7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساقی هر چه ریزد، از لطفِ اوست ..
#سمت_نور 🪽
@maae_maein
بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنین
و (به خاطر بیاورید) زمانى را که گفتیم: در این شهر [بیت المقدس] وارد شوید و از نعمتهاى فراوان آن، هر چه میخواهید بخورید و از درِ آن، با سجده (خضوع و خشوع) وارد شوید و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز تا خطاهاى شما را ببخشیم.
بقره، ۵۸
• فکرش را بکن! بعدِ سالها حیرت و در به دری، بعد سالها که بنیاسرائیل توی بیابانهای نافرمانی سرگردان بودهاند، خدا این جملهها را برایشان فرستاده باشد...
• امروز که داشتم از آیههای «بقره» میگذشتم، از ماجراهای تو در تویِ موسی علیهالسلام و بنیاسرائیل، فکر کردم خطابِ مهربانِ این آیه، فارغ از ماجرای بنیاسرائیل و ورودشان به بیتالمقدس، انگار برای امروزِ ما گفته شده باشد، برای همین امروز که واردِ شهرِ قشنگِ خدا شدهایم؛ و إذ قُلنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَریَه؛ گفتیم به این شهر داخل شوید فَکُلوا مِنْها حَیْثُ شِئْتم رَغَداً؛ و از نعمتهای فراوانِ آن بهرهمند شوید وَ ادْخلوا الْبابَ سُجَّداً؛ و از درِ آن با سجده وارد شوید و بگویید؛ خدایا! گناهانِ ما را بریز، تا خطاهای شما را ببخشیم.
• داشتم فکر میکردم حالِ ما بعدِ یازده ماه سرگردانی و دوری، مثل حال بنیاسرائیل است توی آن حیرتها و ظلمتهای نافرمانی. وقتی بعد آن همه دربهدری، به وادیِ مقدس رسیدند... به شهر خدا رسیدهایم. به وادیِ امنِ خدا، باید با سجده وارد شویم.
پ.ن: فکر میکنم رسیدنِ رمضانالکریم را بیشتر از همه باید به خودِ قرآن تبریک گفت. بهارش آمده!
- مریم روستا
روز اول، جزء اول
#سمت_نور
@maae_maein
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما نوشته شد، همانگونه که بر امتهای قبل از شما هم نوشته شده بود، بلکه تقوا پیشه کنید.
بقره، ۱۸۳
تا حالا برایتان پیش آمده که رفته باشید پیش بزرگی، یکی که مرتبهاش در نظرتان بزرگ باشد؟ اینطور موقعها یک اضطراب درونی انگار همهاش آدم را به مراقبت دعوت میکند. در محضر او، مواظب حرکات و سکناتمان هستیم...
ریشهاش از «وقایه» است. «راغب» توی «المفردات»ش میگوید: وقایه یعنی نگهداری چیزی از همه آنچه بدان ضرر میزند یا آسیب میرساند. همه حقیقت پنهان شده در «تقوا» همین است؛ مراقبت، پروا. حالا وقتی خدا هم وارد ماجرا بشود و تقوا بشود تقوای الهی و قرار باشد از روی درک عظمت خدا، از آنچه شایسته محضرش نیست پرهیز کنیم، کلاس ماجرا خیلی بالا میرود. میشود همین تعبیر امرگونه «اتّقوا الله» که عملش هم معرفت نفس میخواهد و هم معرفت ربّ. هم باید قدر خودت را بشناسی و هم قدر «او» را. البته برای ما که قدمان نمیرسد، دیوار را کوتاهتر هم کردهاند. برای ما که جیبمان نمیرسد، ارزانترش کردهاند، به قدر بهرهمان، به قدر معرفتمان، به قدر توانمان: فاتّقواالله ما استطعتم.
فکرش را بکن، سی روز برای من و تو صحنه را آراسته باشند و ضیافتی ترتیب داده باشند، بعد کلی در وصف این ضیافت، منبر و خطابه رفته باشند و کلمه و جمله و شعر گفته باشند. از دو ماه قبل، همه را برای ضیافت آماده کرده باشند، بعد بفهمی اصل این مهمانی، همه این امساک و افطار و صیام و قیام، عرصه تمرینِ تقواست. لعلّکم تتّقون. یکماه همه چیز را مهیّا کردهاند بلکه ما قدری یاد بگیریم باتقوا بشویم.
حق هر بزرگی باشد انگار که وقتی کوچکتری در مقابلش قرار میگیرد، بزرگیاش را تمام و کمال به حساب بیاورد. هر قدر بزرگتر، حق، بیشتر. حق خداست تقوا. که بزرگیاش را به حساب بیاوریم. که در محضرش هر کاری نکنیم، هر حرفی نزنیم، هر چیزی نخوریم. محضرش هم که میدانید؛ همه عالَم است.
- مریم روستا
روز دوم، جزء دوم
#سمت_نور
@maae_maein
بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیم
قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است
آل عمران، ۳۱
چه شرطی هم گذاشتهای! چه با ناز و چه دلبرانه! دوست داشتنت و دوست داشتنِ تو! "كه اگر مرا دوست داريد، از او پيروی كنيد كه من هم دوستتان بدارم." چه رنگين كمانی ساختهای بين اين دو دوست داشتن. چه عاشقانه و لطيف! پريشان اين آيه و بیقرار اين دوست داشتنم كه چرا حرفِ تو حرف دوست داشتن است اينجا كه بين اين همه حرف كه به فهم من مهمند، چرا دوست داشتن برای تو اين همه مهم شده در اين آيه. كه تو چرا اين همه عاشقی اينجا! عاشق من وقتی نمیدانم بايد چه كنم كه بيشتر دوستم بداری. عاشقِ من وقتی سرگردان و حيرانم. عاشق و نگران! نگرانِ نادانیِ من، كه راه دوست داشتنت را هم خوووب بلد نيستم. كه خواستهای نشانت دهم كه میخواهمت. اين عشق به ابرازش قشنگ است. كه اگر پای عملم میلنگد، لابد مهرم به تو كمرنگ شده. لابد به قدر كافی دوستت نداشتهام. نخواستمت خيلی! دورت نگشتهام به قدر مهربانیات...دوست داشتنیِ من!
روز سوم، جزء سوم
وبلاگ حسینیه دل
#سمت_نور
@maae_maein
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِى رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
و اما سپیدرویان همواره در رحمت خداوند جاویدانند
آل عمران، ۱۰۷
میشود يعنی يک روز من ماهی سپيد كوچكی بشوم و تا ابد در دريای مهربانی تو بمانم و بمانم و بمانم؟
پ.ن: اين كه از كلمه "في" برای "رحمت الهی" استفاده شده در اين آيه، برايم جالب است، يک حس فراگيرِ دربر گيرندهای میدهد... مثل حس داشتن يک آغوشِ امن يا مثلاً فهم يک ماهی از دريا!
روز چهارم، جزء چهارم
- مریم داعی
#سمت_نور
@maae_maein
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ إِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنهَْا أَوْ رُدُّوهَا
هنگامی که کسی به شما تحیت گفت، پاسخ آن را به طرز بهتر بدهید و یا لااقل به طور مساوی به او برگردانید.
نساء، ۸٦
از شما چه پنهان، از وقتی اين آيه را خواندهام، هی دوست دارم سلامش بدهم، به ذوق همان يه تكه از خودش كه میگذارد روی سلامم و پَسَم میدهد!
روز پنجم، جزء پنجم
#سمت_نور
@maae_maein
بسم الله الرحمن الرحیم
وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ
یهود گفتند دست خدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد و به سزای آنچه گفتند از رحمت خدا دور باشند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هر گونه بخواهد میبخشد.
مائده، ٦٤
مثل خیلیهای دیگر که توی سربالاییِ سختیها، توی نشدنها، پاهای ایمانشان سست میشود، کم میآورم گاهی. توی نهانخانه دلم علفهای تردید میروید، دانههای شک بارور میشود و نهال یقینم را نشانه میگیرد. باورم به یغما میرود، باورِ این که اگر بخواهی میتوانی. که نشدنها از روی نتوانستنت نبوده، از روی نخواستنت بوده و نخواستنت از روی حکمت. قبول. قدِ کوتاهِ معرفت من نمیرسد به بلندایِ فهم توانستن و خواستن و حکمت تو. اینطور وقتها تو میمانی و غیرتی که برنمیتابد حتی توی پستوهای دلم، به توانستنت شک کنم. و من میمانم و دستهایی که دوباره بلند میشود و گونههایی که خیسِ باران و لبهایی که بر آنها ترنّم یا باسِطَ الیَدینِ بالعطیّه جاریست... ای کسیکه هر دو تا دستهات را باز کردهای برای عطا، برای بخشیدن، برای انفاق. ببخش نفهمیدنهای من را!
انگار غیرتت برتابیده باشد این حرف یهود را، گفته بودند دستت بسته است، نمیتوانی. گفته بودی من هر دو تا دستهایم باز است. میتوانم، هرطور بخواهم میتوانم.
روز ششم، جزء ششم
- مریم روستا
#سمت_نور
@maae_maein
مـاء معـین
#و_اما_بعد... ۷ روزِ جدایی همه این باطلهایی که گاه در لباس حق نمایاندهایم، همه این نفاقهای نهان
#و_اما_بعد... ۸
روزِ تنهایی
همهی آدمهایی که برای تنها نبودنمان رویشان حساب میکنیم، که وقتهای سختی فکر میکنیم چه خوب که هستند، که شانههایشان خوب تکیهگاهیست برای لحظهای آسودن، برای چند قطرهای گریستن و سبک شدن، که اصلاً بودنشان، حضورشان مایهی آرامش است، مایهی دلگرمیست، آن روز نیستند. آن روز که روزِ تنهاییست.
یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ. وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ. لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ (عبس ۳۷-۳۴)
#سمت_نور
- مریم روستا
@maae_maein
قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. پس چه کسی به همه پناه میدهد و خودش در پناه کسی نیست؟! (مؤمنون، ٨٨)
بعد خودِ قرآن میگوید «بگو خداست»؛ قُلِ الله. خودِ قرآن میداند که حتی اهالیِ کفر هم در جوابِ این سؤالها میگویند: خدا؛ سَیقولونَ لله.
.
.
داشتم فکر میکردم لحظههای اضطرار، با همهی دردشان، لحظههای خوبِ خداشناسیاند. لحظههای نابِ پیداکردنِ خدا؛ وسطِ هزار و یک الهه و ربِ رنگرنگِ قلب. لحظههای نورانیِ نمایان شدنِ توحید، از لابهلای لایههای کفر و شرک...
داشتم فکر میکردم چه شیرین است آن لحظهای که قلب، «یافتمش» سر بدهد.
که بگوید؛ «خدا»ست.
#سمت_نور 🪽
@maae_maein
مـاء معـین
#و_اما_بعد... ۸ روزِ تنهایی همهی آدمهایی که برای تنها نبودنمان رویشان حساب میکنیم، که وقتهای
#و_اما_بعد... ۹
روزِ نزدیک
و بترسان آنها را از یوم الآزفه...
این غفلتهای تو در تو، این مستیهای بیخبری، این بیخیالیهای عجیب و غریب، جلو گذر زمان را نمیگیرد. روزها تند و تند میگذرند، از پی هم میآیند و میروند، انگار همه اجزاء زمان توی مسابقه باشند برای رسیدن به آن روز، به آن روز که وقتِ کمی مانده تا رسیدنش، که رسیدنش نزدیک است. به آن روز قریب الوقوع. که «یوم الازفه» اش گفتهاند. ... اَزِفَه الآزِفَه. (نجم، ۵۷)
وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ کَاظِمِینَ (غافر، ۱۸)
پ.ن: اَزَف یعنی تنگیِ وقت. کوتاهیِ زمان.
#سمت_نور
- مریم روستا
@maae_maein