eitaa logo
معرفت و خودشناسی
654 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
72 فایل
همراهان گرامی سلسله مطالبی که تقدیم می‌گردد در رابطه با مراحل تزکیه نفس و خودسازی و عرفان از منابع غنی اسلامی و ایرانی میباشد با احترام فراوان ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Suroosh_n
مشاهده در ایتا
دانلود
عجب شبی ابری زد و یه کم گذشت بارون گرفت ابر چشام این فرصتو دیدو دوباره جون گرفت من بودم عکس شما یه عالمه رؤیای خیس انگار یکی بهم میگفت هر چی که میخواهی بنویس دستهای من حتی نمیتونست مداد نگه داره فقط یادم میاد نوشت شما رو خیلی دوست داره 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سازنده‌ترین کلمه 👈گذشت است ، آن را تمرین کن. پرمعنی‌ترین کلمه 👈ما است ،آن را به کار ببر. عمیق‌ترین کلمه 👈عشق است ، به آن بها بده. بی رحم‌ترین کلمه 👈تنفر است ،از بین ببرش. سرکش‌ترین کلمه 👈حسد است ، با آن بازی نکن. خودخواهانه‌ترین کلمه 👈من است، از آن حذر کن. ناپایدارترین کلمه 👈خشم است، کنترلش کن. 👈بازدارنده ترین کلمه ترس است ، با آن مقابله کن. با نشاط‌ترین کلمه 👈کار است، به آن بپرداز. پوچ ترین کلمه 👈طمع است ، آن را بکش 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
شرح غزل 194 (1)_ شهبازی-@MolaviPoet_174.mp3
24.35M
🔊 فایل صوتی 💬خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را دامی نهاده‌ام خوش آن قبله نظر را دیوار گوش دارد آهسته‌تر سخن گو ای عقل بام بر رو ای دل بگیر در را اعدا که در کمینند در غصه همینند چون بشنوند چیزی گویند همدگر را گر ذره‌ها نهانند خصمان و دشمنانند در قعر چه سخن گو خلوت گزین سحر را ای جان چه جای دشمن روزی خیال دشمن در خانه دلم شد از بهر رهگذر را رمزی شنید زین سر زو پیش دشمنان شد می‌خواند یک به یک را می‌گفت خشک و تر را زان روز ما و یاران در راه عهد کردیم پنهان کنیم سر را پیش افکنیم سر را ما نیز مردمانیم نی کم ز سنگ کانی‌م بی زخم‌های میتین پیدا نکرد زر را دریای کیسه بسته تلخ و ترش نشسته یعنی خبر ندارم کی دیده‌ام گهر را   ✍ مولانا_ غزل ۱۹۴ 🎙پرویز شهبازی حجم : 10,1MB (۱) صُوَر: جمعِ صورت، نقش‌ها (۲)‌ اَعدا: جمعِ عَدُوّ، دشمنان (۳) زو: زود (۴) خشک و تر: مجازاً همه چیز (۵) میتین: کلنگ، تبر، تیشه و میله‌ای که با آن سنگ می‌تراشند. (۶) کیسه بسته: کسی که دارایی خود را نشان نمی‌دهد. 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
4_6050661007896877847.mp3
2.58M
🔊 فایل صوتی _1 📗 اسطرلاب حق صفحه ۲۹ و ۳۰ ✍ دکتر محمد علی موحد 🎙 افسانه افشار 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
باز مولانا در عدم تناقض مشیت الهی با اختیار انسان می‌گوید اینکه خداوند، فعال ما یشاء است از این روست که تو در جهت رضای او بکوشی نه آنکه دست روی دست بگذاری و هیچ تلاشی نکنی. قولِ بنده ایش شاءََ اللهُ كان آن نَبوَد که تنبل کن در آن بهر بلکه تحریض است بر اخلاص و جِدّ که در آن خدمت، فزون شو مُسْتََعِدٌ گر بگویند آنچه میخواهی تو راد کار، کارِ توست برحسبِِ مُراد آنگهان تنبل کنی جایز بود کآنچه، خواهی، و آنچه گویی آن شود چون بگویند آیشَ شاءَالله كان حُکم، حُکمِ اوست مطلق، جاودان پس چرا صد مَرده اندر وِردِ او بر نگردی بندگانه گِردل او؟ گر بگویند: آنچه می‌خواهد وزیر خواست! آنِ اوست اندر دارو گیر گِردِ او گَردان شوی صد مَرده زود تا بریزد بر سرت احسان و جود یا گُریزی از وزیر و قصرِ او؟ این نباشد جُست و جویِ نصر او بازگونه زین سخن کاهِل شدی منعکس ادراک و خاطر آمدی امر، امرِ آن فلان خواجه‌ست هین چیست؟ یعنی با جز او کمتر نشین گِردِ خواجه گَرد، چون امر آن اوست کو کُشد دشمن، رهاند جانِ دوست هرچه او خواهد، همان یابی یقین یاوه کم رَو، خدمت او برگزین (دفتر پنجم ۳۱۲۳-۳۱۱۱ ) باز مولانا در بیانِ عدم تناقض مشیت الهی و مختار بودن انسان حدیث معروف جَفَّ‌القَلم را تفسیر و تأویلی دلنشین می‌کند. همچنین تأويل قَدْ جَفَّ الْقَلَم بهرِ تحریض است بر شُغلِ أهَم پس قلم بنوشت که هر کار را لایقِ آن هست تأثیر و جزا کژروی، جََفَّ الْقَلَم کو آیدت راستی آری، سعادت زایدت ظلم آری، مُدبری، جَفَّ الْقَلَم عدل آری، بَرخورى، جَفَّ الْقَلَم چون بدزدد، دست شد، جَفَّ الْقَلَم خورده باده، مست شد، جَفَّ الْقَلَم تو روا داری، روا باشد که حق همچو معزول آید از حکم سَبَق؟ که ز دست من برون رفته است کار پیش من چندین مَیا، چندین مزار بل که معنی آن بُوَد جَفَّ الْقَلَم نیست یکان پیش من، عدل و ستم فرق بنهادم میانِ خیر و شر فرق بنهادم ز بَد هم از بتر ذرّه یی گر در تو افزونی ادب باشد از یارت، بداند فضلِ رب قدرِ آن ذرّه تو را افزون دهد ذرّه چون کوهی، قدم بیرون نهد پادشاهی که به پیشِ تختِ او فرق نَبوَد از امین و ظلم جو آنکه می‌لرزد ز بیمِ ردّ او و آنکه طعنه می‌زند در جِدّ‌ او فرق نَبوَد، هر دو یک باشد بَرَش شاه نبود، خاک تیره بر سَرَش (دفتر پنجم ۳۱۴۴-۳۱۳۱) اختیار بشر، مخلوق اختیار خداوند است یکی از تحقیقات مولانا در باب نسبت اختیار انسان با اختیار خداوند این است که وجود عارضی ممکن‌الوجود به وجود واجب‌الوجود منتهی می‌شود، اختیارات عارضی انسان نیز به اختیار ذاتی واجب‌الوجود منتهی می‌گردد.(شرح اسرار،ص ۳۹۴) اختیارات، اختیارش هست کرد اختیارش چون سواری زیرِ گَرد اختیارش، اختیارِ ما کُند امر شد بر اختیاری مُستند (دفتر پنجم ۳۰۸۸-۳۰۸۷) اختیار بشر مقهور اختیار الهی است حاکمی بر صورتِ بی‌‌اختیار هست هر مخلوق را در اقتدار تا کَشَد بی اختیاری صید را تا بَرَد بگرفته گوش، او زَید را لیک بی هیچ آلتي صنعِ صَمَد اختیارش را کمندِ او کند اختیارش زید را قیدش کند بی سگ و بی‌دام، حق صیدش کند آن دُروگر حاکم چوبی بُوَد و آن مُصوّر، حاکم خوبی بُوَد هست آهنگر بر آهن قَیمی هست بَنَّا هم بر آلت، حاکمی نادر این باشد که چندین اختیار ساجد اندر اختیارش بنده وار (دفتر پنجم ۳۰۹۵-۳۰۸۹) اعتقاد به جبر، چشم فروبستن از واقعیت است مولانا در نقد جبریان به تمثیلی دلنشین می‌پردازد و می‌گوید: روشن است این، لیک از طََّمْعِ سَحور آن خورنده، چشم می‌بندد ز نور چونکه کُلّی میلِ او نان‌خوردنی است رُو به تاریکی نهد که روز نیست حرص چون خورشید را پنهان کند چه عجب گر پشت بر برهان کند؟ (دفتر پنجم ۳۰۵۵_۳۰۵۷) 📗 میناگر عشق شرح موضوعی مثنوی معنوی_صفحه ۳۹۱ تا ۳۹۴ ✍ استاد کریم زمانی 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
معیاری برای تشخیص عیار رابطه ایرج شهبازی هر انسانی دارای تعدادی ویژگی خوب و تعدادی ویژگی بد است. در وجود هر کسی قابلیتِ خیرخواهی، دادگری، احترام‌گذاری، خوش‌خویی، مهرورزی و نظایر آنها هست. از سوی دیگر در وجود هر کس تمایلاتی برای بداندیشی، بدخواهی، بیدادگری، خودکامگی، بی‌ملاحظگی، خشونت‌ورزی، حسادت و نظایر آنها وجود دارد. این ویژگی‌ها در درون ما پنهانند و در موقعیت‌های مختلف سر بر می‌آورند و خود را نشان می‌دهند. یکی از مهم‌ترین موقعیت‌هایی که باعث آشکار شدنِ عمیق‌ترین لایه‌های وجودی ما می‌شود، روابط دوستانه و عاشقانه است. روابط عاطفی عمیق معمولاً وجود ما را شخم می‌زنند و چیزهایی را که هرگز تصوری از آنها نداشتیم، بر ملا می‌کنند. در برخی از روابط از درون ما فضیلت‌ها و احساسات خوب می‌جوشد و برخی از روابط هم سویه‌های تاریک وجود ما را آشکار می‌کنند: آن يكى در چشم تو باشد چو مار هم وى اندر چشم آن ديگر نگار (مثنوی، د ۲/ ۶۰۲) یکی از شگفتی‌های دنیای انسانی این است که گاه می‌بینیم کسی در نظر شخصی خاص، چون شیطانی مجسم جلوه می‌کند و در نگاه کسی دیگر، فرشته‌ای معصوم به نظر می‌رسد. واقع قضیه این است که این دو بُعد در همۀ انسان‌ها وجود دارند و در متن روابط انسانی است که یکی از این دو بُعد خود را نشان می‌دهند. کسی که در متن یک رابطه بسیار مهربان و ازخودگذشته و پاک‌باز است، در درون یک رابطۀ دیگر ممکن است به شخصی خشن و خشمگین و خسیس تبدیل شود: زيد اندر حقِّ آن شيطان بُوَد در حقِ شخصى دگر سلطان بُوَد آن بگويد: «زيد صِدّيقِ سَنى است» وين بگويد: «زيد گَبْرِ كُشتنى است».‏ زيد يك ذات است، بر آن يك جَنان او بر اين ديگر همه رنج و زيان‏ (مثنوی، د ۴/ ۷۵ - ۷۲) یکی از بهترین معیارها برای شناختن هر رابطه‌ای این است که صادقانه وجود خود را بپاییم و ببینیم که براثر این رابطه چه سویه‌هایی از وجود ما آشکار می‌شود؛ زیراکه دیدار هر کسی بخشی از وجود ما را برمی‌انگیزد و فعال می‌کند: دوست بينى، از تو رحمت مى‏جهد خصم بينى، از تو سَطْوَت مى‏جهد (مثنوی، د ۵/ ۲۱۳۲) در یک رابطۀ ناسالم، شخص احساس می‌کند بخش‌های تاریک وجود او آشکار می‌شوند، مدام افکار منفی به ذهن او هجوم می‌آورند و میلِ کارهای نیکو در او کم می‌شود. اینها نشانۀ آن است که این رابطه سالم نیست و باید اصلاح شود، یا زودتر به پایان برسد. در یک رابطۀ ناسالم، هر دو طرف با بدترین بخش‌های وجودشان با هم روبه‌رو می‌شوند و در یک رابطه‌ی سالم، هر دو طرف با بهترین بخش‌های وجود خود مواجه می‌شوند. 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
عشق نوعی دستاورد است استاد جان آرمسترانگ عشق نوعی دستاورد است؛ یعنی عشق چیزی است که ما خودمان آن را می‌‌آفرینیم، نه چیزی که تنها اگر بخت یار ما باشد، آن را پیدا می‌کنیم. عشق نوعی آفرینش و دستاورد است؛ بنابراین به هیچ وجه نمی‌توان آن را صرفاً با قهر و تلاش و تقلا پیش برد. شما نمی‌توانید دست روی دست بگذارید و تصمیم بگیرید که به کسی دل ببازید و با این کار واقعاً عاشق و دل‌باختۀ او شوید. باید بدانیم که عشق در گرو دستاوردهای فراوانِ دیگری است؛ مانند رفتارهای محبوب را عاشقانه تفسیر کردن، با خوش‌گمانی در کار او نگریستن، با او همدلی و تفاهم داشتن، نیازهای او را فهمیدن و آسیب‌پذیری‌های خود را شناختن. تنها از طریق چنین ویژگی‌هایی است که می‌توان عشق را به دست آورد و از آن مراقبت کرد. این گونه قابلیت‌ها و آگاهی‌ها هم البته یک‌باره به وجود نمی‌آیند. باید آنها را با صبر و حوصله در درون خود پرورش بدهیم و درونی کنیم. این حرف نه تنها دربارۀ عشق ورزیدن، بلکه درموردِ درخورِ عشق بودن هم صدق می‌کند. حقیقتاً درخورِ عشق بودن را نمی‌توان از نیک‌سیرتی جدا کرد. به نظر می‌رسد مثال‌های نقضی برای ردّ این سخن وجود دارد؛ زیراکه فراوان می‌بینیم جذابیت ظاهری یا زیباییِ تن، باعث پدید آمدن عشق می‌شود، اما باید بدانیم که جذابیت و زیبایی در ایجادِ عشقی که پایدار بماند، نقش بسیار اندکی دارد. جذابیت و زیبایی به هیچ وجه نمی‌تواند عشقی را پدید آورد که بتواند از دوره‌های ناگزیرِ دل‌زدگی و نارضایتیِ هر دو طرف رابطه جان سالم به در ببرد. در زمانۀ ما، توجه به مسئولیتِ فردی در قبال عشق، نسبتاً به فراموشی سپرده شده است. ما عموماً بیش از اندازه بر پیدا کردن شخص مناسب تأکید می‌کنیم، اما به هیچ رو آن قدر که بسنده باشد، به پرورش صفاتی که از عشق مراقبت می‌کنند، توجه نداریم. اگر مایلیم عشقی عمیق و پایدار را تجربه کنیم که حتی در روزهای سختی و دشواری، ما را درخورِ عشق و قادر به عشق ورزیدن ‌کند، باید ناگزیر مسئولیت خود را برعهده بگیریم و فضیلت‌هایی را که در بالا به آنها اشاره کردیم، در خود بپروریم. (شرایط عشق، ترجمۀ استاد مسعود علیا، انتشارات ققنوس، ص ۱۸۸). ✅ اگرچه ترجمۀ کتاب بسیار روان و خواناست، من متن را بسیار تغییر دادم. کسانی که مایلند این سخن را در نوشتار یا گفتاری نقل کنند، لازم است که حتماً به متن اصلی مراجعه کنند. ایرج شهبازی 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
@shervamusiqiirani-1 - استاد شجريان-شاپور نياكان.mp3
3.79M
🎵 بهمن 1361 🎤خواننده : استاد 🎻 ویلون : استاد 🎶 مایه : ، 📝 اشعار : 🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات در یکی نامه محال است که تحریر کنم با سر زلف تو مجموع پریشانی خود کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم آن زمان که آرزوی دیدن جانم باشد در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم جهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم 🌺🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
@shervamusiqiirani-2 - كانال : شعر و موسيقي اصيل ايراني.mp3
3.9M
ادامه آواز بیات اصفهان 🌺 جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد همانا بی‌غلط باشد که حافظ داد تلقینم استاد شجریان از دقیقه 3 به بعد با این بیت از حافظ آواز را شروع می‌نماید : شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین اگر در وقت جان دادن تو باشى شمع بالینم استاد شجریان بعد از این بیت به ناگاه با تحریری پلکانی نت ها را یک به یک طی می‌کنند و تا اکتاو سوم پیش می‌روند! کمتری آواز خوان و خواننده ای توانایی چنین آوازی در ۶دانگ صدای خود دارد. و بعد از آن شاهد فرودی زیبا به همان اکتاو اول هستیم. 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 ادامه آواز افشاری دست از طلب ندارم تا کام من برآید 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از او اگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد در خیال این همه لعبت به هوس می‌بازم بو که صاحب نظری نام تماشا ببرد جام مینایی می سد ره تنگ دلیست منه از دست که سیل غمت از جا ببرد راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران است هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یار خانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11