eitaa logo
معارف
29 دنبال‌کننده
21 عکس
93 ویدیو
100 فایل
اصول دین و عقائد
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁 بیان آیه (۳) سوره فلق🍁 و من شر غاسق اذا وقب3⃣ ✳️ تفسیرالمیزان 🔹در مى گويد: كلمه () به معناى مرحله از شب است، وقتى گفته مى شود (قد غسق الليل ) معنايش اين است كه تاريكى شب فرا رسيد، و غاسق شب، آن ساعتى است كه شفق سمت مغرب ناپديد شود. 🍁🍁🍁🍁🍁 و كلمه () كه مصدر فعل ماضى (وقب) است، به معناى شدن است. در معناى آيه اين مى شود: و از شر وقتى كه با داخل مى شود. و اگر در آيه شريفه شر را به شب داده، به خاطر اين بوده كه شب با تاريكيش شرير را در رساندن شر كمك مى كند، و به همين جهت مى بينيم كه در شب واقع مى شود از شرور واقع در روز است. علاوه بر اين، انسان كه مورد حمله شرور است، در شب تر از روز است. 🍁🍁🍁🍁🍁 ولى بعضى گفته اند: مراد از كلمه (غاسق) شب نيست، بلكه شرى است كه به آدمى بياورد، هر چه مى خواهد باشد. ذكر خصوص شر ، شر و شر بعد از ذكر (من شر ما خلق) از باب به اين سه شرط است. در آيه شر را ذكر كرد، و در آيه دوم (شر غاسق) را ياد آور شد، و اين خود از باب ذكر بعد از عام است، تا اهتمام بيشتر نسبت به را برساند، و در اين سوره بعد از ذكر شر عام، به خصوص سه شر اهتمام شده است: شر شب وقتى داخل مى شود. و شر ساحران. و شر حاسد، كه مشغول مى گردد. و اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر است، يعنى اين سه نوع شر در حال آدمى حمله مى آورند.
✅ در سوره بعد از ذكر شر ، به خصوص شر اهتمام شده است: 1⃣ شر شب وقتى داخل مى شود. 2⃣ شر ساحران. 3⃣شر حاسد، كه مشغول توطئه مى گردد. ✅ اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه: انسان از اين سه شر است، يعنى اين سه نوع شر در حال حمله مى آورند.
🍁 بیان آیات (۴-۵) سوره فلق🍁 و من شر النفاثات فی العقد4⃣ ✳️ تفسیرالمیزان ⬅️ يعنى و از شر ، كه در ها و ها عليه مسحور مى دمند، و به اين وسيله مسحور را مى كنند. و اگر از ميان جادوگران، زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان است تا مردان، و از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تاثير سحر را فى الجمله دارد. و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان و مى فرمايد: (فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله)، و نيز نظير آن، آيه اى است كه سخن از دارد. 🍁🍁🍁🍁🍁 ولى بعضى از گفته اند: آيه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن است كه با خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و راى شوهران را متمايل به آن جانبى مى كنند كه خودشان مى دانند و دارند، پس مراد از كلمه عقد - كه جمع (عقده) است - ، و مراد از ( در عقد) به طور كنايه كردن شوهر است. ولى اين معنايى به دور از ذهن است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و من شر حاسد اذا حسد5⃣ ⬅️ يعنى از وقتى كه به حسد گشته و اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد. بعضى از گفته اند: اين آيه شامل زدن اشخاص نيز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد مى گردد. شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار آور و بسيار زيبا باشد حسدش شده، با همان نگاه، خود را مى ريزد.
🍁شدت تأثیر حسد در روایات🍁 🔹رسول خدا (ص) فرمود: نزديك است كه از و الهى بگيرد. 📚عیون، روایت امام صادق(ع)
🍁 بحث روايتى سوره فلق🍁 ✳️ تفسیرالمیزان ✅ قسمت اول 🔹چند حاكى از نزول (معوذتين) بعد از شدن پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر اثر يك است. در -المنثور است كه بن حميد، از بن اسلم روايت كرده كه گفت: مردى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را جادو كرد، و در نتيجه آن حضرت شد، بر او نازل گشته دو سوره را آورد و گفت: مردى يهودى تو را كرده و سحر مذكور در فلان است، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) (عليه السلام) را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد هاى آن را باز نموده، براى هر گره آيه بخواند، على (عليه السلام) هر گرهى را باز مى كرد يك آيه را مى خواند، به كه گرهها باز و اين دو سوره تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) برخاست، گويا بندى از پايش باز شده باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁 و از كتاب () نقل شده كه به سند خود از بن سنان از مفضل از صادق (عليه السلام) نظير اين معنا را روايت كرده. و در اين معنا روايات بسيارى از طرق اهل با مختصر وارد شده، و در بسيارى از آنها آمده كه و را هم با على (عليه السلام) فرستاد، و در آن كتاب رواياتى ديگر نيز از طرق اهل بيت (عليهم السلام) نقل شده است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و به اين دسته روايات كرده اند، و آن اين است كه: اين روايات با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از سحر نمى سازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب مى شده با اينكه قرآن كريم شدن آن جناب را نموده، فرموده: (و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا). ليكن اين اشكال وارد نيست، براى اينكه منظور از اينكه آنجناب را بخوانند، اين بوده كه آن جناب و است، آيه شريفه هم اين معنا را مى كند، و اما تاثير سحر در اينكه در بدن آن جناب پديد آيد، و يا اثر ديگرى نظير آن را داشته باشد، دليلى بر آن جناب از چنين تاثيرى در دست نيست.
🍁 بحث روایتی سوره فلق🍁 ✳️تفسیرالمیزان 🔹قسمت دوم ⬅️در است كه: از رسول خدا (ص) روايت شده كه بسيار مى شد خدا (ص) و را با اين دو سوره مى كرد و نيز در همان كتاب از بن عامر روايت شده كه گفت: خدا (ص) فرمود: آياتى بر من نازل شده كه نازل نشده، و آن سوره (قل اعوذ) است، اين حديث را در آورده. 🍁🍁🍁🍁🍁 : در اين حديث را به و و آن دو نيز نسبت داده، و نيز روايتى در اين معنا از كتاب (اوسط) از نقل كرده. و بعيد نيست كه مراد آن جناب از نازل نشدن اين دو سوره اين باشد كه تنها اين دو سوره در مورد و نازل شده، و هيچ سوره اى ديگر اين خاصيت را ندارد. 🍁🍁🍁🍁🍁 نظر دائر بر اينكه (معوذتين) قرآن نيست، اين نظر و بيان اينكه بر اينكه اين دو سوره جزء قرآنند وجود دارد. و ابن عباس و روايت كرده اند كه ابن مسعود دو سوره (قل اعوذ) را از قرآن ها مى كرد و تراشيد و مى گفت: قرآن را به چيزى كه جزء قرآن مكنيد، اين دو سوره جزء قرآن نيست، بلكه تنها به اين منظور نازل شد كه خدا (ص) خود را به آن دو كند. و ابن مسعود وقت اين دو سوره را به عنوان قرآن نمى خواند. : سيوطى بعد از نقل اين حديث مى گويد: گفته از صحابه ابن مسعود را در اين سخن نكردند، و چگونه مى توانستند پيروى كنند، با اينكه به صحيح از رسول خدا (ص) نقل شده كه در اين دو سوره را مى خواند، و علاوه بر اين در قرآن كريم شده است.
🍁بحث روایتی سوره فلق🍁 ✳️تفسیرالمیزان 🔹قسمت سوم ⬅️ در تفسير به سند خود از ابوبكر روايت كرده كه گفت: خدمت ابى جعفر (ع) عرضه داشتم: ابن مسعود چرا سوره (قل اعوذ) را از قرآن مى كرده؟ فرمود: در اين باره مى فرمود: اين كار را به خود مى كرده و گرنه آن دو از قرآن است. 🍁🍁🍁🍁🍁 : و در اين معنا روايات بسيارى از طرق و رسيده، علاوه بر اين، بودن اين دو سوره براى قرآن، مورد تمامى كسانى است كه به دين اسلامند، و لذا مى بينيم پر جزئيت اين دو سوره براى قرآن شود، گفته اند قطعى هست بر اينكه اين سوره جزء قرآن است، و اين تواتر است در اينكه به مذكور اعتنايى نشود، علاوه بر اين آنها هم كه گفته اند: اين دو سوره جزو قرآن ، نگفته اند كه خود رسول خدا (ص) است، و از ناحيه تعالى نازل ، و نيز نگفته اند كه مشتمل بر در نيست، بلكه تنها گفته اند جزو قرآن نيست، كه آن هم گفتيم قابل نيست، چون تواتر عليه آن است.
