُعِيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى (طه، ۵۵) شما را از خاک خلق کردیم و به خاک برمیگردانیم و دوباره از خاک خارج میکنیم.
به خاک فکر میکنم
که چهارده قرن است شما را از چشمهای ما گرفته است.
به خاک فکر میکنم
که بعد از شما همیشه بوی خون میداده است
به خاک و خونهایی فکر میکنم که انسان ِ دور از شما در این سالها و قرنها، در آن دست و پا زده است...
و به آب فکر میکنم
که مِهر همسر ِ شماست
و روز به روز نایابتر میشود.
به آب...
که روزی از لبهای خشکیده و خونین فرزندانت دریغ شد
و شنیدهام که جنگهای آیندهی دنیا جنگ تشنگیست.
به آب...
که ولایت ِ شماست
و حتی اگر یک روز به پایان ِ دنیا مانده باشد
دوباره از دل خاک خواهد جوشید
به شستشوی این همه خون....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#تلک_الایام
@maae_maein
جرعهای از برکهی غدیر :
هان مردمان!
این علــی یاورترین و سزاوارترین و نزدیکترین و عزیزترین شما نسبت به من است. خداوند و من از او خشنودیم. آیهی رضایتی در قرآن نیست مگر اینکه دربارهی اوست. و خدا هرگز ایمان آورندگان را خطاب نکرد جز اینکه به او آغاز نموده و آیهی ستایشی نازل نگشته مگر دربارهی او و خداوند در سورهی «هل أتی» گواهی بهشت رفتن نداده مگر برای او و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.
@maae_maein
آقا امام رضا علیهالسلام:
عید غدیر، روزیه که دعا در اون مستجابه.
آقا امام مهدی عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف:
بسیار برای فرج دعا کنید که این، گشایش در کار ِ خود ِ شماست.
@maae_maein
آقا امام كاظم عليه السلام:
خداوند در زمين بندگانى دارد كه براى برآوردن نيازهاى مردم میکوشند؛ اينان ايمنى يافتگان روز قيامتاند.
- الكافى، ج۲، ص۱۹۷
@maae_maein
حاج آقا فاطمینیا به نقل از حدیثی از آقا امام کاظم علیهالسلام میگفتن: دل ِ مومن، از کعبه بالاتر است. هر دلی که حامل محبت امیرالمومنین علیهالسلام است، حرمتش از کعبه بالاتر است! پس ما که در مملکت شیعی زندگی میکنیم، از چپ و راست در اطراف ما کعبه است! خیلی باید مراقب باشیم دلهای اینان را نشکنیم! آبروی مومنین را نبریم؛ خدای نکرده دل شکستن باعث ظلمت و بیچارگی انسان میشود. با این کارها انسان عاقبت بخیر نمیشود.
@maae_maein
در گودترین حفرهی انزوا بودم که مژده رسید «تمنّا نشانهی حصول است»؛
رشتهی مروارید ِ کلمه و انبوه ِ خواه ِ توی دل را برداشتم و سراسیمه دویدم به سوی تو.
مجروح و تشنه و تاریک و بایر آمدم، شفایافته و سیراب و روشن و حاصلخیز برگشتم.
توی راه برگشت، قول دادم نسیم بشوم و به گوش تمام دوردستهای جهان برسانم که «کلیدهای بهشت» به درگیر ِ آشفتگی و تلاطم، کنار میدهد؛ به سرگرم ِ نیستی، رستاخیز.
#مفاتیح_عزیز
@maae_maein
مجموعهی فضائل آل کسا تویی
گر هست معنی ششم إنّما، تویی
- محسن عربخالقی
@maae_maein
وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ
وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ
نجم، ۳۹و۴۰
به سعی ِ به ثمر نشستهی قاصدین ِ حرمت
که کمکم جامههای احرام را از تن به در میآورند،
که مُحرم شده بودند، که مَحرم میشوند،
به ثمر بنشان سعیهای ناقص ِ مرا.
- مریم روستا
@maae_maein
این وقت سال همیشه دوست داریم کسی تعریف کند برادری امان نامه پس میفرستد.
به علمهایی که نمیافتند محتاج میشویم، به مشکهایی که با دندان بگیرند و با چشم و
دست و سینهی خونی هم رهایش نکنند. «وای بر من، زنده باشم و تو بمیری» دلمان میخواهد، صفتهای مطلق، بی تأویل و بی دروغ، وفاداریهای شگفت، جذبههای پایان ناپذیر.
این نقل ِ مصیبت، این آستانهی اندوه را انتخاب میکنیم چون پی ِ لحظههای دور از دسترس میگردیم. دنبال کسی که برای همیشه اسممان را صدا کند. مرد سر سفره نشسته. ناگهانی صدایش میکنند.
پسر ِ رسول او را خوانده. دلش نیست که برود. باروبنه، مال و منال، زن و غلامان اینجا هستند. کوتاه میرود. سفره هنوز پهن است که برمیگردد. رهاست. ناگهانی دلش پیش هیچ چیز نیست.
زنش را طلاق میدهد و میرود که پیش چشم پسر رسول بمیرد و ما همین را دلمان میخواهد.
آدم گاهی دلش میخواهد یکی سر و سامانش بدهد.
- نفیسه مرشدزاده
پ.ن:
... پروردگار من! مرا در داستانی بیسطر و محتوا نگذار. مرا در داستانی بگذار که سروسامانی دارد.
- مریم سادات منصوری
@maae_maein
باز این چه شورش است...
مکن ای صبح طلوع...
امشب شهادتنامهی عشاق...
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید...
احلی من العسل...
و خدّه علی خدّه...
نهاد پای در فرات خواست لبی تر کند...
سقای دشت کربلا...
فوقف العباس متحیرا...
الان انکسر ظهری...
تلظی...
کجا میخوای بری؟ چرا؟
آه از آن ساعتی...
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین...
و شمر جالس...
او میبرید و من میبریدم...
این کشته فتاده به هامون...
الهی رضاً بقضائک...
مستان همه افتاده و ساقی نمانده...
آتش زدن به خیمهها...
سری به نیزه بلند است...
ای ساربان آهسته ران...
شام غریبان سحر ندارد...
الشام الشام الشام!!
عمه بابایم کجاست!؟
زینب زینب زینب، کنز حیاء زینب...
قدم قدم با یه عَلَم...
برای آن کس که بیخبر است از ما و آنچه که بر ما رفته، این مقطعات، بیمعناست و شبیه هذیانگویی و جنون!
اما برای من و شما خطوراتی و خاطراتی است تداعیگر دنیایی اشکآلود که هرگز به قید سخن در نمیآید.
راستش را بخواهید، ما دستهجمعی به یک زبان رمزی شبیه مقطعات قرآن رسیدهایم.
کهیعص... حتمی آنجا هم خدا روضه حسین را برای زکریا خوانده و او مبهوت و واله، سه روز، آنچه شنیده بود را قطعه قطعه زیر لب زمزمه میکرد و کس رمز او را نفهمید و راز او درنیافت!
..أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا...
تو سه روز فقط با زبان رمز میتوانی تکلم کنی (آلعمران/۴۱)
- سیدمیثم میرتاجالدینی
@maae_maein