eitaa logo
معارف الشیعه
3.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
780 ویدیو
311 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی اسدآبادی @valiyollah14
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ای پدر! وقتی به خانه رفتیم به خاطرم بیاور چند دست لباسِ کهنه دارم؛ آن‌ها را برای این دختر یتیم بیاورم... ⚡️دلسوزیِ دختر شامی برای حضرت سیّدتنا و مولاتنا، سکینه خاتون سلام‌الله‌علیها... در نقلی آمده است: در خرابه شام هفده طفل یتیم، دامن زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها گرفته بودند و از گرسنگی ناله می‌زدند. مردی از اهل شام از آنجا به همراه دخترش عبور می‌کرد. آن دخترک ، حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها را دید که مانند اسیران و غریبان رو به دیوار نهاده و می‌گرید. 🩸آن دخترک دلش سوخته به پدرش گفت: حالت این دختر دلم را به درد آورد؛ وقتی به خانه رفتیم به خاطرم بیاور چند دست لباس کهنه دارم؛ آن‌ها را برای این یتیم بیاوریم. 🩸پدرش گفت:ساکت باش! چه می‌گویی؟! این دختر، دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و ناز پرورده فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است؛ از جنگ روزگار، گرفتار کفّار شده است؛ در حالی‌که گردش زمین و آسمان بسته به وجود پدر و جدّ اوست. لب از اینگونه سخنان فرو بند و به آزار و اذیت برگزیدگان خداوند راضی مباش ! 🩸دختر از حرفش پشیمان شد و به پاهای حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها افتاد و عذر خواهی کرد؛ سپس رو به پدرش کرد و گفت: ای پدر، در روز محشر جواب پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را چگونه می‌دهی!؟ وای بر شما! بر حقانیت اجداد این اسیران، اقرار میکنی، اما آنها را بدین حالت در قید ذلت در خرابه نگه می‌دارید! پدر آن دختر خجالت زده و شرمگین به خانه برگشت. 📚 بحرالمصائب ج۸ ص۱۱۶ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
◾️مصیبتی لطیف و جانسوز از عطش حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها در شهر شام... درنقلی آمده است: در شهر شام هنگامی که نگاه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها افتاد که از شدت تشنگی و حزن نزدیک بود که روحش از بدنش جداشود، به سمت زنان شامی رفت وفرمود: از شما کسی هست که این یتیم را سیراب کند؟همانا او از شدت عطش نزدیک است جان بدهد. فَإذًا بإمرَأةٍ فی یَدِها کأسٌ مملوٌّ مِنَ الماءِ فَقالَتْ : ▪️ناگهان زنی آمد و در دستان خود کاسه‌ای پر از آب آورد و گفت: خُذ هذا فاسقیهِ لَعَلَّ اللهَ تعالی لایَیتمُ أولادیَ وأن لایَجعَلَهم أسیرًا ولاغریباً ▪️ بگیر این را و او را آب دِه؛ امید است که خداوند اولاد من را یتیم نکند وایشان را اسیر وغریب قرار ندهد. 🩸وقتی حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها این صحنه را دید، خاطرات گذشته و عزت و جلالی را که داشت، به یاد آورد و چنان فریادی کشید که نزدیک بود زمین و زمان بهم بریزد تا اینکه زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آمدند و او را تسلی خاطر دادند. 📚 بحرالمصائب،ج۸،ص۳۲ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
کیست تا درک کُند «فاطمه» تا نفخهٔ‌ صور هر نظر با غمِ «پیراهنِ» تو گریه کُند ... ⚡️ رویای صادقه حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها در شهر شام ... سید بن طاووس می‌نویسد: از حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها نقل شده است که آن بانوی مکرّمه فرمود: چهارمين روزى كه ما در شام بوديم، خوابى طولانی‌ ديدم. زنى ديدم كه بر هودجى سوار و دست بر سر گذاشته است. پرسيدم: «اين زن كيست؟» به من گفتند: «اين زن، فاطمه دختر محمد صلي الله علیه و آله است و مادرِ پدر تو است.» گفتم: «به خدا كه بايد به نزدش بروم و بگويم كه چه با ما كردند.» 🩸 شتابان به سويش دويدم و خود را به او رساندم و در برابرش ايستادم و گريه كنان مى‌گفتم: «مادر جان! به خدا كه حق ما را انكار كردند. مادر، به خدا كه جمعيت ما را پراكندند. مادر جان! به خدا كه حريم ما را مباح دانستند. مادر جان! به خدا كه حسين، پدر ما را كشتند.» 🩸چون اين سخنان از من شنيد، فرمود: کُفِّی صَوْتَکِ یَا سَکینَةُ فَقَدْ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی هَذَا قَمِیصُ أَبِیکِ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام لَا یُفَارِقُنِی حَتَّی أَلْقَی اللَّهَ ▪️سكينه جانم! بيش از اين مگو كه بند دلم را پاره کردی .اين پيراهن پدر تو است كه از خودم جدايش نخواهم نمود تا با همين پيراهن، خدا را ملاقات كنم. 📚اللّهوف، ص ۱۸۸ 📚بحارالانوار ج ۴۵‌ ص ۱۴۱ 📚نفس المهموم، ص۴۵۳ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
کیست تا درک کُند «فاطمه» تا نفخهٔ‌ صور هر نظر با غمِ «پیراهنِ» تو گریه کُند ... ⚡️ رویای صادقه حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها در شهر شام ... سید بن طاووس می‌نویسد: از حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها نقل شده است که آن بانوی مکرّمه فرمود: چهارمين روزى كه ما در شام بوديم، خوابى طولانی‌ ديدم. زنى ديدم كه بر هودجى سوار و دست بر سر گذاشته است. پرسيدم: «اين زن كيست؟» به من گفتند: «اين زن، فاطمه دختر محمد صلي الله علیه و آله است و مادرِ پدر تو است.» گفتم: «به خدا كه بايد به نزدش بروم و بگويم كه چه با ما كردند.» 🩸 شتابان به سويش دويدم و خود را به او رساندم و در برابرش ايستادم و گريه كنان مى‌گفتم: «مادر جان! به خدا كه حق ما را انكار كردند. مادر، به خدا كه جمعيت ما را پراكندند. مادر جان! به خدا كه حريم ما را مباح دانستند. مادر جان! به خدا كه حسين، پدر ما را كشتند.» 🩸چون اين سخنان از من شنيد، فرمود: کُفِّی صَوْتَکِ یَا سَکینَةُ فَقَدْ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی هَذَا قَمِیصُ أَبِیکِ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام لَا یُفَارِقُنِی حَتَّی أَلْقَی اللَّهَ ▪️سكينه جانم! بيش از اين مگو كه بند دلم را پاره کردی .اين پيراهن پدر تو است كه از خودم جدايش نخواهم نمود تا با همين پيراهن، خدا را ملاقات كنم. 📚اللّهوف، ص ۱۸۸ 📚بحارالانوار ج ۴۵‌ ص ۱۴۱ 📚نفس المهموم، ص۴۵۳ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa