حکایت
خواجه عبدالکریم خادم خاص شيخ ما ابوسعید قدس الله روحه العزيز بود، گفت: روزی درویشی مرا بنشانده بود تا از حکایتهای شیخ ما او را چیزی مینوشتم. کسی بیامد که «شیخ ترا میخواند.» برفتم. چون پیش شیخ رسیدم، شیخ پرسید که «چه کار میکردی؟» گفتم: «درویشی حکایتی چند خواست، از آنِ شیخ، مینوشتم.» شیخ گفت: «ای فانی! حکایتنویس مباش، چنان باش که از تو حکایت کنند.»
#اسرارالتوحید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
حکایت ابوسعیدابوالخیر _ خواجه حسن مودب4_6017112206599000038.mp3
زمان:
حجم:
16.14M
حکایت هشتم
از مقامات ابوسعید ابوالخیر
💠 "خواجهوایِ حسن مودب"
راوی: #قمرالزمانمشکوری
▪︎#اسرارالتوحید، ص ۱۹۵
𔒝°❀°🎼
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی