4_5816514775491808618.mp3
5.62M
علیرضا قربانی و گروه باران
مصلحت
♡
ز همراهان جدایی مصلحت نیست
سفر بیروشنایی مصلحت نیست
چو ملک و پادشــاهی دیده باشــی
پسِ شاهی، گدایی مصلحت نیست
شما را بیشما میخوانَد آن یار
شما را این شمایی مصلحت نیست
▪️مولانا
𔒝°❀°🎼کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
نحوه نگرش عارفان ما به عید تا چه حد تحت تأثیر مناجاتی بودن یا خراباتی بودن آنها قرار داشته است؟
تعبیر «مناجاتی» و «خراباتی» جزء تعبیرات دقیق عارفان ما نیست. نزد آنان بیشتر تعبیر «خوفی» و «عشقی» يا «قبضی» و «بسطی» هست. مثلاً در باب ابوعلی دقاق که از صوفیان قرن چهارم است. نوشتهاند که قبض بر مزاج او چیره بوده است. در حالی که مولانا کسی بوده که بر احوال او بسط غلبه داشته است. این بیانگر نوعی تطور در تاریخ تصوف ماست. تصوف ما در ابتدا و در پنج قرن اولیه بیشتر خصلت خوفی داشت و شاید با احمد غزالی و البته با ظهور مولانا بود که بسط، چیرگی و غلبه بسیار پیدا کرد. نزد حافظ هم همین نوع تصوف را میبينيم. البته با تفاوتهایی که تصوف او با تصوف پیشینیان داشته است. تصوف بسطی آدمی را گشادهرو میکند و نگاه او را به طبیعت و تاریخ معطوف میدارد. در تصوف قبضی شخصی انزوا میگیرد و بهره و تمتع لازم را از طبیعت نمیبرد و نگاه او معطوف به درون میشود. مثلاً غزالی که از بزرگان صوفیه است و خوفکیش و قبضپیشه است، سخن چندانی در باب طبیعت ندارد. از سمبولیسم طبیعت استفاده نکرده است. دریا، کوه، باران، عشق. و... در کلمات او نقش زیادی ندارند. اما وقتی به مولوی میرسیم فقط یک مقولهٌ دریا چنان او را مست میکند که با آن مستی، میتواند عالمی را مخمور گرداند یا به حافظ که میرسیم مفاهیم نسیم، گل، باران، سحر، شب در شعر او نقش بسیار زیادی دارند که نشان میدهد او پنجره دلش را به روی طبیعت گشوده بوده. قصه قبض و بسط يا خوف و عشق، قصه اختیاری نیست و به تعبیر حافظ:
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار
این موهبت رسید ز میراث فطرتم
ولی من در میان عارفان، عارفان اهل بسط را بیشتر میپسندم و تصور میکنم که بهره آنها از هستی و مستی بیشتر بوده است و رزقشان فراوانتر و دستشان پرتر. و برای اثبات این امر کافی است که مولوی را با غزالی مقایسه کنیم یا حافظ را با کسی مثل سنایی و دیگران.
#عبدالکریم_سروش
#قمار_عاشقانه_شمس_و_مولانا
🌻💛کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ حکایت مجنون که در بادیه از انگشت قلم کرده بر تخته ریگ چون رمالان رقمی می زد.
گفتند: این نوشتن چیست و این نوشته برای کیست؟
گفت: این نام لیلی است، که به نوشتن آن مینازم چون او به دست نیست با نام او عشق میبازم.
دید مجنون را یکی صحرا نورد
در میان بادیه بنشسته فرد
ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم
می زند حرفی به دست خود رقم
گفت ای مفتون شیدا چیست این
می نویسی نامه سوی کیست این
هر چه خواهی در سوادش رنج برد
تیغ صرصر خواهدش حالی سترد
کی به لوح ریگ باقی ماندش
تا کسی دیگر پس از تو خواندش
گفت شرح حسن لیلی می دهم
خاطر خود را تسلی می دهم
می نویسم نامش اول وز قفا
می نگارم نامه عشق و وفا
نیست جز نامی ازو در دست من
زان بلندی یافت قدر پست من
ناچشیده جرعه ای از جام او
عشقبازی می کنم با نام او
عبدالرحمن_جامی
📕 هفت اورنگ ، جلد اول
ص ۴۰۰
♥️کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
6.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سال نو باستانی
در بیان…..
دکتر دینانی
♡
"نو" چارهای ندارد جز اینکه جایگزین کهنه شود؛
زایشی در راه است که نمیتوان جلوی آن را گرفت؛
دیر یا زود، میآید به رغم همهی این دست و پا زدنها...
♥️🍃کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر هر آن چیزی که افتد آن شعاع
تو بر آن هم عاشق آیی ای شجاع
حضرتمولانا
خداوند در هر موجودی خود را به نوعی متجلّی میکند.
به تعبیر مولانا شعاعی از نورِ خود را بر او میتاباند.
این شعاعِ نور از آنجایی که از آن خورشیدِ فیض و رحمت میتابد، از همان جنس است و بندهای که عاشقِ آن خورشید است، به آن شعاعِ نور نیز عشق میورزد.
گاه انسانهایی را میتوان دید که از آن شعاعِ نور بسیار بهره بردهاند؛ بندهای که عاشق خداوند است میتواند از محضرِ آنان بهره بَرَد و بر تعالیِ روحیِ خود بیفزاید.
اولیای خداوند نمونهی تجلّیِ شعاعِ پرفروغِ خداوند هستند.
🧡کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
🌷دعای پایانی سال🌷
🌸خدایا ممنون برای تمام خنده های امسالم
🌾خدایا ممنون برای تمام اَشکهای امسالم…
🌸خدایاممنون از درس های بزرگ زندگی امسالم…
🌾خدایاممنون از اینکه یادم دادی خودم باشم…
🌸بیشتر از همیشه…
🌾وخدایا قسم به تمام شکوفه های این بهار…
🌸آرزو می کنم خنده های امسال از ته دل
💗…گریه هایی از سر شوق…
🌾آرامشی به قشنگی رنگین کمان دانایی،
🌸بینایی و مَنِشی به وُسعت هر دو جهان…
🌾و خلوت هایی که با قشنگترینها پر بشه…
🌸و خدایا خدایا هرگز نگویم دستم بگیر ؛…
🌾عمری است گرفته ای ، رهایش مکن !…
🌸خدایا من قدرت آن را ندارم تا قلب آنها که
🌾 دوستشان دارم را شاد کنم ؛…
🌸از تو میخواهم در آخرین شب سال،…
🌸مشکلاتشان را آسان، دعاهایشان را مستجاب
🌾و دلشان را شاد گردانی…
🌷آمین تقدیم به دوستان 🌷… .
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
**
« *شنیدن کی بود مانند دیدن* »
مردی از یک سخن سنج پرسید ای خوش گفتار بگو ببینم حق و باطل چیست ؟.
آن شخص سخن سنج گوش خود یا گوش سوال کننده را گرفت و گفت :
*این باطل است و چشم حق است *.
و معرفت یقینی به وسیله چشم حاصل می شود .
حضرت علی ( ع ) می فرماید :
*آگاه باشید که میان حق و باطل فاصله ای نیست . ! مگر به اندازه چهار انگشت*..
جمعی از ایشان سوال کردند که منظورت از این سخن چیست ؟ .
حضرت چهار انگشت خود را به هم چسباندن و میان گوش و چشم نهاد و فرمود :
« *باطل این است که بگویی شنیدم و حق این است که بگویی دیدم* »
کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
&&&&
*کافری که در زمان بایزید گفتند مسلمان شو* .
در زمان بایزید بسطامی به یکی از کافران گفتند :
*مسلمان شو تا رستگار شوی* .
کافر گفت :
{ *اگر دین و ایمان این است که بایزید دارد من تاب و توان آن را ندارم* } .
{ *و اگر دین و ایمان همان است که شما دارید من بدان هیچ رعبتی ندارم* } .
کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66
***
*داستان آهوئی که در طویله گاوان و خران گرفتار بود* .
صیادی آهویی شکار کرد و به طویله گاوان و خران خود انداخت . وقتی که جلوی آنها کاه ریخت آن زبان بسته ها با اشتهای عجیبی شروع به خوردن کردند اما آهو هراسان از این سو به آن سو می دوید و اصلاً لب به کاه نمی زد .
وقتی گاوان و خران دیدند که او از غذای آنان نمی خورد مسخره اش کردند و هر یک سخنی طنز آلود نثارش نمودند .
آهو گفت : { این کاه ارزانی خودتان باد . من پیش از آنکه گرفتار این طویله شوم در کنار جویباران زلال و گلزاران مصفا می خرا میدم } .
یکی از خران سخره کنان بدو گفت : دیگر بس است اینقدر یاوه سرایی مکن .
آهو جواب داد :
*من یاوه نمیسرایم بلکه نافهِ عطرآگین من برصدق گفتارم گواه است* .
{ *اما چه کنم که بوی نافه را شما نمی شنوید زیرا مشامتان به بویی پِشگل و سرگین عادت کرده است* } .
*کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66*
****
پرنده ای که از پرواز عاجز شود و زمینگیر گردد دچار اندوه و درد و آه و ناله می شود .
{ زیرا ذاتا پرواز کننده است و درمانده شدنش از پرواز امری غیر قابل قبل است } .
در حالی که مثلاً مرغ خانگی روی زمین شاد و مسرور راه می رود . دانه بر می چیند و شادمان و چالاک می دود . زیرا مرغ خانگی ذاتا اهل پرواز نیست !.
*اما آن پرنده ذاتاً اهل طیران و پرواز است* . .
منظور .....
{*آن شخصی که در گناه و لغزش سراپا غرق شده باشد از بدبختی و ادبار خود خبر ندارد . و چه بسا بر حال زار خود شادی نیز سر دهد* . } .
{ *اما آن که صالح است به محض آنکه به لغزش و گناهی دچار می آید . آتش ندامت و ناراحتی اش وجدانش به تب و تابش می کشد و با تمام نیرو می کوشد جبران مافات کند* } .
کانال معرفت و خودشناسی🌸🌸🌸
@maerefat66