🍁چند درباره مراد از () و درباره آثار 🍁 🔹در است كه ، از ابو هريره از خدا (ص) روايت كرده كه فرمود: (فلق) نام چاهى رو پوشيده است در جهنم. 🍁🍁🍁🍁🍁 : در اين روايت روايات بسيارى ديگر هست كه در بعضى از آنها آمده: نام درى است در كه وقتى باز شود جهنم افروخته گردد، اين روايت را بن عامر نقل كرده. و در بعضى از آنها آمده است در كه وقتى بخواهند دوزخ را شعله ور سازند از آنجا ور مى كنند، ناقل اين روايت بن عنبسه است. و از اين قبيل رواياتى ديگر. 🍁🍁🍁🍁🍁 در مى گويد ها گفته اند: فلق چاهى در جهنم است كه اهل جهنم از حرارت آن به دنبال مى گردند، اين حديث سدى است. و و بن ابراهيم هم آن را در تفسير خود آورده اند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير از پدرش از از سكونى از امام (عليه السلام) روايت آورده كه فرموده: خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: فقر با فاصله ندارد، و آن قدر موثر است كه گويى مى خواهد از قضا و قدر الهى هم بزند. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت به همين عبارت از از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده. و در كتاب به سند خود از سلطى از حضرت (ع) از پدر بزرگوارش، و آن جناب از آباى گرامش از خدا (ص) روايت كرده اند كه فرمود: است كه حسد از قضا و قدر الهى بگيرد. (اين تعبير است از تاثير حسد، نه اينكه مى تواند بگيرد، چون حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است).
🔹بسم الله الرحمن الرحیم🔹 قل هو الله احد1⃣ 🔹كلمه () ضمير و ضمير است، معمولا در جايى بكار میرود كه گوينده زيادى به جمله از آن داشته باشد.
🍁بیان آیه (۱) سوره توحید🍁 🔹بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد1⃣ ✳️تفسیرالمیزان 🔹كلمه () مورد واقع شده، آن است كه (علم به ) براى خداى تعالى است، يعنى در زبان عرب اسم براى حق تعالى نبود، ولى از آنجايى كه استعمالش در اين مورد از ساير موارد شد، به خاطر همين استعمال، تدريجا اسم خاص خدا گرديد، همچنان كه اهل هر زبانى ديگر براى خداى تعالى نام دارند. 🍁🍁🍁🍁🍁 ✅فرق بين () و () و احد بودن خداى تعالى ⬅️ كلمه (احد) است كه از ماده () گرفته شده، همچنان كه كلمه (واحد) نيز از اين ماده است، چيزى كه هست، بين احد و واحد است، كلمه احد در مورد چيزى و كسى بكار مى رود كه و نباشد، نه در و نه در ، و اصولا داخل اعداد نشود، به كلمه واحد كه هر واحدى يك و دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل، كه با به ثانى و ثالث و رابع كثير مى شود، و اما احد اگر هم برايش فرض شود، باز همان است و چيزى بر او اضافه نشده. 🍁🍁🍁🍁🍁 ⬅️ مثالى كه بتواند تا اى اين فرق را روشن سازد اين است كه: وقتى مى گويى ( از قوم نزد من نيامده )، در حقيقت هم آمدن يك نفر را كرده اى و هم دو نفر و سه نفر به بالا را. اما اگر بگويى: ( از قوم نزد من نيامده ) و تنها آمدن يك نفر را نفى كرده اى، و ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند، و به خاطر همين كه بين كلمه هست، و به خاطر همين معنا و كه در كلمه (احد) هست، مى بينيم اين كلمه در كلام ايجابى به جز در باره خداى تعالى نمى شود، (و وقت گفته نمى شود: جاءنى احد من القوم - احدى از قوم نزد من آمد) بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامى است ، تنها در مورد خداى تعالى است كه در كلام استعمال مى شود.
⬅️ يكى از بيانات لطيف مولانا امير المومنين (ع) است كه در بعضى از خطبه هايش كه در باره توحيد خداى عزوجل ايراد فرموده:(كل مسمى بالوحده غيره قليل ) و خدا داناتر است- هر چيزى غير خداى تعالى، وقتى به صفت وحدت توصيف شود، همين توصيف بر قلت و كمى آن دلالت دارد، به خلاف خداى تعالى كه يكى بودنش از كمى و اندكى نيست. ✅خدا صمد است یعنی هر چيزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهی المقاصد است.