📎
🔅تفسیر دنیا از نظر مولانا:
#مولانا همچون سایرِ عارفان دنیا را نکوهش میکند اما باید دید که این دنیا کدامین دنیاست؟
بیگمان منظور مولانا از دنیای نکوهیده، عالمِ طبع و جهان محسوسات نیست چرا که به تصریحات قرآنی، آسمانها و زمین و موجودات، مُلک خداوند است و جملگی رهِ طاعتِ او را میپویند، نیز زمین و آسمان به تسبیح حق مشغولاند و به علاوه خداوند، آفرینش جهان را بر بنیاد حق آفریده است.
با این ملاحظه مگر ممکن است موجودِ مطیع، نیایشگر و حقپی، نکوهیده به شمار آید؟!
بنابراین منظور مولانا از دنیای مذموم
گیتی نیست بل حالتی قلبی است
و آن غفلتی است که بر دل عارض میشود
و یاد خدا را از دلها محو میکند.
چیست دنیا؟
از خدا غافلْ بُدَن
#میناگر_عشق
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🪞
🔅دنیا خود، حقیقتِ خود را نشان میدهد،
اما کو چشمِ بینا؟!
#مولانا میگوید: دنیا دو جنبهٔ متناقض دارد
یکی جنبهٔ وجودی و دیگر جنبهٔ عَدَمی.
جنبهٔ وجودیِ دنیا آدمی را مفتون میسازد، از اینرو خیال میکند که خوشیها و زیباییهای دنیا از قبیل مال و مقام و مَسند و لذت، پایدار است.
اما جنبهٔ عدمیِ دنیا به آدمی اندرز میدهد که شیفتهٔ این صورتهای دلنشینِ ناپایدار نگردد و جانبِ اعتدال و واقعبینی را مغفول ندارد.
بدینسان است که حضرت علی(ع) در کلامی ژرف و دلنشین تفاوتِ این دو جنبه را به نیکی گشوده است:«مَن اَبصَرَ بِها بَصّرَته و من اَبصَرَ
اِلَیها اعْمَته»: "هرکه به دیدهٔ حقیقت به دنیا درنگرد، دنیا او را بینا کند و هر که به دیدهٔ مَجاز به دنیا درنگرد، دنیا نابینایش کند"(نهج البلاغه، خطبهٔ ۸۱)
مولانا در قطعهٔ ذیل با زبانِ تمثیلی، جنبهٔ عدمی و وجودیِ دنیا را به خوبی بیان داشته است:(دفتر چهارم۱۶۴٠_۱۵۹۲)
گفت: بنمودم دَغَل، لیکن تو را
از نصیحت بازگفتم ماجرا
همچنین دنیا اگرچه خوش شگُفت
بانگ زد، هم بیوفایی خویش گفت
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
.
🔅خُلقِ نیکو
غایتِ بعثتِ انبیا و ظهورِ اولیا و مُصلحانِ
دلسوز بشری، گسترش اخلاقِ حسنه بوده
است. چنانکه در تعالیم اخلاقی و دینی
ایران باستان نیز سه اصل جاودانهی
"پندار نیک"،"کردار نیک" و "گفتار نیک"
مورد تأکید بوده است.
البته منظور از پندار در اینجا توهمات یاوه
و خیالات بیپایه نیست بل، مراد
دریافتهای عقلی و فکری است
و میتوان آن را
معادل حکمتِ نظری تلقی کرد.
کردار نیک و گفتار نیک هم تحقق علمی
و اخلاقی آن دریافتهای نظری است
و این را نیز میتوان
معادل حکمتِ عملی انگاشت.
پیامبر اکرم(ص) نیز غایتِ بعثت خود را
اتمام و اِکمال مکارم اخلاقی دانستهاست:
بُعِثتُ لِاُتَمّم مکارمَالاَخلاق.
من ندیدم در جهانِ جست و جو
هیچ اهلیّت بهْ از خویِ نکو
(دفتر دوم، ۸۱۰)
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅
مولانا در خانوادهای حنفیمذهب زادهشد
و همهی اجداد و نیاکانش بر مذهبِ اهلِسنت بودهاند.
لیکن مولانا این ویژگیِ بارز را داشت که در عینِ اعتقاد استوار به آیین حنیف احمدی و تعبّد و تهجّد دائمی،با پیروان همهی مذاهب و ادیان دیگر به حرمت و محبّت زندگیکند و کسی را بهخاطر نوع عقیده و مذهبش نرنجاند.
مولانا"طریقتِ عشق" داشت و از جنگ هفتاد و دو ملت و ستیزههای فرقهای فارغ بود.
حسامالدین چلبی که مذهب شافعی داشت روزی خواست به خاطر ارادتی که به مولانا میورزید از مذهبخود دستکِشد و به مذهب حنفی درآید.
اما مولانا بدو سفارشکرد که بر همان مذهب خود بماند ولی"طریقت عشق"را فراموش نکند.
فرمود:((نی،نی!صواب آناست که بر مذهب خود باشی و آن را نگهداری.اما بر طریقهی ما بروی و مردم را بر جادهی عشق ارشادکنی))
بنابراین آزادگی و آزاداندیشی از ویژگیهای او بودهاست.
#دکتر_کریم_زمانی
📚زندگینامهی مولانا جلالالدین:
فریدونبن احمد سپهسالار.ص۱۸۰
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅خاموشی (سکوت، صَمت)
از جمله آدابِ سلوک، سلطهٔ سالک بر زبان
و گفتارِ خود است. زیرا زیادهگویی، دل را تیره و کدر سازد. خَموشی خصوصا به گاهِ توفیدنِ شهوتِ کلام گرچه دشوار است اما در عوض متانتِ روح و وقار شخصیت به ارمغان میآورد.
💫خاموشی بر دو گونه است:
یکی خاموشی عام و دیگر خاموشی خاص. منظور از خاموشی عام این است که سالکِ مبتدی لگامِ زبان فراچنگ آرد و تنها به قدرِ حاجت بگوید تا کمتر به کژی و زلل دچار آید. اما مراد از خاموشیِ خاص این است که اسرارِ سلوک را تنها به اهلش بگویند و با هرکس به قدر ظرفیت او سخن بگویند.
اهل تصوّف را سخنانی است که به هر زبان بیانِ آن نتوان کرد و ایشان به آن زبانِ خاص بیانِ اسرارِ حقیقت میکنند در میان همدیگر. هرکه واقف نیست پیش او سخن تصوّف نتوان گفت.(رسالهٔ قشیریه، ص۱۸۱)
گوشِ آن کس نوشد اسرارِ جلال
کو چو سوسن صد زبان افتاد و لال
(دفتر سوم، ب ۲۱)
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅گناهت را گردنِ شیطان مینداز!
مولانا از زبانِ ابلیس میگوید:
تو ز من با حق چه نالی؟ ای سلیم!
تو بنال از شرّ آن نفسِ لئیم
تو خوری حلوا تو را دُمّل شود
تب بگیرد، طبعِ تو مختل شود
بیگُنه لعنت کنی ابلیس را
چون نبینی از خود آن تلبیس را؟
نیست از ابلیس از توست ای غَوی!
که چو روبَه، سویِ دُنبه میدوی
چون که در سبزه ببینی دُنبه را
دام باشد، این ندانی تو چرا؟!
زان ندانی کِت زِ دانش دور کرد
میلِ دُنبه، چشم و عقلت کور کرد
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅
💫ندای خداوند به زبان خاصی نیست
مولانا میگوید: ندای الهی را همهٔ اقوام با هر زبان و نژادی میشنوند.پس شنیدن ندای الهی، در انحصار پیروانِ هیچ دینی نیست.
آن ندایی کاصلِ هر بانگ و نواست
خودْ ندا آن است و این باقی، صَداست
تُرک و کُرد و پارسیگو و عرب
فهم کرده آن ندا، بیگوش و لب
خود چه جایِ تُرک و تاجیک است و زنگ؟
فهم کردهست آن ندا را چوب و سنگ
هر دَمی از وی همیآید اَلَسْت
جوهر و اَعراض میگردند هست
گر نمیآید بلی ز ایشان، ولی
آمدنْشان از عدم باشد بلی
دفتر اول (۲۱۱۱-۲۱٠۷)
#میناگر_عشق، ص۱۱۵
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی
باب اختلاف مذاهب و تعدّد ادیان
🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه مطالب عرفانی
🔅وصال و انواعِ آن:
وصال به معنیِ پیوندیافتن و متصلشدن است و در اصطلاحِ عارفانه پیوستنِ بنده به حضرتِ حق است به گونهای که جز حق نبیند.
⚜وصال دو نوع است:
💫یکی وصالِ کسبی است که با سعیِ سالک حاصل میآید
💫و دیگری وصالِ وَهبی است که با عنایت و جذبهی الهی، ناگهان سالک به وصال میرسد.
مولانا میگوید سالک موظف است به سعی و انجامِ طاعت:
تو به هرحالی که باشی میطلب
آب میجو دائماً ای خشکلب!
او میگوید گاه به اقتضای حکمت و مصلحتِ الهی، جذبهای از بارگاهِ حضرت حق میرسد و سالک را میرباید و با خود به مقام اعلای قرب و وصال میرساند و این جذبه هزاران مرتبه از سعیِ سالک مؤثرتر است ولی سالک باید در هر حال بکوشد و حق ندارد به بهانهی جذبه دست از سعی و طلب بدارد.
#میناگر_عشق ، ص۵۰۰، باب سلوک
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🔅مرگ:
#مولانا نیز همچون دیگر اولیای الهی و حکمای ربّانی، مرگ را دو نوع میداند:
یکی مرگ اختیاری و دیگر مرگ اجباری.
مراد از مرگ اختیاری این است که آدمی با برنامههای الهی و عرفانی بر خودبینی و انانیت خود چیره آید و دیوِ نفس را به زنجیرِ عقل و ایمان درکشد و مَآلاً به تهذیب درون و صفای باطن رسد. حدیث معروفِ مُوتُوا قَبل آن تَمُوتُوا «بمیرید پیش از آن که بمیرید» ناظر بدین مرگ است.
عرفا این مرگ را قیامتِ صغری و قیامت وُسطیٰ گویند از آنرو که آدمی از حیات تیرهٔ نفسانی میميرد.
عاشقان را هر زمانی مُردنی است
مُردنِ عُشّاق، خود یک نوع نیست
او دو صد جان دارد از جانِ هُدیٰ
وآن دو صد را میکُند هر دَم فِدیٰ
هر یکی جان را ستانَد، دَه بها
از نُبی خوان عَشرةُ اَمثالِها
گر بریزد خونٍ من آن دوستْرُو
پای کوبان جان برافشانم بَرو
آزمودم مرگِ من در زندگی است
چون رهم زین زندگی، پایندگی است
(دفتر سوم ۳۸۳۸_۳۸۳۴)
📕 #میناگر_عشق
📎 #شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
✍ #دکتر_کریم_زمانی
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🔅عمل:
در میان موجودات، تنها انسان است که عملش بهرغمِ جبرِ وراثت و محیط و فرهنگ به اختیار صورت میگیرد. آدمی برحسب خلقت موجودی است شعورمند و مختار و این اختیار را هرکس به طور فطری احساس میکند و نیازی به استدلال و مجادله نیست.
هر عمل دو وجه پیدا و ناپیدا دارد. وجه پیدای عمل همان فعلی است که از آدمی در ظهور میآید و در عالم هستی منعکس میگردد. و وجه ناپیدای عمل همانا انگیزه و نیت و یا ساختار روحی آدمی است که زمینهساز ظهور و صدور عمل او شده است. پس وجه ناپیدای عمل بر وجه پیدای عمل، تقدّم شأنی و رجحانِ ذاتی دارد از این رو توان گفت که ساختار روحی انسان یا شاكلهی او همچون جان است و صورت ظاهری عمل به مثابهی کالبّد.
#مولانا عقیده دارد که جمیع حرکات و سَکنات آدمی، از احوال درونی و انفعالات روحی او نشأت میگیرد. از این رو میتوان از روی این نشانهها به احوال باطنی هرکس راه یافت و کیفیات روحی او را شناسایی کرد.
مولانا این مطلب را به عنوان یکی از ارکان معرفتی و
روانشناختی خود مطرح ساخته است.
🔅اعمال و حرکات آدمی، بازتاب درون اوست:
مولانا درون آدمی را به ریشهی درخت، و بُرون او را به تنهی درخت، و اعمال و احوال ظاهری او را به برگها و میوهها و شاخساران درخت تشبیه کرده است. بدینسان میتوان از نوع برگها و میوهها و شاخساران، ماهیت درخت را شناخت.
هست سرِّ مرد، چون بیخِ درخت
زآن بروید برگهاش از چوبِ سخت
در خورِ آن بیخ رُسته برگها
در درخت و در نفوس و در نُهیٰ
برگ و بار هر درختی مطابق ریشهی آن روییده است.
*نُهیٰ: عقل
بر فلک، پَرهاست ز اشجارِ وفا
اَصلُها ثابت، وَ فَرعهُ فِی السَّما
درختانِ وفا در آسمان، برگهایی دارند که ریشهشان در زمین، استوارست و شاخههاشان در آسمان.
چون بِرُست از عشق پر بر آسمان
چون نروید در دلِ صدرِ جهان؟
🔰در جایی که بر اثر #عشق، پر و بال در آسمان میروید، چرا در دل صدرِ جهان نروید؟ و عشق در قلب او تأثیر نگذارد؟
#میناگر_عشق
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
✍ #دکتر_کریم_زمانی
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
🔅عمل:
در میان موجودات، تنها انسان است که عملش بهرغمِ جبرِ وراثت و محیط و فرهنگ به اختیار صورت میگیرد. آدمی برحسب خلقت موجودی است شعورمند و مختار و این اختیار را هرکس به طور فطری احساس میکند و نیازی به استدلال و مجادله نیست.
هر عمل دو وجه پیدا و ناپیدا دارد. وجه پیدای عمل همان فعلی است که از آدمی در ظهور میآید و در عالم هستی منعکس میگردد. و وجه ناپیدای عمل همانا انگیزه و نیت و یا ساختار روحی آدمی است که زمینهساز ظهور و صدور عمل او شده است. پس وجه ناپیدای عمل بر وجه پیدای عمل، تقدّم شأنی و رجحانِ ذاتی دارد از این رو توان گفت که ساختار روحی انسان یا شاكلهی او همچون جان است و صورت ظاهری عمل به مثابهی کالبَد.
#مولانا عقیده دارد که جمیع حرکات و سَکنات آدمی، از احوال درونی و انفعالات روحی او نشأت میگیرد. از این رو میتوان از روی این نشانهها به احوال باطنی هرکس راه یافت و کیفیات روحی او را شناسایی کرد.
مولانا این مطلب را به عنوان یکی از ارکان معرفتی و
روانشناختی خود مطرح ساخته است.
🔅اعمال و حرکات آدمی، بازتاب درون اوست:
مولانا درون آدمی را به ریشهی درخت، و بُرون او را به تنهی درخت، و اعمال و احوال ظاهری او را به برگها و میوهها و شاخساران درخت تشبیه کرده است. بدینسان میتوان از نوع برگها و میوهها و شاخساران، ماهیت درخت را شناخت.
هست سرِّ مرد، چون بیخِ درخت
زآن بروید برگهاش از چوبِ سخت
در خورِ آن بیخ رُسته برگها
در درخت و در نفوس و در نُهیٰ
برگ و بار هر درختی مطابق ریشهی آن روییده است.
*نُهیٰ: عقل
بر فلک، پَرهاست ز اشجارِ وفا
اَصلُها ثابت، وَ فَرعهُ فِی السَّما
درختانِ وفا در آسمان، برگهایی دارند که ریشهشان در زمین، استوارست و شاخههاشان در آسمان.
چون بِرُست از عشق پر بر آسمان
چون نروید در دلِ صدرِ جهان؟
🔰در جایی که بر اثر #عشق، پر و بال در آسمان میروید، چرا در دل صدرِ جهان نروید؟ و عشق در قلب او تأثیر نگذارد؟
#میناگر_عشق
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
✍ #دکتر_کریم_زمانی
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف
☯️کانال معرفت و خودشناسی
🔅مولانا هیچ حاکم و قدرتمندی را مدح نگفته است:
تفاوتِ دیگر مولانا از شاعران رسمی این است که او هنر شاعری و سخنوری خود را تنها در بیان دردهای انسانی و وصف معشوق ازلی و لَمْيَزَلی به کار بسته است و هدفی جز تعلیم و تربیت جوامع بشری و همدردی و غمخواری با آنان نداشته است. نه در بندِ نان بوده است و نه در قیدِ نام. از این رو هرگز به مدح شاهان و تشنگان قدرت و شیفتگان حکومت سخن نیالوده است. چه او از بُن دندان به این سخنش ایمان داشت که:
میبلرزد عرش از مدحِ شَقی
بدگمان گردد ز مدحش مُتّقی
(دفتر اول ۲۴۰)
مولانا اصلاً این دنیا را به چیزی نمیشمرد که به درگاهِ زورمندان فرومایه و زرپرستانِ
دونپایه نزدیک شود و یوغِ بندگی و چاپلوسی آنان را به گردن افکند. او خود را از نشست و برخاست با قدرتمندان منع می کرده و همنشینی با آنان را برای ایمان و اخلاق، خطرناک میدانسته است. "با پادشاهان نشستن از این روی خطر نیست که سَر برود که سری است رفتنی چه امروز چه فردا. اما از این رو خطر است که ایشان چون درآیند و نفْسهای ایشان قوّت گرفته است و اژدها شده، این کس که به ایشان صحبت کرد و دعویِ دوستی کرد و مالِ ایشان قبول کرد لابَد باشد که بر وفقِ ایشان سخن گوید و رأیهای بدِ ایشان را از روی دلْنگاهداشتی قبول کند و نتواند مخالفِ آن گفتن. از این رو خطر است زیرا دین را زیان دارد"
فیه ما فیه، ص۹
🔅نقد قدرتمداران و حُکام زورگو در اشعار مولانا:
مولانا گاه به نقدِ حکام و مَنصبپرستان
زبان گشوده است و آنان را با زبانی طنزآمیز نکوهیده است. از جمله، حاکمان زورگو را به جنازههای حملشده بر دوشِ مردم تشبیه کرده است و گفته است که آیین ستم و رسم بیداد، بنیاد هر حکومتی را فرو میپاشد. پس هر که میخواهد آزاده بزیَد باید سر پُست و مقام خاکریزد و آن را طرد گوید:
نام میری و وزیری و شهی
در نهانش مرگ و درد و جاندهی
بنده باش و بر زمین رو چون سمند
چون جنازه نه که بر گردن بَرَند
جمله را حمّالِ خود خواهد کَفور
چون سوارِ مُرده آرندش به گور
بر جنازه هر که را بینی به خواب
فارِسِ منصب شود، عالیرکاب
زانکه آن تابوت بر خلق است بار
بار بر خلقان فکندند این کِبار
بارِ خود بر کس منه، بر خویش نِهْ
سروری را کمطلب، درویش بِهْ
(دفتر ششم ۳۲۸_۳۲۳)
📕#میناگر_عشق، ص۸۶۶
📖#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
✍#دکتر_کریم_زمانی
🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @maarefat11
🌸🌸🌸🌸کانال معرفت و خودشناسی گنجینه معارف