eitaa logo
معارف الشیعه
3.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
697 ویدیو
307 فایل
نگرشی بر مکتب معارف خراسان و معارف الهی در برابر افکار بشری و معارف یونانی کتابخانه مجازی "مکتب تفکیک" @k_maktabtafkik ارتباط با ما: حجت الاسلام طوغانی @Yanooor59 حجت الاسلام توحیدی اسدآبادی @alhojjat14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ردی بر ادعای گرایش ( مجلسی اول ) به در بیان فرزند ایشان " رحمت الله علیهما " مرحوم راجع به والد خویش اینگونه می نویسد : بر تو باد پرهیز از این گمان که پدر علامه ام (که ضریحش نورانی باد!) از صوفیان باشد،یا اعتقادی به مسالک و مذاهب آنها داشته باشد . حاشا از این نسبت! چگونه اینگونه باشد ، در حالی که او مانوس ترین اهل زمان خودش به اخبار اهل بیت –علیهم السلام- و عالم ترین آنها به این اخبار بود . مسلک او زهد و ورع بود . او در ابتدا به اسم تصوف تظاهر می کرد ، تا این طایفه به او متمایل شوند و از او فرار نکنند، تا اینکه آنها را از این عقاید فاسده و اعمال بدعت آمیز رهایی بخشد ، و به تحقیق که عده زیادی از آنها را با این مجادله حسنه هدایت کرد ، و در آخر عمرش وقتی مشاهده نمود که رعایت این مصلحت ، موضوعیت ندارد ، و پرچم های گمراهی و سرکشی سرنگون گشته ، و احزاب شیطان شکست خورده اند ، و معلوم شد که این ها دشمنان خدا هستند ، از آنها بیزاری جست. و مستمرا منکر عقاید باطل آنها می شد . و من (که فرزند ایشان هستم) آشناتر از هرکس به طریقه پدرم هستم . و نزد من نوشته های پدرم در این باره موجود است. » 📚الاعتقادات – علامه محمد باقر مجلسی- ص ۴۸- نشر کتابخانه علامه مجلسی کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 ردی بر ادعای گرایش ( مجلسی اول ) به در بیان فرزند ایشان " رحمت الله علیهما " مرحوم راجع به والد خویش اینگونه می نویسد : بر تو باد پرهیز از این گمان که پدر علامه ام (که ضریحش نورانی باد!) از صوفیان باشد،یا اعتقادی به مسالک و مذاهب آنها داشته باشد . حاشا از این نسبت! چگونه اینگونه باشد ، در حالی که او مانوس ترین اهل زمان خودش به اخبار اهل بیت –علیهم السلام- و عالم ترین آنها به این اخبار بود . مسلک او زهد و ورع بود . او در ابتدا به اسم تصوف تظاهر می کرد ، تا این طایفه به او متمایل شوند و از او فرار نکنند، تا اینکه آنها را از این عقاید فاسده و اعمال بدعت آمیز رهایی بخشد ، و به تحقیق که عده زیادی از آنها را با این مجادله حسنه هدایت کرد ، و در آخر عمرش وقتی مشاهده نمود که رعایت این مصلحت ، موضوعیت ندارد ، و پرچم های گمراهی و سرکشی سرنگون گشته ، و احزاب شیطان شکست خورده اند ، و معلوم شد که این ها دشمنان خدا هستند ، از آنها بیزاری جست. و مستمرا منکر عقاید باطل آنها می شد . و من (که فرزند ایشان هستم) آشناتر از هرکس به طریقه پدرم هستم . و نزد من نوشته های پدرم در این باره موجود است. » 📚الاعتقادات – علامه محمد باقر مجلسی- ص ۴۸- نشر کتابخانه علامه مجلسی کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
🔴 هرکس هرچقدر فهمید ..... 🔸عظمت خواب عالم قدوسى، مرحوم ملّا ( ) " رضوان الله تعالی علیه " است. آن مرحوم در جلد چهارم شرح من لا يحضره الفقيه ضمن احوال متوكّل بن عمير، راوى صحيفه كامله سجاديّه، ذكر نموده: من در اوايل بلوغ، طالب مرضات خداوندى و ساعى در طلب رضاى او بودم و مرا از ذكر جنابش قرارى نبود، تا آن كه ميان بيدارى و خواب ديدم صاحب الزمان عليه السّلام در مسجد جامع قديم اصفهان ايستاده؛ قريب به در طنابى- كه الآن محل تحصيل من است- به آن جناب سلام كردم و قصد كردم پاى مباركش را ببوسم. مرا گرفتند. سپس دست مباركش را بوسيدم و از آن جناب مسايلى را كه بر من مشكل شده بود، پرسيدم؛ يكى از آن‌ها اين بود كه در نماز خود وسوسه داشتم و مى گفتم آن‌ها به نحوى نيست كه از من خواسته اند و من به قضا مشغول بودم و نماز شب برايم ميسّر نبود. از شيخ خود، شيخ بهايى، از حكم آن سؤال كردم. گفت: يك نماز ظهر و عصر و مغرب به قصد نماز شب به جاى آور و من چنين مى كردم. از حجّت عليه السّلام سؤال كردم نماز شب بخوانم؟ فرمود: بخوان و مانند آن نماز مصنوعى كه مى كردى به جاى نياور و مسايل ديگرى كه از خاطرم رفته. آن گاه گفتم: اى مولاى من! برايم ميسّر نمى شود كه در هر وقتى، خدمت جناب شريفت برسم، پس كتابى به من عطا كن كه هميشه به آن عمل كنم. فرمود: من به جهت تو، كتابى به مولا محمد تاج عطا كردم و من در خواب او را مى فرمود: برو و آن كتاب را از او بگير! سپس از در مسجد كه مقابل روى آن جناب بود به سمت دار بطّيخ، محلّه اى از اصفهان، بيرون رفتم. چون به آن شخص رسيدم و مرا ديد، گفت: صاحب الامر- عجّل اللّه فرجه- تو را نزد من فرستاده. گفتم: آرى! آن گاه كتاب كهنه اى از بغل خود بيرون آورد. وقتى آن را باز كردم؛ برايم ظاهر شد آن، كتاب دعاست، آن را بوسيدم و بر چشم خود گذاشتم، از نزد او برگشتم و به سوى صاحب- عجّل اللّه فرجه- متوجّه شدم، ناگاه بيدار شدم و آن كتاب با من نبود، پس به جهت فوت آن كتاب تا طلوع فجر گريه و ناله كردم. چون از نماز و تعقيب فارغ شدم، در دلم چنين افتاده بود كه مولانا محمد، همان شيخ بهايى است و حضرت او را تاج ناميد، چون اشتهارش در ميان علماست، لذا به مدرس او رفتم كه در جوار مسجد جامع بود، او را ديدم كه مشغول مقابله صحيفه كامله است و خواننده، سيّد صالح آقامير ذو الفقار گلپايگانى بود. ساعتى نشستم تا از آن كار فارغ شد و ظاهرا كلام ايشان در سند صحيفه بود، لكن به جهت غمى كه بر من مستولى بود، سخن او و سخن ايشان را نفهميدم. نزد شيخ رفتم و خواب خود را به او گفتم و به جهت فوت كتاب گريه مى كردم. شيخ گفت: تو را به علوم الهى، معارف يقينى و تمام آن چه هميشه مى خواهى، بشارت باد! و بيشتر صحبت من با شيخ، در تصوّف بود و او به آن مايل بود. قلبم ساكن نشد و با گريه و تفكّر بيرون رفتم، در دلم افتاد به آن سمتى بروم كه در خواب به آن جا رفتم. چون به محلّه دار بطّيخ رسيدم، مرد صالحى ديدم كه اسمش آقا حسن و ملقّب به تاج بود. وقتى به او رسيدم، بر او سلام كردم. گفت: يا فلان! كتب و قضيّه اى نزد من است كه هر طلبه اى از آن‌ها مى گيرد، به شروط وقف عمل نمى كند و تو به آن عمل مى كنى، بيا و به اين كتب نظر كن و هرچه را به آن محتاجى برگير! پس با او به كتابخانه اش رفتم. اوّلين كتابى كه به من داد، همان بود كه در خواب ديده بودم، شروع به گريه و ناله كردم و گفتم: مرا كفايت مى كند و در خاطر ندارم خواب را برايش گفتم يا نه. نزد شيخ آمدم و شروع كردم به مقابله با نسخه اى كه جدّ پدر او از نسخه شهيد نوشته بود و شهيد نسخه خود را از نسخه عميد الرؤسا و ابن سكون نوشته بود و با نسخه ابن ادريس بدون واسطه يا به يك واسطه مقابله كرده بود و نسخه اى كه حضرت صاحب الامر- عجّل اللّه فرجه- به من عطا فرمودند، از خطّ شهيد نوشته شده بود و با آن نسخه نهايت موافقت را داشت؛ حتّى در نسخه هايى كه در حاشيه آن نوشته شده بود، بعد از آن كه از مقابله فارغ شدم، مردم نزد من شروع به مقابله كردند و به بركت عطاى حجّت- عجّل اللّه فرجه- در بلاد ما صحيفه كامله اى گرديد و مانند آفتاب در هر خانه، مخصوصا در اصبهان طالع شد، زيرا اكثر مردم، صحيفه هاى متعدّد دارند و اكثر ايشان، صلحا و اهل دعا و مستجاب الدعوه شدند و اين آثار معجزه اى از حضرت صاحب عليه السّلام است و آن چه خدا به سبب صحيفه به من عطا فرمود، نمى توانم احصا كنم. 📚بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۷۸- ۲۷۶ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa