هو الحکیم
گاهی رفتن به ماندن است و ماندن عین رفتن.
گاهی باید بدرقه کنی کسی را که پای در راه است، کاسهی آب باشی پشت مسافرت.
گاهی باید دل مسافرت را قرص کنی که کسی هست منتظرش.
و راهیاش کنی به رفتن و بمانی برای استقبال.
گاهی نرفتهای ولی شاید زودتر از هر روندهای رسیدهای. گاهی تا دم خیمه مقصود رفتهای و مولا امر کرده که متوقف شو و تو مطیع ماندهای. و دست برداشتی از آنچه دوستتر داشتی.
گاهی ارادهای برای رفتن نداشتهای، خواستی بمانی و نروی. ولی صدای هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی مولایت را شنیدهای و راه افتادهای.
چه میدانی رفتنت یا ماندنت کدام تو را میرساند. مگر نه اینکه باید نظر کنی و ببینی خواست مولایت چیست.
بنگر رشته وصل کجاست؟!
#رفتن_یانرفتن_مسئله_اینست.
@maahjor
مهجور
هو الحکیم گاهی رفتن به ماندن است و ماندن عین رفتن. گاهی باید بدرقه کنی کسی را که پای در راه است، کا
من و بچهها هم مثل پدر خانواده، گذرنامهدار شدیم.
ولی روزی نبود امسال خانهی ما زائر أربعین داشته باشد.
سهم من امسال، چشیدن حلاوت و شیرینی دوندگی و ذوق و شوق نوجوانم برای دریافت گذرنامه و مقدمات سفر بود.
حیف که این عیش کامل نشد....
و دم رفتن به دلیل خطای انسانی*، سفر لغو شد.
*آدمی که دم رفتن، جواز مرخصی همسرم را لغو کرد به بهانه واهی....
#خطای_انسانی
@maahjor
هو المنعم
اصلا هر خونهای باید یک پسر باذوق و باسلیقه عاشق آشپزی داشته باشه، که ظهر جمعه که اهل خانواده جمعاند، دست به کار بشه و هنرنمایی کنه.
مخصوصاً با تدبیری هوشمندانه یک غذای خنک و دلچسب تدارک ببینه، که کمی داغ نشسته بر دل رو بشوره ببره.
#دهههشتادیجانم
#اگهتومیرفتیکیآشپزیمیکرد.
#اصلا_باید
#خودمتنهاییقربونت
@maahjor
گرچه در چای عزای تو شکر ریختهاند
ما نمک گیر تو هستیم اباعبدالله
#اربعین۱۴۴۵
@dowchar دُچار یعنی عاشق
مهجور
هو الأعز
#داغ_به_دل
در فرهنگ عامه، وقتی کسی عزیزی را از دست بدهد، میگویند #داغدیده
به نظر میرسد چون شخص به عینه و ملموس طعم از دستدادن را چشیده و یا مثلاً داغ را خودش با چشمانش دیده، این لفظ بهکار میرود.
و هرآنچه عزیز از دست رفته، محبوبتر و عزیزتر، مشاهده به شهود مبدل میشود و دیدن به عمق جان نفوذ میکند و #داغ_بر_دل هم مینشیند. معمولاً این تعبیر، درمورد جوان از دست دادن و مخصوصاً فرزند از دست دادن بیشتر به کار میرود.
چرا که هیچ داغ و فراقی بدتر از، از دست دادن فرزند نیست. در مرحله بعد از دست دادن عزیز جوانت که گویی داغی است که هیچ وقت سرد نمیشود و همیشه جگرسوز باقی میماند.
و هنگامیکه او خود نیز رهسپار سفر آخرت شود، میگویند فلانی #داغدیده یا #داغ_به_دل مُرد.
مادرم و مرحوم پدرم همیشه یکی از دعاهایشان این بوده که؛ خدایا عزیزانمان را حفظ کن و ما را داغ به دل از دنیا نبر.
خوب معلوم است این دعا یعنی عزیزانمان سلامت باشند. و مهمتر دعا برای اینکه خودشان پیشمرگ عزیزانشان باشند و قبل تمام عزیزانشان دنیا را ترک کنند. چون داغ عزیز سخت است و دنیا را در فقدان عزیز تحمل کردن جانفرساست.
درد فراق سخت است. تحمل جگری که از داغ فقدان سوخته جانکاه است.
حال دعای شب و روزم اینست؛
خدایا ما را داغ به دل نمیران.
طاقتش را نداریم.
ما دیگر تاب فقدان و فراق نداریم.
جگرمان تحمل سوختن ندارد.
اصلاً بیعزیز، منی وجود ندارد که بتواند بعد او یا بی او، تاب بیاورد.
قطعا یکسره نیستی میشود.
خدایا قبل مرگِ جسم، ما را نیست نکن.
مگر نه اینست که تمام هستی و وجود بندهات بند توست. بندهات تاب فقدان، فراق، انفصال و بریدن از تو را ندارد.
الهی مگر نه اینست که تمام وجود بنده قائم به ذات توست. و مگر نهاینست تو رو برگردانی، هیچ از مخلوقت نماند.
اگر تو نخواهی کنار مخلوقت باشی، این داغ بر دل و جان نشسته را چگونه تاب بیاورد؟!
الهی آنچه نباید، شد و ما خود را داغ دیده نمودیم و لیکن هنوز چشم به وصالت داریم.
الهی مای داغدیده را داغبهدل نمیران....
گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من
مونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشود.
#مولوی
#هجران_کشیده
#دور_افتاده
#داغ_هجران
@maahjor
هو الغالب
در حال تماشای کارتون بود.
یکدفعه پرسید: مامان دایناسورها از ما بزرگترند؟!
_ : بله
_ : یعنی میتونن ما رو با چنگکهاشون بگیرن؟!
_ : بله
_ : یعنی ما رو یه لقمه چپ میکنن، میدن بچههاشون بخورن!!!
سری به نشانه تایید تکان دادم.
_ : پس باید فرار کنیم و قایم بشیم؟!
_ : اوهوم
_ : ولی اگه بابعضیهاشون دوست بشیم، اژدهامون میشن.
_ : فکر خوبیه.
تماشای کارتون را ادامه داد.
به ترسهایی فکر میکنم که خیلی از ما بزرگترند، میتوانند ما را مچاله کنند. ما را لقمه میگیرند برای انواع بیماریهای روان_تنی و ...
و راهی برای فرار کردن ازشان نداریم، مگر اینکه هوشمندانه به خدمت بگیریمشان.
به نظر خیلی سخت میآید ولی حتما شدنی است.
#خلیفةالله
@maahjor