eitaa logo
معرفت و خودشناسی
613 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
4هزار ویدیو
71 فایل
همراهان گرامی سلسله مطالبی که تقدیم می‌گردد در رابطه با مراحل تزکیه نفس و خودسازی و عرفان از منابع غنی اسلامی و ایرانی میباشد با احترام فراوان ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Suroosh_n
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍 کتاب بهارستان اثر شیخ عبدالرحمن جامی دیباچه چو مرغ امر ذی بالی ز آغاز نه از نیروی حمد آید به پرواز به مقصد نارسیده پر بریزد فتد زانسان که هرگز برنخیزد هزاران داستان حمد و ثنا از زبان مرغان بهارستان عشق و وفا که از منابر اغصان فضل و احسان به حسن اصوات و طیب الحان علی الدوام خوانند و به مسامع حاضران مجامع قدس و ناظران مناظر انس علی مرالشهور و الاعوام رسانند. صانعی را که گلستان سپهر باشد از گلشن حسنش ورقی یا بود بهر ثنا خوانانش پر نثار در و گوهر طبقی جلت عظمة جلاله و علت کلمة کماله و هزار درود و تحیت و سرود از گلوی عندلیبان بستانسرای فضل وجود که مطربان بزم شهود و مغنیان عشرتخانه وجد و وجودند. هر گل روضه ابلاغ که هست گل این باغ ز رویش ورقی نیست زاوراق چمن مرغان را بجز اوصاف جمالش سبقی 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🤍 و علی صحبه و آله المقتبسین من مشکاة علومه و احواله امابعد نموده می آید که چون در این وقت دلپسند فرزند ارجمند ضیاء الدین یوسف - عصمه الله عما یفضیه الی التلهف و التأسف - به آموختن مقدمات کلام عرب و اندوختن قواعد فنون ادب اشتغال نمود. و پوشیده نماند که طفلان نورسیده و کودکان رنج نادیده را از تعلم اصطلاحاتی که مأنوس طباع و مألوف استماع ایشان نیست بر دل بار وحشتی و در خاطر غبار دهشتی می نشیند، از برای تلطیف سر و تشحیذ خاطر وی گاه گاهی از کتاب گلستان که از انفاس متبرکه شیخ نامدار و استاد بزرگوار مصلح الدین سعدی شیرازی است رحمه الله تعالی، سطری چند خوانده می شد. نه گلستان که روضه ای ز بهشت خاک و خاشاک او عبیر سرشت بابهایش بهشت را درها فیض ده قصه هاش کوثرها نکته هایش نهفته در پرده رشک حوران ناز پرورده دلکش اشعار او بلند اشجار از نم لطف تحتهاالانهار در آن اثنا چنان در خاطر آمد که - تبرکا با نفاسه الشریفة و تتبعا لا شعاره اللطیفة - ورقی چند بر آن اسلوب ساخته شود و جزوی چند بر آن منوال پرداخته گردد تا حاضران را داستانی باشد و غایبان را ارمغانی و چون این معنی به انجام رسید و این صورت به اتمام انجامید، با خرد گفتم چه سازم زیور این نوعروس تا به چشم خواستگارانش فزاید زیب و زین گفت درهای ثنای شهریار کامگار نصرة الدینا معز الدوله کهف الخافقین اختر برج جلالت گوهر درج شرف شمع بزم دوده تیمورخان سلطان حسین آسمان قدری که چون خور حال ذرات جهان باشد از چشم عنایت دیدن او را فرض عین دین دان در ذمه جودش همه حاجات خلق کم پسندد جود او در گردن خود عار دین 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🤍 اعز الله تعالی انصاره و ضاعف اقتداره و ادام اولاده الکرام تحت ظلال ملکه و سلطانه و انام کافة الانام فی کنف عدله و احسانه. گلستان گرچه سعدی کرد از این پیش به نام سعد بن زنگی تمامش بهارستان من نام از کسی یافت که شاید سعد بن زنگی غلامش گذری کن درین بهارستان تا ببینی در او گلستانها وز لطایف به هر گلستانی رسته گلها دمیده ریحانها و ترتیب این بهارستان بر هشت روضه اتفاق افتاده است، هر روضه ای بهشت آیین مشتمل بر رنگ دیگر از شقایق و بوی دیگر از ریاحین نه شقایقش را از پایمال باد خزان پژمردگی، و نه ریاحینش را از دستبرد برد دی افسردگی. دمیده مرغزارش بر جوانب شکفته لاله زارش در نواحی ز شبنم لاله را خوی در بناگوش ز باران غنچه را می در صراحی غزیر الدمع من عین السواقی کثیرالضحک عن ثغر الاقاحی اشارت می کند نرگس که می نوش فان العفو للزلات ماحی همی ترسم که از لطف اشارت کند پرهیزگاران را مباحی التماس از تماشائیان این ریاض خالی از خار ملاحظه اعراض و خاشاک مطالبه اعواض آنکه چون به قدم اهتمام بر اینان بگذرند و به نظر اعتبار در اینها بنگرند باغبان را که در تربیت شان خون جگر خورده است و در تنمیت شان جان شیرین بر لب آورده به دعایی یاد کنند و به ثنایی شاد گردانند. هر کس ز نیک بختان زین تازه رس درختان در سایه ای نشیند یا میوه ای بچیند آن به که پیش گیرد آیین حق گزاری راه کرم سپارد رسم دعا گزیند گوید که بنده جامی کین روضه ساخت یا رب همواره از خدا پر وز خود تهی نشیند جز راه او نپوید جز وصل او نجوید جز نام او نگوید جز روی او نبیند 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🤍 شبلی را - قدس الله تعالی سره - شوری افتاد، به بیمارستان بردند جمعی به نظاره وی رفتند پرسید که شما کیانید؟ گفتند: دوستان تو سنگ برداشت و بر ایشان حمله کرد جمله بگریختند بخندید گفت: بازآیید ای مدعیان که دوستان از دوستان نگریزند و از سنگ جفایشان نپرهیزند. آن است دوستدار که هر چند دشمنی بیند ز دوست بیش، شود دوستدارتر بر سر هزار سنگ ستم گر خورد ازو گردد بنای عشقش ازان استوارتر و هم از وی آرند که وقتی بیمار شد، خلیفه طبیب ترسا به معالجت وی فرستاد از وی پرسید که خاطر تو چه می خواهد؟ گفت: آنکه تو مسلمان شوی گفت: اگر من مسلمان شوم تو نیک می شوی و از بستر بیماری برمی خیزی؟ گفت: آری! پس ایمان بر وی عرضه کرد و وی ایمان آورد و شبلی از بستر برخاست و بر وی از بیماری اثری نه پس هر دو همراه پیش خلیفه رفتند و قصه را باز گفتند خلیفه گفت: پنداشتم که طبیب پیش بیمار فرستاده ام من خود بیمار پیش طبیب فرستاده بوده ام. هر کس که از هجوم محبت مریض شد داند طبیب خویش لقای حبیب را چون بر سرش طبیب بهشتی نهد قدم بخشد شفا ز علت هستی طبیب را نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) بخش ۱۳ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🤍 ابوالحسن نوری - قدس الله تعالی سره - گوید: هر که خدای تعالی خود را از وی بپوشاند هیچ دلیل و خبر او را به وی نرساند. چون دلبر ما ز پرده رو ننماید کس نتواند که پرده زو بگشاید ور جمله جهان پرده شود باکی نیست آنجا که پی جلوه جمال آراید نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) بخش ۱۶ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🤍 شیخ ابو سعید ابوالخیر را - قدس سره - پرسیدند که تصوف چیست؟ گفت: آنچه در سر داری بنهی و آنچه در کف داری بدهی و از آنچه بر تو آید نجهی. خواهی که به صوفیگری از خود برهی باید که هوا و هوس از سر بنهی وان چیز که داری به کف از کف بدهی صد زخم بلا خوری و از جا نجهی نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) بخش ۲۱ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🤍 جود بخشیدن چیزیست بایستی بی ملاحظه غرضی و مطالبه عوضی، اگر چه آن غرض یا عوض ثنای جمیل یا ثواب جزیل باشد. کیست کریم آن که نه بهر جزاست هر کرمی کاید ازو در وجود هر چه بود بهر ثنا و ثواب بیع و شری گیر نه احسان و جود هر که مقصودش از کرم آنست که برآرد به عالم آوازه باشد از مصر جود و شهر کرم خانه او برون دروازه چهارم (در ذکر بخشندگان) ) بخش ۱ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
حاتم را پرسیدند که هرگز از خود کریمتری دیدی؟ گفت: بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده سر گوسفند داشت فی الحال یک گوسفند را کشت و پخت و پیش من آورد و مرا قطعه ای از وی خوش آمد، بخوردم گفتم: والله این بسی خوش بود. آن غلام بیرون رفت و یک یک گوسفند را می کشت و آن موضع را می پخت و پیش من می آورد، من از آن آگاه نی چون بیرون آمدم که سوار شوم دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است، پرسیدم که این چیست؟ گفتند که وی همه گوسفندان خود را کشت. وی را ملامت کردم که چرا چنین کردی! گفت: سبحان الله تو را خوش آید چیزی که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم، این زشت سیرتی باشد در میان عرب. پس حاتم را پرسیدند که تو در مقابله آن چه دادی؟ گفت: سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند. گفتند: تو کریمتر باشی گفت: هیهات! وی هر چه داشت داد و من از آنچه داشتم از بسیار اندکی بیش ندادم. چون گدایی که نیم نان دارد به تمامی دهد ز خانه خویش بیشتر زان بود که شاه جهان بدهد نیمی از خزانه خویش چهارم (در ذکر بخشندگان) ) بخش ۱۳ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
قاضی بغداد به عزیمت مسجد آدینه پیاده بیرون آمد مستی پیش وی رسید، وی را بشناخت گفت: اعزک الله ایها القاضی، روا باشد که تو پیاده روی؟ آنگه به طلاق سوگند خورد که قاضی را برگردن خود سوار کند. قاضی گفت: پیش آی ای ملعون چون برگردن او سوار شد. روی باز پس کرد که به تک تیز روم یا آهسته؟ گفت: میان این و آن اما باید که رم نکنی و نلغزی و به پای دیوارها نزدیک روی تا از مزاحمت روندگان مأمون باشم. گفت: بارک الله ایها القاضی تو خود قاعده سواری را نیکو می دانسته ای. چون قاضی را به مسجد رسانید فرمود تا وی را در زندان محبوس کنند. گفت: اصلحک الله ایها القاضی این سزای کسی است که تو را از مذلت پیادگی برهاند و به مرکوبی تو تن دردهد و به عزت سواری به مسجد رساند؟ قاضی بخندید و وی را بگذاشت. مستی به قصد عربده چون راه گیردت با او به رفق کار کن ای کاردان حکیم موییست عرض مرد خردمند خرده دان مپسندش از کشاکش نابخردان دو نیم ششم (در مطایبه) ۸ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
شخصی بزرگ بینی زنی را خواستگاری می کرد و در تعریف خود می گفت که من مردی ام از خفت و سبکساری دور و بر احتمال مکاره صبور. زن گفت: اگر تو بر احتمال مکاره صبور نبودی این بینی را چهل سال نتوانستی کشیدن! از بینی بزرگ تو باریست بر همه تا کی به هرزه روی سوی آن و این نهی هرلحظه سجده تو نه از بهر طاعت است بار گران بینی خود بر زمین نهی ششم (در مطایبه) ۱۷ 🌸🍃🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11 🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف