9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
ای دگرگون کنندهی قلبها و چشمها
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
ای گرداننده و تنظیم کنندهی روزها و شبها
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
ای تغییر دهندهی حال انسان و طبیعت
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما
نوروز سال ۱۴۰۲ پیشاپیش بر شما عزیزان مبارک باد❤️❤️❤️
شما وقتی می آیید در عشق مجازی، یک دلیل بیاورید که از نظر جسمی، از نظر نیازهای عشق سرابی مثلا افلاطون به سقراط نیاز دارد یا مولانا به شمس نیاز دارد. خرج او را شمس دهد؟ مقام به شمس دهد؟ یا مسائل جنسی یا چیزهای دیگر هست؟ می ببینید هیچکدام از اینها نیست. پس چی هست؟ آن توان، کمال خواهی، تبدیل شدن به شئون برتر وجودی در انسان مستتر است. آن زمانی که تو با این استاد رو در رو می شوی آن چیزی که فعال است شأن وجودی تو هست که تو داری در وجود جسمی این استاد، جسم یعنی با تو حرف می زند با تو می نشیند دارید با هم ذکر می گیرید و سماع می کنید، تو با اینها داری راه پیدا می کنی به عشق حقیقی. برای همین است که می گوید قنطره الحقیقه یعنی مولانا می بیند شمس کسی هست که آن پل را دارد می زند و الا این هیچ ربطی به مسائل جسمی ندارد نه به خوردن، نه به خوابیدن، نه به مقام ربط دارد تازه به همه اینها دارد پشت می کند.
پیرجان
❤️❤️❤️👌👌
کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
1_4952116860159001328.mp3
36.75M
فایل کامل با حجم کم
هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد، دفتر اول مثنوی _قسمت ۴۸
مبحث روح و ذهن
#هستی_عریان
کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️🌹
معرفت و خودشناسی
فایل کامل با حجم کم هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد، دفتر اول مثنوی _قسمت ۴۸ م
پیشنهاد دانلود و تا آخر گوش بدین👌👆
صد میدان
خواجه عبدالله انصاری
میدان سی و یکم فقرست
از میدان ذکر میدان فقر زاید.
قوله تعالی:
«یا ایها الناس انتم الفقراء الی اللّه».
فقر درویشیست،
و آن سه است:
فقر اضطرار،
و فقر اختیار،
و فقر تحقیق.
فقر اضطرار سه است:
یکی کفارتست،
و دیگری عقوبتست،
سیم قطیعتست؛
نشان آنچه کفارتست انتظار و صبر است، نشان آنچه عقوبت است ضیق و ضجرست، و نشان آنچه قطیعت است شکوی و سخطست:
«اذاهم سخطون»،
در صفت منافقانست.
و آنکه فقر اختیارست سه است:
یکی درجه،
و دیگری قربت،
سیم کرامتست:
آنچه درجه است با قناعتست،
و آنچه قربتست با رضاست،
و آنچه کرامتست بایثارست.
و فقر تحقیق سه است:
جفا از وی نیست،
و نعمت را عدد پیدا نیست،
و شکر سزا را طاقت نیست.
قوله تعالی:
«و من یرداللّه فتنته
فلن تملک له من اللّه شیئا
اولئک الذین لم یرد اللّه
ان یطهر قلوبهم».
🌻💛🌻کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
صد میدان
خواجه عبدالله انصاری
میدان سی و دوم تواضعست
از میدان فقر میدان تواضع زاید.
قوله تعالی:
«و عبادالرحمن الذین یمشون علی الارض هونا».
تواضع فرو استادنست حق را،
و آن سه چیزست:
حق را جل جلاله،
و دین ویرا،
و اولیاء ویرا.
تواضع دین ویرا سه چیزست:
رأی خود را برابر گفت وی باز نداری،
و بر سر رسول وی اسناد نجویی،
و بر دشمن خویش حق رد نکنی.
و تواضع اولیا را سه چیزست:
قدر ایشانرا زبر قدر خویش داری،
و از خویش ایشانرا اکرام نمائی،
و از ظن بد خویش ایشان را آزاد داری.
تواضع حق را جل جلاله سه چیزست:
فرمان ویرا خوار باشی،
وزیر حکم وی پژمرده باشی،
و در یاد کردن وی حاضر باشی.
🌻💛🌻کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
صد میدان
خواجه عبدالله انصاری
میدان سی و سیم خوف است
از میدان تواضع میدان خوف زاید.
قوله تعالی:
«و اما من خاف مقام ربه.»
خوف ترس است،
و ترس حصار ایمانست
و تریاق تقوی و سلاح مؤمنست.
و آن سه قسم است:
یکی خاطر، و دیگر مقیم، سیم غالب.
آن ترس که خاطرست در دل آید
و برگذرد؛ آن کمینه ترس است
که اگر آن نبود ایمان نبود
که بیبیم ایمنی روی نیست
و بیبیم را ایمان نیست،
و نشانهای بیم ناپیداییست،
و آن پیرایه ایمانست.
هر کس را ایمان چندانست که بیم است. دیگر ترس مقیم است،
که آن ترس بنده را ازمعاصی بازدارد،
و از حرام ویرا دور کند،
و امل مرد کوتاه کند. سیم ترس غالبست،
و آن ترس مکرست، که حقیقت بدان ترس درست آید، و راه اخلاص بدان گشاده آید،
و مرد را از غفلت آن باز رهاند.
و نشان مکرده چیزست:
طاعت بیحلاوت،
و اصرار بیتوبه،
و بستن در دعا،
و علم بیعمل،
و حکمت بینیت،
و صحبت بیحرمت،
و بستن در تضرع،
و صحبت با بدان،
و بدتر از این همه دو چیزست:
بنده را ایمان دهد بییقین یا بنده را بوی باز گذارد.
و این بیم تایبانست.
🌻💛🌻کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
صد میدان
خواجه عبدالله انصاری
میدان سی و چهارم وجلست
از میدان خوف میدان وجل زاید.
قوله تعالی:
«و قلوبهم وجلة».
وجل قوی تر از خوفست،
و آن ترس زنده دلانست
و آن سه چیزست.
ترس بر طاعت،
و ترس بر وقت،
و ترس بر امل.
ترس بنده از طاعت بر سه چیزست:
از فساد نیت،
و تاوان تقصیر،
و ستدن خصمان.
و ترس بر وقت از تغیر عزمست،
یا از اضطراب اخلاص،
یا از تفرقهٔ دل.
و ترس بر امل،
آن یاد کردن نوایستن است؛
و این ترس بر مقدار مکاشفت است،
و دیدار دل،
و تیمار از سبق؛
و نگریستن باول دل،
بیقرار دارد و مراد را غرقه.
و این بیم بیم عابدانست.
🌻💛🌻کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
صد میدان
خواجه عبدالله انصاری
میدان سی و پنجم رهبت است
از میدان وجل میدان رهبت زاید.
قوله: «وایای فاربهون».
رهبت ترسیست از وجل برتر.
رهبت سه صفت دارد:
عیش را از مردم ببرد،
و از خلق جهان ببرد،
و ترا در جهان از جهان جدا کند.
و نشان آن سه چیزست:
همه نفس خود را غرامت بیند،
و همه سخن خود را شکایت بیند،
و همه کرد خود را جنایت بیند.
همواره نازنده و سوزنده بود میان سه حال:
آزمودن بیماران،
و اخلاص غرقه شدگان،
و لأوه مبتهلان.
و این ترس زاهدانست.
🌻💛🌻کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
4_5816514775491808618.mp3
5.62M
علیرضا قربانی و گروه باران
مصلحت
♡
ز همراهان جدایی مصلحت نیست
سفر بیروشنایی مصلحت نیست
چو ملک و پادشــاهی دیده باشــی
پسِ شاهی، گدایی مصلحت نیست
شما را بیشما میخوانَد آن یار
شما را این شمایی مصلحت نیست
▪️مولانا
𔒝°❀°🎼کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
نحوه نگرش عارفان ما به عید تا چه حد تحت تأثیر مناجاتی بودن یا خراباتی بودن آنها قرار داشته است؟
تعبیر «مناجاتی» و «خراباتی» جزء تعبیرات دقیق عارفان ما نیست. نزد آنان بیشتر تعبیر «خوفی» و «عشقی» يا «قبضی» و «بسطی» هست. مثلاً در باب ابوعلی دقاق که از صوفیان قرن چهارم است. نوشتهاند که قبض بر مزاج او چیره بوده است. در حالی که مولانا کسی بوده که بر احوال او بسط غلبه داشته است. این بیانگر نوعی تطور در تاریخ تصوف ماست. تصوف ما در ابتدا و در پنج قرن اولیه بیشتر خصلت خوفی داشت و شاید با احمد غزالی و البته با ظهور مولانا بود که بسط، چیرگی و غلبه بسیار پیدا کرد. نزد حافظ هم همین نوع تصوف را میبينيم. البته با تفاوتهایی که تصوف او با تصوف پیشینیان داشته است. تصوف بسطی آدمی را گشادهرو میکند و نگاه او را به طبیعت و تاریخ معطوف میدارد. در تصوف قبضی شخصی انزوا میگیرد و بهره و تمتع لازم را از طبیعت نمیبرد و نگاه او معطوف به درون میشود. مثلاً غزالی که از بزرگان صوفیه است و خوفکیش و قبضپیشه است، سخن چندانی در باب طبیعت ندارد. از سمبولیسم طبیعت استفاده نکرده است. دریا، کوه، باران، عشق. و... در کلمات او نقش زیادی ندارند. اما وقتی به مولوی میرسیم فقط یک مقولهٌ دریا چنان او را مست میکند که با آن مستی، میتواند عالمی را مخمور گرداند یا به حافظ که میرسیم مفاهیم نسیم، گل، باران، سحر، شب در شعر او نقش بسیار زیادی دارند که نشان میدهد او پنجره دلش را به روی طبیعت گشوده بوده. قصه قبض و بسط يا خوف و عشق، قصه اختیاری نیست و به تعبیر حافظ:
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم
ولی من در میان عارفان، عارفان اهل بسط را بیشتر میپسندم و تصور میکنم که بهره آنها از هستی و مستی بیشتر بوده است و رزقشان فراوانتر و دستشان پرتر. و برای اثبات این امر کافی است که مولوی را با غزالی مقایسه کنیم یا حافظ را با کسی مثل سنایی و دیگران.
#عبدالکریم_سروش
#قمار_عاشقانه_شمس_و_مولانا
🌻💛کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ حکایت مجنون که در بادیه از انگشت قلم کرده بر تخته ریگ چون رمالان رقمی می زد.
گفتند: این نوشتن چیست و این نوشته برای کیست؟
گفت: این نام لیلی است، که به نوشتن آن مینازم چون او به دست نیست با نام او عشق میبازم.
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم
گفت ای مفتون شیدا چیست این
می نویسی نامه سوی کیست این
هر چه خواهی در سوادش رنج برد
تیغ صرصر خواهدش حالی سترد
کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش
گفت شرح حسن لیلی می دهم
خاطر خود را تسلی می دهم
می نویسم نامش اول وز قفا
می نگارم نامه عشق و وفا
نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من
ناچشیده جرعه ای از جام او
عشقبازی می کنم با نام او
عبدالرحمن_جامی
📕 هفت اورنگ ، جلد اول
ص ۴۰۰
♥️کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66