eitaa logo
معرفت و خودشناسی
653 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
72 فایل
همراهان گرامی سلسله مطالبی که تقدیم می‌گردد در رابطه با مراحل تزکیه نفس و خودسازی و عرفان از منابع غنی اسلامی و ایرانی میباشد با احترام فراوان ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Suroosh_n
مشاهده در ایتا
دانلود
Alireza-Ghorbani-&-Alim-Qasimov-Rababi1.mp3
21.77M
🎙علیرضا قربانی و عالیم قاسمف ربابی رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می‌کنند وان مرغ آبی را بگو مستان سلامت می‌کنند وان میر ساقی را بگو مستان سلامت می‌کنند ای جان ای جان جان مستان سلام ائیلر سنه وان عمر باقی را بگو مستان سلامت می‌کنند ای مه جمالینان خجل مستان سلام ائلر سنه علیرضا قربانی و عالیم قاسمف ربابی وان میر غوغا را بگو مستان سلامت می‌کنند وان شور و سودا را بگو مستان سلامت می‌کنند ای مه ز رخسارت خجل مستان سلامت می‌کنند وی راحت و آرام دل مستان سلامت می‌کنند ای جان جان ای جان جان مستان سلامت می‌کنند یک مست این جا بیش نیست مستان سلامت می‌کنند ای آرزوی آرزو مستان سلامت می‌کنند آن پرده را بردار زو مستان سلامت می‌کنند 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
4_6043916625046935934.mp3
17.43M
🔊 فایل صوتی ✍استاد کریم زمانی 💬 شادی در نظر مولوی 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
4_6030391416549546358.mp3
2.18M
🔊فایل صوتی دکتر عیسی کشوری تفسير غزل ٦٥ ديوان حافظ خوشتر ز عیش و صحبت باغ بهار چیست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
4_6030391416549546361.mp3
2.23M
🔊فایل صوتی دکتر عیسی کشوری من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد شرح و تفسير غزل ١٥٨ ديوان حافظ 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان گونهٔ زردش دلیل ناله زارش گواست... برشی از برنامه با حضور 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
4_5971107072429785153.mp3
5.36M
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
14.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشاپیش روز پدر مبارک باد 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
آیه ۴۴ سوره اسراء تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ۗ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (۴۴) آسمان‌های هفت‌گانه و زمین و هر آنکه در زمین زیست می‌کند خداوند را تسبیح و ستایش می‌‌گویند و هیچ چیز در جهان نیست مگر آنکه به حمد و ستایش پروردگار جهان مشغول است امّا شما تسبیح و تنزیه آنها را در نمی‌یابید و خداوند بسیار بردبار و آمرزنده است.(۴۴) [] چه مسرتی است جهان را پر از آواز و هلهله و تسبیح و غلغله احساس کردن و چه وجد و مستی است با این هلهله هم آواز شدن و چه سعادتی است ستایش پروردگار را در پشت این هیاهو شنیدن. بزرگانی که به این تسبیح اندیشیده‌اند و تلاش در فهم و درک آن کرده‌اند بر این باورند که حمد و ستایش موجودات همان نفس وجود آن‌هاست که هرکس در آنها بنگرد نشان اوصاف و اسماءِ الهی را در آن‌ها می‌یابد و آن نشان بیش از هر چیز حکمتی است که در آفرینش آن‌ها مشاهده می‌شود. هر کس پرنده‌ای را در حال پرواز می‌بیند آن پرنده به نفسِ وجود و اوصاف خویش ما را به ستایش پروردگار وا می‌دارد و این ستایشی که ما می‌کنیم به حقیقت ترجمه‌ای است از ستایشی که آن‌ها بی زبان و صوت و گفت بیان می‌کنند. هر درختی هزاران جلد کتاب در ستایش خداوند است و هر پرنده‌ای و هر ستاره‌ای که در مدار خویش به گردش است اعلام خداوند و عظمت علم و حکمت و لطافت اوست. امّا بعضی از عارفان گفته‌اند این تفسیر بیش از حد خردمندانه است. باید خرد را ترک گفت و در وادی جنون و سرمستی غلغله تسبیح کائنات را شنید، چنانکه مولانا گفته است: تا شما سوی جمادی می‌روید واقف جان جمادان کی شوید از جمادی در جهان جان رَوید غلغل ذرّات عالم بشنويد با شما گویند روزان و شبان جمله ذرات عالم بی زبان ما سميعيم و بصیریم و هشیم با شما نامحرمان ما خامشیم نطق آب و نطق باد و نطق گِل هست محسوسِ حواس اهل دل آدمی غافل ز تسبیح جماد و آن جماد اندر عبادت اوستاد (مثنوی) برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت کردگار (سعدی) [] موسیقی روحانی نیز در جهان بسیار است که همه را می‌توان تسبیح و ستایش کردگار جهان دانست از جمله بسیاری از آثار باخ و آثار بتهون از جمله Missa Solomnis و آثار هندل از جمله سمفونی مسایا Messia که آن نیز هروله کنان و هللویاگویان مردم را به بهشت می‌خواند و فلوت سحر آمیز موزارت که بعضی آن را "تسبیح و ستایش خداوند به قلم خویش" خوانده‌اند. [] در مورد موزارت و بتهون گفته شده است که فرشتگان در هنگام تسبیح و ستایش صبحگاهی با زبان بتهون خدا را حمد تقدیس می‌کنند اما در خانه بین خودشان به زبان موزارت حرف می‌زنند. [] یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه خفته شوریدهای که در آن سفر همراه ما بود نعره‌ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت چون روز شد گفتمش: آن چه حالت بود؟ گفت: بلبلان را دیدم که به نالش درآمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکان در آب و بهائم از بیشه. اندیشه کردم که مروت روا نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته. دوش مرغی به صبح می‌نالید عقل و صبرم بیرد و طاقت و هوش یکی از دوستان مخلص را مگر آواز من رسید به گوش گفت باور نداشتم که تو را بانگ مرغی چنین کند مدهوش گفتم این شرط آدمیّت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش (سعدی) 📗 ۳۶۵ روز در صحبت قرآن صفحه ۴۱۸ تا ۴۲۰ ✍دکتر حسین الهی‌قمشه‌ای 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
4_6023987160749708625.mp3
60.39M
لینک جلسه قبل 👈 اینجا 🔊 فایل صوتی (7) 💬 سخن عشق رویکرد حافظ به معاد 🎙 دکتر عبدالحمید ضیایی 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دست از قضاوت همدیگه برداریم به قول مولانا نه تو آنی که همانی نه من آنم که تو دانی… 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
چه کس ام من؟ چه کس ام من؟ که بسی وسوسه‌مند ام گَه از آن سوی کشند م گَه از این سوی کشند م زِ کشاکش چو کمان ام به کف ِ گوش‌کشان‌ام قدَر از بام درافتد چو در ِ خانه ببندم مگر استاره‌یِ چرخ ام! که ز برجی سوی برجی به نُحوسی‌ش بگریم به سُعودی‌ش بخندم به سما و به بروج‌اش، به هبوط و به عروج‌اش نفسی هم‌تک ِ باد م نفسی من هَلَپَند ام نفَسی آتش ِ سوزان، نفَسی سیل ِ گریزان ز چه اصل ام؟ ز چه فصل ام؟ به چه بازار خرند م نفسی فوق ِ طباق ام، نفسی شام و عراق ام نفسی غرق ِ فراق ام نفسی راز ِ تو رَندم نفسی هم‌ره ِ ماه ام، نفسی مست ِ اله ام نفسی یوسف ِ چاه ام نفسی جمله گزند م نفسی ره‌زن و غول ام، نفسی تند و ملول ام نفسی ز این دو برون ام؛ که بر آن بام ِ بلند ام بزن ای مطرب ِ قانون هوس ِ لیلی و مجنون! که من از سلسله جَستم؛ وَتَد ِ هوش بِکَندم به خدا که نگریزی! قدح ِ مِهر، نریزی! چه شود ای شَه ِ خوبان که کنی گوش به پند م هله! ای اوّل و آخر! بده آن باده‌یِ فاخر! که شد این بزم منوّر به تو ای عشق ِ پسند م بده آن باده‌یِ جانی زِ خرابات ِ معانی که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهند م بپَران ناطق ِ جان را تو از این منطق ِ رسمی که نمی‌یابد میدان ِ بگو حرف ِ سمند م غزل شمارهٔ ۱۶۰۹: چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم »« غزل شمارهٔ ۱۶۰۷: ز فلک قوت بگیرم دهن از لوت ببندم 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف